4 ـ احسان و انفاق.
يكي از اخلاق فاضله «احسان و نيكي به ديگران» است. خداوند در آيات بسياري به احسان و نيكي به ديگران توصيه ¬فرموده است.
از جمله در يک آيه می¬فرمايد: «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ: مادام که از آن-چه خود دوست می¬داريد انفاق نکنيد هرگز به نيکی دست نخواهيد يافت.» (آل عمران 3/92 )
و مي¬فرمايد: «وَ اَنفِقوا في سَبيلِ الله وَ لاتُلقوا بِاَيديكُم اِلَي التَّهلُكَةِ، وَ اَحسِنوا؛ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُحسِنينَ: در راه خدا (جان و مال خويش را) انفاق كنيد؛ امّا خود را به دست خود در مهلكه ميندازيد و نيكي كنيد، كه خدا نيكوكاران را دوست دارد.» (بقره 2/195 )
و مي¬فرمايد: «اِنَّ اللهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ والاِحسانِ: خداوند به عدل و احسان امر مي¬كند.» (نحل 16/90 )
و می¬فرمايد: «تَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقوی: در نيکوکاری و تقوا يکديگر را ياری دهيد.» (مائده 5/2 )
و قرآن کريم مي¬فرمايد: «اَلَّذين يُنفِقون في السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ، وَالكاظمينَ الغَيظَ وَالعافينَ عَنِ النّاسِ؛ وَالله يُحِبّ المُحسِنين: همانان¬كه در راحت و رنج انفاق مي¬كنند و خشمشان را فرومي¬خورند و از خطاي خلق درمي¬گذرند و خدا نيكوكاران را دوست مي¬دارد.» (آ ل عمران 3/134)
آثار احسان و انفاق
1 ـ خدا با نيكوكاران است. قرآن کريم می¬فرمايد: «اِنَّ اللهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوا وَالَّذينَ هُم مُحسِنونَ: خداوند با كساني است كه تقوا دارند و كساني كه نيكوكارند.» (نحل 16/128 )
2 ـ محبوبيّت در بين مردم: چنان¬كه اميرالمؤمنين (ع) مي¬فرمايد: «سَبَبُ المَحَبَّةِ الاِحسانُ: احسان وسيله¬ی محبّت و دوستن داشتن است.» (غررالحکم، باب احسان، ح 19982)
و می¬فرمايد: «اَلاِحسانُ يَستَرِقُ الاِنسانَ: بخشش انسان را به بندگی می¬آورد.» (همان، ح 1959)
و می¬فرمايد: «بِالاِحسانِ تُملَکُ القُلوب: با نيکی کردن مالک دل¬ها می¬شوی.» (همان، ح 1987)
3 ـ بزرگي و عظمت: چنان¬كه اميرمؤمنان (ع) مي¬فرمايد: «مَعَ الاِحسانِ تَکُونُ الرَّفعَةُ: با نيکی کردن مقام والا به دست می¬آيد.» ( غررالحکم، باب برّ، ح 2038 )
4 ـ اصلاح انسان بدکار و دشمن. چنان¬که اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «اَلاِحسانُ اِلَی المُسئ يَستَصلِحُ العَدُوَّ: بخشش به انسان بدکار، دشمن را اصلاح می¬کند.» (همان 1963 )
5 ـ انسان نيکوکار همواره زنده است. چنان¬که اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «اَلمُحسِنُ حَیٌّ وَ اِن نُقِلَ اِلی مَنازِلَ الاَمواتِ: انسان نيکوکار زنده است؛ حتّی اگر به¬قبرستان منتقل شود.» (همان، ح 1964 )
حاصل همه¬ی نيکی¬ها: چنان¬كه اميرمؤمنان (ع) مي¬فرمايد: «جِماعُ الخَيرِ فی اَعمالِ البّرِّ: همه¬ی نيکی¬ها در انجام کارهای نيک است.» (همان، ح 1048 )
مهمانى و ضيافت دادن
قسم ديگر انفاق مستحبی، مهمانی دادن است كه ثواب زياد دارد و موجب زيادی روزی می¬شود؛ ولی بايد توجه نمود، كه دعوت از برادران دينى، دارای ثواب است.
رسول خدا (ص) ¬فرمود: «اِنَّ الضَّيفَ اِذا جآءَ فَنَزَلَ بِالقَومِ، جآءَ بِرِزقِهِ مَعَهُ مِنَ السَّمآءِ؛ فَاِذا اَكَلَ غَفَرَ اللهُ لَهُم بِنُزولِهِ عَلَيهِم: وقتی مهمانی بر خانواده¬ای وارد می¬شود، روزی خود را با خود از آسمان می¬آورد؛ و چون غذا بخورد، خدا گناهان خانواده را می¬آمرزد. (ـ کافی 6/284 )
و رسول خدا (ص) فرمود: «اِذا اَرادَ اللهُ بِقَومٍ خَيراً، اَهدی لَهُم هَدِيَّةٌ؛ قالوا و ماتلك الهَدِيَّةُ، قالَ الضَّيفُ يَنزِلُ بِرِزقِهِ، وَ يَرتَحِلُ بِذُنوبِ اَهلِ البَيتِ: هرگاه خداوند به خانواده¬ای اراده¬ی خيری نمايد، هديه¬ای برای آنان می¬فرستد. گفتند: آن هديه چيست؟ فرمود: مهمان، كه رزق خود را با خود می¬آورد و وقتی می¬رود گناهان اهل خانه آمرزيده شود.» (بحار 72/461 )
اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «ما مِن مُؤمِنٍ يَسمَعُ بِهَمسِ الضَّيفِ وَ فَرِحَ بِذالِكَ اِلّا غُفِرَت لَهُ خَطاياهُ: هيچ مؤمنی نيست، كه صدای پای مهمانی را بشنود و از آمدنش خوشحال شود، مگر آن¬كه گناهان او آمرزيده شود.» (بحارالانوار 72/46 )
امام باقر (ع) به يكی از اصحابش به نام سدير فرمود: «ای سدير، آيا هر روز يك بنده در راه خدا آزاد می¬كنی؟ گفت: نه. فرمود: در هر ماه چطور؟ گفت: نه. فرمود: در هر سال؟ گفت نه. فرمود: سُبحانَ اللهِ، اَما تَأخُذُ بِيَدٍ واحِدٍ مِن شيعَتِنا فَتَدخُلُهُ اِلی بَيتِكَ فَتَطعَمَهُ شَبَعَهُ، فَوَاللهِ ذالِكَ اَفضَلُ مِن عِتقِ رَقَبَةٍ مِن وُلدِ اِسماعيل؛ سبحان الله، نمی¬توانی دست يك نفر از شيعيان ما را بگيری و به خانهات ببری و او را سير كنی؟ پس به خدا سوگند، همين كار از آزاد نمودن بندهای از اولاد اسماعيل بهتر است.» ( سفينة البحار، مادّه طعم )
کم مباش از درخت سايه فکن هر که سنگت زند شکر بخشش
هر که بخراشدت جگر به جفا همچو کان کريم زر بخشش
رسول خدا (ع) می¬فرمايد: «لاوَليمَةَ اِلّا فی خَمسٍ فی عُرسٍ اَو خُرسٍ اَو عِذارٍ اَو وِكارٍ اَو رِكازٍ: سور دادن در پنج مورد است: ازدواج؛ تولّد نوزاد؛ ختنه؛ خانه خريدن؛ برگشتن از سفر مكّه. مخصوصا در مورد ازدواج بيشتر سفارش شده است.» (من لايحضره الفقيه 3/402)
سعدی در بوستان در مورد آثار نيک احسان گويد:
به ره بر يکی پيشم آمد جوان به تک در پيش گوسفندی دوان
بدو گفتم: اين ريسمان است و بند که می¬آرد اندر پيت گوسفند
سبک طوق و زنجير از او باز کرد چپ و راست پوييدن آغاز کرد
هنوز از پيش تازيان می¬دويد که جو خورده بود از کف مرد وخويد
چو باز آمد از عيش و شادی به جای مرا ديد و گفت: ای خداوند رای
نه اين ريسمان می¬برد با منش که احسان کمنديست در گردنش
به لطفی که ديدست پيل دمان نيـــــــــــــــارد همی حمله بر پيلبان
بدان را نوازش کن ای نيکمرد که سگ پاس دارد چو نان تو خورد
بر آن مرد کندست دندان يوز که مالد زبان بر پنيرش دو روز
5 ـ اخلاص
يكي از فضايل اخلاقي والا و يکی از ويژگي¬هاي مؤمنين «اخلاص» است و اخلاص آن است كه «انسان در هر كاري قصد و نيّتش از هر چيزي جز براي خدا پيراسته باشد.» و گفته شده: «اخلاص آن است که انسان عمل خود را چنان برای خدا خالص کند که برای آن در دنيا و آخرت عوضی اراده نکند.»
خداوند به پيامبرش مي¬فرمايد: «فَاعبُدِ اللهَ مُخلِصاً لَهُ الدّينَ؛ اَلا لِلّهِ الدّينُ الخالِصِ: خداوند را با اعتقادي خالص پرستش كن؛ بدان¬كه دين خالص از آنِ خداست.» ( زمر 39/2 و 3 )
البتّه روشن است، كه قصد و نيّت قلبي و معنوي است نه زباني؛ پس اگر كسي با زبان بگويد: «نماز مي¬خوانم براي رضاي خدا» ولي قصدش اين باشد كه مردم بگويند: «آدم خوبي است.«، آن شخص نه فقط اخلاص در عمل ندارد، بلكه از رياكاران است؛ ازاين¬رو، فرموده¬اند: «نِيَّةُ المُؤمِنِ خَيرٌ مِن عَمَلِهِ: نيّت مؤمن از عملش بهتر است.» (کافی، باب نيّت، حديث 2 )
و خداوند مي¬فرمايد: «قُل اِنّي اُمِرتُ اَن اَعبُدَ اللهَ مُخلِصاً لَهُ الدّينَ: بگو به من فرمان داده شده تا خدا را با اعتقادي خالص پرستش كنم.» (زمر 39/11 )
و خداوند به پيامبرش مي¬فرمايد: «وَاذكُر في الكِتابِ موسي، اِنَّهُ كانَ مُخلِصاً: و از موسی نيز در اين كتاب ياد كن، كه به مقام اخلاص رسيده بود.» (مريم 19/51)
و مي¬فرمايد: «وَمااُمِروا اِلّا لِيَعبُدوا اللهَ مُخلِصينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ: با آن¬كه اهل¬كتاب جز اين دستوري نداشتند كه با حق¬گرايي و اخلاص در اعتقاد به خدا، او را عبادت كنند.» (بيّنه 98/5 )
و می¬فرمايد: «فَمَن كانَ يَرجوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَليَعمَل عَمَلاً صالِحاً وَ لايُشرِك بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَداً: هر که به ديدار پروردگارش اميد بسته، می¬بايد کار نيک کند و در پرستش پروردگار خود کسی را با او شريک نگيرد.» (کهف 18/110 )
اميرمؤمنان (ع) فرمود: «عَلَيکَ بِالاِخلاصِ؛ فَاِنّهُ سَبَبُ قَبولِ¬ الاَعمالِ وَ اَفضَلُ الطّاعَةِ: بايد اخلاص داشته باشی، که اخلاص باعث قبولی کارها و برتری طاعات است.» (غررالحکم، باب اخلاص، حديث 2610 )
و¬ اميرمؤمنان (ع) فرموده: «اَماراتُ السَّعادَةِ اِخلاصُ العَمَلِ: نشانه¬های خوشبختی اخلاص در عمل است.» (همان، حديث 2584)
علی (ع) فرمود: اَفضَلُ العَمَلِ مااُخلِصَ فيهِ: بهترين عمل آن است که در آن اخلاص باشد. (همان، حديث 2591)
اصولاً اگر انسان به خدا يقين کامل داشته باشد، در همه¬ی کارهايش اخلاص دارد.
اميرمؤمنان (ع) فرمود: «اَلاِخلاصُ ثَمَرَةُ اليَقينِ: اخلاص ميوه¬ی يقين است.» (همان، ح 2580)
و اميرمؤمنان (ع) فرمود: «اَخلِص لِلّهِ عَمَلَکَ وَ عِلمَکَ وَ حُبَّکَ وَ بُغضَکَ وَ اَخذَکَ وَ تَرکَکَ وَ کَلامَکَ وَ صَمتَکَ: عمل و علم و دوستی و دشمنی و گرفتن و رها کردن و سخن و سکوت خود را برای خدا خالص کن.» (همان، ح 2590)
خلاصه اخلاص آن است¬که به قول قرآن مجيد تمام اعمال شخص برای خدا باشد: «قُل اِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ: بگو نمازم، عباداتم، زندگيم، مرگم همه از آن خداوندی است که پروردگار جهانيان است.» (آل عمران 6/162)
پيامبر اکرم (ص) فرمود: «ارزش عمل به نيّت است و براي هركسي است آن¬چه كه نيّت كرده. آن¬كه براي خدا و رسولش مهاجرت كند، مهاجرتش به سوي خدا و رسولش است و آن¬كه براي امر دنيا يا ازدواج مهاجرت كند، مهاجرتش به سوي همان¬هاست.» (بحار 67/249)
بنابراين، تخليص نيّت از مطلق شرک و عبادت را تنها برای خدا انجام دادن کار اولياءالله است. بعضی می¬پندارند انفاق آن انگشتر توسّط اميرمؤمنان (ع) در رکوع که آيه در مورد آن نازل شد با انفاق ديگران هيچ تفاوتی ندارد، يا چند قرص نان که خاندان عصمت و طهارت (ع) در راه خدا به مسکين و يتيم و اسير دادند و خداوند چندين آيه در وصف آن¬ها فرو ¬فرستاد، امر مهمّی نيست. اين¬ها غافل¬اند که اهمّيّت اين انفاق¬ها به واسطه¬ی قصد خالص آن¬ها برای خدا بوده است، نه ارزش آن انگشتر يا ارزش آن نان¬های جوين.
چنان¬که در روايات شيعه و سنّي آمده است: وقتي كه اميرمؤمنان (ع) انگشتر خود را در ركوع به سائل داد و آيه¬اي در مدح و تمجيد آن حضرت نازل شد، صحابه¬ی بسياري انگشترهاي بسيار باقيمت¬تر خود را در ركوع به سائلان دادند، ولي هيچ آيه¬اي در مورد آن¬ها نازل نشد. چون آن حضرت انگشتر برای رضای خدا داده، ولی ديگران برای نازل شدن آيه در تمجيدشان انفاق می¬کرده¬اند.
در ضمير ما نمی¬گنجد به غير دوست کس هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس4
امام صادق (ع) فرمود: پروردگارتان بخشنده است و براي اندك هم سپاسگزار. بنده¬اي دو ركعت نماز براي خدا يخواند، بدان سبب او را وارد بهشت مي¬كند. (بحارالانوار 67/250 )
البتّه خوشحالی از تعريف و تمجيد مردم در صورتی ريا خواهد بود، که محرّک اصلی کار خير باشد؛ امّا اگر کسی هدفش از کار خير تنها رضای خدا و امتثال امر او باشد؛ ولی با ستايش مردم هم خوشحال شود، اشکال ندارد؛ زيرا انسان طبيعتاً موفقيّت و خوش¬نامی را دوست دارد و از بدنامی گريزان است.
چنان¬که حضرت ابراهيم (ع) از خدا می¬خواهد: «وَاجعَل لی لِسانَ صِدقٍ فی الآخِرين: و ذکر خير مرا در ميان آيندگان جاری کن.» (شعراء 26/84)
و چون يوسف به خاطر اخلاصش خواسته¬ی زليخا را با قاطعيّت رد کرد و گفت: «مَعاذَ الله: به خدا پناه می¬برم.» و برای رهايی از شرّ او با سرعت به طرف در دويد، خداوند او را مشمول رحمتش قرار داد و در بسته را به رويش گشود.
گر زليخا بست درهـــا هر طرف يافت يوسف هم ز جنبش منصرف
باز شد قفل در و شـــد ره پديد چون توکّل کرد يوسف برجهيد
گر چه رخنه نيست عالم را پديد خيره يوسف¬وار می¬بايد دويد
تا گشـايد فضل و ره پيدا شود سوی بی¬جايی شما را جا شود
6 ـ ارتكاب گناه
ارتكاب گناه و تجاوز از حدود الهی از رذيلتهای ديني و اخلاقي است.
خداوند پس از بيان برخی دستورهايش می¬فرمايد: «تِلكَ حُدودُ اللهِ، و مَن يُطِعِ اللهَ وَ رَسولَهُ يُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدينَ فيها؛ وَ ذالِكَ الفَوزُ العَظيمُ؛ وَ مَن يَعصِ اللهَ وَ رَسولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدودَهُ يُدخِلهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُّهينٌ: اين¬ها احكام الاهی است وهركه از خدا وپيامبر او اطاعت كند، خدا او را به باغهايی درخواهد آورد كه ازكف آن¬ها جويبارها روان است و در آن¬ها جاودانه خواهند بود و كاميابی بزرگ همين است؛ و هر كه از فرمان خدا و پيامبرش سرپيچي كند و از احكامش تجاوز نمايد، او را در آتشی درخواهد آورد كه همواره در آن خواهد بود و عذابی خواركننده خواهد داشت.» ( نساء 3/13)
و در آيهای ديگر می¬فرمايد: «لُعِنَ الَّذينَ كَفَروا مِن بنی¬اسرائيل عَلی لِسانِ داوودَ وَ عيسَی ابنِ مَريَمَ؛ ذالِكَ بِماعَصَوا وَّ كانوا يَعتَدونَ: بر زبان داود و عيسي بن مريم بر كافران بني¬اسرائيل لعنت رفته است؛ ازآن¬رو كه سرپيچي و تعدّي كردند.» (مائده 5/78)
خداوند به مردم هشدار می¬دهد: «اَلَم يَرَوا كَم اَهلَكنا مِن قَبلِهِم مِّن قَرنٍ مَّكَّنّاهُم فی الاَرضِ ما لَم نُمَكِّن لَّكُم وَ اَرسَلنا السَّماءَ عَلَيهِم مِدراراً وَ جَعَلنَا الانهارَ تَجری مِن تَحتِهِم؛ فَاَهلَكناهُم بِذُنوبِهِم وَ اَنشَأنا مِن بَعدِهِم قَرناً آخَرينَ: مگر نمي¬بينند، كه پيش ازآن¬ها چه اقوام بسياري را هلاك كرده¬ايم، اقتداري كه به آن¬ها در زمين داديم هرگز به شما نداده-ايم و از آسمان بر آن¬ها پي¬درپي باران باريديم و نهرها زير پايشان جاري ساختيم. امّا سرانجام به كيفر گناهانشان هلاكشان كرديم و از پس آنان قومي ديگر پديد آورديم.» (انعام 6/6)
رسول اكرم (ص) نيز فرموده: دوستم جبرائيل گفت: مَثَل اين دين مَثَل درختی استوار است كه بنياد آن ايمان، رگ و ريشه¬ی آن نماز، آب آن زكات، شاخه¬ی آن خوش¬خويی و ميوه¬ی آن دوری از محرّمات الهی است؛ پس چنانكه درخت جز با ميوهاش كامل نمی¬شود، ايمان نيز جز با بازداشتن نفس از محرّمات كامل نمی¬شود. (بحارالانوار 68/247 )
اميرمؤمنان (ع) ¬فرمود: لاوَرَعَ کَالتَّجَنُّبِ الآثامِ: هيچ پرهيزگاری چون پرهيز از گناهان نيست. (غررالحکم، باب اثم، حديث 35 )
امام صادق (ع) فرمود: «لاصَغيرَةَ مَعَ الاِصرارِ وَ لاكَبيرَةَ مَعَ الاِستِغفارِ: با اصرار بر گناهِ صغيره نباشد و با استغفار گناه كبيره نباشد.» (کافی، باب اصرار بر گناه، ح 1)
امام باقر (ع) در مورد گفتار خداوند: «لَم¬يُصِرّوا عَلی مافَعَلوا وَ هُم يَعلَمونَ: دانسته بر گناهاني كه كرده¬اند پافشاري نمي¬كنند.» (آل عمران 3/135 )» فرمود: اَلاِصرارُ هُوَ اَن يُذنِبُ الذَّنبَ فَلايَستَغفِرُ اللهَ وَ لايُحَدِّثُ نَفسَهُ بِتَوبَةٍ: فرمود: اصرار بر گناه اين است كه كسي گناهي كند و از خدا آمرزش نخواهد و در فكر توبه نباشد.» (کافی، باب اصرار بر گناه، ح 2)
و امام صادق (ع) فرموده: «لا وَاللهِ، لايَقبَلُ اللهُ شَيئاً مِن طاعَتِهِ عَلَي الاِصرارِ عَلیٰ شَيءٍ مِن مَعاصيهِ: نه به خدا، خدا هيچ طاعتي را با اصرار برگناهي نپذيرد.» (کافی، باب اصرار بر گناه، ح 3)
اصرار بر گناه از خود گناه عواقب سخت¬تري دارد. اميرمؤمنين (ع) فرمود: «اَعظَمُ الذُّنوبِ ذَنبٌ اَصَرَّ عَلَيهِ صاحِبُهُ: بزرگ¬ترين گناه آن است كه عاملش بر آن اصرار ورزد.» (غررالحکم، باب ذنب، ح 76)
رسول خدا (ص) فرمود: «لاتُحَقِّروا شَيئاً مِنَ الشَّرِّ وَ اِن صَغُرَ في اَعيُنِكُم؛ وَ لاتَستَكبِروا الخَيرَ وَ اِن كَبُرَ في اَعيُنِكُم: هيچ شرّي را كوچك نشماريد هر چند در نظرتان كوچك باشد و هيچ كار خيري را بسيار نبينيد هرچند در نظرتان بزرگ بيايد.» (من لايحضرم تافقيه 4/18)
آثار و پي¬آمدهای گناه: 1 ـ فاسد شدن قلب: در روايات آمده كه گناه نورانيّت را از قلب می¬گيرد و در نتيجه انسان را از رحمت الهی دور می¬سازد.
امام باقر (ع) فرمود: «ما مِن شَیءٍ اَفسَدَ لِلقَلبِ مِن خَطيئَةٍ؛ اِنَّ القَلبَ لَيُواقَعُ الخَطيئَةَ؛ فَماتَزالَُ بِهِ حَتّی تَغلِبَ عَلَيهِ، فَيصيرُ اَعلاهُ اَسفَلَهُ: چيزی بيش از گناه قلب را فاسد نمی-كند. قلب گناهی مرتكب شود و باقی ¬ماند تا برآن گسترش يابد و آن را سرنگون كند.(کافی، باب ذنوب، حديث 1)
2 ـ دچارشدن به گرفتاری: گاه انسان دچار گرفتاریهايی میشود كه زندگی را بر او تلخ و تحمّلناپذير می¬كنند كه نتيجه گناهانی است كه خود را به آن¬ها آلوده است.
امام صادق (ع) فرمود: «اَمّا اِنَّهُ لَيسَ مِن عِرقٍ يَضرِبُ وَ لانِکبَةٍ وَ لاصُداعٍ وَ لامَرَضٍ اِلّا بِذَنبٍ؛ وَ ذالِکَ قَولُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فی کِتابِهِ: «مااَصابَكُم مِّن مُّصيبَةٍ فَبِماكَسَبَت اَيديكُم وَ يَعفو عَن كَثيرٍ»( شوری 42/30) ؛ ثُمَّ قالَ: وَ مايَعفو اللهُ اَکثَرُ مِمّا يُؤاخِذُ بِهِ: هيچ رگی از انسان زده نمی-شود و به هيچ درد و نكبت و سردرد و بيماری جز به سبب گناه مبتلا نمی¬شود. چه خدا فرموده: «هر مصيبتی به شما ¬رسد، به سبب كارهايی است كه انجام دادهايد؛ درحالی كه خدا بسياری از آن¬ها را می¬بخشد» و آن¬چه خدا میبخشد، بيش از آن¬هايی است كه بر آن¬ها مؤاخذه می¬كند. (کافی، باب ذنوب، حديث 3 )
3 ـ كفر به خداوند: ارتكاب گناه بهتدريج انسان را به جايی می¬رساند، كه منكر خدا و پيامبر و معاد می¬شود. قرآن كريم مي¬فرمايد: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ اَسَاؤُوا السُّوأَی اَن كَذَّبوا بِآياتِ اللهِ وَ كانوا بِها يَستَهزِؤون؛ آن¬گاه فرجام كسانی كه بدی كردند بسی بدتر بود؛ زيرا آيات خدا را تكذيب كردند و آن¬ها را مسخره نمودند.» (روم 30/10 )
4 ـ حبط و نابودي اعمال: راوي گويد: از امام صادق (ع) در باره¬ی آيه¬ی: «وَ قَدِمنا اِلی ماعَمِلوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلناهُ هَباءً مَنثوراً: ما به سراغ هر عملي كه كرده¬اند خواهيم رفت و آن را غباري پراكنده خواهيم ساخت.» (فرقان 25/23) پرسيدم، فرمود: «به خدا سوگند، اگر رفتارهايشان سفيدتر از پارچه¬هاي مصري باشد، خدا آن¬¬ها را نابود خواهد ساخت؛ زيرا هرگاه حرامي به آن¬ها عرضه مي¬شود، از آن دوري نمي¬كنند.» (کافی، باب اجتناب از حرام ها، حديث 5)
گناه صغيره و كبيره: هرچند هر گناهی با توجّه به نافرمانی خدا بزرگ است؛ امّا با توجّه به خصوصيّات ذاتی و تبعات و آثار مختلف آن¬ها، پاره¬ای از گناهان بزرگ، پاره-ای کوچک و پاره¬ای متوسّط¬اند. بديهی است، که گناه قتل به مراتب بزرگ¬تر از گناه ضرب
و شتم يک انسان است؛ و گناه زنا بزرگ¬تر از گناه نگاه کردن به نامحرم است.
امامصادق (ع) در تفسير: «اِن تَجتَنِبواكَبائِرَ ماتُنهَونَ عَنهُ، نُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم: اگر ازگناهان بزرگي كه شما را از آن¬ها نهي¬كرده¬اند بپرهيزيد، ازگناهان كوچكتان چشم¬پوشي خواهيم¬كرد» (نساء 4/31 ) ¬فرمود: گناهان كبيره آن¬هايی هستند، كه خدا بر مرتكبشان آتش جهنّم را واجب كرده است. (کافی، باب گناهان کبيره، ح 1 )
در روايتي گناهان كبيره كه مرتكب آن¬ها مستحقّ آتش جهنّم¬اند، چنين بيان شدهاند: «شرک به خدا، خوردن ربا، يأس از رحمت خدا، ايمنی از مکر خدا، عاق والدين، كشتن انسان بی¬گناه، تهمت زدن به زنان پاكدامن، خوردن مال يتيم، فرار از جنگ، ترك نماز بدون دليل، شرابخواری، سحر، قسم دروغ، خيانت در غنيمت جنگی، پرداخت نکردن زکات، قطع رحم، خيانت، مكر و فريب، شهادت دروغ، كتمان شهادت و پيمانشكنی.» ( کافی، باب گناهان کبيره، حديث 24 )
البته صغيره بودن يك گناه بدين معنا نيست، كه از ارتكاب آن ابايی نداشته باشيم؛ بلکه بدانيم که هر گناهی نافرمانی خداست. خداوند تعالی فرموده: «تِلکَ حُدودُ اللهِ فَلاتَقرَبوها: اين¬ها حدود (احکام) الهی است، به آن حدود نزديک نشويد. (بقره 2/182 ) و ¬فرموده: «تِلکَ حُدودُ اللهِ فَلاتَعتَدوها: اين¬ها احکام الهی است، از آن¬ها پا فراتر ننهيد.» (بقره 2/229 )
اسلام برای نيفتادن در گناه، مؤمن را حتّی از فکرگناه برحذر داشته است.
اميرمؤمنان (ع) فرمود: «مَن کَثُرَ فِکرُهُ فی المَعاصی دَعَتهُ اِلَيها: کسی که در مورد گناهان زياد فکر کند، گناهان او را به سوی خود می¬کشانند.» (غررالحکم، باب ذنب، حديث 3539)
گناهان صغيره وقتي كه روي هم انباشته شوند، به صورت كبيره درمي¬آيند.
امام صادق (ع) میفرمايد: پيامبر (ص) در مسافرتی با ياران خود در سرزمينی خشك و بی¬آب و علف فرود آمدند. برای تهيّه و تدارك غذا نياز به هيزم برای برافروختن آتش داشتند. پيامبر (ص) به يارانش فرمود: هيزم بياوريد. آنان گفتند: يا رسولالله، در اين بيابان بی¬آب و علف هيزمی يافت نمی¬شود. حضرت فرمود: هر اندازه هيزم يافتيد، بياوريد. هريك از اصحاب اندكی هيزم جمع كردند و در جايی انباشتند. پس از مدّتی هيزم زيادی جمع شد. در اين هنگام پيامبر (ص) فرمودند: «گناهان نيز چنين انباشته می¬شوند، از گناهان كوچك بپرهيزيد، كه هر چيزی طالبی دارد؛ بدانيد كه خداوند آن¬چه قبلاً انجام دادهايد و آن¬چه بعداً انجام خواهيد داد، ثبت و ضبط می¬كند.» (کافی، باب کوچک دانستن گناه، ح 3)
سرچشمههای گناه: شهوت و غضب دو عامل اصلی روی آوردن به گناهان هستند.
در آيه¬اي منشأ گناهان فريفتگی دنيا و فريب خوردن از شيطان دانسته شده است: «يا اَيُّهَا النّاسُ اتَّقوا رَبَّكُم وَاخشَوا يَوماً لَّايَجزی والِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لامَولودٌ هُوَ جازٍ عَن والِدِهِ شَيئاً؛ اِنَّ وَعدَ اللهِ حَقٌّ، فَلاتَغُرَّنَّكُمُ الحَياةُ الدُّنيا وَ لايَغُرَّنَّكُم بِاللهِ الغَرورُ؛ هان، ای مردم، از پروردگارتان پروا بداريد، و بترسيد از روزی كه نه پدری تواند نيازي از فرزندش را برآورد و نه فرزندی از پدر خويش. آری، وعده¬¬ی خدا حقّ است. مبادا زندگی دنيا شما را بفريبد و مبادا آن فريبكار (شيطان) شما را در باره¬ی خدا فريب دهد.» ( لقمان 31/33 )
در آيه¬اي فراموش كردن خدا را منشأ خودفراموشي و اين دو را منشأ گناه دانسته شده: «لاتَكونوا كَالَّذينَ نَسوا اللهَ فَاَنساهُم اَنفُسَهُم؛ اُولَئِكَ هُمُ الفاسِقونَ: چون كسانی نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز خودشان را از يادشان برد؛ آنان گنه¬کارند.» (حشر 59/19 )
خداوند به داوود (ع) فرموده: «يا داوودُ اِنّا جَعَلناكَ خَلِيفَةً فی الاَرضِ فَاحكُم بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ وَ لاتَتَّبِعِ الهَوی فَيُضِلَّكَ عَن سَبيلِ اللهِ؛ اِنَّ الَّذينَ يَضِلّونَ عَن سَبيلِ اللهِ لَهُم عَذابٌ شَديدٌ بِمانَسوا يَومَ الحِسابِ: ای داوود، ما تو را در زمين جانشين خود كرديم؛ پس ميان مردم به حقّ داوری كن و از هواي نفس پيروی مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد. و آنان كه از راه خدا منحرف شوند، به سزای آن¬كه روز حساب را فراموش كردهاند عذابی سخت خواهند داشت.» (ص 38/26 )
و خداوند به پيامبر اكرم (ص) فرموده: «وَ اَنِ احكُم بَينَهُم بِما اَنزَلَ اللهُ وَ لاتَتَّبِع اَهواءَهُم: و ميان مردم بر طبق آن¬چه خدا نازل كرده، داوری كن و تابع اميالشان مشو.» (مائده 5/49 )
در برخی آيات نيز پيروی از هوای نفس منشأ گناه شمرده شده است؛ از جمله در آيه¬اي مي¬فرمايد: «وَ مَن اَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيرِ هُدًی مِّنَ اللهِ؛ و گمراهتر از آن¬كس كه بی¬هدايت خدا دنباله¬رو هواي نفس خويش باشد كيست؟» (قصص 28/50)
و در آيهای ديگر می¬فرمايد: «فَلايَصُدَّنَّكَ عَنها مَن لايُؤمِنُ بِها وَاتَّبَعَ هَواهُ فَتَردی؛ پس مبادا آن¬ كس كه قيامت را باور ندارد و تابع هواي نفس خويش است، تو را از ياد قيامت باز دارد كه هلاك خواهي شد.» (طه 20/16)
آري، از نظر قرآن¬كريم هواپرستی، انسان را از اوج كمال به حضيض انحطاط میكشاند؛ چنانكه بلعم باعورا به سبب هواپرستی به چنين سرنوشتی دچار شد. خداوند مي¬فرمايد: «وَلَو شِئنا لَرَفَعناهُ بِها وَلَكِنَّهُ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ وَاتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الكَلبِ؛ اِن تَحمِل عَلَيهِ يَلهَثُ اَو تَترُكهُ يَلهَث؛ ذالِكَ مَثَلُ القَومِ الَّذينَ كَذَّبوا بِآياتِنا؛ فَاقصُصِ القَصَصَ، لَعَلَّهُم يَتَفَكَّرونَ؛ و اگر میخواستيم، بدو با آن آيات رفعت مي¬بخشيديم؛ امّا وي به دنيا چسبيد و از هواي نفس خود پيروي كرد. مَثَل او مَثَلِ سگ است، كه اگر بر وي حمله بري له له زند و اگر او را رها كني نيز له له زند؛ آري، مثل آن مردم كه آيات ما را دروغ مي¬شمردند اين چنين است؛ تو آن قصّه را بازگو، باشد كه بينديشند.» ( اعراف 7/176 )
آيهای ديگر رستگاری و ورود به بهشت را در گرو دوری از هوای نفس دانسته و فرموده است: «وَ اَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی؛ فَاِنَّ الجَنَّةَ هِيَ المَأوی: و امّا كسي كه از ايستادن در محضر پروردگارش بترسد و نفس خود را از هوا و هوس برحذر دارد؛ بي¬گمان جايگاهش بهشت است.» (نازعات، 79/40 و 41 )
اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «اَلفُجورُ دارٌ حِصنٍ ذَليلٍ لايَمنَعُ اَهلَهُ وَ يُحرِزُ مَن لَجَأً اِلَيهِ: گناه¬کاری پناهگاهی خوارکننده است که اهل خود را منع نمی¬کند و کسی را که در آن پناهنده شود، حفظ نمی¬کند.» (غررالحکم، باب فجور، حديث 7802)
و اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «اِيّاکَ وَالمُجاهَرَةَ بِالفُجورِ؛ فَاِنَّها مِن اَشَدِّ المَآثِمِ: از گناه کردن آشکار پرهيز کن که سخت¬ترين گناه است.» (غررالحکم، باب فجور، حديث 7803 )
راه¬هاي دوری از گناه: با توجّه به پي¬آمدهای زيانبار گناه و وعدههای متعدّد خداوند مبنی بر كيفر گنهكاران، هر مؤمنی میبايد خود را از همه¬ی گناهان بازدارد. اصولاً از آن¬جا كه شكر نعمت¬هاي خدا لازم است، حتّی اگر ما را به اجرای اوامر خود هم فرانمیخواند و به گناهكاران وعده¬ی عذاب نمي¬داد، باز هم بر ما لازم بود از گناهان دوری کنيم.
اميرمؤمنان (ع) فرمود: «لَو لَم يَتَوَعَّدَ اللهُ عَلی مَعصِيَتِهِ، لَکانَ يَجِبُ اَن لايَعصِیَ شُکراً لِاَنعُمِهِ: اگر خداوند بر معصيتش هم وعده¬ی عذاب نمی¬داد، به خاطر سپاس بر نعمت-هايش لازم بود که معصيت نشود.» (بحارالانواار 70/364 )
امام صادق (ع) فرمود: «خدای تعالی ¬فرموده: «هر بنده که خواهش نفسش را بر طاعت من اختيار نمايد، کمتر چيزی که به او می¬کنم او را از لذّت مناجاتم محروم می¬سازم.» (معراج السّعاده، ص 525 )
حال ببينيم با اين همه عوامل گناه، چگونه مؤمن میتواند خود را از گناهان بازدارد؟ مطالعه¬ی اجمالی سرگذشت زندگی مؤمنان راستين نشان میدهد، كه دوری و اجتناب از گناه ممكن است. آسيه همسر فرعون با اين¬كه در كاخ فرعون میزيست، توانست خود را از كفر و گناه برهاند. نگاهی گذرا به زندگی افرادی چون فضيل عياض و بِشر حافی نيز بيانگر آن است كه آدمی هر چند غرق در گناه باشد، میتواند خود را از گناه پاك كند.
برخی از مهمترين راههای دوری از گناه ـ كه در متون اسلامی آمده ـ عبارتند از:
1 ـ ياد خدا و توجّه به او: ذكر خدا وحاضر و ناظر دانستن او در همه جا و در همه حال، يكی از راههای بسيار مؤثّر برای دوری از گناهان است. اميرالمؤمنين (ع) میفرمايد: از گناه و نافرمانی خدا در خلوت نيز بپرهيزيد، كه شاهد گناه همان داور است.» (بحارالانوار 79/252 )
امام صادق (ع) فرموده: «يكی از سختترين تكليفهايی كه خدا بر مردم واجب كرده، بسيار ياد كردن خداست. ولي مراد گفتنِ سبحانالله والحمدلله و لااله الّا الله واللهاكبر نيست، گرچه اين¬ها هم ذكر هستند، بلكه مراد اين است، كه هنگام حلال و حرام به ياد خدا باشد و آن¬چه خدا واجب كرده، انجام دهد و آن¬چه حرام كرده، ترك كند.» (کافی، باب اجتناب از محارم الله، حديث 4 )
امام صادق (ع) در تفسير آيه¬¬¬: «وَ لِمَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ: و براي كسي كه از ايستادن در پيشگاه پروردگارش بترسد دو بوستان خواهد بود.» ¬فرموده است: كسي كه بداند خداوند عزّ وجلّ او وكارهاي نيك و بدش را مي¬بيند و سخنانش را مي¬شنود و همين او را از زشتي¬ها باز دارد، اين همان كسي است، كه از مقام الهی مي¬ترسد.» (کافی، باب ترس و اميد، حديث 10)
2 ـ اعتراف به گناهان و پشيمانی از آن¬ها: امام باقر (ع) میفرمايد: «وَاللهِ مايَنجو مِنَ الذَّنبِ اِلّا مَن اَقَرَّ بِهِ: به خدا سوگند، از گناه رهايی نمیيابد، مگر كسی كه به آن اعتراف كند.» ( کافی، باب اعتراف به گناه، حديث 1)
يكی از اصحاب امام ¬صادق (ع) گويد آن حضرت فرمود: «كسی گناهی میكند و خدا او را وارد بهشت مینمايد.» عرض كردم: خداوند او را به سبب گناهش وارد بهشت میكند؟ فرمود: «آری، او گناهی میكند و پيوسته ترسان و متنفّر از خويش است. به همين جهت، خداوند او را مورد رحمت خود قرار میدهد و وارد بهشت میكند.» (کافی، باب اعتراف به گناه، حديث 3 )
3 ـ ياد مرگ: اميرالمؤمنين (ع) فرموده: هنگامی كه با نفستان بر سر شهوتها درگيريد، بسيار ياد مرگ كنيد و مرگ به عنوان موعظهگر كافی است. رسولخدا (ص) ياران خود را به ياد مرگ بسيار سفارش میكرد و میفرمود: «مرگ را بسيار ياد كنيد كه لذتها را از ميان میبرد و ميان شما و شهوتهای شما فاصله میاندازد.» (وسايل الشّيعه، 2/23 )
و اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «اَدِم ذِکرَ المَوتِ وَ ذِکرَ ماتَقَدَّمَ عَليهِ بَعدَ المَوتِ و لاتَتَمَننَّ المَوتَ اِلَّا بِشَرطٍ وَثيقٍ: هميشه به ياد مرگ و آن چه بعد از مرگ به تو می رسد، باش؛ و آرزوی مرگ نداشته باش، مگر با شرطی محکم.» (غررالحکم، باب موت، ح 9345 )
4 ـ توجّه داشتن به ماندگاری پي¬آمدهای گناه: انسان¬ها معمولاً توجّه ندارند كه لذّت گناهان موقّت و پي¬آمدهای آن هميشگی است.