سایت اصول دین

جامعه شناسي و روش تحقيق آن

دکتر رحمت الله قاضیان

جامعه شناسي و روش تحقيق آن.

جامعه¬ زيستي و فرهنگي

خداوند انسان را موجودي اجتماعي آفريده است؛ ازاين¬رو، نه فقط در اجتماع بهتر زندگي می¬كند، بلكه بسياري از كمالات نظير علم و عرفان و فضايلي چون محبّت، گذشت، ايثار وفداكاري هم تنها در اجتماع شكوفا مي¬شوند. جامعه تجمّع گسترده¬اي از انسان¬هاست، كه داراي عقايد و سنّت¬ها و روش-هاي زندگي و منافع اقتصادي و سياسي مشتركي می¬باشند و براي منافع مشتركشان با يكديگر همكاري می¬كنند.

جامعه¬ زيستي و فرهنگي: جامعه¬ی زيستي چون جامعه¬ی بعضي از جانداران نظير مورچه، موريانه و زنبور عسل، اجتماع آن¬ها بر اساس غريزه و براي زيست و ادامه¬ حيات است، ولي در جوامع انساني، كه جوامع فرهنگي هستند، عقل و ايمان و اراده سه ركن جامعه مي¬باشند.

عاملِ عقل و تفكّر، انسان را به اختراع و اكتشافات كشانده و علم و فلسفه را به وجود آورده است، عامل ايمان و اميال معنوي، جامعه¬ی انساني را داراي دين و مذهب ساخته است و عامل اراده و مقاومت در برابر اميال، سبب به وجودآمدن اخلاق شده است. در هر فرد و جامعه،¬ كه اين عوامل شكوفاتر باشند، مرتبه¬¬ بالاتري از انسانيّت دارد و هر فرد و جامعه،¬ که در آن اين عوامل ضعيف¬تر باشد، به جوامع حيواني كه زيستي است نزديك¬تر است.

در جوامع ابتدايی خواسته¬ها و مطلوب¬ها و همکاري¬ها غالباً همچون جوامع زيستی حيوانی و بر اساس نيازهای متقابل و غريزی چون خوردن، تفريح کردن و خانه ساختن است، در صورتی¬که در جوامع متمدّن آرمان¬خواهی و ارزش¬جويی بر اساس معنويّات و ارزش¬های اخلاقی حاکم است و همکاری بر مبنای عقيده و تعهّد و احساس مسئوليّت می¬باشد.

ممکن است جامعه¬ای در يکی از مظاهر انسانی چون علم، ايمان و اخلاق پيشرفته باشد و در قسمت¬های ديگر ضعيف، هم¬چون جوامع غربی امروزه، که تنها در بُعد علم تجربي پيشرفته هستند، ولی در بعد ايمانی و اخلاقی ضعيف¬اند که در اين صورت جامعه تک بُعدی و ناقص است، ولی جامعه¬ی کامل آن است که در همه¬ی اين ابعاد پيشرفت کرده باشد.

عوامل مؤثّر در تشکيل و دوام جامعه

هرچند که هر يک از عوامل محيطی، سياسی و اقتصادی در تشکيل و بقای جوامع تا حدودی مؤثّرند، امّا نظر حقّ که نظر اسلام هم هست اين است، که مهم¬ترين و بادوام¬ترين جامعه¬ بر اساس ايمان و عقيده شکل می¬گيرد. جوامعی که تنها عامل وحدت آن¬ها مرزهای جغرافيايی يا منافع مادّی و سياسی باشد، جوامعی نابه¬هنجاراند، و جامعه¬¬ی به¬هنجار تنها جامعه-ای است، که افراد آن در اثر ايمان و عقيده¬¬ی مشترک با هم پيوند دارند.

چنان¬که در جهان اسلام مهم¬ترين عامل متشکّل ساختن مسلمين خود اسلام است که اسلام خود به اجزاء کوچک¬تری هم¬چون وحدت در توحيد، نبوّت، کتاب آسمانی و عبادات مشترکی چون نماز، روزه، حجّ و نيز ميراث فرهنگی و تمدّن مشترک تجزيه و تحليل می¬شود.

جامعه¬شناسي و سنن و قوانين آن

خداي دانا و حكيم، جهان را براساس نظم و حكمت براي هدف و غايت خاصّي آفريده است، ازاين¬رو، همه¬ی¬ اشياء ـ اعمّ از جماد، نبات و حيوان و نيز جوامع انساني داراي نظامات و قوانيني مي¬باشند، و اين قوانين هم، كه در زبان قرآن کريم سنّت نام دارند، تغييرناپذيرند. «لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبديلاً: در سنّت خدا هرگز تغييری نخواهی يافت.» (احزاب 33/62 )

بنابراين، جامعه¬شناسي علمي است¬كه انسان با علم به آن، به شناخت جوامع انساني و قوانين و سنن حاكم بر آن¬ها آگاهي مي¬يابد، تا بتواند زمينه را براي تشكيل يك جامعه¬¬ خوب و ايده¬آل فراهم كند كه در آن سعادت فرد و جامعه هردو تأمين شود.

طرز جمع¬آوري اطّلاعات در جامعه¬شناسي

جمع¬آوري اطّلاعات برای شناخت يک جامعه¬ به دو صورت است: هرگاه جمع¬آوري اطّلاعات مربوط به جوامع گذشته باشد يا در مورد جوامعي باشد، كه در دسترس نيستند، به مدد اسناد و مدارك و به تعبيري به روش تاريخي در مورد آن¬ها به تحقيق پرداخته مي¬شود؛ ولي اگر جمع¬آوري اطّلاعات مربوط به جوامعي باشد، كه مربوط به حال است و دسترسي به آن¬ها نيز ميسّر است، از روش مستقيم استفاده مي¬شود.

الف ـ روش تاريخی: منابع روش تاريخی عبارتند از:

1 ـ منابع و آثار مادّي، همچون ابنيه، ابزار، البسه، وسايل زندگي و....

2 ـ منابع مكتوب، مانند كتاب، روزنامه، دفتر خاطرات و غيره.

3 ـ منابع شفاهي، همچون داستان¬ها، ضرب¬المثل¬ها و فرهنگ عاميانه.

4 ـ منابع هنري، همچون نقّاشي¬ها و مجسّمه¬ها.

5 ـ منابع سمعي و بصري، مانند فيلم، اسلايد، نوارصوتي و يا مصاحبه.

ب ـ روش مستقيم: در روش مشاهده¬ی مستقيم، كه در مورد پديده¬هاي موجود است، محقّق براي تحقيق از روش¬هاي زير استفاده مي¬كند:

1 ـ مشاهده¬¬ی حاضر، كه محقّق علاوه¬ بر مشاهده، خود نيز به عنوان فردي از افراد در گروه مورد نظر شركت دارد، و ازاين¬رو، بهتر از روش¬هاي ديگر مي¬تواند ئئبه حقايق پي برد.

2 ـ مصاحبه، كه در آن محقّق با استفاده از گفت و شنود به پاره¬اي از حقايق در مورد گروهي پي مي¬برد.

3 ـ نمونه¬گيري، در مورد جمعيّت بزرگي به جاي تحقيق از همه از عدّه¬اي از آن¬ها تحقيق مي¬شود و آن وقت از باب «مشت نمونه¬ی¬ خروار است» نتيجه¬ی تحقيق را به همه تعميم داده می¬شود. مثلاً قبل از برگزاری انتخابات، از عدّه¬اي از قشرهاي مختلف پرسش می¬شود، که به چه کسی رأی مي¬دهند؟

روش تحقيق در جامعه¬شناسي

از آنجا كه به قول اگوست¬كنت علوم انساني پيچيده¬ترين علوم¬اند، پي بردن به قوانين آن¬ها دشوار است، ولي به هر حال جامعه¬شناسان براي تحقيق در مسائل جامعه¬شناسي از همان روش معمولي در علوم تجربي يعني مشاهده، فرضيّه، آزمايش فرضيّه و نتيجه¬گيري استفاده می¬كنند.

مثلاً اميل دوركيم با مشاهده¬ی¬ پديده¬ی خودكشي، فرضيّه¬اي به ذهنش رسيد و آن اين¬كه: «هر قدر گرايش ديني در جامعه قوي¬تر باشد، ميزان خود¬كشي در آن جامعه كمتر است». بعد در تحقيقاتي كه براي آزمايش اين فرضيّه در جوامع مختلف انجام داد، صحّت اين فرضيّه برايش به اثبات رسيد.

فرضيّه اگر مربوط به جوامع گذشته باشد، راه تحقيق در آن مطالعه¬ی اسناد و مدارك تاريخي است؛ ولي اگر مربوط به جوامع كنوني باشد، راه تحقيق در آن استفاده از آمار مي¬باشد، كه از طريق پرسش-نامه¬ها و مصاحبه¬ها صورت مي¬گيرد.

نهادهای اجتماعی

نهاد عبارت است از مجموعه¬ای از اصول و مقرّرات، که در جامعه ثبت شده و بر رفتار انسان حاکم¬ است. نهادها يکی از عناصر تشکيل¬ دهنده¬ی¬ جامعه هستند و مهم¬ترين آن¬ها عبارتند از: نهاد خانواده، نهادهای آموزشی، سياسی، اقتصادی، فرهنگی، اداری و مذهبی. عامل اصلی ايجاد نهادها يکی فطرت است و ديگری نيازهای زندگی.

نهادهای اصلی و فرعی: انسان علاوه بر بُعد جسمی و جاندار بودن که با حيوانات مشترک است، بعد ويژه¬ی انسانيّت يعني عقل و شعور هم داراست، ولی برخلاف مارکسيست¬ها و ساير مادّيّون، كه اصالت را با نيازهای مادّی می¬دانند و معنويّات، اخلاق، سياست، مذهب و... را روبنا، از نظر رئاليستی اسلامی هرچند هر يک از نيازهای مادّی و معنوی اصالت دارند و هر چند نيازهای مادّی در انسان زودتر از نيازهای معنی شکوفا می¬شوند، امّا اگر انسان در عيش و نوش و لذّات مادّی غرق نشود، به تدريج که عقلش شکوفا می¬شود، نيازهای معنوی هم، که در سرشت او نهفته¬اند، شکوفا می¬شوند و بر نيازهای مادّيش فائق می¬آيند.

در جامعه¬ی¬ اسلامی، جهان¬بينی و ايدئولوژی جامعه ناشی از دين و بينش اسلامی است، يعنی اين دين است که نظام اقتصادی، چگونگی توليد و توزيع، نظام آموزشی، روش¬های تربيتی، هنر، ادبيّات، شعر، معماری و غيره را جهت و شکل می¬دهد. چنان¬که اگر محتوای دينی و اسلامی را از کتاب¬هايی امثال ديوان حافظ و مثنوی مولوی برداريم، اندام مرده¬ای بيش از آن¬ها نخواهد ماند.

دين نه فقط نهادهای خانواده، اقتصاد، آموزش، هنر و... را شکل می¬دهد، کارکرد صحيح آن¬ها را هم تضمين می¬کند؛ چون از يک طرف خطوط کلّی روابط خانواده، اقتصاد، سياست و... را ترسيم می¬کند؛ و از طرف ديگر، چون افراد جامعه¬ی¬ اسلامی مؤمن به مبدأ و معادند، نه فقط در ظاهر و به خاطر ترس از قانون و مجازات وظائف خود را انجام می¬دهند، بلکه بر اساس تقوای درونی، خود را موظّف به انجام تکاليفشان می¬دانند. از طرف سوّم، دين عملکرد همه¬ی نهادها را هم با يکديگر هماهنگ می¬سازد و در يک جهت به حرکت در می¬آورد.

ارزش¬ها و هنجارها

موجوديّت هر جامعه¬ وابسته به ميزان نظم و هم¬بستگی افراد آن جامعه می-باشد و هر جامعه¬ای برای آن¬که بين افرادش هم¬نوايی و هم¬بستگی ايجاد کند، آرمان¬ها، مطلوب¬ها، الگوها، معيارها و طرز رفتارهای و يژه دارد که به آن¬ها ارزش¬ها و هنجارها گويند.

1 ـ ارزش¬ها: اموری که در جامعه¬ای مطلوب و ارزنده تلقّی می¬شوند «ارزش» نام دارند و برخلاف آن¬ها «ضدّ ارزش». مثلاً در جامعه¬ی¬ اسلامی ما تعهّد به مکتب، ايثار، فداکاری، شهادت¬طلبی، تقوا، احترام به شريعت، کسب دانش و مهارت و خدمت به جامعه، ارزش تلقّی می¬شوند، و کفر، فسق، عدم احساس مسئوليّت و مصرف-زدگی ضدّ ارزش می¬باشند.

2 ـ هنجارها: هنجارها الگوی رايج رفتار در هر جامعه¬ هستند. زندگی در خانواده، کار در اداره، رفتار در معابر، سبک غذا خوردن، بازی، ورزش و نوع لباس پوشيدن مردان و زنان در هر اجتماعی هنجاری دارد. بعضی از هنجارها هم ريشه¬ی¬ روحی دارند، ازاين¬رو، هميشه ثابت¬اند، همچون حجاب، و بعضی ديگر از هنجارها ريشه در عرف دارند، مانند طرز لباس پوشيدن و غذا خوردن، که بسته به زمان و مکان متفاوت¬اند.

تمدّن و تجدّد

تمدّن پيوسته رو به تکامل است و به سرعت قابل توسعه، ولي پيشرفت فرهنگ بسيار کند وگاهی راکد است و حتّيٰ ممکن است در بعضی شئون سير قهقرايی داشته باشد.

تمدّن تنها با صبر و هوشياری و پشتکار و شناخت جهان در درازمدّت حاصل می¬شود. ولی تجدّد نه تنها تمدّن نيست، بلکه نوعی بيماري رواني به نام خودباختگی و اليناسيون يعنی خود را به جای ديگری فرض¬کردن است. نه فقط دين فطری تحريف نشده¬ اسلام با تمدّن و علم و تکنولوژی مخالفت ندارد، بلکه به شهادت تاريخ، تشويقات کتاب آسمانی و پيامبر اسلام (ص) و ائمّه-ی معصومين (ع) باعث شد، که به زودی جامعه¬ی اسلامی در علم و صنعت و تمدّن پيشرو جهانيان گردد.

فرهنگ

فرهنگ عبارت است از مجموعه¬ی¬ معارف، عقايد، ارزش¬ها، هنجارها، هنر و ادبيّات، نظام¬های سياسی، اقتصادی، اجتماعی و شيوه¬های آداب و رسومي که ملّتي در طیّ تکامل تدريجی خود به دست آورده است

اوّلاً، فرهنگ دستاورد جمع است و هر نسل از نسل قبل کسب می¬کند.

ثانياً، فرهنگ کلّ منسجمي است و اجزاء گوناگونش باهم مرتبط¬اند.

فرهنگ هم نسل جديد را برای ورود به زندگی اجتماعی آماده می¬سازد و هم تداوم¬بخش زندگی اجتماعی جامعه است.

فرهنگ مادّی و معنوی

فرهنگ از يک نظر دو گونه است: مادّی و معنوی.

فرهنگ مادّی، شامل همه¬¬ی آثار مادّی است، که از نسل گذشته برای آيندگان مانده است، همچون ساختمان¬ها، ابزار آلات، مجسّمه¬ها، سدها، پل¬ها، صنايع، خطوط ارتباطی و... و فرهنگ معنوی، عبارت است از مجموع عقايد و آداب و رسوم وعلوم و معارف و فلسفه و عرفان و انديشه¬هايی که از نسل¬های پيش به يادگار مانده است.

فرهنگ عامّ، خاصّ و خرده فرهنگ

از نظر ديگر، فرهنگ سه قسم است: عامّ، خاصّ و خرده فرهنگ.

فرهنگ عامّ، فرهنگ عام چون ناشي از فطرت انساني است، مورد اشتراک تمام جوامع انسانی است، همچون گرايش به دين و خداپرستی، علاقه¬ به علم و هنر و عرفان و ارزش¬های اخلاقی.

فرهنگ خاصّ، که در هر جامعه¬ای مخصوص خودش است.

خرده فرهنگ، خورده فرهنگ مخصوص هر قشر است، چنان¬که زنان، مردان، كشاورزان، معلّمان، بازاريان، روحانيان، دانشگاهيان و نظاميان، هر کدام فرهنگ مخصوص خود دارند.

ولی فرهنگ همواره در حال توسعه و تکامل است؛ زيرا از يک سو علم، هنر، فلسفه، اخلاق و... هر قومی پيشرفت می¬کند و از سوی ديگر، فرهنگ¬ها باهم ارتباط دارند و ازاين¬رو، از همديگر اقتباس می¬کنند.

عواملی هم مانند حاکميّت سياسی و تفوّق علمی و صنعتی باعث اشاعه¬ی فرهنگ¬اند، چنان¬که قبلاً اين فرهنگ اسلامی بود، که در جهان آن روز گسترش می¬يافت، ولی امروزه فرهنگ غربی به ساير جوامع اشاعه می¬يابد.

ترکيب جامعه از افراد

ترکيب دو نوع است: حقيقی كه اجزاء چنان با هم ترکيب می¬شوند، که خاصيّت خود را از دست می¬دهند و شئ سوّمی با خاصيّتي ورای خاصّيّت اجزاء مي¬سازند، همچون آب که از ترکيب اکسيژن و هيدرژن حاصل شده است، امّا در ترکيب اعتباری، مرکّب خاصيّتی ورای خاصيّت افرادش ندارد، مثل اجتماع درختان يک باغ يا گوسفندان يک گلّه.

مارکسيست¬ها قائل به اصالت جامعه¬اند و اگزيستانسياليست¬ها قائل به اصالت فردند، چون از نظر آن¬ها انسان ماهيّت خودش را می¬سازد، نه جامعه.

ولی نظر حقّ اين است که ترکيب جامعه¬ی انسانی تركيبي مخصوص خودش است؛ زيرا اوّلاً، اشخاص نه فقط می¬توانند رنگ اجتماع را نپذيرند، بلکه بعضی همچون پيامبران و مصلحين می¬توانند عليه همه¬¬ی مظاهر جامعه هم قيام کرده و حتّيٰ جامعه را هم به دنبال خود بکشانند.

ثانياً، اگر ترکيب جامعه حقيقی باشد، ديگر خوب و بد و اختيار معنی ندارد، چون هر کس ساخته¬¬ی جامعه خواهد بود و تنها می¬تواند همان طوری باشد، که جامعه او را ساخته است.

بنابراين، ترکيب جامعه¬¬ی بشری نه ترکيب اعتباری است، که جامعه هيچ¬گونه اصالتی نداشته باشد بلکه اصالت تنها از آن فرد باشد، و نه از نوع ترکيب حقيقی است، که در آن اجزاء در کلّ مستحيل شده و هيچ¬گونه استقلالي از خود ندارند، بلکه ترکيب جامعه ترکيب سوّمی است، که در آن «اصالت فرد در عين اصالت جامعه» محفوظ است.

جامعه و قوانين آن

جامعه، طبيعت و سنّت و خصلت و قاعده و ضابطه دارد، ازاين¬رو، اگر افراد جامعه¬ای طالب سعادت باشند، بايد از آن قوانين پيروی کنند، ولی خوشبختي¬ها و بدبختي¬ها دو قسم¬اند: اجتماعی و فردی. خوشبختي¬ها و بدبختي¬هاي اجتماعی به عمل و لياقت اکثريّت اجتماعی بستگی دارند، ازاين¬رو، گاهی هر چند که فرد صالح و لايق باشد، چوب بی¬لياقتی اجتماعی را می¬خورد که اکثريّت افراد آن ناصالح و بی¬لياقت¬اند.

البتّه، اوّلاً، اين حکم فقط در مورد دنياست و در آخرت جزای هر کسی بستگی به اعمال خودش دارد، و به قول قرآن كريم: «لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخري: هيچ کس بار ديگری را بر دوش نمی¬گيرد. (فاطر 35/ 18)

ثانياً، فرد در برابر رکود و انحراف جامعه بايد تا آنجا که می¬تواند در نجات افراد ديگر بکوشد، و چه بسا افرادی چون پيامبران و پيامبرگونه¬ها توانسته¬اند جامعه بلکه جوامعی را از بدبختی و انحراف نجات دهند و آن¬ها را به صراط مستقيم سعادت و تکامل هدايت کنند.

چنان¬که پيامبر اسلام (ص) توانست از قبايل پراکنده¬¬ی عرب، که دائماً روزگار را در قتل و غارت يکديگر می¬گذراندند، ملّتی بسازد، که هم از نظر نظامی ابرقدرت¬های ايران و روم را به زانو درآورند و هم معلّم ايمان و اخلاق برای آنان باشند.

و امام خمينی ره توانست از ملّت ايران، که افرادش جرأت رو به رو شدن با يک پاسبان را نداشتند، ملّتی بسازد، که نه فقط با قيام خود شاه و تمام مزدورانش را درهم بکوبند، بلکه سال¬ها با تمام دنيا، که به صورت عراق و صدّام خودنمايی کرده بود، مبارزه نمايد و بالاخره هم حکومت اسلامی را در جهان تثبيت کند و در صدد صدور آن به ملل ديگر اسلامی و حتّي غيراسلامی برآيند.

قرآن كريم برای جوامع اختيار قائل است و هر جامعه را در گرو اعمال و مسئول اعمالش مي¬داند: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا، عَلَيكُم اَنفُسَكُم، لايَضُرُّكُم مَن ضَلَّ اِذَا اهتَدَيتُم: ای مؤمنين، خود را نگه¬داريد، هرگز گمراهی ديگران (بالاجبار) سبب گمراهی شما نخواهد شد. (مائده 5/105)

بعد از قرآن كريم، اوّلين کسی که بالصّراحه از سُنَن و قوانين حاکم بر جامعه، مستقل از سُنَن و قوانين افراد بحث کرده «ابن¬خلّدون» تونسی است، که در مقدّمه¬¬ی معروفش بر تاريخ به طور مفصّل در اين مورد بحث کرده است. در غرب نيز «منتسکيو» دانشمند معروف فرانسوی در کتاب خود «روح القوانين» برای اوّلين بار در اين مورد به بحث پرداخت.


کتاب آیین تحقیق

دکتر رحمت الله قاضیان