سایت اصول دین


لزوم محبّت در خانه


دکتر رحمت الله قاضیان

لزوم محبّت در خانه.

اگر در خانه عاطفه حکم¬فرما باشد و زن و شوهر با یکدیگر بامحبّت باشند، روی بچّه¬ها تأثیر مثبت دارند و آنها هم باعاطفه و بامحبّت می¬شوند؛ و اگر برعکس، در خانه محبّت و عاطفه نباشد، بچّه¬هایی که در چنین خانه¬ای بزرگ می¬شوند، بی¬عاطفه و بی¬محبّت می¬شوند؛ اگر دختر باشند زن¬های خوبی برای شوهرشان نخواهند بود و اگر پسر باشند شوهران خوبی برای زنشان نخواهند بود، به جامعه محبّت ندارند و دیگرگرا نیستند.

این همه اختلافات و جنگ¬های دنیای امروز بدین خاطر است که محبّت و عاطفه از بین آنها، مخصوصاً ممالک به اصطلاح متمدّن رخت بربسته است و هرکس و هر دولتی فقط به فکر خودش و مردم مملکت خودش است؛ انگار نه انگار که دیگران هم آدم¬اند و هرچه بتوانند از دیگران سوء استفاده می¬کنند و آنها را می¬دوشند و خون آنها را می¬مکند. و این بی¬محبّتی و بی¬عاطفگی نسبت به دیگران از محیط خانه سرچشمه می¬گیرد؛ به نحوی که طلاق برای آنها مثل آب خوردن شده است.

ولی اسلام مدّعی است خدا بین زن و شوهر پیوند عاطفی و محبّت قرار داده است، قرآن کریم می¬فرماید: «وَ مِن آیاتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنوا اِلَیها؛ وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً؛ اِنَّ فی ذالِکَ لَآیاتٌ لِقَومٍ یَتَفَکَّرونَ: و از نشانه¬های خدا این است که از خودتان برایتان جفت¬هایی آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید و میان شما مهربانی نهاده؛ به راستی که در این کار برای اندیشمندان نشانه¬هاست». (روم 30/21)

توجّه شود نمی¬فرماید: خدا همسر را برای اطفای شهوت آفریده، برای تکثیر نسل آفریده؛ بلکه می¬فرماید: زن را برای مرد مایه آرامش و مرد را برای زن مایه آرامش آفریده است. بعد می¬فرماید: «وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً: پروردگار عالمیان بین شما زن و شوهر محبّت، رأفت و عاطفه قرار داده است.

نکته¬ی مهمّی که باید درنظر داشت این است که پدر و مادر می¬میرند، پسرها و دخترها هرکدام با ازدواج از انسان جدا می¬شوند و هر کدام به فکر همسر و بچّه¬های خودشان خواهند بود، تنها کسی که با زن و شوهر می¬ماند همسرشان است. اگر بین زن و شوهر اختلاف باشد، مرد حاضر است تا نیمه شب در کوچه و بازار و قهوه¬خانه پرسه بزند و خانه نیاید و زن حاضر است در خانه چرت بزند و شوهرش دیرتر به خانه بیاید. در واقع زن و شوهری که بینشان محبّت و عاطفه نباشد، زندگی مردن تدریجی است و خانه زندان. و طبیعی است بچّه¬ای هم که در چنین خانه¬ای پرورش یابد، آدمی خودخواه و بی¬عاطفه خواهد بود؛ نه فقط نسبت به خواهر و برادرش بی¬عاطفه است و آنها را دوست ندارد، بلکه آنها را کتک می¬زند و حاضر است با بچّه همسایه و اسباب بازیش بازی کند و برادر و خواهرش را نبیند.

در محیط خانه نه فقط باید فحش نباشد، چون در آن صورت اسلامش زیر سؤال است؛ بلکه باید بداخلاقی و اوقات تلخی هم نباشد. نق¬زدن، غرغرکردن، اخم کردن و ترشرو بودن نه فقط بعد از مرگ سبب گرفتاری از جمله فشار قبر می¬شود، بلکه محیط خانه را هم سرد و بی¬نشاط می¬کند.

مگس در خانه می¬گردد، روی فرش، لباس، در و دیوار نمی¬نشیند، بلکه اگر شخص زخمی داشته باشد یا گوشه چشمش چرکی باشد، روی آن می¬نشیند؛ آدم منفی¬¬باف همچون مگس است، زنش در خانه صد کار انجام داده است، هیچ¬کدام را نمی¬بیند؛ ولی اگر غذا کمی بی¬نمک باشد یا گوشه سفره کج باشد، فوراً شروع به غرغر کردن می¬کند.

ولی انبیا و اولیا از دنیا فقط خوبی¬ها را می¬بینند؛ معروف است که حضرت عیسی (ع) با حوّاریّون از جایی می¬گذشتند، مردار متعفّنی دیدند، هریک دماغ خود را گرفتند و شروع به بدگویی کردند، حضرت عبسی (ع) فرمود: چه دندان¬های سفیدی دارد؟

عرفا و فلاسفه¬ اسلامی و علمای اخلاق با استفاده از آیات و احادیث فرموده¬اند: افعال و کردار انسان به تدریج برای او ملکه و هویت و صورت جدید می¬سازند و در قیامت که روز «یَومَ تُبلَی السَّرائر» است، تجسّم می¬یابد. اگر مؤمن باشد، کردار و رفتار اسلامیش انسانیّت او را شکوفا می¬سازند؛ وگرنه به صورت افعالی آن حیوانی که بر او غالب است درمی¬آید. بعضی به صورت مگس، بعضی به صورت سگ، بعضی روباه و... درمی¬آیند؛ به قول مولوی:

این سخن¬های همچو مار و کژدمت مار و کژدم گردد گیرد دمت

هر ساله دختر شایسته تعیین می¬کنند، قرآن کریم هم دختر شایسته را این چنین تعیین می¬کند: «فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلغَیبِ بِماحَفِظَ اللهُ (نساء 34) یعنی زن و دختر شایسته دو صفت نیک دارد: یکی آن¬که در مقابل خدا و شوهرش متواضع و گوش به فرمان است؛ و دیگر آن¬که چه در خلوت و چه در جلوت همواره عفّت و حجابش را حفظ کند.

البتّه نه فقط بین زن و شوهر که دو جنس مخالف¬اند؛ بلکه بین هر دو انسانی توافق اخلاقی صد در صد ممکن نیست؛ مگر آن¬که معصوم باشند؛ چون حضرت علی و حضرت زهرا (س) ؛ بنابراین، اختلاف بین زن و شوهر در امور مختلف امری طبیعی است؛ ولی باید دید چه باید کرد که این اختلاف سنگی برای شکستن محبّتی که خداوند بین زن و شوهر نهاده است، نشود؟ از نظر قرآن و روایات معصومین (ع) و نیز از نظر علمای اخلاق و روان¬شناسان و مربیان تربیتی تنها یک راه هست و آن عفو و گذشت و نادیده¬گرفتن است. قرآن¬کریم ¬فرموده: «وَالیَعفوا وَلیَصفَحوا؛ اَلا تُحِبُّون اَن یَغفِرَ اللهُ لَکُم؛ وَاللهُ غَفورٌ رَحیمٌ: بلکه باید عفو و بخشش داشته باشند؛ مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؛ و خدا بسیار آمزنده و مهربان است». (نور، 22)؛ یعنی اگر می¬خواهید در روز قیامت خدا از بدی¬های شما درگذرد، باید شما هم عفو و گذشت داشته باشید. اگر مرد یا زن باریک¬بین و سخت¬گیر باشد، نه فقط خانه سرد شده و موجب از بین رفتن محبّت می¬شود؛ بلکه ممکن است به طلاق کشیده شود. اگر در اجتماع هم افراد گذشت نداشته باشند، اعصابشان له می¬شود؛ به طوری که نه برای آخرت خویش می¬توانند کاری بکنند و نه برای دنیایشان.

قرآن کریم می¬فرماید: «هُنَّ لِباسٌ لَکُم وَ اَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ (بقره 187): یعنی هر یک از مرد و زن باید برای دیگری لباس باشد؛ و همان طوری که لباس عیوب انسان را می¬پوشاند، هر یک از زن و مرد هم باید عیوب¬ دیگری را بپوشاند.

هر مرد و زنی قضایل و امتیازاتی دارد؛ هر یک وقتی عیب و نقصی در طرف دید و عصبانی ¬شد، فضایل و امتیازات طرف را در نظر بگیرد. شوهری ممکن است بداخلاق باشد، امّا از نظر خرج و مخارج خانه خوب است، همسرش را دوست دارد و...؛ زن ممکن است غذای خوب نپزد، ولی عفیف است، دست کج نیست و....

محبّت¬یابی در کودک

بچّه وقتی به دنیا می¬آید، همان طوری که غذا می¬خواهد و فطرتش پستان مادر را طلب می¬کند، فطرتش ناز می¬خواهد؛ و این مادر است که در ضمن این¬که بچّه را شیر می¬دهد، سرش در کنار قلب مادر است و تاپ تاپ قلبش را می¬شنود؛ دست نوازش مادر با لبخند بر سرش باشد و در ضمن نوشیدن شیر مادر محبّت هم به او تزریق می¬کند.

ولی هرگاه به جای این¬که مادر بچّه را شیر دهد و دست نوازش بر سرش کشد، او را به مهد کودک ببرند و به جای شیر مادر به او شیر خشک بدهند و به جای لبخند رضایت¬آمیز مادر، پرستاران به روی او لبخند مصنوعی بزنند و هرگاه گریه کند، سرش داد بزنند، از همان روزهای اوّل عقده¬ای می¬شود. آری، بچّه روز اوّل محبّت می¬خواهد، بیست ساله هم محبّت می¬خواهد؛ گرچه طرز محبّت فرق می¬¬کند.

نه فقط مادر بلکه پدر هم وقتی به خانه می¬آید، باید بچّه را در دامنش بنشاند، دست نوازش بر سرش کشد و با زبان کودکی با او حرف بزند. بچّه در همان سال¬¬های اوّل حرف دارد و پدر و مادر باید به حرف¬های او گوش کنند؛ بی¬اعتنایی به حرف¬هایش موجب عقده¬ای شدن او می¬شود. اگر به بچّه پنج شش ساله در توی جمع گفته شود: گم شو، خفه شو؛ باعث عقده¬ای شدن بچّه می¬شود؛ اگر پسر است لات و چاقوکش می¬شود؛ و اگر دختر است با یک گل، یک لبخند گول می¬خورد.

آری، بچّه محبّت و نوازش می¬خواهد؛ ازاین¬رو، همان¬ طوری¬¬که پدر و مادر در فکر خوراک جسم بچّه¬شان هستند، باید در فکر غذای روحش که محبّت و نوازش است نیز باشند؛ به نوجوان نباید حرف¬های سرد و خشن به او بزنند؛ و اگر نصیحتی هم دارند با موعظه و تلطّف و استدلال باشد؛ وگرنه عقده¬ای می¬شود؛ و اگر عقده¬ای شد، گناه می¬کند، جنایت می¬کند و به جهنّم می¬رود؛ و شما هم که مسئول تربیت و محبّت به او بوده¬ای و وظیفه¬ات را انجام نداده¬ای به جهنّم می¬روی.

بچّه¬ی یتیم هم نیاز به محبّت و نوازش دارد و وظیفه دیگران است که او را نوازش کنند. از نظر قرآن کریم و روایات مردها باید به منزله پدر و زن¬ها به منزله مادر او باشند و نگذارند گرد یتیمی بر سر او نشیند. قرآن کریم در اوّل سوره ماعون می¬فرماید: «اَرَاَیتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدّینِ؛ فَذالِکَ الَّذی یَدُعُّ الیَتمَ: آیا دیده¬ای آن¬که روز داوری را انکار کند؟ او همان است که یتیم را از خود می¬راند».

قرآن کریم می¬فرماید: «مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ اَو فَسادٍ فی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً؛ وَ مَن اَحیاها فَکَاَنَّما اَحیَا النّاسَ جَمیعاً» (مائده 32). معنای ظاهر آیه این است که هرکس، کسی را بکشد، که کسی را نکشته یا در زمین فسادی نکرده، گویی همه مردم را کشته است و هرکس، کسی را زنده بدارد، مثل این¬که کسی را که در حال خفه شدن است از آب نجات دهد، یا کسی که دم مرگ است و او را به بیمارستان برساند، گویی همه¬ی مردم را زنده داشته است». امّا امام صادق (ع) در معنای تأویلی آیه می-فرماید: اگر کسی را منحرف کنی، گناهش به اندازه¬ای است که جهانی را کشته باشی؛ و اگر کسی را به راه بیاوری، و او را خوب تربیت کنی، ثواب آن به اندازه¬ای است که جهانی را زنده کرده باشی. (تفسیر نورالثّقَلَین)

البتّه همان طوری که هر چیزی افراطش بد است، اگر محبّت به بچّه زیاد هم باشد لوس و نُنُر می¬شود. اگر کسی سه چهار دختر دارد و یک پسر، زیادی به پسرش ¬برسد، اگر خواهرانش را می¬زند، هیچ نمی¬گوید، وقتی بزرگ شود، انتظار دارد مردم به او احترام کنند و چون او را احترام نمی¬کنند به آنها زور می¬¬گوید و به قول قرآن کریم: «یُحِبُّونَ اَن یُحمَدوا بِما لَم یَفعَلوا: دوست دارند که مردم از بهر کارهای نکرده¬شان آنها را ستایش کنند» (آل عمران 188)؛ چون به پدرش امر کرده، بزرگ هم شد، به همه امر کند و انتظار دارد همه از او حرف شنوی داشته باشند. چنین آدم نُنُری اگر دختر هم باشد نمی¬تواند شوهرداری و بچّه¬داری و خانه داری بکند و کارش به دادگاه و طلاق می¬کشد.

بنا بر روایات گاه بچّه¬ ولو نصف روزی هم¬ روزه بگیرد؛ از بچّه باید کار کشید، از همان¬جایی که می¬ترسد، او را روانه کرد و گاهی به او بی¬اعتنایی کرد. گاهی پدر و مادر بچّه را خوب تربیت کرده¬اند، عقده¬ای نشده؛ ولی اگر دیر ازدواج کند، عقده¬ای می¬شود.

چشم و هم¬چشمی وآرزوها هم سبب عقده می¬شوند. روزنامه¬ها نوشتند: زنی در آمریکا دیوانه شد، روان¬پزشک¬ها در مورد علّت دیوانه شده وی به تحقیق پرداختند؛ بالاخره فهمیدند که وی قبل از ازدواج همواره می¬گفته: «شوهر من باید ثروتمند باشد، در طبقه سوّم خانه داشته باشم و چند پسر داشته باشم»؛ ولی چون شوهر ثروتمند برایش نیامد، به فقیری شوهر کرد؛ و چون پول کافی نداشتند، مجبور شدند به جای طبقه سوّم در زیرزمینی خانه اجاره کنند؛ و پس از مدّتی هم معلوم شد، وی اصلاً صاحب فرزند نمی-شود؛ و همه¬ این¬ها سبب شده¬اند که وی دیوانه شود.

بچّه ده ساله اگر چای را ریخت، او را نزن و به او رو ترش نکن؛ برعکس، وقتی وارد مجلس می¬شود، جلو پابش بلند نشو و نگو: بفرما آقا. در انفاق و مخارج خانه باید اعتدال را رعایت کرد، هر کسی به اندازه توانش باید خرج کند و انفاق نماید؛ این¬که هر چه دارد انفاق کند غلط است و این هم که بفهمد همسایه یا برادر و خواهرش افطاری ندارد بگوید: به من چه، هر دو غلط است. قرآن کریم می¬فرماید: «وَالَّذینَ اِذا اَنفَقوا لَم یُسرِفوا وَ لَم یَقتُروا وَ کانَ بَینَ ذالِکَ قَواماً: همانان که به هنگام خرج کردن نه اسراف می¬کنند و نه سخت¬گیری، بلکه میانه¬روی کنند». (فرقان، 67). اگر در مخارج خانه بخل ورزد، زن و بچّه¬اش دوست دارند بمیرد و از شرّش خلاص شوند. و اگر هم کلاه برداری و غشّ در معامله کند و اگر اداری است رشوه بگیرد و خرج زن و بچّه کند، تا از او راضی باشند، هر دو افراط و تفریط و غلط است.

فطرت خداشناسی

از نظر قرآن¬ کریم و احادیث معصومین (ع) و نیز از نطر علم انسان فطرتاً خداجو و خداشناس متولّد می¬شود.

چنان¬که قرآن مجید می¬فرماید: «فَاَقِم وَجهَکَ للدّینِ حَنیفاً؛ فِطرَتَ اللهِ فَطَرَ النّاسَ عَلَیها؛ لاتَبدیلَ لِخَلقِ اللهِ؛ ذالِکَ دینُ القَیِّمِ: با حق¬گرایی به این دین رو کن؛ این همان سرشت الهی است، که مردم را بدان سرشته است؛ در آفرینش خدا دگرگونی نیست، دین استوار این است». (روم، 30)

رسول اکرم (ص) هم فرموده: «کُلُّ مَولودٍ یولَدُ عَلَی الفِطرَةِ؛ حَتّی یَکونُ اَبَواهُ یُهَوِّدانَه وَ یُنَصِّرانَهُ: هر بچّه¬ای بر فطرت خدایابی و فطرت اسلامی متولّد شده است و این پدر و مادرش است که او را یهودی و مسیحی می¬کنند». (سفینة البحار، 2/373)

از نظر قرآن کریم کسانی هم که در ظاهر خدا را قبول ندارند، همین که به بن¬بست گیر کنند، به خدا اعتراف کرده و از او استمداد می¬طلبند و می¬فرماید: «فَاِذا رَکِبوا فی الفُلکِ دَعَوُ اللهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ؛ فَاِذا نَجاهُم اِلَی البَرِّ اِذا هُم یُشرِکونَ: و چون سوار کشتی شوند خدا را با اعتقاد خالص بدو می¬خوانند؛ امّا وقتی خدا آنها را به خشکی می¬رساند و نجاتشان می¬دهد مشرک می¬شوند». (عنکبوت، 65)

کسی می¬گفت: دکتری بود به خدا اعتقاد نداشت؛ هر چه برای او دلیل و برهان بر وجود خدا می¬آوردیم نمی¬پذیرفت. اتّفاقاً پسرش که یگانه فرزندش بود احتیاج به جرّاحی پیدا کرد. و چون او را به اتاق عمل بردند، دیدم پشت در اتاق عمل با گریه می¬گوید: «خدایا به فریادم رس». گفتم: دکتر، تو که به خدا معتقد نبودی؟ گفت: «تو را به خدا، ولم کن، بگذار بچّه¬ام را از خدا بگیرم». به ¬قول قرآن¬کریم این فطرت خداباوری است که در سرشت انسان است و در سختی¬ها به او اعتراف می¬کند. ازاین¬رو، اسلام می¬گوید: وقتی بچّه متولّد می¬شود، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگویید، تا فطرت خداجوئیش بیدار شود.

بعد هم برای این¬که فطرت خداباوریش در پرده¬ی ابهام قرار نگیرد و از کاباره و مراکز فساد سر در نیاورد و اهل موسیقی و ساز و آواز نشود، باید با منبر و محراب و روحانیّون سر و کار داشته باشد. باید نمازش را اوّل وقت در مسجد و با جماعت بخواند.

قرآن کریم می¬فرماید: «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ، اَضاعوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعوا الشَّهَواتَ؛ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّاً: امّا پس از آنان جانشینانی جایشان نشستند که نماز را ضایع کردند و تابع هوس¬های خود شدند و زودا که به گمراهی دچار آیند» (مریم 59). توجّه شود نمی¬فرماید: «اگر فرزندت نماز نخواند»؛ بلکه می¬فرماید: اگر نماز را ضایع کرد، به یقین گمراه می¬شود.

تعلیم و تعلّم اولاد.

در احادیث بسیار آمده است حق فرزند بر پدر و مادر این است که او را عالم کند. تعلیم و تعلّم در اسلام بسیار اهمّیّت دارد و ثوابی که اسلام برای آن قائل شده برای هیچ چیز دیگر قائل نشده است.

در جنگ خیبر وقتی علی (ع) برای جنگ آماده بود، پیامبر اکرم (ص) به وی فرمود: «لَئِن یَهدِیَ اللهُ بِکَ رَجُلاً خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ» یعنی هرچند جهاد ثواب فراوان دارد؛ ولی ثواب هدایت کسی بسیار بالاتر است از هر چیزی است که آفتاب بر آن می¬تابد. (شرح ابن ابی¬الحدید 14/13)

به نقل محدّث قمی در مفاتیح صدوق گفته: در جلسه¬ای از علما بحث شد: بهترین عمل در شب قدر چیست؟ همه گفتند: تعلیم و تعلّم.

بسیاری از علما تألیفات مهمّ خود را در شب قدر به پپایان رسانده¬اند؛ از جمله صاحب جواهر کتاب «جواهر» که برای فقها از معتبرترین کتاب¬هاست و علّامه طباطبایی «المیزان» که از مهم¬ترین تفاسیر است.

قرآن کریم می¬فرماید: «اَللهُ الَّذی خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الاَرضِ مِثلَهُنَّ؛ یَتَنَزَّلَُ الاَمرَ بَینَهُنَّ لِتَعلَموا: الله آن خدایی است که آسمان¬های هفت گانه را آفریده و از زمین نیز همانند آن¬ها را، تا بدانید».

قرآن کریم در مورد هدف از بعثت پیامبران فرموده: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فی الاُمّیّینَ رَسولاً مِنهُم، یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ و یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ: او آن خدایی است که در میان مردم درس نخوانده پیامبری از خود آنان برانگیخت، تا آیات او را بر آن¬ها فروخواند و آنها را تزکیه کند و بدیشان کتاب و حکمت آموزد». (سوره جمعه، 2)

تعلیم و تعلّم سه قسم است: قسم اوّل معلوماتی است که در باره دنیای بچّه است، نظیر مدرسه و دانشگاه، که هرچه بیشتر بهتر است. قسم دیگر هم در مورد زندگی است؛ مثلاً مادر به دخترش خانه¬داری، شوهرداری و بچّه¬داری یاد دهد. گاهی دیده می¬شود دختر دیپلم، لیسانس و دکترا است؛ ولی نمی¬داند در مورد شوهرش چگونه باید رفتار کند، چگونه غذا بپزد، چگونه بچّه را تر و خشک کند و چگونه دکمه¬ای بدوزد؟

مادر باید به دخترش یاد دهد، وقتی شوهر به خانه آمد، با خوشرویی جلو پایش بلند شود، به او خسته نباشید بگوید، اگر چیزی در دست دارد از او بگیرد و از او تشکّر کند. مادر باید به دخترش انواع غذاها را یاد دهد.

پدر باید به پسرش یاد دهد که چگونه باید زن داری کند؛ چگونه مرد باشد، در خانه گذشت و ایثار داشته باشد و در جامعه چگونه با مردم رفتار کند؟ باید خوش معامله و با صداقت و با حقیقت باشد.

پدر و مادر باید بدانند پسر و دخترشان کجا می¬رود و با که تماس دارد؟

باید با پسر و دختر با تبسّم و استدلال صحبت کرد و به او پند داد و نصیحت کرد، نه با داد و قال و جار و جنجال. قرآن کریم می¬فرماید: «وَ اِذ قالَ لُقمانُ لِابنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ، یا بُنَیَّ لاتُشرِک باللهِ؛ اِنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیمٌ» (سوره لقمان، آیه 13)؛ لقمان پسرش را چنین موعظه ¬کرد: پسرکم، به خدا شرک مورز، که شرک گناهی بزرگ است». یعنی وقتی با بچّه¬ات حرف می¬زنی، با موعظه و مهربانی به او بگو: عزیزم، جانم.

پسر و دختر وقتی به سنّ بلوغ رسیدند، اوّلاً باید بتوانند در حدّ فهمشان اصول دین را اثبات کنند؛ چون اصول دین تحقیقی است نه تقلیدی. حتّی همه باید بداند چرا وجود پیامبر و امام لازم است؟ پیامبر اسلام (ص) در چه محیط و شرایطی مبعوث شده و چگونه با کفر و شرک و رذایل اخلاق مبارزه کرده؟ و همه باید یک دوره احوال چهارده معصوم (ص) بخوانند.

ثانیاً هر مسلمان باید به علم اخلاق آشنا باشد؛ یعنی بداند فضیلت کدام است و رذیلت کدام؟ و به راه دفع رذیلت و کسب فضیلت آشنا باشد.

ثالثاً جوان باید علم فقه بداند؛ یعنی هر یک از پسر و دختر که به سنّ بلوغ رسیدند، باید بلد باشند خوب وضو بگیرند، نماز با قرائت صحیح بخوانند، دختر باید مسائل آن سه خون زنانگی (حیض، نفاس و استحاضه) بلد باشد. اگر عادت ماهانه¬اش هفت روز بود و روز هشتم باز خون دید، وضع نماز و روزه¬اش چه خواهد شد؟

امام پنجم يا ششم (ع) فرمود: چون كودك هفت ساله شود، دستور دهند وضو بگيرد، بعد به نمازش وادارند، و چون نه ساله گردد، وضو يادش دهند و اگر ترك كرد تنبيه گردد و به نماز فرمانش دهند و بر ترك آن تنبيهش كنند. و چون نماز و وضو فرا گيرد، والدينش آمرزيده شوند، ان شاء الله. (مكارم الاخلاق، ص 424)

پيامبر اکرم (ص) فرمود: فرزند تا هفت سال حاكم است (يعنى آزاد) و تا هفت سال بنده است (يعنى بايد كاملا تحت تربيت باشد)، و هفت ساله سوم وزير است (بايد مورد مشورت قرار گيرد)، اگر در 21 سالگى اخلاقش رضايت بخش شد، كه بهتر؛ وگرنه تيپائى به او بزن كه در نزد خدا معذورى. (مكارم الاخلاق، ص 426)

امام پنجم (ع) فرمود: دختر و پسر چون 10 ساله شوند بايد بسترشان جدا شود. (مكارم الاخلاق، ص 427)

امام ششم (ع) فرموده: چون دختر به شش سالگى رسد، ديگر او را و زن پسرش را پس از هفت سالگى نبوسد. (مكارم الاخلاق، ص 428)

امام صادق (ع) فرمود: موسى (ع) از خدا پرسيد: چه عملى نزد تو بهتر است؟ خداوند فرمود: مهر به فرزندان، كه آنان را بر فطرت توحيد آفريدم و اگر بميرانمشان به رحمت خود به بهشتشان برم. (مكارم الاخلاق، ص 452)

نبى اكرم (ص) فرمود: «کودکان را به خاطر پنج خصلت دوست دارم: اوّل آن¬که بسیار می¬گریند؛ دوّم آن¬که با خاک بازی می¬کنند؛ سوّم آن¬که بدون کینه دشمنی می¬کنند؛ چهارم آن¬که چیزی را ذخیره نمی¬کنند؛ پنجم آن¬که می¬سازند و آن¬گاه خراب می¬کنند. (مواعظ العددیّه، ص 3409)

هر چند اسلام برای عالم ارزش قائل است؛ ولی عالم وقتی ارزش دارد که اهل عمل و تقوا باشد؛ چه همان قرآنی که می¬فرماید: «یَرفَعُ اللهُ الَّذینَ آمَنوا مِنکُم؛ وَالَّذینَ اُوتوا العِلمَ دَرَجاتٌ: خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده¬اند و کسانی را که از دانش بهره یافته¬اند، به درجات رفعت بخشد». (مجادله، 58/11)؛ در جای دیگر می¬فرماید: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَم یَحمِلوها کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ اَسفاراً: کسانی که مکلّف به عمل به تورات شدند؛ و به آن عمل نکردند؛ همانند درازگوشی هستند که کتاب¬هایی حمل می¬کند (ولی چیزی از آنها نمی¬فهمد). (جمعه، آیه 5)

و پیامبر اکرم (ص) فرمود: «اَشَدُّ النّاسِ عَذاباً یَومَ القِیامَةِ عالِمٌ لایَنفَعُهُ عِلمُهُ: روز قیامت شدیدترین عذاب عالمی دارد که علمش براییش سودی نداشته باشد». (بحار 3/37)

پيامبر اکرم (ص) فرمود: فرزند تا هفت سال حاكم است (يعنى آزاد) و تا هفت سال بنده است (يعنى بايد كاملا تحت تربيت باشد)، و هفت ساله سوم وزير است (بايد مورد مشورت قرار گيرد)، اگر در 21 سالگى اخلاقش رضايت بخش شد، كه بهتر؛ وگرنه تيپائى به او بزن كه در نزد خدا معذورى. (مكارم الاخلاق، ص 426)

امام پنجم (ع) فرمود: دختر و پسر چون 10 ساله شوند بايد بسترشان جدا شود. (مكارم الاخلاق، ص 427)

امام ششم¬ (ع) فرموده: چون دختر به شش سالگى رسد، ديگر او را و زن پسرش را پس از هفت سالگى نبوسد. (مكارم الاخلاق، ص 428)

امام صادق¬ (ع) فرمود: موسى (ع) از خدا پرسيد: چه عملى نزد تو بهتر است؟ خداوند فرمود: مهر به فرزندان، كه آنان را بر فطرت توحيد آفريدم و اگر بميرانمشان به رحمت خود به بهشتشان برم. (مكارم الاخلاق، ص 452)

نبى اكرم (ص) فرمود: «کودکان را به خاطر پنج خصلت دوست دارم: اوّل آن¬که بسیار می¬گریند؛ دوّم آن¬که با خاک بازی می¬کنند؛ سوّم آن¬که بدون کینه دشمنی می¬کنند؛ چهارم آن¬که چیزی را ذخیره نمی¬کنند؛ پنجم آن¬که می¬سازند و آن¬گاه خراب می¬کنند. (مواعظ العددیّه، ص 3409)


کتاب خانواده اسلامی

دکتر رحمت الله قاضیان