سایت اصول دین


محقّق و شرايط او


دکتر رحمت الله قاضیان

محقّق و شرايط او.

1 ـ‌ ايمان و تقوا: ازآنجا كه روح ايمان، تسليم در برابر واقعيّت وحقّ است و حقّ‌ واقعي هم خداست، ازاين¬رو،‌ اگر كسي به خدا ايمان داشته باشد، واقعيّت¬ها را آن¬گونه¬كه هستند، مي¬شناسد، و حال آن كه كساني كه ايمان ندارند، يعني تسليم حقّ نيستند، معلوماتشان در واقع تجسّمي از هواها و هوس¬ها و اميالشان است. چنان¬كه¬ قرآن¬ كريم ¬فرموده: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا، اِن تَتَّقوا اللهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً: اي كساني كه ايمان آورده¬ايد، اگر از نافرماني خدا بپرهيزيد، براي شما فرقان (وسيله¬ی جدايي حقّ از باطل)‌ قرار مي-دهد.» (انفال 8/29)

و ¬فرموده است: «ذالِكَ الكِتابُ لارَيبَ فيهِ هُدًي لِلمُتَّقينَ: اين كتاب بي¬ترديد هدايت براي پرهيزگاران است.» (بقره 2/2)

در دعاي اشرف مخلوقات به درگاه خداوند هم آمده است: «اَللَّهُمَّ اَرِني الاَشياءَ كَما هِيَ: خدايا، امور را ¬چنان¬كه هستند، به من بنمايان.» (مقدّمه اسفار)

و «پيامبر اكرم (ص) »‌ ¬فرموده است:‌ «اِتَّقوا فَراسَةُ ‌ المُؤمِنِ، فَاِنَّهُ يَنظُرُ بِنورِ اللهِ: از فراست مؤمن برحذر باشيد، كه او با نور خدا مي¬نگرد.»‌ (بحارالانوار 64/73)

2 ـ نيّت خير: اشخاص معمولاً تا موقعي کاری را انجام مي¬دهند، كه بدانند سبب کسب ثروت يا قدرت يا شهرت آن¬هاست، ولي شخص متعهّد و متديّن تنها در زمينه¬اي تحقيق مي¬كند، كه بداند در خدمت خلق و دين و اخلاق جامعه مي¬باشد. داشتن انگيزه¬ی الهی سبب می¬شود، که انسان به عنايات و الطاف الهی پشت¬گرم بوده و درنتيجه نيرويش چند برابر می¬شود، زيرا می¬داند خداوندی يار و مددکار اوست که دارای دانايی وتوانايی بی¬نهايت است.

«پيامبر اکرم (ص) » می¬فرمايد: «مَن اَخلَصَ لِلّهِ اَربَعينَ صَباحاً، جَرَت يَنابيعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسانِهِ: هرکس¬که چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه¬های حکمت از قلبش به زبانش جاری گردد.» (بحارالانوار 67/274)

3 ـ علم و اطّلاع كافي: محقّق بايد در رشته¬ي مورد تحقيقش به اندازه¬ی¬‌ كافي علم واطّلاع و خبرويّت داشته باشد، تا بتواند از مآخذ مربوط استفاده و احياناً اظهار نظر و قضاوت كند.

4 ـ آگاهی از روش علوم ديگر: محقّق بايد از قواعد و روش علوم ديگري هم، كه ممكن است از بعضي قواعد و روش¬هاي آن¬ها استفاده كند، تا حدودي با اطّلاع باشد.

5 ـ آگاهی از تحقيقات پيشينيان: محقّق بايد از تحقيقات پيشينيان در زمينه¬ی تحقيقش آگاهی داشته باشد، تا از يك طرف، بي¬خود وقتش را صرف تحقيقاتي نكند، كه قبلاً انجام گرفته¬اند، و از طرف ديگر، تحقيقات نيمه¬تمام ديگران را به اتمام برساند. زيرا هرچند نوآوران در زمينه¬ی¬ علوم مختلف اندک¬اند، ولی هر يک از آن¬ها از معلومات گذشتگان خود بهره برده¬اند، تا توانسته¬اند با اکتشاف و اختراع و ابداعاتشان دانش را اندکی پيش برند.

6 ـ عشق و علاقه به پژوهش: تنها کسی می¬تواند در تحقيقات خود کاملاً موفّق باشد و شاهکار بيافريند، که با عشق و علاقه همه¬ی اوقات مفيد خود را صرف تحقيق نمايد، نه اين¬كه از سر تفريح، هر از گاهي چند به تحقيق بپردازد. و نيز کاری که برای کسب درآمد يا شهرت باشد، جالب نخواهد بود، چه با پول می¬شود کاری و تحقيقی انجام داد، ولی مسلّماً آن کار و تحقيق شاهکار نخواهد بود.

علم دريايی است بی حدّ و کنار طالب علم است غوّاصی بحار

گر هزاران ســــال باشد عمر او او نگردد سير خود از جستجو

7 ـ ذوق و استعداد: ازآنجا كه علوم مختلفي براي تحقيق هست و هر كس هم استعداد فراگيري علم خاصّي دارد، در درجه¬¬ اوّل محقّق بايد ذوق و استعداد خود را بسنجد كه در چه زمينه¬اي ذوق و استعداد تحقيق دارد،‌ ولي اگر كسي تحقيقي را شروع كند، كه با ذوق واستعدادش مناسب نيست، توفيق چنداني به دست نمي¬آورد.

8 ـ ابتكار داشتن: محقّق بايد مبتكر باشد، يعني براي هر مجهولي در تحقيقاتش، راه حلّي معقول و منطقي به ذهنش خطور كند.

9 ـ منظّم و دقيق بودن: نظم و برنامه¬ريزي از شرايط ضروري موفقيّت در تمام¬ عرصه¬¬هاي زندگي،‌ مخصوصاً عرصه¬ پژوهش است، يعني محقّق تا آنجا كه مي¬تواند مسأله را دنبال كند.

رسول اكرم (ص) ¬فرمود:‌ «اِذا عَمِلتَ عَمَلاً فَاعمَل بِعِلمٍ، وَ اِيّاكَ اَن تَعمَل عَمَلاً بِغَيرِ تَدبيرٍ وَ عِلمٍ، فَاِنَّهُ جَلَّ جَلالَهُ يَقولُ: وَ لاتَكونوا كَالَّتي نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنكاثاً: هركاري را با آگاهي آغاز كن و از اين¬كه بدون برنامه¬ريزي و آگاهي به كاري بپردازي بپرهيز، زيرا خداوند متعال فرموده: از كساني نباشيد، كه رشته¬ی¬ خود را به دست خود پنبه مي¬كنند». (بحارالانوار 74/10)

و امام علي (ع) ¬فرموده است: «اَلتَّدبيرُ قَبلَ العَمَلِ يَؤُومَنَّكَ مِنَ النَّدَمِ: برنامه¬ريزي قبل از انجام كار، مانع پشيماني در پايان كار مي¬گردد.» (بحارالانوار 68/338)

و امام علي (ع) فرموده: «اَلفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ،‌ فَانتَهِزّوا فُرَصَ الخَيرِ: فرصت¬ها چون ابر مي¬گذرند،‌ پس فرصت¬هاي خير را مغتنم شمريد.» (وسايل الشّيعه 16/84)

10 ـ‌ تعصّب نداشتن: محقّق نبايد تعصّب داشته و بخواهد مطلبي را به اثبات رساند يا رد كند،‌ بلكه بايد به طور بي¬طرفانه به تحقيق مسأله¬اي بپردازد. چنان¬كه گفته¬اند: وقتي صاحب شرايع خواست تحقيق كند، كه آيا آب چاه حكم آب قليل دارد و ازاين¬رو، با ملاقات نجّس، نجّس مي¬شود‌ و يا حكم آب چشمه دارد و با ملاقات نجّس، نجّس نمي¬شود؟‌ براي اين¬كه نكند تمايل خودش به نجّس نشدن سبب شود، كه فتوا به عدم نجاست آن بدهد، دستور داد چاه منزلش را پر كردند و آن¬گاه شروع به تحقيق در اين مورد نمود، و پس از تحقيق در آيات و روايات مربوطه دريافت، كه برخلاف آنچه كه تا آن زمان مرسوم بود، آب چاه با ملاقات نجّس، نجس نمي¬شود، آن¬گاه حكم به عدم نجاست آن داد.

11 ـ‌ شجاع و نترس بودن: محقّق وقتي به نتيجه¬اي خلاف گفته¬ی¬ همه¬ی¬ بزرگان فنّ رسيد، بايد آن را با شجاعت بالصّراحه اعلام كند. چنان¬كه در اين مورد فرموده¬اند: اُنظُر اِلي ماقال وَ لاتَنظُر اِلي مَن قال:‌ بنگر كه گوينده چه مي¬گويد، نه اين¬كه چه كسي آن را مي¬گويد.

و حکما گفته¬اند: «نَحنُ اَبناءُ الدَّليلِ وَ اِلي مالَ نَميلُ:‌ ما تابع دليل هستيم،‌ هر جا دليل ميل كند، ما هم بدان سو ميل مي¬كنيم.»

12 ‌ـ‌ امانت در نقل:‌ محقّق بايد امانتدار باشد، يعني مطالب نقل شده را كاملاً نقل كند، نه اين¬كه هرجا مطلبي خلاف ميل يا اعتقاداتش بود آن را نياورد، يا آن قسمت را از كلامش حذف كند. چنان¬كه امثال بخاري و مسلم اين كار را كرده¬اند،‌ و حتّيٰ بخاري احاديثي را كه صاحبان صحاح ديگر آورده¬اند، او آن قسمت را كه در مطاعن خلفا بوده يا دلالت قطعي بر افضليّت علي (ع) بر آن¬ها داشته حذف كرده و بقيّه¬ی¬‌ مطالب حديث را نقل كرده است.

13 ـ بافراست و دقيق بودن: محقّق بايد بافراست باشد، نه چون اكثر مردم که از كنار وقايع بي¬تفاوت مي-گذرند. چه اين نيوتون با فراست بود، كه ازسقوط سيبي به جاذبه¬ی زمين پی برد، ولي ديگران سقوط اجسام را بارها مشاهده كرده بودند، ولي چنين حدسي نزده بودند.

چنان¬كه قرآن در باره¬ی¬ جهنّميان مي¬فرمايد: «وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الجِنِّ وَالاِنسِ، لَهُم قُلوبٌ لايَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعيُنٌ لايُبصِرونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لايَسمَعونَ بِها، اُولَئِكَ كَالاَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ، اُولَئِكَ هُمُ الغافِلونَ: به يقين بسياري از جنّ و انس را براي جهنّم آفريديم. آن¬ها دل¬هايي دارند، كه با آن¬ها نمي¬فهمند و چشماني ¬ كه با آن¬ها نمي¬بينند وگوش¬هايي¬كه با آ¬ن¬ها نمي¬شنوند. آن¬ها مثل چارپايانند،‌ بلكه گمراه¬تر، آنان بي¬خبرانند». (اعراف 7/179)

14 ـ عاری از حبّ و بغض بودن: انسان زمانی موفّق به ادراک حقيقت چيزي مي¬شود، که از حبّ و بغض خالی باشد، زيرا گرايش¬های نفسانی چون گرد و غبار چهره¬ی حقيقت را می¬پوشانند، به طوری¬که ديگر نمي¬توان آن¬ها را چنان¬که هستند، ديد و به قول سعدی:

چون غرض آمد، هنر پوشيده شد صد حجاب از دل، به سوی ديده شد

اگر كسي بدون غرض مادّي و شهواني و تعصّب در مورد دين و عقايدش به تحقيق بپردازد، خداوند وعده داده است، كه چنين فردي را به راه راست و درست هدايت مي¬كند.

قرآن ¬فرموده: «اَلَّذينَ جاهَدوا فينا، لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا، وَ اِنَّ اللهَ لَمَعَ المُحسِنينَ: آنان كه در راه ما بكوشند، به يقين راه¬هاي خود هدايت می¬کنيم، و خدا با نيكوكاران است.» (عنکبوت 29/69)

15 ـ حقيقت¬جويی: محقّق بايد حق¬خواه بوده و دارای روحی نقّاد باشد و همواره سعی نمايد روح و حقيقت مطلب را کشف و عرضه دارد.، به طوري كه نه هيچ نظري را بدون دليل بپذيرد و نه هيچ نظري را بدون دليل رد كند، نه از شخصيّت¬ها بهراسد و نه از مشهور بودن يک نظريّه، زيرا محقّقين گذشته هر قدر نابغه بوده باشند، ممكن است اشتباه کرده باشند.

چنان¬که وقتی به ¬ارسطو اعتراض شدکه چرا حرمت استادت افلاطون را نگه نمی¬داری و نظرات ايشان را تخطئه می¬کنی؟ گفت: «افلاطون را دوست دارم، ولی به حقيقت بيش از افلاطون علاقمندم».

در روايتی حضرت عيسي (ع) فرموده: «خُذِ الحَقَّ مِن اَهلِ الباطِلِ ولاتأخذِ الباطِلَ مِن اَهلِ الحَقِّ، كونوا نقّادَ الكَلامِ: حقّ را از اهل باطل بگيريد و باطل را از اهل حقّ نگيريد، صرّاف سخن باشيد. (بحارالانوار 2/96)

متأسّفانه بسياری از محقّقان به صرف مشهور بودن يک نظر وتئوری آن را به عنوان حقيقت پذيرفته و تحقيقات خود را با پايه قرار دادن آن¬ها انجام می¬دهند. مثلاً بسياری از پژوهشگران «فرضيّه¬ی ¬¬تکامل داروين» يا «تئوری فرويد در باب اصالت داشتن ميل جنسی در شکل¬گيری افکار، اعتقادات و رفتار بشر» را به عنوان اصول صد در صد مسلّم پذيرفته و با مقدّمه قراردادن آن¬ها به نتيجه¬گيری پرداخته¬اند، در حالی که نظريّه¬ی¬ تکاملی داروين بعد از گذشت چند قرن با اشکالاتی که از طرف خود زيست¬شناسان برآن شده، از زمان ارائه¬اش هم ضعيف¬تر شده است. بطلان نظريّه¬ ميل جنسی فرويد هم، از نظر علمی صد در صد مسلّم شده است.

16 ـ تكبّر علمي نداشتن: بعضي هر چه عقل و علم ناقصشان فهميد، به عنوان صد در صد درست تلقّي كرده و آن¬گاه برايش دليل مي¬تراشند. علماي بزرگ كه هم تا حدودي عالم¬اند و هم روح علمي دارند، نسبت به افرادي كه از نظر علمي بضاعت چنداني ندارند و مي¬پندارند كه تمام علم همين است، غرورشان خيلي كمتر است و يا غرور ندارند.

محقّقين فرموده¬اند: «اَلعِلمُ عليٰ ثَلاثَةِ اَشبارٍ. اِذا وَصَلَ الاِنسانُ اِليٰ شِبرِ الاَوَّلِ تَكَبَّرَ، وَ‌ اِذا وَصَلَ اِلَي الشَّبرِ الثّاني تَواضَعَ، وَ اِذا وَصَلَ اِلي شِبرِ الثّالِثِ عَلِمَ اَنَّهُ لايَعلَمُ شَيئاً: علم سه وجب (سه مرحله) است: چون انسان به مرحله¬¬ی اوّل رسيد، تكبّر به او دست مي¬دهد و مي¬پندارد كه همه¬¬ی حقايق را مي¬داند، و چون به وجب دوّم برسد متواضع مي¬شود، و چون به مرحله¬ی سوّم برسد، مي¬فهمد، كه نسبت به آن¬چه كه بايد بداند هيچ نمي¬داند.

17 ـ رعايت اولويّت¬ها: دوران عمر انسان کوتاه است، ازاين¬رو، با توجّه به گستردگی علم و نيازهای بشر اگر کسی تمام مدّت عمرش صرف دانش اندوزی کند، باز هم نمی¬تواند يک صد هزارم تمام دانش بشری را فراگيرد؛ بنابراين، محقّق بايد: اوّلاً، از اوقاتش حدّ اکثر استفاده را ببرد. ثانياً، در انتخاب رشته-ی موضوع تحقيقش نهايت دقّت را به عمل آورد، تا بهترين موضوع را، که مورد نياز درجه¬ی اوّل جامعه باشد، برای تحقيق انتخاب نمايد.

چنان¬که «امام علی (ع) » در اين مورد ¬فرموده است: «اَلعِلمُ اَکثَرُ مِن اَن يُحاطَ بِهِ، فَخُذوا مِن کُلِّ عِلمٍ اَحسَنَهُ»: دانش¬ها بيشتر از آنند، که بتوان همه¬ی¬ آن¬ها را فراگرفت، از¬اين¬رو، از هر علمی بهترين آن را فراگيريد. (غررالحکم، باب علم، حديث 6929)

پيامبر اکرم اسلام (ص) » وارد مسجد شد، ديد گروهی دور يک نفر جمع شده¬اند، فرمود: اين کيست؟ عرض کردند: اين شخصی است بسيار دانشمند. فرمود: چه علمی دارد؟ عرض کردند: داناترين مردم به انساب عرب و وقايع آن و ايّام جاهلی است. پيامبر اکرم (ص) فرمود: اين دانشی است، که هرگاه کسی آن را نداند ضرری نکرده و کسی که آن را بداند، سودی نمی¬برد. (كافي،‌ كتاب فضل علم،‌ باب 2 حديث 1)

18 ـ پژوهش گروهی: هرچند پژوهش فردی در جای خود ارزنده و مفيد است، ولی در بسياری موارد اتقان و استحکام کار گروهی بسيار بيشتر است و در صد خطای پژوهش گروهی به مراتب کمتر از پژوهش¬های فردی است، ولی متأسّفانه بسياری از ما ياد نگرفته¬ايم که چگونه يک کار تحقيقی را به صورت گروهی انجام دهيم، تا نتيجه مطمئن¬تر باشد.

اصولاً همکاری چند پژوهشگر متعهّد نه فقط تحقيق را آسان¬تر می¬کند، بلکه سبب دلگرمی يکديگر نيز شده وکار تحقيق معنويّت خاصّی می¬گيرد. به قول مولوي:

اين خردهــــا چون مصابيح انور است بيست مصباح از يكي روشن¬تر است

زان¬كه با عقلي چو عقلي گشت جفت مانع بدفعلي و بدگفت شــــــــد

علی (ع) ‏فرمود: اَفضَلُ النّاسِ رَأياً مَن لايَستَغني عَن رأيِ مُشير: بهترين آرا و انديشه‏ها، از آنِ كسانی است، كه از مشورت با ديگران خود را بی‏نياز نبينند. (غررالحکم، باب مشاوره، حديث 4754 )

19 ـ علم و تحقيق برای دانستن: تحقيق بايد برای فهم حقايق و کشف وقايع و خدمت به بشريّت باشد، نه برای کسب مال و جاه و شهرت. هانری کربن گويد:

امروز در دانشگاه¬های شرق وغرب به ندرت می¬توان نظير طلّاب علوم مدارس اصفهان پيدا کرد. اکثر طلبه¬هايی که در اصفهان تحصيل می¬کردند، علم را برای علم و دانستن می¬خواستند نه برای چيز ديگر. امروزه محصّلی که وارد دانشگاه می¬شود، برای اين است، که پس از خاتمه¬ی تحصيل شغلی به دست آورد و دارای زندگی مرفّهی شود، ولی اکثر طلبه¬هايی که در مدارس اصفهان تحصيل می¬کردند برای اين کسب علم می¬کردند، که دانشمند شوند، ولو اين¬که بدانند تا آخر عمر به سختی می¬گذرانند.

ملّاصدرا تنها به چهار شرط شاگرد می¬پذيرفت: اوّل اين¬که در صدد تحصيل مال نباشد، مگر به اندازه¬ی گذراندن معاش، دوّم، اين¬که در صدد مقام نباشد، سوّم اين¬که معصيت نکند، چهارم اين¬که تقليد نکند. وی می¬گفت: «محال است که کسی در صدد تحصيل مال و جاه باشد و بتواند به مراتب علمی برسد.» (ملّاصدرا فيلسوف و متفکّر بزرگ اسلامی، ص 199)

20 ـ نوآوری: تحقيق و پژوهش از جهتی دو نوع است: يکی ابتکار يا نوجويی، که يافتن يا کشف آنچه بر ديگران مجهول است و ديگر پژوهش نأييدی يا نوگستری يعنی گستردن يا تفصيل آن¬چه بر ديگران به اجمال معلوم است. و در هر حال بايد از آنچه ديگران دريافته¬اند ياری گيريم تا بدان¬چه نيافته¬اند برسيم يا در يافته¬های سربسته¬ی ديگران را گشاده گردانيم، ولی پژوهش در هر حال متضمّن نوعی نوآوری است و از تکرار و تقليد و کهنه¬آموزی به دور.

از محقّق تا مقلّد فرق هاست کاين چو داود است و آن ديگر صداست

منبع گفتـــار اين سوزی بود وان مقلّــــــــــــــــد کهنه آموزی بود

21 ـ روزگار بلکه هر چيز نکته آموز است: فردوسی گويد:

تکيه کن بدين گردش روزگار جز او را مکن در دل آموزگار

و ناصر خسرو گويد:

مرا اين روزگار آموزگار است که زين به نيستمان آموزگاری

و رودکی گويد:

هر که نامخت از گذشت روزگار هيچ ناموزد ز هيچ آموزگار

و مولوی گويد:

ساعتی بادم خطيبی می¬کند ساعتی سنگم اديبی می¬کند

باد با حرفم سخط¬ها می¬دهد سنگ و کوهم فهم اشيا می¬دهد

22 ـ صبور و باحوصله بودن: بعضی در تحقيقاتشان بدون در نظرگرفتن همه¬ی جوانب موضوع زود قضاوت کرده و نتيجه می¬گيرند. در صورتی که محقّق بايد باحوصله باشد، و مشاهداتش را تا آنجا تكرار نمايد، كه صد در صد مطمئن شود نتيجه¬¬ی آن¬ها درست است.

چنان¬كه محدّث قمي، سفينةالبحار را در 25 سال و علّامه¬ی¬ طباطبايي تفسير الميزان را در 20 سال تحرير نمودند. و حتّي ممکن است که يک پژوهشگر تمام عمرش بر روی موضوعی کار کند و به نتيجه¬ای نرسد و بعد از او ديگران تحقيقات نيمه¬کاره¬ی¬ او را انجام دهند.

اميرمؤمنان (ع) در مورد پرهيز از عجله می¬فرمايد: «ذَرِ العَجَلَ، فَاِنَّ العَجَلَ في الاُمورِ لايُدرَکُ مَطلَبَهُ وَ لايُحمَدُ اَمرُهُ»: از شتابزدگی بپرهيز، که ¬عجله در كارها سبب می¬شود انسان به هدفش نرسد و کارش مورد ستايش قرارنگيرد.» غررالحکم، باب عجله، حديث 6134

و «استاد مطهّري»‌ مي¬فرمايد:

«شرط موفقيّت دركارها بالاخص دركارهاي بزرگ صبر زياد است.کم حوصلگی مانع است، كه انسان دريك كار مفيدكه متناسب با استعداد اوست، مداومت كند، همه¬ی¬ كارها را ناقص مي¬گذارد و دائماً از اين كار به آن كار رو مي¬آورد و در نتيجه، هيچ كاري را به طور كامل انجام نمي-دهد… نمي¬توان ادّعا كرد كه مكتشفين هر عصر با استعدادترين افراد آن عصر بوده¬اند، زيرا بسا افراد مستعدتري بوده¬اند، ولي فاقد حوصله وصبر بوده¬اند. صبر وحوصله دوست قديمي ظفر و موفقيّت است. اگر صبر و استقامت باشد، بي¬استعدادترين افراد هم ولو در يك زمان طولاني به هدف خواهند رسيد. سختي و گرفتاري¬ها هم تربيت¬كننده فردها و هم بيدار كننده¬ی ملّت¬هاست. سختي¬ها بيدارسازنده و هشيار¬كننده¬ی¬ انسان¬هاي خفته و تحريك كننده¬ی¬ عزم¬ها و اراده¬ها مي-باشند. شدائد همچون صيقلي كه به آهن وفولاد مي¬دهند، هر چه بيشتر با روان آدمي تماس¬گيرد، او را مصمّم¬تر و فعّال¬تر و برّنده¬تر مي¬كند، زيرا خاصيّت حيات اين است كه در برابر سختي مقاومت كند و به طور خود¬آگاه و يا ناخود¬آگاه آماده¬ مقابله با آن گردد.» (عدل الهی، ص 101)

هرچند متأسّفانه اكثر مردم همان راهي مي¬روند، كه ديگران رفته¬اند. چه به نظر آنان راهي كه اكثريّت بپيمايند، ديگر درست است، و حال اين¬كه برعكس است و اكثر مردم پيرو گمان و تخمين هستند، نه پيرو عقل و علم و منطق، و ازاين¬رو، بي¬راهه مي¬روند و گمراه¬اند.

چنان¬كه قرآن كريم مي¬فرمايد: «اِن تُطِع اَكثَرَ مَن في الاَرضِ يُضِلّوكَ عَن سَبيلِ اللهِ: و اگر از بيشتر كساني كه در روي زمين¬اند، پيروي كني، تو را از راه خدا گمراه مي¬كنند. (انعام 6/116)

و «امام علي (ع) » می¬فرمايد: «لاتَستَوحِشوا في طَريقِ الهُدي لِقِلَّةِ اَهلِهِ: در راه هدايت به خاطر كمي افرادش وحشتتان نگيرد. (امالی مفيد، مجلس 16)

ولي متأسّفانه اخيراً گروهی به نام «سلفی» پيدا شده¬اند، كه هر چه صحابه¬ی¬ پيامبر (ص) انجام داده¬اند، به عنوان مسلّمات پذيرفته و برآنند، که آن کارهای آن¬ها را در خود و جامعه پياده کنند، و حتّي گفته¬اند: تمام صحابه مؤمن و عادل بوده¬اند. در حالي¬ كه:

اوّلاً، آنچه صد در صد درست است، قرآن كريم و گفتار و عمل قطعی پيامبر اکرم (ص) است، نه گفتار و رفتار و اعمال و سنّت صحابه، چه آن¬ها نه پيامبر بوده¬اند و نه معصوم از خطا و اشتباه.

ثانياً، صحابه¬¬ پيامبر (ص) ، که يکسان عمل نکرده¬اند، چنان¬که نه فقط در مسائل اسلامی با هم اختلاف داشته¬اند، بلکه بر سر برداشت¬هايشان از اسلام با يکديگر هم جنگيده¬اند و حدود صد هزار نفر هم در اين بين از مسلمين و مؤمنين و صحابه کشته شده¬اند.

ثالثاً، مؤمن و عادل دانستن تمام صحابه، رد کردن همه¬ی آيات مربوط به منافقين در قرآن كريم است.


کتاب آیین تحقیق

دکتر رحمت الله قاضیان