سایت اصول دین

دیباچه کتاب فلسفه اخلاق

دکتر رحمت الله قاضیان

ديبـاچه کتاب فلسفه اخلاق

بسم الله الرّحمن الرّحيم. الحمد لِلّه ربّ العالمين، و صلّي الله علي جميع انبياء الله و رسله، سيّما أشرفهم و خاتمهم محمّد و آله الطّاهرين، الَّذين اذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيراً، لاسيّما بقيّة الله الاعظم، و لعنةالله علیٰ اعدائهم والسّلام علينا و عليٰ عبادالله الصّالحين.

از نظر همه¬ی¬ انسان¬های عاقل، چه رسد به فلاسفه و دانشمندان، ترديدي نيست که انسان بدون اخلاق و فضايل اخلاقی، حيوانی بيش نيست؛ و هر چه که انسان با متخلّق شدن به فضايل اخلاقی آراسته¬تر شود، در انسانيّت بيشتر پيشرفت می¬كند، تا جايی که يک انسان کامل گردد که خواسته¬ی هر انسان عاقلی است. ازاين¬رو، ‌همه¬ی دانشمندان و فلاسفه، حتّی دانشمندان و مكاتب مادّي، همواره در صدد بوده¬اند كه برنامه و دستورالعملي به نام «اخلاق» براي رفتار و كردار آدميان عرضه كنند، تا آنان را به سرمنزل سعادت و خوشبختي هدايت نمايند و نحوه¬ی¬ سلوك و رفتار آن¬ها را مشخّص سازند.

بعضي از ناآگاهان، اخلاق را امري خصوصي در زندگي انسان¬ها مي¬دانند؛ در حالي كه اگر بشر بدون اخلاق باشد، دنيا براي وي تبديل به يك باغ¬وحش خواهد شد؛ و چنان امنيّت و آسايش مردم بازيچه¬ی¬ دست قلدران مي¬گردد كه زندگي برايشان تبديل به جهنّمي سوزان خواهد شد كه زندگي فردي صدها بار بر آن ترجيح خواهد داشت.

چنان¬كه اقوام زيادي بوده¬اند كه به خاطر فرورفتن در فساد اخلاقي به كلّي از صفحه-ی¬ روزگار محو شده¬اند. حتّي اين في¬الجمله امنيّتي كه در روي زمين هست، بيشتر از بركت دين و اخلاق در بين مردم است، تا قانون و دادگاه و نيروي انتظامي.

امام صادق (ع) فرموده: «اَلبِرُّ وَ حُسنُ الخُلقِ يَعمُرانِ الدِّيارِ وَ يَزيدانِ في الاَعمارِ: نيكوكاري و اخلاق نيکو، شهرها را آباد و عمرها را طولانی مي¬كنند. ( )

و «اميرمؤمنان (ع)»‌ ¬فرموده: «سوءُ الخُلقِ تَكِدُ العَيشَ وَ عَذابِ النَّفسِ: اخلاق بد موجب سختي زندگي و ناراحتي روح و وجدان مي¬شود. ( )

آفريدگاري كه بشر را آفريده، به مناسبت رحمانيّتش يک سلسله دستورات اخلاقی نيز برای وي که اشرف مخلوقاتش است، بيان فرموده، تا با به کاربستن آن¬ها، هم به کمال لايقش که قرب خودش است برسد و هم با به فعليّت رساندن قوا و استعداداتش، از لذايذ روحی و معنوی در دنيا و آخرت برخوردار گردد؛ زيرا مادامی ¬که بشر گرفتار رذايل اخلاقی است و هم¬چون حيوانات تنها به ارضای اميال و شهواتش مشغول است، -هم¬چون حيوانات هم امکان استفاده از لذايذ و نعمت¬های معنوی را نخواهد داشت؛ همان طوری که هرگاه يک فرد عامی بي¬سواد را به کتابخانه¬ای ببرند که حاوی کتاب¬هايی است که حاصل دانش بشريّت است، وی نمی¬تواند از آن¬ها استفاده کند.

پرورش فضايل اخلاقي، يكي از هدف¬هاي والاي پيامبران نيز بوده است؛ چنان¬كه در حديث معروفي هم پيامبر اكرم (ص) مي¬فرمايد:‌ «بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخلاق: برانگيخته شده¬ام، تا مكارم عالي اخلاق را تكميل كنم. (2)

آری، انسان با انجام عبادات اسلامی و کسب صفات فاضله¬ی¬ اخلاقی، به سرمنزل قرب خدای بزرگ می¬رسد که برتر از آن نمی¬توان تصوّر کرد. چنان¬که «امام¬صادق (ع) » فرموده: «اَلعُبودِيَّةُ جَوهَرِيَّةٌ كُنهُهَا الرُّبوبِيَّةُ: بندگی خدای تعالی گوهر تابناکی است، که انسان در فروغ رهروی آن به سرمنزل حريم کبريای الاهی می¬رسد. (3)

هرچند اخلاق در هر زمان اهمّيّت فوق¬العادّه داشته است؛ ولي در زمان ما از اهمّيّت ويژه¬اي برخوردار است؛ زيرا وسايل ارتباطي چون ماشين و هواپيما و روزنامه و مجلّه و راديو و تلويزيون و ماهواره و اينترنت همه جا را به هم وصل كرده؛ به طوري كه فساد و فحشاء و مواد مخدّر و مفاسد اخلاقي به سرعت در سراسر روي زمين پخش مي¬شود؛ ازاين¬رو، كوتاهي در مسائل اخلاقي فاجعه¬¬آميز خواهد بود.

در اجتماعي كه ايمان و اخلاق حاكم باشد، همه¬ی¬ افراد و جمعيّت¬ها از دولت و ملّت،‌ حاكم و محكوم، كارگر و كارفرما، رئيس و مرئوس و ...، به حكم ايمان و اخلاقي كه دارند، در اجراي قوانين و مقرّرات با يكديگر همكاري مي¬كنند؛ ولي در اجتماعي كه از حكومت ايمان و اخلاق خبري نيست، اين دسته¬ها و گروه¬ها،‌ در مقابل يكديگر قرار گرفته و به جاي همكاري، به رقابت و مبارزه با يكديگر مي¬پردازند؛ و پيداست كه نتيجه¬ی¬ اين جدال¬ها و مبارزه¬ها به كجا خواهد كشيد.

به عبارتی ديگر، ازآن¬جا که اخلاق و كسب فضيلت، دغدغه¬ی هر انسان‏ انديشمندی است كه می¬‏خواهد حقيقتاً انسان باشند، نه حيوانی كه تنها صورت انسان دارد، و اين هم جز با تحصيل ارزش‏ها و فضيلت‏های اخلاقی فراهم نمی¬گردد. ضرورت بحث نظری در مورد اخلاق را روشن می¬‏سازد، تا انسان با بصيرت در اين راه گام نهد و كشش‏های وجودش را به سوی فضايل اخلاقی هدايت کرده و استعدادهايش را در اين زمينه شكوفا سازد.

ميل فطری ما به خوب بودن هم اگر عالمانه شناخته شود و مبانی و آثار و ثمرات آن معلوم گردد، زمينه¬ی حركت تكاملی انسان را، كه سعادت جاودان را به ارمغان مى‏آورد، برای او فراهم می¬‏سازد و اين همان خواست و هدف نهايی هر انسان خردمندی است.

افعال اخلاقی ارزشمند، برتر از ارزش‏های مادی است؛ به گونه‏ای كه هر انسانى در برابر دارنده¬ی آن¬ها خضوع و احترام می¬كند، هرچند خود نتوانسته باشد بدان¬ها عمل كند. البته افعال اخلاقی، به نوبه¬ی خود، ظهور و تجلّی يك ‏سری ملكات و هيأت‏های راسخ نفسانی است كه حكم زيربنا و اساس را برای افعال اخلاقی دارند.

درك و احساس و اذعان به اين ارزش¬های اخلاقی و قداست آن¬ها امری است شايع و همگانی كه درهمه¬ی زمان‏ها و مكان‏ها با همه¬ی تنوّع فرهنگى، فكری و اجتماعی آشكارا ظهور دارد و همين امر نيز ضرورت تأمّل و تعمّق بيشتر در اين ‏باره را آشکار می-‏سازد.

ولي ما قبل از اين¬که ببينيم از نظر اخلاقی چه کاری خوب است و چه کاری بد، به عنوان اصل موضوع پذيرفته¬ايم که کارهای خوب و بدی داريم و ملاک¬هايی برای تقسيم کارها به خوب و بد يا خير و شرّ وجود دارد. در فلسفه¬ی اخلاق از همين اصول موضوعه بحث مي¬شود که از کجا که ما کار خوب و بد داريم؟ ملاک تقسيم کار به خوب و بد چيست و خوبي و بدی از کجا ناشی می¬شوند؟

به عبارت ديگر، در اخلاق، فضايل اخلاقي مانند راستي، درستي، امانت، ايثار، گذشت، عدالت و نيز رذايل اخلاقي مانند دروغ، خيانت، ظلم و غيره بيان مي¬شود؛ ولي در فلسفه¬ی اخلاق منشأ افعال اخلاقي و ملاك افعال خوب و بد معلوم مي¬شود.

و از آن¬جا که در هر علمی شناخت و نظر بر عمل تقدّم دارد؛ زيرا تا هدف و مقصود براي انسان روشن نباشد، نمي¬تواند به عمل بپردازد، و اگر هم عملي بدون شناخت انجام دهد، بسا نادرست خواهد بود؛ ازاين¬رو، در علم اخلاق هم، ابتدا بايد به اخلاق نظری يا فلسفه¬ی اخلاق پرداخته شود، تا معلوم شود که انسان بايد رفتار و وظايفش را برای رسيدن به چه هدف و غايتی انجام دهد، تا به سعادت برسد.

تاريخچه¬¬ فلسفه¬ اخلاق

ازآن¬جا كه انسان هيچ¬گاه از اخلاق خالي نبوده است، مي¬توان گفت: تفكّر عقلاني پيرامون اخلاق به قدمت بشر مي¬باشد؛ و از نظر تدوين مسائل فلسفه¬ی¬ اخلاق هم از زمان يونان باستان تا کنون بسياری از فلاسفه کوشيده¬اند، تا مناسب مبنای فکری و فلسفی خود، نظامی اخلاقی به نام «فلسفه¬ی¬اخلاق» ارائه دهند.

در فرهنگ اسلامی، مباحث فلسفه¬ی¬ اخلاق در لابه¬لای مباحث فلسفی، اخلاقی، کلامی و علم اصول مطرح شده¬اند.

ولي اين از اوايل قرن بيستم بود كه با نوشته شدن کتابی به نام «مبانی اخلاق» توسّط «جرج ادوارد مور» (1873 ـ 1959) فلسفه¬ی اخلاق به ¬¬¬عنوان علمی مستقل ازا خلاق و فلسفه مورد بررسي قرارگرفت.

اين کتاب در سه بخش ارائه می¬شود: مقدّمات، مکاتب اخلاقی و فلسفه¬ی اخلاق در اسلام.

رحمت الله قاضيان


کتاب فلسفه اخلاق

دکتر رحمت الله قاضیان