خواستگاری.
اولين مرحله¬ی همسری خواستگاری است. و از قديم الايّام مرسوم بوده، که معمولاً اين مردان بوده¬اند، که به خواستگاری زنان می¬رفته¬اند و از آنان تقاضای همسری می¬کرده¬اند و اين هم بزرگ¬ترين عامل حفظ حيثيت و احترام زنان بوده است. طبيعت مرد را مظهر طلب و عشق قرار داده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبيعت زن را گل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است. خلاف حيثيّت و احترام زن است، که به دنبال مرد بدود. برای مرد قابل تحمّل است، که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آن¬گاه از زنی ديگر خواستگاری کند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضايت خود را به همسری او اعلام کند؛ امّا برای زن که می¬خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد قابل تحمّل و موافق غريزه نيست، که مردی را به همسری خود دعوت کند و احياناً جواب رد بشنود و سراغ مرد ديگری برود.
و اين خواستگاری مرد از زن مطلبی است موافق طبيعت و فطرت نه قراردادی که بشود آن را هم برعکس کرد؛ زيرا در حيوانات هم چنين است. چون همواره اين جنس نر است که خود را دلباخته و نيازمند به جنس ماده نشان می¬دهد و مأموريّتی که به جنس ماده داده شده اين است که با پرداختن به زيبائی و لطف و با خودداری، دل جنس خشن را هرچه بيشتر شکار کند و او را به طرف خود بکشاند. چنان¬که مشک ختن مادّه¬ای است خوشبو که جنس مادّه¬ی آهوی ختن پخش می¬کند تا آهوی نر را به دنبال خود بکشاند و در انسان هم استفاده از لوازم آرايش و پودرها و عطريّات بسيار بيشتر از مرد اختصاص به زن دارد.
مهريّه
مرد زنی را دوست دارد، که او را پسنديده و انتخاب کرده باشد و زن مردی را دوست دارد که ارزش او را درک کرده و دوستی خود را به او اعلام کرده باشد. مرد می¬خواهد زن را تصاحب کند و در اختيار بگيرد و زن می¬خواهد از درون قلب مرد در او نفوذ کند. مرد از زن زيبائی و دلبری می¬خواهد و زن از مرد شجاعت و دليری. زن بيش از مرد توان تسلّط بر شهوت خود دارد. شهوت مرد ابتدائی و تهاجمی است و شهوت زن انفعالی و تحريکی. گرچه زن از مرد شهوانی¬تر است؛ ولی زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفريده شده است. و اين خصوصيّت خودداری در زن که عفّت و حيا ناميده می¬شود همواره به زن فرصت داده است، که به دنبال مرد نرود و زود تسليم او نشود؛ بلکه با صبر بيشتر عاشق خود يعنی کسی را که افتخار پدری فرزندان او را خواهد داشت برگزيند و برعکس مرد را وادار کرده است که به زن اظهار نياز کند و برای جلب رضای او و احترام به موافقت او هديه¬ای نثار وی کند، که «مهر» ناميده می¬شود. حتّیٰ در حيوانات هم چنين است. افراد جنس نر هميشه برای تصاحب جنس ماده با يکديگر رقابت و نزاع می¬کنند؛ امّا افراد ماده هرگز برای تصاحب جنس نر حرص و ولع نشان نمی¬دهند و حکمت مهر هم همين است. چه زن با الهام فطری دريافته است، که عزّت و احترام او به اين است که خود را رايگان در اختيار مرد قرار ندهد بلکه شيرين بفروشد.
از نظر علمای اسلامی مکروه است مهر از ده درهم کمتر باشد و از پانصد درهم که مهر زنان پيامبر6 وحضرت زهرا (س) است بيشتر باشد.
امام صادق (ع) فرمود: كثيفترين گناهان سه چيز است: كشتار چهارپايان، ندادن مهر زنان و ندادن اجرت كارگر. (مكارم¬الاخلاق، ص 452)
و رسول خدا¬ 6فرمود: «اَفضَلُ نِساءُ اُمَّتی اَصبَحُهُنَّ وَجهاً وَ اَقَلنَ مَهراً: بهترین زنان امّت من زیباترین و کم مهریه ترین آنها هستند. (کافی 5/324)
امام صادق (ع) فرمود در سه چيز شومى است: زن، چارپا، خانه. شومى زن زيادى مهر و عاق شدن همسر است، شومى چهارپا چموشى و خودداری از سوارى دادن است و شومى خانه، تنگى حياط و بدى همسايهها و زيادى عيبهاى آن است. (مكارم الاخلاق، ص 447)
امام على (ع) فرموده است: بالا گرفتن مهر زنان موجب عداوت است. (مكارم¬الاخلاق، ص 453)
جامعه¬شناسان گفته¬اند: ابتدا مادرشاهی بوده و مرد خدمتکار زن بوده است. بعد دوره پدرشاهی رسيده و مرد زن را از قبيله ديگری می¬ربوده است. در مرحله¬ی سوّم مرد به خانه پدرزن می¬رفته و سال¬ها برای او کار می¬کرده است، که نمونه¬ی آن داستان حضرت موسیٰ و شعيب (ع) است، که در قرآن آمده است و موسیٰ (ع) برای اين¬که يکی از دختران شعيب را به زنی بگيرد چند سال برای او کار کرد. در مرحله¬ی چهارم مرد مبلغی به عنوان پيشکش تقديم پدرزن می¬کرده است و شيربهائی هم که هنوز در بعضی جاها متداول است يادگار همان دوران است. و در مرحله¬ی پنجم که تاکنون هم ادامه دارد مرد هنگام ازدواج يک پيشکشی به نام «مهريّه» تقديم زن می¬کند، که پدر و مادر زن هم در آن حقّی ندارند.
بنابراين، قرآن کریم مهر را به حالت فطری برگرداند. قرآن می¬فرمايد «آتوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحلَه» يعنی کابين اوّلاً با نام «صدُقه» با ضمّ دال ياد کرده است نه با نام مهر؛ و صدُقه از مادّه صدق است و بدان جهت به مهر صدُقه و صداق گفته¬اند، که نشانه راستين بودن علاقه¬ی مرد است. دوّم اين¬که می¬گويد مهريّه به خود زن تعلّق دارد نه به پدر و مادر دختر، که مثلاً مزد بزرگ کردن و شيردادن او باشد. و سوّم اين¬که کلمه نحله تصريح می¬کند، که مهر عنوان تقديمی و پيشکشی و هديه دارد.
و اين دادن هديه اختصاص به ازدواج و پيمان زناشوئی ندارد، بلکه حتّیٰ در روابط نامشروع نيز، که زن و مرد می¬خواهند به اصطلاح با عشق آزاد از يکديگر لذّت ببرند، باز اين مرد است، که به زن هديه¬ای می¬دهد.
صَدُقه علاوه بر معنی عطيّه به معنی دَين نيز آمده و بسا در قرآن به هردو معنی عنايت شده؛ يعنی مهر را هم به عنوان بخششی از طرف مرد به زن می¬داند و چنان¬که امروزه مرسوم است مهريه هنگام عقد نقداً دريافت نمی¬شود؛ ازاين¬رو قرآن می¬فرمايد: مهر زنان را به عنوان يک دَين و بدهی بدانيد و آن را به طور کامل همانند يک بدهی بپردازيد. (بقره، 229)
در عربستان غالباً مهر زنان را به اوليای او می¬دادند، گاهی هم مهر يک زن را ازدواج با زن ديگر قرار می¬دادند. مثلاً برادری خواهر خود را به ازدواج ديگری درمی¬آورد و او هم خواهر خود را به ازدواج او درمی¬آورد و مهر اين دو زن همين بود. اسلام همه اين رسوم ظالمانه را مردود شمرد و مهر را به عنوان يک حقّ مسلّم به خود زن اختصاص داد.
امام صادق (ع) فرمود: هر كه دخترى را بگيرد و قصد دادن مهرش را نداشته باشد، در نزد خداوند زناكار است. (مكارم الاخلاق، ص 394)
فلسفه مهر: بعضی گفته¬اند: «مهر پولی است¬¬ که مرد بابت خريد زن می¬پردازد»؛ ولی اين حرف درست نيست؛ بلکه مهر برای اين است که در صورت جدائی مرد و زن، اين زن است، که بيشتر خسارت می¬بيند؛ زيرا مرد به خاطر استعداد خاصّ بدنی، قدرت بيشتر بر تأمين مخارج زندگی دارد و حتّیٰ خيلی زودتر می¬تواند همسر ديگری انتخاب کند؛ ولی زن هم امکانات کمتری برای تأمين مخارج خود دارد و هم زنان بيوه کمتر امکان انتخاب همسر جديد پيدا می¬کنند. باتوجّه به اين جهات معلوم می-شود، که در صورت جدائی اين زن است، که بيشتر ضرر می¬کند؛ ازاين¬رو مهر در حقيقت به عنوان جبران خسارت برای زن و وسيله¬ای برای تأمين زندگی او بعد از جدائی است. به علاوه مسأله¬ی مهر معمولاً نقش يک ترمز در مقابل تمايل مرد نسبت به طلاق نيز ايفا می¬کند؛ ازاين¬رو مهر که معمولاً نقد دريافت نمی¬شود هم اندوخته¬ای برای زن در صورت جدائی است و هم عاملی قوی برای از هم نپاشيدن ازدواج.
وليمه در عروسی
معصومين (ع) فرموده¬اند: جز در پنج چيز وليمه نيست: عروسى، ميلاد فرزند، ختنه سورى، خريد خانه و بعد از سفر مكّه. (مكارم الاخلاق، ص 405)
به نقل انس پيامبر اکرم (ص) چون حفصه يا يكى از ديگر از زنان را گرفت به مردم خرما و سويق وليمه داد. (مكارم الاخلاق، ص 406)
امام صادق (ع) فرموده است: «عروسى در شب قرار دهيد و روز اطعام دهيد». (مكارم¬الاخلاق، ص 3)
آداب زفاف و آميزش و...
امام صادق (ع) به يكى از اصحابش فرمود: چون همسرت به خانهات آمد (شب عروسى)، دست به پيشانى او بگذار و رو به قبله بايست و بگو: «خداوندا امانت تو را گرفتم و با كلمات تو (صيغه عقد) ناموس و عورت او را بر خود حلال كردم، اگر از او فرزندى به من دادى، او را مبارك و سالم بدار و شيطان را در نطفهاش شريك مكن». و در روايت ديگرى است كه: «پروردگارا، به پيروى كتاب تو تزويج نمودهام و به امانت تو دست گذاردهام»، تا آخر. (مكارم الاخلاق، ص 398)
ائمه معصومين (ع) فرموده¬اند: چون زفاف نزديك گشت، مستحب است،كه به همسرت دستور دهى دو ركعت نماز بخواند و تو نيز دو رکعت نماز بخوان و خدا را سپاس بگو و بر پيغمبر¬6 و آلش درود فرست و بگو: «خداوندا مهر و الفت و محبّت و خشنودى او را نصيبم كن و او را وسيله دلشادى من قرار ده و بين ما به بهترين صورت و راحتترين همكارى با هم جمع كن، كه تو حلال را دوست دارى و از حرام بيزارى». و به هنگام آميزش بگو: «خداوندا فرزندى به من عطا كن كه پاك و متّقى باشد و در او نقص و اضافهاى نباشد و پايان كارش به خير انجامد» و به هنگام جماع بسم الله ... بگو. (مكارم الاخلاق، ص 398)
پيامبر اکرم 6، به على (ع) وصيّت فرمود: چون عروس به خانهات در آيد، كفش او را در آر و پاهايش را بشوى و جلوى در خانهات آب بپاش و با اين عمل خداوند هفتاد هزار نوع فقر را از خانهات براند و به جايش هفتاد هزار گونه غنا و بركت فرستد و هفتاد رحمت بر سر عروست نازل سازد، تا بركتش هر گوشه خانهات را بگيرد و عروس را تا در آن خانه است از جنون و جذام و برص نگه دارد و عروس را در هفته اوّل از لبنيّات و سركه و گشنيز و سيب ترش منع كن. على (ع) عرضه داشت: چرا از اين چهار چيز او را جلو گيرم؟ فرمود: زيرا رحم به اين چهار چيز نازا شود و حصير خانه بهتر از زن نازاست. على (ع) پرسيد: سركه چه عيب دارد؟ فرمود: چون اگر پس از خوردن سركه حيض بيند هيچ وقت به طور كامل پاك نشود و گشنيز حيض را برانگيزد و زايمان را مشكل كند، و سيب ترش حيض را قطع نمايد و بيمارى پديد آرد. بعد فرمود: يا على، در اوّل و وسط و آخر ماه آميزش مكن، كه جنون و جذام و خلى و نقصان به زن و فرزند روى آرد. بعد از ظهر آميزش مكن، كه اگر فرزندى پاگيرد، (احول) دو بين باشد. هنگام آميزش سخن مگو، كه اگر فرزندى در آن حال پاگيرد از لال شدن ايمن نباشد و كسى در عورت همسر ننگرد، كه نگاه به عورت موجب نابينائى فرزند شود. با همسر خود به ياد زن ديگر جماع مكن كه مي¬ترسم اگر فرزندى پاگيرد ديوانه و ابنه و در صفت زنان باشد. يا على: آن¬كه جنب و با همسرش در بستر است، قرآن نخواند، كه مي¬ترسم آتشىفرود آيد و هر دو را بسوزد. يا على: نزديكى مكن، مگر آن¬كه تو و همسرت هر يك كهنه و پارچهاى جدا داشته باشيد، كه شهوت بر شهوت نشيند و بين شما عداوت انگيزد. ايستاده جماع مكن كه اين كار الاغ است و اگر فرزندى در اين حال به وجود آيد، در بستر بول كند. در شب فطر جماع مكن، كه فرزند آن شرور باشد. زير درخت ميوهدار نزديكى مكن كه اگر فرزندى شود جلّاد يا آدمكش يا كاهن گردد.... در برابر خورشيد نزديكى مكن مگر آن¬كه با پردهاى خود را از نور آن بپوشانيد كه اگر فرزندى شود همواره در فقر و نکبت به سر برد. يا على بين اذان و اقامه جماع مكن كه اگر كودكى پديد آيد به خونريزى حريص باشد. با زن حاملهات جز با وضو نزديكى مكن، كه اگر فرزندى شود كوردل و بخيل گردد. در شب نيمه شعبان نزديكى مكن كه فرزند آبله رو و زشت باشد. در اواخر ماه جماع مكن، كه اگر فرزندى شود، ياور ستمكاران باشد. بر پشت بام نزديكى مكن كه فرزندت منافق و رياكار و بدعتگذار باشد. شبى كه عزم مسافرت دارى جماع مكن، كه اگر فرزندى شود مالى را به نا حق مصرف كند و «تبذيركنان برادر شيطانند». شب دوشنبه آميزش كن كه اگر فرزندى شود، حافظ قرآن گردد وبه قسمت خدا خشنود باشد. اگر شب سه¬شنبه جماع كنى وفرزندى آيد، شهادت روزيش گردد، رحم دل، دست و دل باز و زبانش از دروغ و غيبت و بهتان پاك باشد. اگر شب پنجشنبه آميزش كنى و فرزندى گردد يا حاكم و يا عالم شود. اگر شب جمعه جماع كنى و فرزندى شود، سخنگو باشد. اگر روز جمعه پس از عصر نزديكى كنى، دانشمند و معروف و شهير گردد و اگر شب جمعه پس از عشا آميزش كنى، اميد است فرزندت يكى از ابدال گردد اِن¬شاء¬الله تعالىٰ.... در ساعت اوّل شب جماع مكن كه ايمن نيستى فرزندت ساحر شود و دنيا را بر آخرت برگزيند. (مكارم¬الاخلاق، ص 398)
امام باقر (ع) فرمود: پيامبراکرم¬6 فرموده: خداوند براى شما امّت 24 چيز را مكروه مي¬داند و از آنها نهى كرده: بازى در نماز، منّت در احسان¬، خنده بين قبرها، از ديوارها به خانهها سر كشيدن، نگاه به فرج زنان، سخن گفتن وقت جماع، خواب قبل از نماز عشاء، بىلنگ در زير آسمان غسل كردن، جماع زير آسمان، بىلنگ به نهر رفتن، بىلنگ به حماّم رفتن، سخن گفتن بين اذان و اقامه، به هنگام طلاطم دريا به كشتى نشستن، بر پشت بامى كه نرده ندارد خوابيدن، تنها خوابيدن مرد در خانه، آمیزش در حال حيض با زن، كه اگر فرزندى شود و جذامى و پيس باشد شخص جز خود را ملامت نكند، پس از احتلام و قبل از غسل نزديكى كردن، كه اگر كند و فرزندى آيد و جذامى و پيس باشد جز خود را ملامت نكند، با جذامى حرف زدن كمتر از فاصله حدّ اقل يك ذراع و فرمود از جذامى بگريز چنان¬كه از شير مىگريزى، بول كردن بر كنار نهر جارى، تخلّی زير درخت ميوهدار، ايستاده كفش به پا كردن، به خانه تاريك بىچراغ وارد شدن و در حال نماز فوت كردن. (مكارم الاخلاق، ص 449)
امام صادق (ع) فرمود: در اوّل و وسط و آخر ماه جماع مكن، وگرنه آماده سقط فرزند باش و اگر سقط نشود ممكن است مجنون گردد، مگر نمىبينى كه ديوانه در اوّل و وسط و آخر ماه جنونش شدّت گيرد. (مكارم الاخلاق، ص 404)
امام صادق (ع) فرمود: جماع به هنگام طلوع و غروب، كه خورشيد زرد رنگ شده، مكروه است. (مكارم الاخلاق، ص 404)
امام صادق (ع) فرمود: دركشتى و رو به قبله وپشت به قبله جماع مكن. (مكارم الاخلاق، ص 404)
و پيامبر اکرم 6 فرمود: پس از جنابت مكروه است جماع دوباره مگر از جنابت اوّل غسل كند، كه اگر فرزندى شود مجنون باشد. (مكارم الاخلاق، ص 405)
و پيامبر اکرم 6 فرمود: چون زن از جاى برخيزد، مادام كه جايش گرم است كسى آنجا ننشيند. (مكارم الاخلاق، ص 405)
امام صادق (ع) فرمود: اگر يكى از شما به همسرش نزديك شود و پیش از ارضاء او برخيزد، همسرش اگر به يك زنگى دست يابد به او متوسّل و متشبّث شود؛ پس به هنگام نزديكى شوخى و بازى وملاعبه كنيد كه لذّت بخشتر و بهتر است و زن ارضا شود. (مكارم الاخلاق، ص405)
ابى¬قلابه گفته است: پيامبر اکرم6 اگر دوشيزه مىگرفت هفت روز و اگر بيوه می¬گرفت سه روز نزد او مىماند. (مكارم الاخلاق، ص 406)
و پيامبر اکرم (ص) فرمود: هر كه مىخواهد باقى بماند، گر چه بقائى وجود ندارد، ناشتاى كامل بخورد و كفش راحت به پا كند و لباس سبك بپوشد و آميزش كم كند. گفتند سبكى جامه چيست؟ فرمود: كمى قرض. (مكارم الاخلاق، ص 405)
امام باقر (ع) فرمود: از طلوع صبح تا طلوع آفتاب و از غروب خورشید تا مغرب و در روز خورشيد گرفتگى و شب و روزى¬كه باد سرخ و سیاه يا زرد مىوزد يا زلزله شود، جماع مکروه است. (مكارم الاخلاق، ص 406)
از امام صادق (ع) نقل شده، که فرموده: مانعى ندارد، كه مرد به پيكر عريان همسرش نظاره كند. (مكارم الاخلاق، ص 407)
از امام على (ع) نقل شده است، که مستحب است مرد شب اوّل ماه رمضان با همسرش آميزش كند، به گفته خداوند متعال: «شب ماه رمضان نزديكى با زنانتان حلال است». (مكارم الاخلاق، ص 407)
امام صادق (ع) فرمود: «مَنْ جَمَعَ بَيْنَ ٱلنِّساءِ مَالايَنْكِحُ، فَزَنا مِنْهُنَّ شَيْءٌ فَالإِثْمُ عَلَيْهِ: كسي كه زنان متعدّدي بگيرد و نتواند با آن¬ها همبستر شود، اگر يكي از آنها زناكند، گناهش به گردن آن مرد است.» (وسائل 14/100)
اميرمؤمنان (ع) فرمود: «اِذا رَآي اَحَدُكُمْ إِمْرَأةً تُعْجِبُهُ، فَلْيَأْتِ اَهْلَهُ، فَإِنَّ عِنْدَ اَهْلِهِ مِثْلِ مارَآي، فَلايَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ عَليٰ قَلْبِهِ سَبِيلاً: هرگاه زن زيبايي افتاد و شما را خوش آمد، به نزد همسرش رود، كه او همان دارد كه آن زن داشت، براي ورود شيطان راهي به دل خود باز نكنيد.» (وسائل 14/73)
امام صادق (ع) فرمود: «لايُجامِعُٱلرَّجُلُٱمْرَأَتَهُ وَ لاجَارِيَتُهُ وَ فِي¬ٱلْبَيْتِ صَبِيٌّ: در خانه¬اي كه كودكي باشد، مرد نبايد با همسرش نزديكي كند.» (سفينة البحار، مادة جماع 1/179)
امام صادق (ع) فرمود: «اَلَذُّ ٱلاَشْياءِ مُباضَعَةُ ٱلنِّساءِ: لذيذترين كارها همبستر شدن با زنان است.» (وسائل 14/10)