سایت اصول دین

اخلاق سودمدار

دکتر رحمت الله قاضیان

اخلاق سودمدار.

در يك تقسيم‏بندی كلّی آرا و نظريه¬های مطرح شده در اخلاق دو دسته¬اند: غايت¬مدار و وظيفه ‏مدار. غايت¬مداران برآنند که فعل اخلاقی آن است¬ که نتيحه¬ی خوبی داشته باشد و وظيفه¬مداران قائل¬اند فعل اخلاقی آن است که از روی وظيفه باشد.

به اقتضای نظريه‏های غايت‏مدار، برای بازشناسی كارهای درست از نادرست، خوب از بد و بايدها از نبايدها، بايد به نتيجه¬ی كار توجّه نمود. يعنی برای آن¬كه بدانيم کدام يک از راست¬گفتن يا دروغ¬گفتن، امانت‏دار بودن يا خيانتكار بودن، وفادار بودن يا بی¬‏وفا بودن خوب‏اند و كدام يک بد، بايد به نتيجه¬ی اين كارها بنگريم و ببينيم كدام يك از آن‏ها خير بيشتری را در پی دارد. ازاين¬رو، از اين ديدگاه فعل درست، فعلی است که نتيجه¬ی خوب دارد نه آن¬که از نظر اخلاقی خوب باشد.

برخی از غايت¬گرايان چون نيچه خير نهايی را در قدرت می¬‏دانند، گروهی خير را معرفت و جمعی تحقّق كمالات نفس می¬‏دانند؛ ولی غالب غايت‏انگاران چون «اريستيپوس و اپيكور لذّت‏گرايند و خير را به خوشی و شرّ را به رنج‏ تعريف می¬‏كنند.

غايت¬گرايان اخلاقی خود دو قسم¬اند: خودگرايان و همه¬گرايان.

برخی از غايت¬انگاران اخلاقی مانند اپيكور، هابز و نيچه برآنند كه ملاك فعل اخلاقی به ميزان نتيجه¬ی خيری است ¬كه به خود فرد می¬رسد. يك خودگرای اخلاقی ممكن است كاملاً امانتدار، صادق، فداكار، سخاوتمند باشد، چون خير وصلاح نهايي خود را در اين امور می¬بيند. يک خودگرای مذهبی هم ازآن¬رو به دستورات شرع عمل می¬کند که يقين دارد هر كار خوبی در اين جهان انجام دهد، در جهان ديگر پاداشی بزرگ برايش فراهم می¬آورد.

غالب نظريّه¬هاي اخلاقي برآنند كه نوع¬دوستي، كمك به ديگران و فداكاري از جمله¬ی¬ فضايل اخلاقي مي¬باشند؛ ولي نظريّه¬ی اخلاق سودمدار بر آن است كه انسان همچون همه¬ی¬‌ موجودات زنده¬ی¬ ديگر، هركاري كه مي¬كند‌، در واقع براي خودش و منافع خودش مي¬باشد،‌ حتّي اگر به ظاهر ديگردوستانه و فداكارانه باشد. مثلاً آن سربازي كه بي¬باكانه مي¬جنگد، چه بسا براي رسيدن به سعادت اخروي يا براي تفاخر و تمجيد و ستايش ديگران است. از طرفي، ما از نيازها و اميال ديگران بي¬خبريم، تا به سود آن¬ها كار كنيم. اصولاً عمل به سود ديگران، موجب تحقير و ضربه ¬زدن به عزّت نفس آن¬هاست. پس انسان هم نظير همه¬ی¬ موجودات زنده¬ی¬ ديگر همواره بايد به فكر خودش باشد و به سود خودش كار كند.

آدام اسميت گفته است¬: «هرگاه كسي به فكر سود خود باشد،‌ سطح اقتصاد و درآمد جامعه هم بالا مي¬رود.»

نقد و بررسی

بر خودگروی اخلاقی اشکالات فراوانی وارد است، از جمله:

1 ـ گرايش¬های انسان در سود منجصر نيستند؛ بلکه اميال ديگری مانند احسان كردن، راستگويی و امانتداری هم دارد؛ هرچند نداند كه اين امور سرانجام به سود او خواهند بود.

به عبارت ديگر، به هيچ¬وجه مسلّم نيست كه انسان¬ها هرگز كاري نمي¬کنند كه مطابق ميلشان نيست؛ چه بسا ما در يك هواي خيلي گرم يا خيلي سرد براي انجام وظيفه سر كارمان مي¬رويم و يا به خاطر قول كمكي كه به ديگري داده¬ايم از خانه بيرون مي¬رويم.

2 ـ يكی از ويژگی¬‏هاي اخلاق تعميم‏پذيری‏ است؛ يعنی ديگران نيز آن را پذيرفته و بر اساس آن عمل كنند. در حالی¬كه

اوّلاً، به سود فرد نيست كه همه¬ی مردم در پی سود خود باشند.

ثانياً، برخی خير نهايی را در لذت‏های مادّی و جسمانی می¬دانند، برخی خير را كسب قدرت می¬دانند و معتقدين به مبدأ و معاد خير انسان را تقرّب به خدا می¬دانند.

3 ـ تنها به نفع خود كار كردن سقوط در حدّ حيوانات و بلكه در حدّ نباتات است نه اخلاق‌؛‌ در حالي كه عرف عامّ ما را به كمك به هم¬نوعان تحريض مي¬كنند.

4 ـ لذّت بردن از لذّت ديگران، دليل انجام كارهاي غيراخلاقي ما نيست؛ بلكه چون ما ميل به انجام كارهاي اخلاقي داريم و از انجام كارهاي اخلاقي لذّت می¬بريم، آن¬ها را انجام مي¬دهيم.

5 ـ خودگرايي به ما اجازه مي¬دهد كه براي بردن سود و لذّت بيشتر تا آن¬جا كه بتوانيم و مچمان گير نمي¬افتد،‌ به هر دروغ و نيرنگ و حيله و خيانت و حتّي جنايتي دست بزنيم.

6 ـ معلوم نيست كه كمك به نيازمندان به عزّت نفس آن¬ها ضربه زند. آيا اگر ما به كسي كه در سيل و زلزله همه چيزش را از دست داده است كمك كنيم، به عزّت نفس و شرافت وي لطمه مي¬خورد؟

7 ـ در مورد اين¬كه آدام اسميت گفته¬: هرگاه كسي به فكر سود خود باشد،‌ سطح اقتصاد و درآمد جامعه هم بالا مي¬رود» گوييم:

اوّلاً،‌ اثبات نشده است كه خودگرايي و به دنبال لذّت و سود خود بودن به رشد و شكوفايي اقتصاد منجر مي¬شود.

ثانياً،‌ اقتصاد با اخلاق چه ارتباطي دارد؟‌ آيا اگر سطح اقتصاد و درآمد جامعه بالا رود، سطح اخلاق جامعه هم بالامي¬رود؟

8 ـ خوددوستی و خودمحوری و سود خود جستن در هر کاری، معمولاً انسان¬ها ضدّ اخلاق می¬دانند، نه اخلاقی.

9 ـ هر چند خودگروی در سرشت ما قوی است؛ ولي هم عقل و وجدان ما گواهي مي¬دهند و هم تجربه نشان می¬دهد که ميل و علاقه به رفاه ديگران نيز در ما هست.

اخلاق بر مدار سود اجتماعی

سودگرايی اجتماعی تعديل¬شده¬ی لذّت¬گرايی و سودگرايی فردی است؛ زيرا می¬کوشد تا اشکالات لذّت¬گرايی و نقص¬های سودگرايی فردی را برطرف کند، سودگرايان گفتند: اشکال نظريّه¬ی لذّت¬گرايان اين است که فردگرا بودند و تنها در پی ارضای لذّات فردی خود بودند؛ ولی از آن¬جا که انسان موجودی است اجتماعی و بسياری از کمالاتش در اجتماع برای او حاصل مي¬شوند؛ بدون در نظر گرفتن لذّت و سود ديگران نمی¬تواند از لذّت برخوردار گردد. از طرف ديگر، انسان در اجتماع زندگی می¬کند و در اجتماع سرنوشت افراد با يکديگر پيوند دارد؛ ازاين¬رو، اگر در جامعه تزلزل و نگرانی باشد و افراد آرامش نداشته باشند، ما نيز نمی¬توانيم امنيّت و آرامش داشته باشيم، و از طرف سوّم، فعل اخلاقي آن است كه از جنبه¬ی خودي بيرون آمده و فايده¬اش به غير برسد؛ و از طرف چهارم، چون سعادت فرد در گرو سعادت همگانی است؛ عدّه¬ای قائل به اخلاق و رفتاری شدند که مبتنی بر بيشترين نفع و مصلحت براي عموم يا حدّ اكثر افراد بشر باشد.

سودگرايی به صورت¬های مختلفی عرضه شده است؛ از جمله

الف ـ سودگرايی عمل نگر: سودگرايان عمل¬نگر برآنند که همواره در انجام افعال بايد به اصل سود توجّه داشت و عملی انجام داد که بيشترين سود برای رفاه عمومی داشته باشد. از مدافعان اين نظريّه «جی. سی اسمارت» و «جوزف فلچر» می¬باشند.

ب ـ سودگرايی عامّ: سودگرايی عمل¬نگر بر آن بود که در هر کاری بايد ديد که اين کار من چه تأثيری در سود اکثری و خير عمومی دارد؛ ولی اين نظريّه بر آن است که اگر هر کسی بخواهد در چنين مواردی چنين و چنان کند، چه رخ خواهد داد؟ مثلاً اگر شخص فقيری برای سير کردن شکم بچّه¬هايش از فرد ثروتمندی دزدی کند، هر چند بيشترين غلبه خير بر شر دارد؛ ولی او نبايد دزدی کند؛ چون اگر فقرا و نيازمندان دست به دزدی از ثرونمندان بزنند، پيامدهای نامطلوبی برای اجتماع خواهد داشت.

ج ـ سودگرايی قاعده¬نگر: اين نوع سودگرايی بر آن است که تکليف خود را در موارد جزيی بايد توسّط قواعد اخلاقی تعيين کنيم؛ ولی همواره بايد ديد کدام قاعده بيشترين سود را در پی دارد. «جان استوارت ميل»، «جرج بارکلی» و «آر. بی. برانت» و «فرنسيس هوچسون» و «ديويد هيوم» از طرفداران اين نظريّه¬اند؛ امّا مهم¬ترين صاحب¬نظران اين مکتب «جرمي بنتام» (1748 ـ 1832) و «جان استوارت ¬ميل» (1806 ـ 1873) می¬باشند که هر دو انگليسی¬اند.

اينان گفتند: ارزش هر کردار و رفتاری به آثار و نتايج آن است نه به انگيزه¬ی¬ آن؛ پس اگر آثار و نتايج نيک عملی بيش از ضررهای آن برای افراد جامعه باشد، آن عمل حق و درست و اخلاقی است، وگرنه ناحقّ و نادرست و غيراخلاقی است. خلاصه نظر همه¬ی سودگرايان عمومی اين است که هر کار فردی يا اجتماعی که بيشترين سود را برای سعادت افراد داشته باشد «فعل اخلاقی» است و هر کاری در جهت تضعيف سود عمومی باشد کاری غيراخلاقی است و هدف از حکومت و نظام حقوقی هم فراهم آوردن حدّ اکثر خوشبختی ممکن برای همه¬ی مردم است.

بنتام را معمولاً مهم¬ترين مُبدع سودگرايی می¬نامند؛ چه وی برای اوّلين بار اعلام داشت: حدّ اکثر خوشبختی برای حدّ اکثر افراد جامعه بايد شالوده¬ی اخلاقيّات و قانونگذاری باشد.

بنتام کوشيد که با استفاده از هفت بُعد خوشی¬ها و دردها را محاسبه کند: شدّت يا ضعف لذّت، همراه بودنش با لذّات ديگر، نزديکی يا دوری لذّت، اصالت داشتن لذّت، در پی نداشتن رنج، در پی داشتن لذّات ديگر و شمول آن برای افراد ديگر.

چنان¬که اگر مثلاً لذّت ميانه¬روی و اعتدال را با لذّت مستی محاسبه کنيم، درمی¬يابيم که روی هم رفته لذّت ميانه¬روی و اعتدال بيش از لذّت حاصل از مستی است؛ و به قول سعدی: «شب شراب نيرزد به بامداد خمار».

بنتام در سنجش ميزان سود کيفيّت را دخالت نداده، بلکه صرفاً بر کمّيّت سود تأکيد دارد؛ جان استوارت ميل که شاگرد بنتام دوست پدرش بود، نظر استادش در مورد فلسفه¬ی نفع عمومي را پذيرفت؛ ولي گفت: در انتخاب لذّات بايد علاوه بر كميّت لذّات، كيفيّت آن¬ها را نيز در نظر داشت و لذّات روحاني را بر لذّات جسماني ترجيح داد. مثلاً خوشي¬هايي را كه از خدمت به ديگران و نيكوكاري به دست مي¬آيند، بايد بر خوشي-هايي كه از خوردن و نوشيدن و تفريح به دست مي¬آيند، ترجيح داد.

نقد و بررسی

نظريّه¬ی لذّت و نفع عمومی هر چند نسبت به نظريّه¬ی لذّت و نفع فردی بهتر و معقول¬تر است؛ ولي اشكالاتي هم دارد، از جمله:

1 ـ سودگرايان نقش نيّت و انگيزه¬ی فاعل را در انجام افعال ناديده گرفته و تنها به نتيجه و سود افعال توجّه دارند؛ با آن¬که عقل و وجدان حكم مي¬كنند و اكثر اخلاقيّون هم برآنند که ارزش اعمال به نيّت و انگيزه¬ی¬ آن¬هاست نه نتيجه¬شان. چنان¬که عقل و وجدان حکم مي¬كنند که برای سود و مصلحت عدّه¬ای نمی¬توان کسی را کشت.

2 ـ اشکال ديگری که نظريّه¬ی بيشترين سود برای بيشترين افراد دارد، اين است که اين قاعده در مورد اجتماعی می¬توان درست دانست که عموماً بر اين عقيده متّفق باشند؛ ولی در مورد جامعه¬ای که اکثريّت سود و لذّت خود را در نظر دارند، کارايی ندارد.

3 ـ بنا بر نظريّه¬ی بيشترين سود برای بيشترين افراد» کاری که تنها سود فردی داشته باشد و سود اجتماعی نداشته باشد، از دايره¬ی ارزش¬گذاری اخلاقی بيرون است؛ و حال آن¬که اين¬گونه افعال هم بايد از نظر اخلاقی مورد قضاوت و داوری قرار گيرند.

4 ـ ارزش¬يابی بی¬دليل: اين نظريّه ملاک فعل اخلاقی را سود و زيان عمومی می¬داند و اهمّيّتی برای سود و زيان فرد قائل نيست و به انسان¬ها توصيه می¬کند که سود شخصی خود را فدای تأمين سود عمومی بکنند؛ ولی ديگر هيچ توضيح نمی¬دهد، که چرا افراد بايد سود شخصی خود را فدای سود اجتماع بکنند؛ در حالی که آن¬چه مطلوبيّت ذاتی دارد، سود و منفعت شخصی است.

5 ـ انسان بنا بر اصالت نفع از يك سو مجبور است كه به جنبه¬هاي متعالي خود گردن نهد و فضايل معنوي را بستايد؛ و از سوي ديگر با مبنا قرار دادن حسّ، با وجدان و بلكه با عقل خود مبارزه كند.

6 ـ نظريّه¬ی¬ اخلاق مبتنی بر نفع عمومي، انسان را تا حدّ حيوانات تنزّل می¬دهد؛ زيرا حيواناتی نظير موريانه و زنبورعسل هم در کارهايشان، خواهان نفع و لذّت برای همه¬اند.

7 ـ افعالي نظير «زير بار ستم نرفتن» نشانه¬ی تعالي روح است و نزد همه¬ی¬ مردم نيز داراي ارزش والاست. چنان¬كه «امام حسين (ع) » حاضر شد، كه جان و مال و فرزندان و بستگان خود را همه از دست دهد؛ ولي زير بار ستم يزيد و بني¬اميّه نرود؛ ولي در اين مكتب كه بر مبناي نفع براي افراد بيشتر بنا شده است، جايي براي اين¬گونه افعال اخلاقي درجه¬ی¬ اوّل در نظر گرفته نشده است.

8 ـ مفهوم سعادت و نفع عموم هر دو مبهم¬اند؛ ازاين¬رو، نمي¬توان گفت دقيقاً بايد چه اعمالي انجام داد كه در جهت نفع اكثريّت باشد.

9 ـ سودگرايان برآنند که معيار فعل اخلاقی نفع عمومی است؛ چون منافع فرد در تأمين منافع عمومی است؛ حال از آن¬ها می¬پرسيم: در جايی که منافع فردی از راه منافع اجتماعی تأمين نشود، معيار فعل اخلاقی از غيراخلاقی چيست؟ چه اگر کاری منافع شخص را تأمين را تأمين کند، امّا نفعی به حال اجتماع نداشته باشد، آيا آن فعل از نظر اخلاقی خوب است يا بد؟ اگر گفته شود: چنين فعلی خوب است، می¬گوييم: پس ملاک اخلاقی بودن فعل که شما تعيين کرده¬ايد يعنی تأمين سود عمومی کلّيّت ندارد. و اگر کاری به نفع عموم باشد ولی سودی برای شخص نداشته باشد، تکليف چنين فعلی از نظر اين مکتب چيست؟ مسلّماً اين مکتب با توجّه به قواعد خود (تأمين سود فرد در سود اجتماع) حکمی ندارد؛ مگر اين که در بررسی سود و زيان حيات اخروی را نيز بپذيريم.

10 ـ گاهی اوقات يک ميلياردم سودی که برای اجتماع حاصل می¬شود، به خود فرد نمی¬رسد؛ ازاين¬رو، برای کسی که پيرو نفع است، هر چند نفع خود را در نفع ديگران بداند، دليلی نيست که نفع عمومی را بر نفع فردی خودش ترجيح دهد؟

11 ـ در اين مکتب، سودمند بودن نتيجه برای اکثريّت مردم، معيار اخلاقي بودن آن¬ها دانسته شده است؛ با آن¬که نتايج و آثار يك عمل گاهي ماه¬ها و سال¬ها و حتّي قرن¬ها بعد معلوم مي¬شود؛ ازاين¬رو، ما نمي¬توانيم عملي انجام دهيم و مدّت نامحدودي منتظر بمانيم، تا ببينيم چه نتيجه¬اي بار مي¬آورد و آن¬گاه حكم كنيم به مصلحت جامعه است يا نه؛ پس برای تشخيص اخلاقی بودن اعمال بايد ملاک و معيار ديگری داشته باشيم.

12 ـ كسي كه پيرو سيره¬ی¬ نفع است، حق ندارد از عالي و پَست بودن يعني كيفيّت لذّات گفتگو كند؛ زيرا در اين صورت، به اصل و قاعده¬ی¬ اخلاقي ديگري غير از «سيره-ی¬ نفع عمومي» توجّه شده است.

13 ـ برای کسی که پيرو اخلاق مبتنی بر نفع عمومی است، وقتی که صرفاً می¬خواهد کاری مانند تأمين معاشش انجام دهد که تنها نفع شخصی خودش در آن منظور دارد، چه معياری برای خوبی و بدی افعال وجود دارد؟

14 ـ بنا بر نظر «استوارت ميل» هم، کاری که تنها نفع و لذّت شخصی داشته باشد، بايد بی¬ارزش باشد؛ در حالی که بعضی از اعمال هرچند تنها سود و لذّت شخصی دارند، ولي از نظر اخلاقی ارزشمندند؛ مثل¬ کاری که انسان برای رفع مايحتاجش انجام می¬دهد.

15 ـ يکی از اشکالات سودگرايی اين است که تنها بر منافع دنيوی تکيه کرده است و از منافع اخروی غفلت ورزيده است، در صورتی که اگر بناست سود ميزان فعل اخلاقی باشد؛ چرا نبايد سود اخروی را نيز در نظر داشت؛ اگر شدّت و قدرت سود را بايد در نظر داشت، لذّت اخروی با لذّات دنيوی قابل مقايسه نيستند؛ اگر مدّت و دوام لذّت و سود را در نظر بگيريم، چرا نبايد لذايذ اخروی را که به مراتب پايدارتر و بادوام¬تر از هر نوع لذّت دنيوی است به حساب آورد. و اگر خلوص را برای فعل اخلاقی در نظر بگيريم، لذّت اخروی با لذّت دنيوی اصولاً قابل مقايسه نيست.

16 ـ با توجّه به آن¬كه آدمی هر دم در موقعيّتی است، عملاً مقدور نيست كه در هر مورد همه¬ی نتايج مترتّب بر انجام يا ترك كارهای مورد نظر را بررسی و آن¬گاه پرسودترين كار را گزينش نمايد. ازاين‏رو، در مقام عمل ناچاريم به اصول كلّی اخلاق تمسّك كرده و اعمال خود را براساس آن¬ها تنظيم نماييم.

17 ـ هرگاه در يك مورد خاص، راست گفتن و دروغ گفتن هر دو به يك اندازه غلبه¬ی خير را بر شر به دنبال داشته باشد، يا حتّیٰ بر دروغ گفتن سود بيشتری مترتّب باشد، برطبق سودگرايی عمل‏نگر، فرد در انتخاب هر يك از آن دو اختيار دارد. اما التزام به اين نتيجه با پذيرفته‏ های اخلاقی‏ ناسازگار است.

18 ـ گاه ويژگی¬‏های خود عمل مانند امانتداری يا خيانت، با قطع نظر از سود و زيان حاصل از آن، مقتضی خوب يا بد بودن است؛ ازاين‏رو سودگرايی عمل‏نگر كارهايی را تجويز می¬‏كند كه برحسب ارتكاز اخلاقی نارواست.

19 ـ از سودگرای همه¬نگر مى‏پرسيم چرا يك فرد فقير كه نياز مبرمی به اندكی پول دارد، نتواند از مرد ثروتمندی دزدی كند، به گونه‏ای كه هيچ‏كس متوجّه نشود که مفسده‏ای در پی داشته باشد؟ تنها چيزی كه سودگرای عام می¬تواند بگويد اين است كه اگر انجام عملی برای کسی در موقعيّت خاصّی درست باشد، انجام آن برای هر شخص ديگری در شرايط مشابه، درست خواهد بود؛ ولی تعميم‏پذيری غير از اصل سودگرايی است.


کتاب فلسفه اخلاق

دکتر رحمت الله قاضیان