تنوّع عجيب در عين يک نواختی

تنوّع عجيب در عين يک نواختی.
بی¬ترديد قوانين و نظم يک¬نواخت واحد و يک¬سانی بر سراسر عالم حكم¬فرماست؛ چنان¬که گويی کارخانه¬های آدم¬سازی، گاوسازی، شير، ببر، درخت زردالو، سيب، کاج و... سازی است که انسان¬ها، گاوها، گوسفندها و درخت¬های مشابهی توليد می¬کنند.
مثلاً همة انسان¬ها چشم، گوش، دست، پا و... يک¬سان دارند و هرکدام ازاين اعضاء هم در همة انسان¬ها در جای خاصّی که بهترين جا برای آن اعضاء است، قرار دارند. خاک و سنگ و آهن و طلا و نقره و آب و...، در شرايط يک¬سانی پيدا می¬شوند. قوانين جاذبه، انبساط و انقباض اجسام و... نيز در همة کرات جهان به طور يك¬سان وجود دارد.
و اين هم خود دليل قاطعی است، بر وجود خالقی دانا و حکيم که چنين قالب¬های اعجاب-انگيزی ساخته که در طیّ ميليون¬ها و ميلياردها سال، انسان¬ها، حيوانات، نباتات و ترکيبات مختلف را در سطح يك¬سان می¬سازد.
از طرفی ديگر، موجودات در عين يک¬نواختی تنوّع دارند، آن هم تنوّعی عجيب؛ به نحوی که مثلاً در عين اين¬که همة انسان¬ها در اعضا و جوارح يک¬سان هستند؛ ولی دو فرد هم که از نظر شکل و قيافه صد در صد يکسان باشند، و جود ندارد.
چنان¬که قرآن¬کريم می¬فرمايد: «مِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَٱخْتِلافُ اَلْسِنَتِكُمْ وَ اَلْوانِكُمْ؛ اِنَّ فِي ذالِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ: از آيات او آفرينش آسمان¬ها و زمين و تفاوت زبان¬ها و رنگ¬هاي شماست؛ در اين نشانه¬هايي است براي دانشمندان.» (روم 22 )
به نحوی که حتّي دو نفر وجود ندارد که از نظر شيارهای سرانگشتان يک¬سان باشند؛ لذا امروزه از همين مسئلة انگشت¬نگاری در تشخيص مجرمين استفاده می¬کنند.
و قرآن کريم برای اوّلين بار در مورد اختلاف شيارهای سرانگشتان فرموده: بَليٰ، قادِرِينَ عَلي اَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ: آری، ما قادريم¬كه سرانگشتان او را هم درست گردانيم.» (قيامت 4)
قرآن كريم در يك آيه به عنوان دليلي قطعي بر علم و حكمت و قدرت نامتناهي خداوند مي¬فرمايد: «وَ فِي الْاَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِرَاتٌ وَ جَنّاتٌ مِنْ اَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُصِنْوانٍ، يُسْقىٰ بِماءٍ واحِدٍ، وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلي بَعْضٍ فِي الْاُكُلِ؛ اِنَّ فِي ذالِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون: در زمين قطعات مختلفي در كنار هم وجود دارد كه در آن¬ها باغ¬هايي وجود دارد كه با آن¬كه همه از يك زمين¬اند و از يك آب سيراب مي¬شوند، ولي درختاني از انگور و زراعت¬هاي گوناگون و نخل¬هايي از يك ¬ريشه و غير يك¬ريشه از آن¬ها مي¬رويد، ولي با همديگر از نظر شكل و طعم و مزه و خاصيّت¬ها و ويتامين¬هاي مختلف متفاوت هستند؛ و ازاين¬رو، كساني كه در اين آيات تعقّل و تدبّر مي¬كنند، آيات توحيد را به وضوح در آن¬ها مشاهده مي¬كنند. ( رعد ـ 4 )
گفت مــــــــــادر به کودک نوزاد شيرخوردن بگو که دادت ياد؟
گفت آن ¬کــــس که بی¬ارادة تو در نهادت مرا وديعه نهـــــــاد
تو بُدی غرق حظّ و لـــــــذّت، او بشر از نطفه می¬نمود ايجـــــاد
تو به خواب وخورش بُدی مشغول او مـــرا در تو پرورش می¬داد
پس از آن از مشيمــــــة تو مرا داده ره بر جهان پر ز عنـــــاد
پس بزادی مرا به ناچــــــــــاری هرکه آبستن است خواهد زاد
در قرآن كريم براي نشان دادن قدرت و حكمت خداوند را در هر موجودي هم¬چون شتر، آسمان، زمين، كوه و غيره هويدا مي¬داند.
چنان¬كه در يك¬جا مي¬فرمايد: «اَفَلايَنْظُرُونَ اِلَي اِلْاِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ، وَ اِلَي السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ، وَ اِلَي الْجِبالِ كَيْفَ نُصِبَتْ، وَ اِلَي الْاَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ: آيا آنان به شتر نمي¬نگرند كه چگونه آفريده شده است؟ و به آسمان نگاه نمي¬كنند كه چگونه برافراشته شده؟! و به كوه¬ها كه چگونه در جاي خود نصب گرديده؟! و به زمين¬كه چگونه گسترده و هموارگشته است؟!» (غاشيه 21 ـ 18 )
امام باقر (ع) در تفسير آية: «مَنْ كانَ فِي هَذِهِ اَعْمي؛ فَهُوَ فِي ٱلآخِرَةِ اَعْمي و اَضَلُّ سَبِيلا: هركه در اين جهان كور باشد، در آخرت نيز كور خواهد بود و گمراه¬تر.»(اسراء 72 ) فرموده است: كسي كه آفرينش آسمان و زمين و اختلاف شب و روز و حركت فلك و خورشيد و ماه و نشانه¬هاي ديگر اعجاب¬انگيز او را دلالت نكند كه وراي آن¬ها امري است متعالي و فرامادّي، در آخرت كور و گمراه خواهد بود.» (توحيد صدوق، ص 455 )
و امام صادق (ع) مي¬فرمايد: تعجّب است از مخلوقي كه گمان مي¬برد خداوند بر بندگانش پنهان است؛ در حالي كه آثار صنع الهي را با نظام و تركيب خاصّ كه عقلش را روشن و حجّتش را ابطال مي¬كند مي¬بيند. به جان خودم سوگند، اگر آنان در اين امور عظيم تفكّر مي¬كردند و از تأمّل در امور مركّب روشن و لطافت تدبير آشكار و وجود اشياء بعد از اين¬كه نبودند و تغيير آن¬ها را از طبيعتي به طبيعت ديگر و مخلوقي به مخلوق ديگر دقّت مي¬كردند، آن¬ها را به وجود صانعي براي آن¬ها دلالت مي¬كرد؛ زيرا در هر يك از اين مخلوقات اثر تدبير و تركيبي است كه دلالت دارد بر اين¬كه خالقي مدبّر دارد و تأليفي دارد كه او را به خالقي حكيم رهنمون مي¬شود. (بحارالانوار 3/152)
«سعدي» گويد:
دهـــد نطفه را صورتي چون پري كه كردست بر آب صورتگــري؟
نهد لعل و پيروزه در صلب سنگ گل لعل در شـــــاخ پيروزه رنگ
كه برافكنـــــد قطره¬اي سوي يم ز صلب آورد قطـــره¬اي در شكم
از آن قطره لؤلؤي لالا كنــــــد وزين صورتي سروبالا كنـــــــــد
جهـــــــــــان متّفق بر الهيّتش فرو مانـــــــــــده در كنه ماهيّتش
نه بر اوج ذاتـش پرد مرغ وهم نه در ذيل وصفش رسد دست فهم
ازاين¬رو، هر عاقلی بايد ايمانش را به خدايی که موجودات عالم را در عين يک¬نواختی مختلف آفريده، تازه کند و در مقابل علم و حکمت و قدرت او سر تسليم فرود آورد.
برهان نظم در قرآن مجيد
دعوت قرآن كريم به تحقيق ومطالعه در طبيعت و وسيله بودن طبيعت براي شناختن خدا و ماوراء طبيعت و توجّه دادن بشر به طبيعت و پديده¬هاي خلقت به عنوان آيات الهي، يكي از اصول اساسي تعليمات قرآن كريم است. قرآن اصرار دارد كه مردم در زمين و آسمان و گياه و حيوان و انسان كاوش كنند و مورد جست¬وجوي علمي قرار دهند
قرآن مجيد و پيشوايان اسلامي نه فقط با بيانات مؤكّدي، مردم را به مطالعه در كتاب آفرينش دعوت كرده¬اند، تا معلومشان گردد كه سراسر آفرينش بر نظم و ترتيب و حساب و كتاب و اندازه¬گيري و دخالت علم و حكمت مي¬باشد، بلكه خود با بيان نمونه¬هايي از نظامات حيرت¬انگيز آسمان¬ها و زمين و موجودات آن¬ها پرداخته¬اند.
قرآن كريم با اصرار بي¬نظيري مردم را به مطالعه در خلقت و ساختمان موجودات به منظور شناختن خداوند سوق مي¬دهد؛ و اين هم خود نشان مي¬دهد كه از ديد اين كتاب آسماني، روشن¬ترين و بهترين دليل براي شناخت خدا و توحيد او و صفاتش، مطالعة نظم و نظام جهان و به تعبير خود قرآن كريم آيات آفاقي و انفسي مي¬باشد.
در جاي جاي قرآن كريم، آياتي پديده¬هاي گوناگون طبيعي را آيه و نشانه¬اي بر وجود خدا مي¬شمارند و انسان¬ها را به تدبّر در آن¬ها فرامي¬خوانند. شناخت خداوند از رهگذر آيات تكويني او در جهان خلقت به «شناخت آفاقي و انفسي» معروف است.
در آية شريفة: «وَ فِي الْاَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ وَ فِي اَنْفُسِكُمْ، اَفَلاتُبْصِرُونَ: و در زمين براي جويندگان يقين آياتي است ودر وجود خودتان نيز آياتي است، آيا نمي¬بينيد؟» (ذاريات 21 و 20 ) به دو نوع آيات الهي اشاره شده: يكي آفاقي چون آفرينش خورشيد و ماه وستارگان با نظام دقيقي كه بر آن¬ها حاكم است و آفرينش انواع جانداران و گياهان وكوه¬ها و درياها با شگفتي¬هاي بي-شمارشان كه هر زمان اسرار تازه¬اي از خلقت آن¬ها كشف مي¬شود و هر يك آيه و نشانه¬اي روشن بر حقّانيّت ذات پاك پروردگارشان هستند.
و ديگر آيات انفسي هم¬چون دستگاه¬هاي مختلف جسم انسان و نظام شگفت¬انگيزي كه بر ساختمان مغز و قلب وكبد و عروق و بافت¬ها و استخوان¬ها و عضله¬ها و انعقاد نطفه و تحوّلات آن در رحم و از آن¬ها بالاتر اسرار و شگفتي¬هاي روح انسان كه هر عضوي و بافت و سلّولي از آن¬ها آيت عظيمي بر معرفت خالقشان مي¬باشد.
و از آن¬جا كه «سَنُرِيهِمْ» فعل مضارع است دلالت بر استمرار دارد، يعني اگر انسان ميليون¬ها سال هم زندگي كند، در هر زمان كشف تازه¬اي از آيات الهي خواهد داشت.
اصولاً از نظر قرآن كريم همة موجودات عالم آيات آفاقي و انفسي خداوندند؛ زيرا هر صاحب¬¬انديشه¬اي با مطالعة آن¬ها اعتراف مي¬كند كه نظام هستي هدفمند آفريده شده است؛ ازاين¬رو، همه با تمام وجودشان دلالت بر وجود آفريدگارشان مي¬كنند.
در آية ديگر مي¬فرمايد: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي اَنْفُسِهِمْ، حَتّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أنَّهُ الْحَقُّ: نشانه¬هاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آن¬ها نشان مي¬دهيم، تا براي آنان آشكار گردد كه او حقّ است.» ( فصّلت 53)
و در آية ديگر می¬فرمايد: «در آفرينش آسمان¬ها و زمين، و آمد و شد شب و روز و کشتی¬هايی که در دريا به سود مردم روانند و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمين را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن منتشر ساخته وگردش بادها و ابرهايي که ميان آسمان و زمين مسخّرند، نشانه¬هايی است (از آفريدگار جهان) برای مردمی که عقل دارند و می¬انديشند.» (بقره 164)
در آية ديگر قرآن كريم مي¬خوانيم: خدا كسي است كه از آسمان آبي نازل كرد و به وسيلة آن گياهان گوناگون رويانيد و از آن ساقه¬ها و شاخه¬هاي سرسبز خارج ساختيم و از آن¬ها دانه¬هاي متراكم و از شكوفة نخل، شكوفه¬هايي با رشته¬هاي باريك بيرون فرستاديم و باغ¬هايي از انواع انگور و زيتون و انار، گاه شبيه يكديگر و گاه بي¬شباهت؛ هنگامي كه ميوه مي¬دهد، به ميوة آن و طرز رسيدنش بنگريد كه در آن نشان¬هايي از عظمت خدا براي افراد با ايمان است. (انعام 99)
و در آية: «وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَالْاَرْضِ وَاخْتِلافُ اَلْسِنَتِكُمْ وَ اَلْوانِكُمْ؛ اِنَّ فِي ذالِكَ لآياتٍ لِلْعالِمِينَ: و از آيات او آفرينش آسمان¬ها و زمين و تفاوت زبان¬ها و رنگ-هاي شماست؛ در اين امور براي عالمان نشانه¬هاست.» (روم 22 ) هم به آيات آفاقي اشاره شده است و هم به آيات انفسي.
هرچند آسمان با خورشيد و ماه و ستارگانش همواره براي انسان¬هاي انديشمند يكي از آيات بزرگ خدا بوده؛ ولي امروزه با پيشرفت نجوم به هزارها برابر آن¬چه در قديم از آسمان مي-دانسته¬اند، پي برده¬اند. به طوري كه گفته¬اند: در كهكشان ما كه يكي از ميليون¬ها كهكشان است، قريب صد ميليون ستاره وجود دارد كه خورشيد ما يكي از ستارگان متوسّط آن است. همين¬طور با پيشرفت علم زمين¬شناسي و گياه¬شناسي و جانورشناسي، عجايب بسياري از زمين و گياهان و جانوران كشف شده كه هر يك آيت بزرگي از صانع و پروردگار دانا و تواناي جهان هستند.
بي¬ترديد يكي از نشانه¬هاي لطف ورحمت خدا اختلاف زبان¬ها و رنگ¬هاي آن¬هاست. چه اگر چنين چيزي نبود، نه پدر و مادر و فرزندان و همسايگان يكديگر را مي-شناختند و نه مجرم از بي¬گناه و فرمانده از فرمانبر و رئيس از مرئوس و دوست از دشمن شناخته مي¬شد؛ و معلوم است كه در آن صورت زندگي چه دشوار بود.
اختلاف زبان مي¬تواند اشاره به زبان¬هاي مختلف عربي، فارسي، انگليسي و... باشد؛ و اختلاف رنگ مي¬تواند اشاره به نژادهاي مختلف انسان بر روي زمين باشد.
وميفرمايد: «اِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَ ماخَلَقَ اللهُ فِي السَّماواتِ وَالْاَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ: «در اختلاف شب و روز و آن¬چه خدا در آسمان و زمين آفريده، نشانههايي است براي پرهيزكاران.»(يونس 6) كه با صفاي دلشان ازطريق اين آيات به خالق آن¬ها پي برند.
مقصود از «اختلاف ليل و نهار» يا پشت سر يكديگر آمدن شب و روز است كه سبب پيدايش هفته و ماه و سال مي¬گردند و از روي آن¬ها مردم روي زمين كارهاي خود را تنظيم مي¬كنند و يا مقصود اختلاف شب و روز در زمان و مقدارشان در طول سال است
كه فصول چهارگانة سال را تشكيل مي¬دهد؛ زيرا با افزوده شدن طول روز زمين سبز و خرّم مي¬شود و غذا براي مردم و حيوانات فراهم مي¬گردد؛ و با افزوده شدن طول شب و سردي زمين دوران آسايش مردم و حيوانات فراهم مي¬گردد.
چنان¬كه در اعتدال ربيعي شب و روز مساوي¬اند و به تدريج طول روزها بيشتر مي¬شود و در آخر بهار به اوج خود مي¬رسد و از آن به بعد به تدريج از طول روزها كاسته مي-شود و در اوّل پاييز باز اندازة شب و روز يك¬سان مي¬شود؛ آن¬گاه به تدريج بر طول مقدار شب مي¬افزايد، تا در اوّل زمستان (شب يلدا) به اوج خود مي¬رسد و بعد از آن به تدريج از طول شب كاسته مي¬شود و بر طول روز مي¬افزايد تا در اوّل اعتدال ربيعي باز مقدارشان يك¬سان مي¬شود. اين جريان در مناطق شمالي روي زمين است و در مناطق جنوبي زمين درست برخلاف صورت مي¬گيرد.
به هر حال، اين اختلاف شب و روز كه بر اساس متقن و محكمي در طول ميلياردها سال بر منظومة شمسي حاكم¬اند، دلالت قطعي بر وحدانيّت و حكمت آفريدگار و خالق عالم و آدم دارد كه اين نظم و ترتيب بسيار عالي را در آن¬ها به وجود آورده است.
فرضيّة پيدايش جهان كنوني
در قرون اخير اثبات شد كه كهكشان¬هاي نزديك¬ با سرعت ثانيه¬اي 150¬ كيلومتر و آن-هايی كه دورترند با سرعت ثانيه¬ای 40 هزار كيلومتر دُور مي¬گردند.
دانشمندان با استفاده از اين مطلب گفتند: از اين دورشدن كهكشان¬ها آن هم دور شدن متفاوت آن¬ها برمي¬آيد كه زماني همة آن¬ها تودة واحد سوزاني تشكيل مي¬داده¬اند؛ آن¬گاه با يك انفجار عظيم (بيگ بَنگ) آن كره منفجر شده و اين همه كرات و منظومه¬هاي شمسي وكهكشان¬ها اجزاء منفجر شدة آن هستند كه هنوز از شدّت آن انفجار از هم دور مي-شوند؛ و چون شدّت انفجار تمام شود، دوباره برمي¬گردند و تشكيل كرة واحدي مي¬دهند و از نو آن حادثه تكرار مي¬شود؛ و تاكنون هم اين جريان بارها رخ داده است.
يكي از كيهان¬شناسان به نام «جان الدر» مي¬گويد:
«جديدترين و دقيق¬ترين اندازه¬گيري¬ها در طول امواجي كه از آسمان پخش مي¬شود، پرده از روي يك حقيقت عجيب و حيرت¬آور برداشته است؛ زيرا نشان داده كه مجموعة ستارگاني كه جهان از آن¬ها تشكيل شده، پيوسته با سرعتي زياد، از مركز جهان دور مي¬شوند و هر قدر فاصلة آن¬ها از اين مركز بيشتر باشد، بر سرعت سير آن¬ها افزوده مي¬شود. به نظر مي¬رسد كه زماني تمام ستارگان در اين مركز مجتمع بوده¬اند و بعد از آن، از هم پاشيده و مجموعة ستارگان بزرگي از آن¬ها جدا شده و به سرعت به هر طرف روانه مي¬شوند. دانشمندان ازاين موضوع چنين استفاده كرده¬اند كه جهان داراي نقطة شروعي بوده است.» (جان الدر، آغاز و انجام جهان، ص 74 )
«قرآن¬كريم» چهارده قرن پيش فرموده است: «وَالسَّماءَ بَنَيْناها بِاَيْدٍ وَ اِنّا لَمُوسِعُونَ: ما آسمان را با قدرت بنا کرديم و همواره آن را وسعت می¬دهيم.» (ذاريّات 47)
«اِنّا لَمُوسِعُونَ» كه در آن از جملة اسميّه و اسم فاعل استفاده شده است، دليل بر تداوم و استمرار است؛ و نشان مي¬دهد كه اين گسترش به طور مرتّب ادامه دارد.
«مايكل پترسون و همكارانش» مي¬نويسند:
«مطابق مدل نوساني جهان، جهان در طيّ چرخة تكرار شونده¬اي از انبساط و انقباض تكوين مي¬يابد. نخست انفجاري عظيم رخ مي¬دهد و متعاقب آن جهان تا حدّ معيّني منبسط مي¬شود. سپس در اثر غلبة نيروي جاذبة مادّه، انبساط جهان به تدريج كاهش مي¬يابد و در نهايت متوقّف مي¬شود. اين نيروي جاذبه مجدّداً جهان را منقبض مي¬كند، تا به نقطة چگالي متراكم (يا غرّش عظيم) برسد، در اين هنگام انفجاري رخ مي¬دهد و فرايند انبساط جهان مجدّداً آغاز مي¬شود. اين انفجار به طور نامحدود تكرار مي¬شود، اگر چه [تكرار آن] لزوماً به نحو واحدي نيست. براي آن¬كه اين امر ممكن باشد، جهان نبايد از آستانة بحراني عبور كند؛ يعني نبايد چندان منبسط شود كه نيروي جاذبه نتواند آن را مجدّداً منقبض كند.
مدل ديگر، موسوم به نظريّة مهبانگ است. مطابق اين نظريّه فقط يك انفجار عظيم رخ داده است و از آن پس جهان در حال انبساط است. اين انبساط تا آنجا ادامه مي¬يابد كه جهان سرد شود و بميرد.
تعيين اين¬كه كدام مدل درست است، تا حدّي بستگي دارد به محاسبة مقدار كلّ مادّه¬اي كه در جهان وجود دارد. بعضي معتقدند كه در حال حاضر چگالي مادّه براي متوقّف ساختن انبساط جهان كافي نيست. اگر جهان از آستانة بحراني جاذبه درگذرد، براي ابد به انبساط خود ادامه خواهد داد. اگر اين ادّعا صحيح باشد، مبدأ جهان مهبانگ است. ( عقل و اعتقاد ديني، ص 144)
ما فرض مي¬كنيم كه فرضيّة بالا درست باشد؛ ولي: اوّلاً، سؤال اصلي و اوّليّه سر جاي خودش است كه مادّة اوّليّة آن جرم يا اجرام بزرگ از كجا آمده است؟
ثانياً، آن انرژي كه آن يك يا چند كره را منفجر كرد از كجا آمد؟ انرژي¬اي كه بتواند يك يا چند كره را كه مادّة تمام حهان مادّي از آن¬ها تشكيل شده، در چندين ميليارد سال پيش منفجر كند؛ و شدّت انفجارش آن¬قدر زياد باشد كه بعد از ميلياردها سال هنوز كرات از دور شدن باز نمانده¬اند.
ثالثاً، اين چگونه انفجاري است كه بر اثر آن كهكشان¬ها و منظومه¬هاي شمسي و ستارگان و سيّارگان بدين نظم و ترتيب درآمده¬اند؟ بدين معني كه در هر گوشه از اين جهان باعظمت كره¬اي عظيم و نوراني هم¬چون خورشيد قرار گرفته و سيّارات بسياري هم¬چون زمين به دور آن مي¬چرخند و از نور و گرماي آن استفاده مي¬¬كنند.
آري، اگر كاخ بلند آفرينش روي نظم و ترتيب استوار است. اگر كهكشان¬ها و منظومه¬هاي شمسي با اين همه ثوابت و سيّاراتشان ميلياردها سال است برقرارند، براي آن است كه بنياد آفرينش آن¬ها از روي نظم و محاسبه است و در تمام اجزاء هستي از بزرگ¬ترين كهكشان¬ها گرفته تا برسد به ذرّة ناچيز اتم، نظم و محاسبه به كار رفته است.
«مايكل پترسون و ساير همكاران» مي¬نويسند:
اگر انبساط ناشي ازمهبانگ سرعت متفاوتي ¬داشت، حيات پديد نمي¬آمد. اگر درآن مرحلة اوّليّه، سرعت انبساط يك ميليونيم كمتر مي¬بود، پيش ازآن¬كه درجة حرارت بتواند به ده هزار درجه تنزّل كند، جهان دوباره در خود فرو مي¬ريخت و اگر يك ميليونيم بيشتر مي¬بود، مانع پديدآمدن كهكشان¬ها، ستاره¬ها و سيّارات مي¬شد.
يا اگر نيروي جاذبه اندكي بيشتر مي¬بود، تمام ستارگان به غول¬هاي آبي¬اي تبديل مي-شدند كه دورة حياتشان چندان كوتاه بود كه مجالي براي تكامل حيات هوشمند فراهم نمي¬آمد. امّا اگر اندكي كمتر مي¬بود، جهان از بسياري عناصر كه براي [پيدايش] حيات ضروري¬اند، تهي مي¬شد. به علاوه، اگر بار الكتريكي الكترون فقط اندكي¬تفاوت مي¬يافت، ستارگان يا قادر نبودند كه هيدرژن و هليوم را به درجة احتراق برسانند، يا اگر هم مي¬توانستند انفجاري رخ نمي¬داد وعناصرشيميايي سنگين پديد نمي¬آمدند. يا به عنوان مثال ديگر، براي آن¬كه جهان اين قدمت را داشته باشد، بايد خيلي بزرگ باشد و بايد اين قدمت را داشته باشد، تا عناصر شيميايي لازم براي تكامل حيات پديد آيد. به ويژه عنصر اصلي حيات يعني كربن فقط بعد از آن¬كه جهان حرارت ناشي از مهبانگ را از دست داد، مي¬توانست تشكيل شود. امّا جهان بايد بسيار بزرگ باشد، تا زمان لازم براي پديد آمدن تدريجي اين عناصر اساسي فراهم آيد، عناصري كه براي توليد خود به خود حيات ضروري اند.
خلاصه آن¬كه احتمال پديد آمدن حيات بسيار اندك بوده است و مواد غيرآلي به رغم اين احتمال اندك، به ظهور حيات انجاميده اند. بنابراين، اموري كه به نحو پيشين نامحتمل هستند، هم براي [پديد آمدن] موجودات كنوني ضروري هستند و هم براي غايتمند ديدن عالم. ( عقل و اعتقاد ديني، ص 157 )
و «جرج ارل دبويس» فيزيكدان و دكتراي فلسفه گويد:
به هر اندازه كه گيتي رو به توسعه و تكامل مي¬ر¬ود، وجود يك حكمت عاليه روشن¬تر مي¬شود. توسعة تكاملي جهان كه با علم ثابت شده، دليلي بزرگ بر وجود صانع است. از جهاني از كائنات كه از ذرّات ابتدايي «بدون شكل و تهي» تشكيل شده، چندين ميليون سيّارات و ثوابت به وجود آمده كه اَشكال معيّن و محدود دارند، و در حركات و سكون خود تابع قوانين لايتغيّري هستند كه عقل بشر از احاطه بر زمان ابداع و ادامة آن¬ها عاجز است؛ و همة اين ذرّات بي¬شمار و آن¬چه بسيار كوچك¬تر از آن¬هاست، نيز عموماً از قوانين و سنن مزبور پيروي مي¬كنند. دليل فوق براي اثبات وجود صانع كافي است؛ ولي من بر آن اضافه مي¬كنم كه از اين ذرّات كوچك كه ستارگان بزرگ را به وجود آورده¬اند، ميلياردها اجسام زنده نيز به وجود آمده¬اند. وحتّيٰ عدّه-اي از آن جاندارن داراي فكر و ابتكارند ومي¬توانند اشياء حيرت¬آور زيبايي بيافرينند و در اسرار حيات و وجود بينديشند. (اثبات وجود خدا، ص 92)
«پول كلارنس امرسولد» دانشمند برجستة غربي گويد:
علم مي¬تواند باموفقيّت جزئيّات اتم را شرح دهد وخواص موجودات طبيعي را بيان كند؛ ولي قادر به تعريف روح و عقل نيست. دانشمندان مي¬توانند كيفيّت و كميّت اشياء را بيان كنند؛ ولي بيان علّت وجود اشياء و علّت خواص آن¬ها با علم مقدور نيست. علوم نمي¬توانند بگويند اتم-ها، كهكشان¬ها، روح و انسان با استعداد شگفتش از كجا آمده¬اند؟ علوم براي ابتداي عالم مي¬توانند فرضيّة انفجار را بيان كنند و بگويند كه اتم¬ها و ستارگان و كهكشان¬ها در نتيجة انفجار يك مادّة اوّليّه توليد شده؛ ولي نمي¬توانند بگويند آن مادّة اوّليّه و نيروي منفجركننده از كجا آمده بود؟ براي جواب اين سؤال هر كس عقل سليم دارد به وجود خالق قائل مي¬شود. (اثبات وجود خدا، ص 75)