ديبـاچه کتاب عرفان
بسم الله الرّحمن الرّحيم. الحمد لِلّه ربّ العالمين، و صلّي الله علي جميع انبياء الله و رسله، سيّما أشرفهم و خاتمهم محمّد و آله الطّاهرين، الَّذين اذهب عنهم الرّجس و طهّرهم تطهيراً، لاسيّما بقيّة الله الاعظم، و لعنةالله علی اعدائهم والسّلام علينا و عليٰ عبادالله الصّالحين.
سپاس بي¬كران شايسته¬ی خداوندي است كه از مشابهت مخلوقات برتر و از وصف واصفان والاتر است. خداوندي كه شگفتي¬هاي آفرينشش پيدا و عظمت جلالش از فكر انديشمندان ناپيداست. پروردگاري كه علاوه بر اعطاي عقل دورانديش به بشر؛ از يك طرف، پيامبران را براي هدايتش فرستاد تا نادانسته¬ها را به وي تعليم فرمايند: «يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ» (جمعه 62/2)؛ و از طرف ديگر، دل وي را محلّ اشراق انوار خود قرار داد، تا مگر سعادت¬مندان با ذكر و ياد خدا چراغ دل را برافروزند و خود را به عبادت او مشغول دارند و حقّ بندگي او را به جاي آورند، به قرب او راه يابند و محرم اسرار او گردند.
و درود بي¬حدّ و ثناي بي¬عدّ بر تمامي انبيا و رسولان الهي كه هاديان بشر به سوي پروردگارشان هستند، خصوصاً بر اشرف و خاتم آنان محمّد مصطفي كه آن¬چنان به مقام قرب خداوندي رسيد كه جبرئيل را پشت سر نهاد و با به هديه آوردن كتاب آسمانيش »قرآن كريم» براي بشر، نسخه¬ی سعادت دنيا و آخرت را براي انسان¬ها به ارمغان آورد.
و همچنين تحيّت بي¬كران بر خليفه و وصيّ بلافصل او و باب مدينه علمش مولَي الموالي عليّ عالي و ساير خاندان پاكش: باد كه به حكم آيه¬ی: «اِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهِيرًا: خدا فقط مي¬خواهد آلودگي را از شما خاندان [پيامبر6] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.» (احزاب 33/33) آنان را از هرگونه گناه و عصيان و خطا معصوم و مصون داشت؛ و به حكم حديث متواتر از جانب فريقين: «اِنِّي تارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَينِ: كِتَابَ اللهِ وَ عِترَتِي.» وحي بي¬تفسير آنان روشن نگردد و قرآن كريم بي ¬نظر آنان براي بشر، شفابخش نبود، به ويژه بر آن قطب آسياي وجود و مركز دايره¬ی شهود، حضرت حجّت بن الحسن العسكري (ع) كه مرآت جمال الهي و آينه¬ی كمال مصطفوي و حامل اسرار مرتضوي است.
و درود بر روندگان راه حقيقت و پويندگان راه شريعت و مقرّبان درگاه احديّت.
بر سالكان طريق حقّ و پويندگان سير الي الله روشن است كه بعد از كلام الهي و سخنان پيامبر اسلام6 و ائمّه¬ي معصومين: از خاندان و عترت آن حضرت، سخني بهتر و برتر و هدايتگرتر از سخن علماي عامل و پارسايان دانا و پرهيزگاران راستين و عرفاي متألّه و شرح حال ايشان سودمندتر نيست كه ارواح را از كدورت¬هاي عالم مادّه تزكيه كرده و صيقل مي¬نمايد و مايه¬ی تشويق و ترغيب سالكان و پويندگان طريقت راه حقّ مي¬باشد. چنان¬كه بزرگان گفته¬اند: «گفتار اولياي خداي، تازيانه¬ اهل سلوك است.»
و خداي تعالي به پيامبر گراميش6 مي¬فرمايد: «كُلّّّاً نَقُصُّ عَلَيكَ مِن اَنباءِ الرُّسُلِ مَانُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَ جَاءَكَ في هذِهِ الحَقُّ وَ مَوعِظَةٌ وَ ذِكريٰ لِلمُؤمِنينَ: از اخبار پيامبران همه¬ آنچه را دلت قوی می¬دارد بر تو حکايت می¬کنيم و در اين حکايت¬ها برای تو حقيقت است و برای مؤمنين پندی و نصيحتی است.» (هود 11/120)
و در جاي ديگر خداي تعاليٰ مي¬فرمايد: «لَقَد كانَ في قَصَصِهِم عِبرَةٌ لأولِي الاَلْبابِ: به راستي در سرگذشت آنان، براي خردمندان عبرتي است.» (يوسف 12/111)
در اين عصر كه وسايل رفاه مادّي و مسائل تفريح و لذّت¬طلبي بسيار گشته است، تذكّر غافلين و تنبّه سرگرم شدگان به دنيا و تعليم جاهلين به دستورات انبيا و راه اوليا به هروسيله¬ی ممكن، بيش از هر زمان ديگر ضرورت دارد.
از آنجا كه خداي تعاليٰ مي¬فرمايد: «اُدعُ اِلیٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتي هِيَ اَحسَنُ : با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به شيوه¬اي كه نيكوتر است، مجادله نماي.» (نحل 16/125) و مي¬فرمايد: «فَذَكِّر اِن نَفَعَتِ الذِّكریٰ پند دِه، اگر پند سودمند باشد.» (اعلي 87/9)؛ در اين كتاب كوشيده¬ايم مطالبي ذكر كنيم كه از يك طرف مطابق اسلام باشد و از طرف ديگر، به حال خوانندگانش سودمند باشد.
هر چند فلاسفه مي¬گويند: از آنجا كه شرافت هر علمي بستگي به موضوعش دارد و چون موضوع فلسفه كه «موجود از آن جهت كه موجود است» مي¬باشد، عام¬ترين موضوعات است؛ ازاين¬رو، «فلسفه سيّدالعلوم» است؛ ولي اندكي دقّت معلوم مي¬دارد كه عرفان سيّدالعلوم است؛ زيرا:
اوّلاً، با توجّه به اين¬كه موضوع عرفان كه «ذات بي¬چون حقّ تعالي و اسماء و صفات و افعال وي مي¬باشد» و هيچ موضوعي شريف¬تر از خداوند و اسماء و صفات و افعال وي نيست؛ معلوم مي¬شود كه عرفان سيّد علوم است.
ثانياً، به اتّفاق فلاسفه¬ی عارف كه اكثر محقّقين فلسفه و عرفان را تشكيل مي¬دهند، روش عرفان كه كشف و شهود است، به مراتب يقيني¬تر از فلسفه مي-باشد، كه روشش استدلالی است.
ثالثاً، اندكي دقّت هم معلوم مي¬دارد كه حكمتي كه خداوند از آن به عنوان خير كثير ياد كرده، با عرفان بيشتر سازگاري دارد تا فلسفه؛ آن¬جا كه مي¬فرمايد: «يُؤتِي الحِكمَةَ مَن يَشاءُ؛ وَ مَن يُؤتَ الحِكمَةَ فَقَد اوتِيَ خَيراً كَثيراً: خدا به هر كه خواهد حكمت عطا کند و هر كه را حكمت دهند، خيري فراوان داده¬اند.» (بقره 2/269)
رابعاً، اگر از نظر غايت هم حساب كنيم، غايت عرفان كه وصول به مقام «توحيد وجودي» است، بالاتر از غايت فلسفه است كه عبارت است از «گشتن انساني عقلي است شبيه عالَم خارجي.»
خامساً، از آنجا كه عرفان علمي است كه از طريق تزكيه¬ی نفس و سير و سلوك معنوي، انسان را از مرتبه¬ی حيوانيّت به بالاترين درجه¬ی كمال انسانيّت كه مقام لقاي خداوند است، مي¬رساند؛ ازاين¬رو، معلوم مي¬شود كه عرفان شريف¬ترين علوم است.
سادساً، عرفان از موضوعاتي است كه نه فقط طيف گسترده¬اي از نخبگان بشريّت را در طول قرون متمادي و در سرزمين¬ها و فرهنگ¬هاي گوناگون به خودش جذب كرده است و بر حيات فكري و اجتماعي آنها عميقاً اثر گذاشته است؛ بلكه در حيات فكري و اجتماعي همه¬ی انسان¬هاي ديگر نيز به طور غيرمستقيم اثر گذاشته است.
سابعاً، هرچند در بدو امر به نظر مي¬رسد كه علم و عقل در عرفان مورد تحقير قرار گرفته¬اند؛ ولي نظر دقيق و با مراجعه به سخنان خود عرفا، معلوم مي¬شود كه عرفا براي هريك از فلسفه و عرفان، و عقل و عشق، قلمرو جداگانه¬اي قائل¬اند؛ و هريك را در قلمرو خود داراي ارزش واعتبار مي¬دانند؛ بدين بيان¬كه علم وفلسفه را محصول عقل و انديشه، و عرفان را نتيجه¬ی بصيرت حاصل از مجاهده و رياضت مي¬دانند.
به اين دلايل، تزكيه و تهذيب نفس براي رسيدن به عشق الهي و عرفان او، بر هر فردي لازم است؛ هر چند كمتر كساني حتّیٰ از علماي ديني هستند كه به اين مهمّ بپردازند؛ زيرا علما اجماع دارند بر اين¬كه تحصيل علوم ديني از قبيل فقه، حديث، تفسير و غيره واجب كفايي و تهذيب نفس واجب عيني است؛ و نيز اجماع دارند بر اين¬كه تحصيل واجب عيني مقدّم بر واجب كفايي است؛ بنابراين، تهذيب نفس مهم¬تر از فقه و حديث و تفسير است.
از آنجا كه در دنياي ديگر نجّاري و بنّايي و مهندسي و پزشكي و صرف و نحو و حتّیٰ فقه و تفسير كارآيي ندارند؛ بلكه تنها علمي كه كارايي دارد، علم اصول دين و در رأس آن توحيد است؛ براي انسان عاقل شايسته است كه بعد از اين¬كه به اندازه¬ی كافي مسائل شرعي را فراگرفت و به كاري براي تأمين معاشش مشغول شد، تمام بقيّه¬ی اوقات خود را در شناخت خدا و آن¬گاه عبادت و ذكر و ياد او بپردازد.
چنان¬كه «ملّاصدرا» در مقدّمه¬ی اسفار گويد: «پس بر خردمند لازم است که با تمام وجود به علمی رو آورد، که ضروری¬تر بوده... و آن علم به خدا و صفات و فرشتگان و کتاب¬های آسمانی و رسولان او و چگونگی صدور اشيا ـ به گونه¬ی اکمل از او و علم او به نظام هستی و نيز علم نفس و اتّصالش به فرشتگان و دوريش از هيولا و بند شهوات است.
عاشق شو ار نه روزي عمر جهان سرآيد ناخوانده درس مستي از كارگاه هستي
و «شيخ بهايي» آن فقيه و عالم و فيلسوف و عارف برجسته در اين زمينه گويد:
با دف و ني دوش آن مرد عرب وه چه خوش مي¬گفت از روي طرب
أيّهــــــا القوم الّذي في المدرسه كلّ ما حصّلتموهم وسوســــــــــــه
فكركم إن كــان في غير الحبيب مالكم في النشـــــأة الأخري نصيب
دل كه خـالي شد ز مهر آن نگار سنگ استنجاي شيطـــــانش شمار
زين علوم و اين خيالات و صور فضله¬ي شيطـــان بود بر آن حجر
شرم دار از آن¬چه داري اي دغل سنگ استنجــــاي شيطان در بغل
فاغســـلوا يا قوم من لوح الفُؤاد كلّ علمٍ ليس ينجي في المعــــاد
خداوندا، ما را در مسير تمسّك به كتاب آسمانيت قرآن كريم و عمل به سنّت رسول گراميت محمّد مصطفي6 و پيروي از اهل بيت آن حضرت يعني امام علي و يازده امام معصوم از نسل وي: قرار ده، كه هركس بدانان اقتدا نمايد، به فرموده¬ی پيامبر گرامی اسلام (ع) سوار بر كشتي نوح7 شده و به ساحل نجات خواهد رسيد: «مَثَلُ اَهلِ بَيتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نوحِ، مَن رَكَبَهَا نَجي وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرَقَ.»
در اين كتاب سعي شده مباني ذوقيّه¬ی عرفاني برهاني شود و از مطالب عرفاني هم آن¬چه را كه موافق با براهين بوده نوشته شود و آنچه را كه برهاني از نقل و عقل براي اثبات آن نيافتيم، از نوشتنش خودداري شد. از خداوند توفيق ¬خواهم كه از انحراف و لغزش فكري ما را مصون دارد و به آنچه كه حقّ است كه همان عقايد معصومين: مي¬باشد، راهنمايي فرمايد. چه وقتي سيّد كونين وخاتم رسل در سير الي الله تا قاب قوسين او أدني به سراپرده ملكوت باري تعالي نزديك شده است، در دعايش به درگاه حضرت احديّت عرض مي¬كند: «اَللّهُمَّ اَرِنَا الاشياءَ كما هِيَ: خدايا اشياء را آن¬چنان كه هستند به ما بنمايان»؛ چه جاي امثال ماست كه «قابَ قَوسَينِ اَو اَدني» از خود هم دور نشده¬ايم.
اي خدا بنماي تو هر چيز را آن¬چنان كه هست در اين خدعه سرا
اميد است كه اين كتاب در درجه¬ی اوّل مورد قبول حقّ تعالي و در درجه¬ی بعد برای مؤمنين و سالکان طريق حقّ تا حدودی راه¬گشا باشد.
اين كتاب در چهار بخش ارائه مي¬شود: بخش اوّل: مراحل سير و سلوك عرفاني بخش دوّم: عرفان عملي يا دستورالعمل¬هاي عرفاني بخش سوّم گزيده¬اي از كتاب¬ها و مقالات عرفاني و بخش چهارم: نقد عرفان يا اشكالات صوفيّه.
دکتر رحمت الله قاضيان