سایت اصول دین


ويژگی های فعل اخلاقی


دکتر رحمت الله قاضیان

ويژگی های فعل اخلاقی.

1 ـ آگاهی و شناخت: عملی اخلاقی و باارزش است، که با شناخت صحيح انجام گيرد؛ ولی اگر عملی کورکورانه و بدون آگاهی انجام گيرد، اگر چه مفيد هم باشد، برای انجام دهنده¬ی آن فضيلتی نخواهد بود؛ زيرا كاري هر چند مفيد هم باشد، هرگاه از روي تقليد يا ناآگاهي از كسي صادر شود، هيچ¬گونه تغييري در ساخت شخصيّت او ايجاد نمي¬كند.

2 ـ آزادی و اختيار: عملی در صورتی اخلاقی است، که از روی آزادی و اختيار انجام گيرد؛ ولی اگر عملی از روی اجبار انجام گيرد، ارزش اخلاقی ندارد. مثلاً اگر انسان از روی اجبار انفاقی کند، آن عمل اخلاقی نخواهد بود.

با اين حساب، طبق نظر مکتب¬هايی که اصالت را به جامعه می¬دهند، هيچ عملی اخلاقی نخواهد بود؛ زيرا طبق نظر آنان تمام اعمال و رفتار فرد بالإجبار برگرفته از جامعه می¬باشد.

3 ـ برای هدفی والاتر: عمل در صورتی اخلاقی خواهد بود که خود وسيله¬ای برای رسيدن به هدفی والاتر باشد، نه آن¬که خود هدف باشد. يعنی برخلاف نظر پراگماتيست¬ها، چنان نيست که شرط عمل اخلاقی تنها آن باشد، که صالح باشد؛ بلکه عمل در صورتی اخلاقی خواهد بود که وسيله¬ای برای مرحله¬ی بالاتری يعني به -كمال رسيدن انسان باشد.

بي¬ترديد بسياري از كارهاي ما، كار عادّي و طبيعي هستند نه فعل اخلاقي. مثلاً وقتي كه ما سر سفره مي¬نشينيم و غذا مي¬خوريم، نمي¬توانيم بگوييم كه كار اخلاقي انجام مي¬دهيم. ولي بعضي كارهاي انسان فعل اخلاقي هستند؛ مثلاً كسي كه ايثار مي¬كند، يعني با آن¬که خود به چيزي نياز دارد، هرگاه احساس كند كه شخص ديگري بدان نيازمند است، او را بر خود مقدّم دارد؛ در اين صورت او يك عمل اخلاقي انجام داده است.

اخلاق نيك و قرآن: قرآن ¬فرموده: «وَاتَّبِعوا اَحسَنَ ما اُُنزِلَ اِلَيكُم مِن رَبِّكُم مِن قَبلِ اَن يَأتِيَكُمُ العَذابُ بَغتَةً وَ اَنتُم لاتَشعُرونَ: و از بهترين چيزي كه از پروردگارتان به شما نازل شده پيروي كنيد، پيش از آن¬كه عذاب الهی ناگهاني و درحالي كه از آن بي¬خبريد به سراغتان آيد.» ( زمر 39/55 )

خداوند تمام كارهايش را به وجه احسن انجام داده است: هر چه را آفريده به بهترين وجه آفريده است: «اَحسَنَ كُلَّ شَي‏ءٍ خَلَقَهُ.» (سجده 32/7 )،‌ «اَحسَنُ الخالِقينَ.» است (مؤمنون 23/14)، انسان را «في اَحسَنِ تَقويمٍ: به نيكوترين ساختار.» آفريده (تين 95/4)، داستان¬هايش بهترين است: «اَحسَنَ القَصَصِ» (يوسف 12/3 )، حكم او بهترين است: «مَن اَحسَنُ مِنَ اللهِ حُكماً؟» (مائده 5/50 ). از ما نيز خواسته است كارهايمان به نحو احسن باشد. از بهترين سخن پيروی كنيم: «فَيَتَّبِعونَ اَحسَنَهُ.» ( زمر 39/55)، بهترين سخن را بگوييم: «يَقولوا الَّتي هِيَ اَحسَنُ.» (إسراء 17/53)، بدي را با بهترين شيوه پاسخ دهيم: «اِدفَع بِالَّتي هِيَ اَحسَنُ.» (فصّلت 41/34 )، پاسخ احترام مردم را بهتر بدهيم: «فَحَيّوا بِاَحسَنَ مِنها.» (نساء 4/86)، با مال يتيم به بهترين وجه برخورد كنيم: «لاتَقرَبوا مالَ اليَتيمِ اِلَّا بِالَّتي هِيَ اَحسَنُ.» (اسراء 17/34) و با مردم به بهترين شيوه جدال وگفتگو كنيم: «جادِلهُم بِالَّتي هيَ اَحسَنُ.» (نحل 16/125)

اخلاق درس تحمّل محروميّت¬ها

اگر انسان بپندارد¬كه بدون تحمّل هيچ محروميّتي به سعادت مي¬رسد، سخت در اشتباه است. مثل آن¬كه كودكي بخواهد به كمالات عاليه¬ی علمي و فنّي برسد، ولي هيچ سختي نبيند، هرچه دلش خواست انجام دهد و از هرچه مختصر ناراحتي دارد دوري كند. تقوا هم به معای خودنگه¬داري است، يعني انسان خود را از چيزهايي كه ابتدائاً فكر مي¬كند برايش خوب است نگه دارد تا به آن چيزهاي خيلي بالاتر برسد. چنان¬كه به آدم ابوالبشر گفته شد: «اگر مي¬خواهي براي هميشه در بهشت جاودان بماني، از اين يك ميوه اجتناب كن.»

قرآن کريم مي¬فرمايد:‌ «يا اَيُّهَا الاِنسانُ، اِنَّكَ كادِحٌ اِلی رَبِّكَ كَدحاً فَمُلاقيهِ: اي انسان، تو براي رسيدن به پروردگارت رنج خواهي برد و سرانجام به لقايش خواهي رسيد.» (انشقاق/6)

ولی انسان در اين سير و تلاش اختياريش درجهت صحيح به کمال يعنی كسب خشنودي پروردگارش او را ملاقات خواهد کرد. مظهر ملاقات نيكوكاران و متخلّقين به اخلاق حسنه، صفات جماليه¬ی خدا و بهشت و نعمت-هاي آن است؛‌ و بدكاران و متخلّقين به اخلاق رذيله،‌ صفات جلاليّه¬ی او را ملاقات مي¬كنند، كه مظهر آن¬ها غضب خدا و جهنّم است.

شيوه¬هاي اخلاق اسلامي

1 ـ اخلاق فيلسوفانه، كه عمدتاً با پذيرش نظريّه¬ی‌ «حدّ وسط و اعتدال»‌ به عنوان معيار كلّي براي فضيلت اخلاقي،‌ قائل است،‌ بر آن است، كه از آنجا كه زيبايي و زشتي اعمال و رفتار انسان، معلول اعتدال و عدم اعتدال قواي دروني است،‌ براي تربيت اخلاقي به اعتدال دروني توصيه مي¬نمايد. كتاب¬هاي «طهارة‌ الاعراق» ابن مسكويه،‌ «اخلاق ناصري» نوشته¬ی‌ خواجه نصيرالدّين طوسي‌ و تا حدودي جامع السّعادات مولی محمّدمهدي نراقي و «معراج السّعاده»‌ ملّا احمد نراقي، بر اساس اين شيوه نگاشته شده¬اند.

2 ـ‌ اخلاق عارفانه:‌ از نظر عرفا همان¬گونه كه در سفر ظاهري بايد موانع راه را از ميان برداشت،‌ در سفر روحاني و سير الي الله هم بايد راه را از موانع يعني صفات رذيله تخليه كرد. آن¬گاه خود را به صفات حسنه «تحليه» كند. و چون چنين كرد، لايق آستان باري تعالی گشته‌ و او بر دل و جانش «تجليه» خواهد كرد. كتاب-هاي «منازل السّايرين»‌ خواجه عبدالله انصاري،‌ «مثنوي» مولوي و «منطق الطّير» عطّار بيانگر اين شيوه¬ی اخلاقي¬اند.

همان¬گونه كه در هر سفر هشت چيز وجود دارد: مبدأ حركت (منزل مثلاً)،‌ موضوع حركت (انسان)،‌ بستر حركت (راه)،‌ مركب (ماشين، هواپيما)، زاد و توشه¬ی راه‌ (خرجي)، راهنما (مدير كاروان)، مقصد حركت (مكّه مثلاً)، نتيجه و هدف (انجام حجّ مثلاً). در سفر معنوي نيز اين هشت امر وجود دارد: مبدأ حركت (نفس بهيمي)، موضوع حركت (انسان)،‌ بستر حركت (نفس)، مركب و وسيله¬ی حركت (عشق و محبّت خدا)،‌ زاد و توشه (تقوا)،‌ راهنما (انبيا و اوليا (ع)،‌ مقصد (لقاءالله) و هدف و نتيجه (سعادت و كمال نهايي انسان).

3 ـ‌ اخلاق نقلي:‌ در اين شيوه، محدّثان با نقل و نشر اخبار و احاديث اخلاقي و بر اساس آن¬چه در كتاب و سنّت آمده است، اخلاق مرضيّ اسلام را بيان مي¬دارند.

كتاب¬هاي «احياءالعلوم»‌ غزّالي و «محجّة البيضاء» نوشته¬ی‌ فيض كاشاني و نيز بخش¬هايي از كتب احاديث چون كافي و بحارالانوار، اين نوع اخلاق اسلامي را بيان مي¬دارند.

4 ‌ـ‌ شيوه¬ی‌ برگزيده:‌ در اين نوشته سعي شده اخلاقي ارائه شود، كه تلفيقی از نکات مثبت هر سه شيوه¬ی اخلاقی مذكور باشد‌ و نارسايي¬هاي هيچ يک از آن¬ها را نداشته باشد.

اثر كامل نداشتن عبادات بدون تزكيه

قرآن¬¬ ¬فرموده: «اِنَّ الصَّلاة تَنهی عَنِ ¬الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ: نمازآدمي را از بدي بازمی¬دارد.( عنکبوت 29/45 )

و در حديثي پيامبر اکرم (ص) فرموده: «اَلصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن.» (بحارالانوار 81/255)

حال ببينيم چرا با آن¬كه مردم نماز مي¬گزارند و از نجاسات ظاهري هم دوري مي¬كنند، ولي نه فقط نمازشان آن¬ها را به معراج نمي¬برد، بلكه در هر شبانروزي هم چندين فحشا و منكر به جا مي¬آورند؟ اين بدان خاطر است، كه اخلاق و عادات زشتشان مانع مي¬شود،‌ كه نمازشان، نماز واقعي باشد‌ و آن¬ها را از كارهاي زشت باز دارد و به قول مولوي:

گرنه موشي دزد در انبان ماست گندم اعمال چل ساله كجــــــاست

اوّل اي جان، دفع شرّ موش كن بعد از آن در جمع گندم كوش كن

مثال كساني كه بر عبادات بدني مواظبت مي¬كنند و به صفاي دل نپرداخته¬اند،‌ همچون گور كافر است كه ظاهرش پرحلل است و باطنش قهر خداي عزّ وجلّ.

اگر پزشك فاسق وحتّی كافری بگويد: فلان فلان غذاي لذيذ نخور، به دستور او گوش مي¬كنيم؛ ولي خداوند دانا و حكيم به ما فرموده‌ كه واجبات را انجام دهيم و از گناهان دوري كنيم، امّا بسيار كم¬اند كساني كه دستورات خدا را كاملاً رعايت كنند.

تو را يزدان همي¬گويد كه در دوران مخور باده تو را ترسا همي¬گويد كه در صفرا مخور حلوا

ز بهر دين نه بگــذاري حرام از گفته¬ يزدان ز بهر تن تو بگـــذاري حلال از گفتـه¬ ترسا

نقش عظيم اخلاق در زندگي اجتماعي

نتيجه¬ی آراستن نفس به زيورهاي اخلاقي و اجتناب از رذايل اخلاقي، نه فقط در آخرت، بلکه در زندگي اجتماعي انسان¬ ـ اعمّ از مادّي و معنوي ـ نيز نقش عظيم دارد؛ به طوري كه زندگي اجتماعي منهاي اخلاق جز يك زندگي حيواني نيست. و حتّی از قوانين هم بدون پشتوانه¬ی اخلاق كار چنداني ساخته نيست. تاريخ هم نشان مي¬دهد، كه جوامع بسياري هر كدام به خاطر داشتن بعضي از رذائل اخلاقي شكست خورده يا از بين رفته¬اند.

آري، اين تنها اخلاق با پشتوانه¬ی ايمان به خدا و زندگي پس از مرگ است که می¬تواند بشريّت را به سعادت دنيا و آخرت برساند. چنان¬که قرآن¬کريم ¬هم فرموده: «مَن اَعرَضَ عَن ذِكري؛ فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكاً وَ نَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ اَعمی: هركه از ياد من روي بگرداند، زندگي سختي خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور خواهيم كرد.» ( طه 20/124 )

و قرآن كريم ¬فرموده: «وَلَو اَنَّ اَهلَ القُری آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالاَرضِ؛ وَ لَكِن كَذَّبوا فَاَخَذناهُم بِماكانوا يَكسِبونَ: اگر مردم شهرها ايمان آورده و تقوا پيشه مي¬كردند، درهاي بركات خود را از آسمان و زمين به رويشان مي¬گشوديم؛‌ امّا آن¬ها منكر شدند، ما نيز به عقوبت كارهايشان آن¬ها را گرفتار ساختيم.»

و قرآن كريم ¬فرموده: «مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ اَو اُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجزِيَنَّهُم اَجرَهُم بِاَحسَنِ ماكانوا يَعمَلونَ: هركس از مرد يا زن كار شايسته كند ـ و مؤمن باشد ـ او را به زندگي خوش و پاكيزه¬اي زنده خواهيم داشت و پاداش آن¬ها را بر پايه¬ی بهترين كاري كه مي¬كردند، خواهيم داد» (اعراف 7/96 )

و امام صادق (ع) مي¬فرمايد: «اِنّ البِرَّ وَ حُسنَ الخُلقِ يَعمُرانِ الدِّيارَ وَ يَزيدانِ في الاَعمارِ: نيكوكاري و حسن اخلاق، شهرها را آباد و عمرها را زياد مي¬كنند.» (بحارالانوار 68/395)

اخلاق پسنديده و ذميمه

انسان همچون مملكتي است، كه روح پادشاه آن است وتمام اعضا وجوارح و حواس ظاهري و باطني لشكر و خدم او می¬باشند و در اين مملكت هر يك خدمتي معيّن دارند‌ و او را يك وزير دانا به نام عقل و سه سرلشكر و فرمانده به نام شهوت، غضب و وهم است‌ و ساير قوا زيردستان و فرمانبرداران اين چهار هستند. شأن عقل ادراك حقايق و تميز ميان خيرات و شرور و امر به افعال نيك و نهي از صفات زشت است،‌ شأن قوّه¬ی شهويّه بقاي بدن و نسل است، تا با تناول غذا و عمل نكاح، خود و نسلش بزيند. شأن قوّه¬ی غضبيّه دفع مضرّت¬هاي خارج از بدن است‌ و شأن قوّه¬ی وهميّه فهميدن امور جزئيّه و دقايق اموري است‌ كه به وسيله¬ی آن¬ها به مقاصد صحيح مي¬توان رسيد. هرگاه روح كه به منزله¬ی پادشاه مملكت بدن است، با تدبير وزير عقل قواي سه¬گانه¬ی شهوت و غضب و وهم را اداره كند، در سعادت وصلاح خواهد بود؛ ولي هرگاه نفس خود را در تحت اختيار شهوت يا غضب يا وهم قرار دهد، آن¬ها هر يك وي را به نوعي به بدبختي و هلاكت مي¬كشانند.

همه¬جانبه بودن اسلام

نكته¬ی ضعف همه¬ی مكتب¬هاي اخلاقي اين است كه يك يا چند بُعدي هستند؛ ولي كامل نيستند؛ بلكه اين تنها اسلام است كه از هر جهت كامل است. نه فقط قرآن كريم در همه¬ی ابعاد و جهات مورد نياز زندگي بشر حرف زده است؛ بلكه حتّی كسي كه كتابي هم¬چون نهج¬البلاغه را كه از شاگرد بزرگ اسلام و پيامبر اكرم (ص) است، مطالعه كند،‌ مي¬بيند كه در آن در همه¬ی ابعاد زندگي بشر بحث و گفتگو شده است. يك¬جا چنان از عقل و استدلال دَم مي¬زند، كه انسان فكر مي¬كند بوعلي است حرف مي¬زند؛ يك وقت گويي مولوي يا محي الدّين است، كه از عرفان حرف مي¬زند، وقتي همچون فردوسي از رزم و زدن و كشتن حرف مي¬زند؛ يك وقت همچون يك مرد آزاديخواه بحث مي¬كند؛ و يك¬جا چنان حرف مي¬زند كه انسان فكر مي¬كند يك عابد زاهد گوشه¬گير و يك راهب است و خلاصه شامل همه¬ی ارزش¬هاي انساني است؛ يعني هم علي (ع) همه¬ی اين¬هاست و هم اسلام، كه علي (ع) بزرگ¬ترين شاگرد پيامبرش است.

انسان کامل از نظر اسلام

انسان کامل از ديدگاه اسلام، مؤمن کامل است كه نمونه¬اش خود پيامبراکرم (ص) وآن¬گاه ائمّه¬ی معصومين (ع) مي-باشند. البتّه منظور از انسان کامل در اين¬جا انسانی نيست که از نظر جسمی نقصی نداشته باشد؛ بلکه منظور انسانی است که از نظر انسانيّت و اخلاق و رفتار و فضايل انسانی که مربوط به روح و روان و خصايص اخلاقی و روانی انسانی است، هيچ¬گونه بيماری روانی هم¬چون جهل، حقد، حسد، کينه و تعصّب نداشته باشد؛ و نيز همه¬ی استعدادهايش يک¬نواخت و در حدّ اعلا رشد کرده باشند، نه اين¬که تنها جسمش را بپروراند يا تنها به دنبال علم برود يا تنها به ذکر و نماز و دعا بپردازد و يا...

چنان¬که در حديث است: خدا ملائکه را از عقل تنها و چارپايان را از شهوت تنها آفريده است و انسان را از عقل و شهوت؛ پس هر که عقلش بر شهوتش غلبه يابد از ملائک برتر است و هر که شهوتش بر عقلش غلبه يابد از چارپايان پست¬تر است.» ( وسايل الشّيعه 2/477)

و در تفسير آيه¬ی شريفه¬ی: «اِذَا الوُحوشُ حُشِرَت: هنگامي كه وحوش جمع شوند.» ( تکوير 81/5 ) در احاديثی آمده: تنها يک گروه از مردم به صورت انسان محشور می¬شوند و بقيّه به صورت حيوانات مختلفي جون مورچه، روباه، عقرب، گرگ، موش‌ و خلاصه هرکس هر صفتی که در دنيا بر او غلبه داشته، به همان صورت محشور می¬شود.

قرب خدا، كمال نهايي انسان

بي¬ترديد كمال نهايي انسان از نظر اسلام «قرب الهی» است. اين قرب حتماً مكاني نيست؛ چون اصولاً خدا مادّي نيست، كه جا و مكاني داشته باشد. بلكه قرب به خدا، يك قرب وجودي است كه به طور تكويني بين خدا و انساني حاصل مي¬شود كه داراي صفات كماليّه است؛ يعني صفات خدايي همچون عدل، رحمت، علم و غيره، كه در خدا به نحو نامتناهي هستند، در انسانی باشد و روحش داراي كمالات بيشتري شود، به خدا نزديك¬تر مي-شود.

هرقدر هم كه روح داراي كمالات بيشتري شود؛ لذايذش هم بيشتر مي¬شود و اگر كمال ثابتي براي نفس حاصل شود، لذّاتش هم پايدار خواهد شد، كه «سعادت»‌ نام دارد.

قرب به خدا هم علم حضوري انسان نسبت به پروردگارش است كه فطرتاً به طور ضعيف در او وجود دارد و با شناخت صحيح خدا و با عبادات اختياري كه شرع در قرآن كريم و سنّت صحيح اسلامي توسّط معصومين (ع) بيان فرموده است، مرتّب از مستقل دانستن موجودات از خدا و در رأس آن¬ها خودش كه از خودپرستي و شرك به خدا سرچشمه مي¬گيرد، از حجاب¬هاي بين او و پروردگارش كاسته مي¬شود، تا جايي كه ديگر جز خدا هيچ موجود مستقلي نبيند و از روي صدق بگويد: «لَيسَ في الدّارِ غَيرُهُ دَيّارٌ» و بگويد:

كه يكي هست، نيست جز او وحـــــــــده لااله الّا هو

آري، انسان تنها با شناخت درست خدا و آن¬گاه عبادتش به او نزديك مي¬گردد. ولي از آن¬جا كه خدا نامتناهي است و هرگز انسان به نامتناهي نمي¬رسد، اين قرب به خدا هم پايان ندارد. چنان¬كه اگر به فرض پيامبر اسلام (ص) هم كه اشرف مخلوقات است، باز هم عمرش باقي بود و عبادت مي¬كرد، باز به خدا نزديك¬تر مي¬شد.

ولي قرب به خدا كه گفتيم تنها در سايه¬ی شناخت صحيح خدا و عبادت او برايش حاصل مي¬شود، تنها در اين دنيا براي او حاصل مي¬شود؛ زيرا همين¬كه بشر مُرد،‌ ديگر حركت تكاملی براي او حاصل نمي¬گردد. پس هر چند انسان در اين دنيا تا حدودي از ثمرات عبادت و بندگيش همچون آرامش روحي بهره¬مند خواهد شد؛ ولي نتيجه¬ی كامل عبادت و بندگيش در دنياي ديگر براي او ظاهر خواهد شد.

قضا و قدر الهی و معناي صحيح آن

شكّي نيست كه در اديان و از جمله اسلام «قضا و قدر»‌ هست؛ ولي بحث در معنا و تفسير قضا و قدر است. اگر گفته شود: طبق قضا و قدر الهی سرنوشت هركس را خدا از روز ازل تعيين كرده و هر تلاشي هم كه شخص براي تغيير سرنوشتش انجام دهد بيهوده است؛ بي¬ترديد چنين تفسيري از قضا و قدر صد در صد مخدّر و افيون توده¬هاست. در صورتي كه قضا و قدر گاه در زمينه¬ی احكام تكويني است و گاه در زمينه¬ی احكام تشريعي و تكليفي.

منظور از قضا و قدر تكويني اين است كه هر پديده¬اي از موجودات به وسيله¬ی علّت يا علّت¬هايي به وجود مي¬آيند و اندازه¬اي دارند؛‌ نه چيزي بدون علّت به وجود مي¬آيد و نه بدون اندازه¬گيري معيّن؛‌ ازاين¬رو،‌ قضاي الهی تمام كارهايي است كه در جهان خلقت به فرمان خداوند انجام مي¬گيرد،‌ خواه بدون واسطه باشد يا با استفاده از نظام علّت و معلول، و قَدَر الهي به معني اندازه¬گيري اين حوادث در عالم تكوين مي¬باشد.

قضا و قدر تشريعي فرمان الهی در مورد وظايف انسان¬ و تعيين حدود وظايف اوست. چنان¬كه واجب بودن نماز، روزه، خمس،‌ زكات، حجّ، جهاد و غيره به قضا و حكم و فرمان خداست؛ امّا همين نماز و روزه و غيره هم هريك مقدار و اندازه¬اي دارند. مثلاً نماز هفده ركعت در شبانروز است و هر وعده از صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا هم چند ركعت از اين¬ها را بايد انجام داد، نه كمتر و نه بيشتر. همين طور روزه، خمس، زكات، حجّ و جهاد هركدام اندازه¬اي دارند كه بايد همان¬گونه كه در شرع آمده است،‌ انجام شوند.

بديهي است كه ايمان به چنين قضا وقدري نه فقط جنبه¬ی تخديري ندارد و افيون توده¬ها نيست؛ بلكه برعكس،‌ اعتقاد بدان، سبب تلاش پي¬گير و پي¬جويي در راه مسائل مختلف زندگي و كوشش براي دست يافتن به علل واقعي حوادث و آشنايي هر چه بيشتر به نظام واقعي علّت و معلول و پرهيز از هر گونه خرافه مانند اعتقاد به شانس و طالع خواهد شد.

اخلاق، علمی دستوری است

منطق به ما دستور می¬دهد که امور را اين¬گونه تعريف کنيم و برای اثبات مطلبی اين چنين استدلال کنيم. و از آن¬جا كه علم اخلاق نيز به ما دستور می¬دهد که براي رسيدن به سعادت اعمالی نظير راستی، درستی، عفّت، تقوا، گذشت، ايثار و... برای ما حَسَن و خير هستند؛ و ازاين¬رو، بايد آن¬ها را انجام دهيم؛ و اعمال ديگری که در مقابل آن¬ها هستند، هم¬¬چون دروغ، نادرستی، ترس، بی¬عفّتی، بی¬تقوايی، عدم گذشت، حرص، بخل و... شرّ و قبيح هستند؛ ازاين¬رو، بايد از انجام آن¬ها خودداری کنيم، اخلاق هم علمي دستوري است.


کتاب اخلاق اسلامی

دکتر رحمت الله قاضیان