سایت اصول دین


مكتب فلسفي بودا


دکتر رحمت الله قاضیان

مكتب فلسفي بودا.

برهمنان برآن بودند كه جز برهمنان ادوار تكامل روحاني را طي نكرده و به سرمنزل نجات يعني نيروانا نخواهد رسيد؛ ولي عدّة¬ زيادي و در رأس آن¬ها بودا و مهاويرا كه به درجه¬اي از تكامل فكري رسيده بودند، ادّعاي برهمنان را رد كردند و دين¬هاي جديدي ارائه دادند. هرچند دين بودايي و جايني در هند شكست خوردند؛ ولي سبب تعديلاتي در هندوييسم شدند، ازجمله ازآن همه خدايان دين هندوي، تنها سه خدا: برهما، ويشنو و برهما باقي ماند.

«گوتما» يا «گئوتاماسيدهارتا» متولّد حدود سال 560 قبل از ميلاد و متوفّي در سال 483 قبل از ميلاد كه بعدها به نام «بودا» (روشن شده) ناميده شد، معاصر داريوش و كوروش بوده است. پدر بودا در ناحيه¬ی بنارس واقع در دامنه¬ی كوه¬هاي هيمالايا در جنوب نپال سلطنت داشته و بودا وليعهد و وارث تاج و تخت او بوده است.

بنا بر روايات، چون برهمنان پيش¬بينی کرده بودند، که اين کودک از تاج و تخت شاهي دست ¬كشيده و راهبي بزرگ مي¬شود، پدرش كلّيّه¬ی روابط او را با راهبان و مرتاضان قطع كرده بود. وقتي بودا به شانزده سالگي رسيد، پدرش سه قصر براي او ساخت و بودا با شكوه و جلال هر فصلي را در يكي از آن قصرها سپري مي¬كرد و در سنّ نوزده سالگي با دخترعمويش «يشودهرا» ازدواج كرد و از او صاحب پسري به نام «راهولا» شد.

گفته¬اند: گئوتاما در سنّ 29 سالگي، يك روز كه براي تفريح بيرون رفته بود، اتّفاقاً به چهار منظره برخورد كرد: مريضي كه زار و نزار بود، پيرمردي كه قدّش خميده بود، جنازه¬اي كه بر دوش مي¬كشيدند و زاهدي كه بدون هيچ¬گونه تشويش و نگراني آرميده بود. پس دانست كه عاقبت همه مريضي، پيري و سرانجام مرگ است؛ و در اين دنياي فاني و زندگي بي¬اعتبار هم تنها با زهد و تقوا مي¬توان به آرامش خاطر رسيد.

ازاين¬رو، پس از تفكّر بسيار در سي سالگي شبي زن و بچّه و ثروت و قدرتش همه را رها كرد و سوار بر اسبش شد، تا به درون جنگل¬ها رسيد و در آن¬جا اسبش را نيز رها كرد و به اعماق جنگل رفت، تا خود را به پنج برهمن رساند و با آنان به رياضت مشغول شد.

بودا براي يافتن راه سعادت مدّت شش سال به رياضت پرداخت. هرچند در اين مدّت آن¬قدر غذاي خود را كم نمود، كه خوراكش در شبانروز تنها به پنج دانه برنج رساند وساعت¬ها برپا مي¬ايستاد، روي خارها خوابيد وگرد وخاك و چرك از تن نسترد و براثر اين رياضت¬ها پوستش به استخوانش چسبيد؛ ولی نور و علم تازه¬اي در خود نيافت. ازاين¬رو، از رياضت دست كشيد و با خورد و خوراك به¬اندازه چون توانش را بازيافت،‌ در زير درخت انجيري آرميد و عهد كرد كه تا حقيقت و راه سعادت را نيابد، از آن¬جا برنخيزد. مدّت هفت هفته در زير آن درخت به سر برد و سرانجام يك شب تا صبح نخوابيد و در اين مورد فكر كرد؛ و چون خورشيد طلوع كرد، فكري به خاطرش رسيد كه به عقيده¬ی او راه زندگي و سعادت بود و آن اين¬كه: «بر جهان قانون پاداش و كيفر حكم¬فرماست، از نيكي نيكي زايد و از بدي بدي.» درختي را كه بودا در زيرآن به حقيقت رسيد «بودهي» يعني درخت دانش گفتند و نام خودش هم از «گوماتا» به «بودا» يعني روشن¬شده و واصل به حقيقت تغيير يافت.

داستان زندگی شگفت بودا به زبان¬های ديگر هم راه ¬يافته؛ چنان¬که داستان او به عنوان «بلوهر و بوذاسف» در «کمال¬الدّين» صدوق و «عين¬الحيات» علّامه¬ی مجلسی آمده است.

بودا مردي بود قوي¬الاراده با رفتار و گفتاري بسيار ملايم، خيرخواه و در مناظره خيلي صبور و باملاحظه بود. وي برآن بود كه بايد بدي را با نيكي و نفرت را با محبّت سزا داد.

بودا در مدّت چهل سال همراه 1200 نفر از شاگردانش به سراسر هند به تبليغ و موعظه و تعليم اخلاق نيك پرداخت. به هر ترتيبي غذايش فراهم مي¬شد و هرگز به فكر فردا نبود.

بودا در زمان خودش پيروان زيادی پيدا کرد. در قرن چهارم قبل از ميلاد نيز يکی از پادشاهان هند به نام «آشوکا» به دين بودايی گرويد و با ساختن صومعه¬های بسيار برای مذهب بودايی آن را احيا کرد. مذهب بودايی به علّت داشتن انديشه¬های عرفانی لطيف در سراسر شرق دُور گسترش يافت و در قرون جديد به اروپا و آمريکا نيز راه يافته است.

دين بودايي ديني است، كه از خدا و روح و ماوراءالطّبيعه در آن بحث نشده است؛ ازاين¬رو، محقّقين آن را «فلسفه» مي¬دانند نه دين. ولی پيروانش به تدريج آيين او را به صورت يک آيين مذهبی درآوردند، و خود او را که منکر عبادت و پرستش بود، تا حدّ يک معبود بالا بردند، معابدی ساختند و مجسّمه¬ی¬ بودا را در معابد برپا کردند. البتّه بودا در مورد بود و نبود خدا سكوت اختيار كرده، نه اين¬كه وجود خدا را نفي كرده باشد.

اساس فلسفه¬ بودا

هر چند دين بودايي حجّيّت وداها را انكار مي¬كند؛ ولي نشانه¬هاي آشكاري از نفوذ وداها و اوپانيشادها در آن وجود دارد. بودا تبعيضات نژادي و طبقاتي در هندوييسم را محكوم كرد و دراويدي¬ها و معلولين را كه نجّس شمرده مي¬شدند با ساير افراد مساوي خواند، رياضت¬هاي مشكل، پرستش بت¬ها و سوزاندن زنان شوهر مرده را ممنوع ساخت و كشتن و آزردن حيوانات را گناه شمرد؛ و در عوض تحصيل علم، راستي، نيكوكاري و خدمت و مهرباني به هم¬نوعان و غرس اشجار را واجب شمرد، طريق وصول به سعادت را اعتدال و خواب و خوراك به اندازه دانست و بالاخره كشف حقيقت و دريافت معرفت را از طريق استدلال دانست.

ده قانون

هر بودايي مي¬بايستي ده قانون اخلاقي را رعايت كند: اجتناب از بي¬جان كردن جانوران، احتراز از تصرّف در مال ديگران، پرهيز از بي¬عفّتي و ناپاكي، احتراز از مكر و فريب، خودداري از مستي و شرابخواري، خودداري از پرخواري و شكم پروري، چشم پوشيدن از تماشاي رقص و آواز طربناك و تماشاي لهو و لعب، اجتناب از استعمال زيورها و عطريّات وآرايش¬ها، اجتناب از خفتن در بسترهاي نرم، احتراز از قبول زر و سيم. از اين عهود ده¬گانه¬ پنج پيمان اوّلي براي همه¬ی بوداييان لازم¬اند،‌ ولي در پنج عهد ديگر تسامح و تساهل است.

سير درون و رسيدن به نيروانا

دستور عملي رهرو اين است كه شخص سالك چهار زانو بنشيند، چشم¬ها را بسته، تمام اعضاي خود حتّي دم و بازدم خود را كاملاً‌ به فرمان و اختيار و به كنترل خود درآورد، در اعماق قلب خود پرتو محبّت عامّ دوستي مطلق جهان را كه شامل سراسر موجودات باشد بطلبد و بكوشد كه دلش از محبّت شديد نسبت به عالم وجود آكنده گردد.

و براي اين¬كه سالك به اين مرتبه برسد، بايد پنج حجاب يعني كام¬جويي، بدخواهي، سستي و افسردگي، بي¬آرامي و نگراني و شك و دودلي كه دل را تيره و پوشيده مي¬دارند بشناسد و آن¬ها را از خود دور كند. رهرو پس از طرد امور فوق، به آرامش، شادماني و يك¬دلي مي¬رسد و آن¬گاه زندگيش سراسر شوق و شادماني شده و شاد مي¬زيد.

مرحله¬ی¬‌ بعد از خوشي، دور كردن خوشي و ناخوشي از خود مي¬باشد.

مرحله¬¬ بعد انديشيدن و ساكن شدن در فضاي بي¬كران است.

در مرحله¬‌ بعد سالك به آزادي از ادراك و احساس مي¬رسد يا به عبارت دقيق¬تر به آزادي از جهان و هر چه در آن است مي¬رسد، و با رسيدن به اين مرحله به «نيروانا»‌ يعني بقا و بي¬مرگي مي¬رسد، و داراي گوش و چشم آسماني شده و نيرويي مي¬يابد كه در دل ديگران نظر كند و زندگي گذشته¬ی آن¬ها را به ياد آورد.

بودائيان و فرقه¬هاي بودائي

بوداييان داراي هيجده فرقه¬اند كه سه فرقه از آن¬ها پيروان بيشتري دارند:

1 ـ هينايانا، که به معني چرخ كوچك است و بوداييان آسياي جنوبي هم¬چون اهالي سيلان، سيام، برمه، تايلند و هندوچين بدان معتقدند كه طبق تعليمات اين مذهب، مؤمن بودايي بايد كوشش كند، تا نفسش را انفراداً به كمال رساند و خود را به نيروانا برساند.

2 ـ مهايانا، که به معني چرخ بزرگ است و بوداييان شمالي مانند مردم چين، تبّت، كره، ژاپن، جزيره¬ فرمز و مغولستان بدان معتقدند. طبق تعليمات اين مذهب، سالكين نه فقط فاني نمي¬شوند، بلكه در عوالم برتر به زندگي ادامه مي¬دهند و به نجات زمينيان مي-پردازند؛ ازاين¬رو، سالك علاوه بر اصلاح خود، وظيفه دارد ديگران را هم به راه بودا هدايت كند.

3 ـ وجريانه، که به معنی چرخ الماس است و بوداييان تبّت بدان معتقدند و پيشوايان مذهبي اين فرقه بودائيسم را با سحر و جادو و توتم¬پرستی آميخته¬اند. از عجايب اين فرقه آن است که وقتی رهبر مذهبيشان بميرد، راهبان کودکی را که به هنگام وفات رهبرشان تولّد يافته، با توجّهات ويژه پرورش می¬دهند، تا به مقام رهبری برسد.

كتاب¬ها و معارف بودايي

معارف بودا بعد از مرگش به وسيله¬ی¬ شاگردش «سوبهادا» در سه جلد به نام «تري¬پيتاكا» (سه سبد دانش) گردآمد كه مهم¬ترين كتاب بوداييان است. بعدها كتاب ديگري به نام «جاتاكا» در شرح دوره¬هاي مختلف زندگي بودا تأليف گرديد.

وجه تسميه¬ی¬ معارف بودا به «سه سبد دانش» بدان جهت است كه متون مقدّس دين بودايي روي برگ¬هاي پهني نوشته شده بودند، سپس آن¬ها را دسته¬بندي كردند و در سه سبد به صورت متمايز درآمدند. سبد اوّل «سبد نظم» است، سبد دوّم «سبد خطابات و مواعظ» و سبد سوّم «سبد تعاليم مخصوص». در سبد نظم 227 قاعده وضع شده كه بايستي راهبان بودايي از آن¬ها تبعيّت كنند. سبد خطابات و مواعظ اخلاقي، مهم¬ترين و پرمعناترين بخش از متون بودايي است كه براي كلّ جامعه¬ی¬ بودايي مي¬باشد؛ و سبد تعاليم مخصوص جريانات ذهني روان¬شناسانه مي¬باشد، كه به منظور توضيح و تبيين مسائل نظري اين مكتب و بيهوده نشان دادن تعاليم مكاتب ديگر است.

تكدّي راهبان بودايي

نكتة¬ قابل توجّه و در عين حال تأسّف¬آور بوديسم، اين است كه راهبان بودايي به عنوان يك سنّت، زندگي خود را از طريق تكدّي و گدايي كردن مايحتاج خود از در خانه¬ها مي¬گذرانند. بدين ترتيب كه هر روز غروب تعداد زيادي از راهبان بودايي به در خانه¬هاي مردم علاقمند و مؤمن به بودا مي¬روند و با توقّف در مقابل منازل آنان مقداري برنج و يا مواد خوراكي ديگر در كاسة¬ گدايي خود جمع كرده به صومعه برمي¬گردند. پس از مراجعت، هركس هر چه جمع كرده، روي هم قرار داده مي¬شود و مجموع آن يك وعدة غذايي كه معمولاً در ظهرها مي¬خورند، تشكيل مي¬دهد. از آن زمان تا پايان روز،‌ راهبان، ديگر حقّ ندارند غذاي جامدي تناول كنند.

راهب بودايي تنها مي¬تواند مالك چند چيز باشد: يك¬كاسة¬ تكدّي براي جمع¬آوري غذا، يك لباس زير، دو رداي رهباني، سوزن و نخ براي تعمير لباس¬هايش و يك عدد تيغ براي زدن موهاي سر و صورت؛ ديگر چيزها حتّي كتاب جزو مايملك همگاني دير مي-باشد.

زندگي بعد از مرگ

دين بودايي هم¬چون دين هندويي بر آن است انسان پس از مرگ بدن، برحسب اعمالش زندگي را با مدل ديگري ادامه مي¬دهد تا به «نيروانا»‌ متّصل شود.

اندرزهايي از بودا

بودا اندرزهاي فراوني دارد، از جمله: 1 ـ از مستي بپرهيز. 2 ـ‌ از زنا خودداري كن. 3 ـ‌ به آنچه از تو نيست، دست مياز. 4 ـ جان از هيچ زنده¬اي مگير. 5 ‌ـ در رختخواب نرم نيارام. 6 ـ‌ سيم و زر از كسي نپذير. 7 ـ‌ وجود ماحاصل افكار ماست. 8 ـ دروغ مگو و كسي را مفريب. 9 ـ از نيكي و احسان به ديگران دريغ مدار. 10 ـ چون آب زلال، تو نيز با دوست و دشمن يكسان مهر و وفا بورز. 10 ـ‌ تاج، گل، عطر و زينت بر خود مپسند. 11 ـ‌ كم¬خوار باش و پس از نيمروز روزه بدار. 12 ـ‌ از خوش و ناخوش هر چه را برسد، بپذير و شكيبا باش. 13 ـ‌ باران، در بام شكسته نفوذ مي¬كند و شهوت در سر ناآزموده. 14ـ از تماشاي رقص و شنيدن آواز و ديدن بازي¬ها اجتناب كن. 15¬ـ‌ آن¬كه درون آرام دارد،‌ پندار و گفتار و كردار آرام هم دارد. 16 ـ هم¬چون سبوي واژگون كه هرچه دارد، مي¬ريزد، براي خود چيزي نگه ندار. 18 ـ‌ صاحب فكر نادرست، بيش از آن گزند بيند كه شخصي به دشمني روا دارد.19ـ اگر هم¬سفرت از تو بهتر يا با تو برابر نباشد،‌ تنهايي خوشتر از همراهي با اوست. 20 ـ‌ سخني اگر هزار كلام دارد، به كار نمي-آيد، مگر كلامي كه آرامش بخشد. 21 ـ‌ بوي گُل را باد به يك طرف مي¬برد؛ امّا بوي مردم خوب همه جا پراكنده شود. 22 ـ گنهكار را از تكرار گناه برحذر داريد كه عادت به گناه رنجي دردناك است. 23 ـ‌ روحاني بايد اوّل خود را از آلودگي¬ها بپالايد، وگرنه شايسته¬ی جامه¬ی روحانيّت ندارد. 24 ـ نه بر سر كوه، نه در ميان دريا و نه در آسمان¬ها جايي ما را از مرگ نجات نمي دهد. 25ـ خردمند هم¬چون آگاهي در ميان غافلان يا بيداري در جمع خفتگان،‌ همواره پيش مي¬رود و مسابقه را مي-برد. 26 ـ‌ آن¬كه با زن همسايه راه دارد، به چهار مصيبت گرفتار است: سرشكستگي، بستر ناراحت، نام زشت‌ و دوزخ سوزان. 27 ـ تا ريشه محكم و برجاست،‌ درخت بريده از نو مي¬رويد. تا خواهش و هواي نفس در ماست، رنج و غم باز مي¬گردد.

مکتب جايني

گويند بنيانگذار اين مكتب حكيمي موسوم به «ناتايوته واردمنه» يا «ناتايو واردانا» بوده است كه در نزديكي قصبة¬ وسالي ايالت بهار در سال 599 ق م متولّد شد. پدرش راجه¬اي بوده و سلطنتي داشته؛ و ازاين¬رو، وی با ناز و نعمت بزرگ شد. ناتايو با دختر يكي از اشراف ازدواج كرد و صاحب دختري گرديد. وقتي ناتايو به سنّ 28 يا¬30 سالگي رسيد، والدينش خودكشي كردند. اين حادثه سبب شد كه وي لباس كاهنان پوشد و به آوارگي پردازد؛ و پس از سيزده سال رياضت به مقام رهبري رسد و مهاويرا (مرد بزرگ) لقب يابد.

جيني¬ها معتقدند هر زماني كه در روي زمين فساد شايع شده، معلّمي «تيزتانكارا»‌ يعني روح كامل يا جين (غالب بر شهوات) ظهور كرده و فساد را از بين برده است. تا كنون 23 معلّم ظهور كرده كه آخرينشان «مهاويرا» است كه مفسّر كامل اين دين است.

آيينی که مهاويرا پايه¬گذاری کرد «جاين» (پيروز) ناميده شد. مهاويرا درسال 599 قبل از ميلاد در سن 72 سالگي درگذشت، يعنی معاصر بودا مي¬باشد كه در سال 483 درگذشته است؛ ولي معلوم نيست كه بين اين دو ملاقاتي صورت گرفته باشد. مهاويرا به طبقات هندوان و بت¬ها عقيده نداشت؛ ولي هم¬چون آنان به تناسخ اعتقاد داشت و مي-گفت: «اگر كسي روح خود را با رياضاتي مثل گرسنگي و گياه¬خواري از گناه پاك كند، از تناسخ يا گردونه¬ی كارما نجات مي¬يابد و به مقام «پرام¬آتمن» يعني «روح برتر» مي¬رسد.

از نظر جايني¬ها در نتيجه¬ی كارهاي بد، روح سنگين شده و به مراتب پايين نزول ¬¬مي-كند و زندگي جديدش پر از رنج و مشقّت مي¬گردد و ممكن است تا سطح حيوانات و نباتات و حتّي جمادات تنزّل ¬كند. و برعكس، انسان با انجام اعمال خوب روحش سبك شده و در حيات بعدي خود، به سطحي بالاتر از وضع فعلي ارتقا يافته و با رنج كمتري مواجه مي¬شود.

امّا اعمال خوب هم تنها درصورتي به رهايي كامل از محنت منجر مي¬شوند كه با ايمان درست، معرفت درست و رفتار درست همراه باشند. فضايل ديگر در آيين جاين عبارتند از: بي¬آزاري، عدم خشونت، اخلاص، عفّت، عدم وابستگي،‌ عشق و هم¬دردي با هم¬نوعان.

راهب جايني با داشتن تسلّط بر حواس پنج¬گانه و آرامش و طمأنينه¬ی¬ دروني، بايد بكوشد صفات زير را دارا گردد: بخشش، تزكيه، اخلاص، صداقت، رضايت خاطر، نيّت خير، گفتار نيك، داشتن تحمّل و صبر، توبه، ترك تعلّقات، تواضع، دوست داشتن حقيقت، محافظت از موجودات زنده و اجتناب كلّي از امور جنسي. هم¬چنين هر جايني به 24 معلّم و در رأس آن¬ها مهاويرا احترام گذارد و در شبانروز يك وعده بيشتر غذا نخورد،

رياضت در دين جايني تا آن¬جا پيش مي¬رود كه به مرگ منتهي شود. به طوري كه در اين کيش، خودکشی ـ مخصوصاً از راه خودداری از خوردن و آشاميدن فضيلتی بزرگ است. گفته¬اند مهاويرا بنيانگذار اين آيين نيز به همين طريق درگذشته است.

دريوزگی و خواری نيز در اين کيش فضيلت به شمار می¬رود و قدّيسان دين جايني به همان وضع سخت يعني دريوزگي و خواري زندگی می¬کنند.

هر چند در دين جايني هم¬چون دين بودايي خدا وجود ندارد؛‌ امّا مهاويرا نيز چون بودا براي پيروانش كم و بيش نقش خدا دارد. در بسياري از معابد جايني مجسّمه¬اي از مهاويرا وجود دارد و پيروان اين دين او را به عنوان روح بزرگ، منجي بشر، مورد ستايش قرار مي¬دهند. جايني¬ها معتقدند شخص با ارتباط معنوي با ارواح بزرگ و معلّمين¬شان مخصوصاً مهاويرا صفات آنها را از آنِ خود مي¬كند و به سعادت مي¬رسد

با آن¬كه جايني¬ها به اعتباري معبد ندارند؛ بلكه در هر جايي كه باشند، آرام گرفته و به تفكّر و مراقبه مي¬پردازند؛ ولي حدود چهل هزار معبد هم در سراسر هند دارند كه عظيم¬ترين آن¬ها در كوه «لابون» است كه از جمله¬ی عجايب هفت¬گانه¬ی¬ هند است.

گفته¬هاي بزرگان مذهب جاين تا قرن¬ها در حافظه¬ها نگهداري مي¬شد، ولي به تدريج اين گفته¬ها نگاشته شدند. جايني¬ها 39 کتاب دينی دارند که مهم¬ترين آن¬ها: «آگاما» (پندها) و «آنگا» می¬باشد كه آگاما خود شامل 46 دفتر است. «ويناي ـ ويجاي» نيز دايرة-المعارفي از اعتقادات و آداب و رسوم جايني¬ها تأليف كرد كه در بين جايني¬ها از ارزش و اهمّيّت فوق¬العادّه¬اي برخوردار است.

دين جايني به علّت افراط در رياضت، تنها حدود دو ميليون نفر پيرو دارد كه اكثراً در نواحي گجرات و مدراس و ميسور و راجيوتانه زندگي مي¬كنند.

از نظر جاينی¬ها علوم به پنج دسته تقسيم مي¬شوند:‌ يكي شناخت معمولي كه همان علم به محسوسات است. دوّم، علم مستخرج از كتب مقدّسه¬ی¬ دين جايني. سوّم، روشن¬بيني كه ديدن و شناختن اشياء از دور است كه با زدودن كدورات از دل براي شخص حاصل مي¬شود. چهارم، ذهن¬خواني يا علم به افكار ديگران كه تنها براي كساني حاصل مي¬شود كه به ترك همه¬ی¬ علايق مادّي پرداخته و با رياضات شاقّه نفوس خود را كاملاً صيقل داده باشند. پنجم، دانش كامل كه علم به همه چيز است و بدون واسطه از راه كشف حقيقت حاصل مي¬شود و براي كسي هم حاصل مي¬شود كه در اثر درك كامل نفس خود نورانيّتي برايش حاصل شده باشد كه در اثر آن ظاهر و باطن همه¬ی¬ اشياء برايش روشن مي¬شود. به نظر جاينی¬ها دو علم اخير از خطا و اشتباه مصون¬اند.

از نظر جايني¬ها هر فرد بايد تنها از درون و نفس خويش استمداد و ياري جويد و تنها وسيلة¬ سريع وصول به سرمنزل كمال و «مكاشفه» نيز همان رياضات شاقّه است.

پيروان مهاويره روزه را نيز مطابق قواعد خاصّي بر دستورات او افزودند و روش¬هاي گوناگون در مراقبت و تفكّر وضع نمودند كه همه به پندار ايشان، باعث انقطاع كامل آدمي از جهان مادّي مي¬گردد و در نتيجه حالتي به انسان دست مي¬دهد كه او را به نجات مطلق نهايي واصل مي¬گرداند؛ و آدمي براي وصول به اين مرتبه¬‌ از كمال بايد تمام قواي بدني و عقلاني و خواهش¬ها و شهوات نفساني خود را كاملاً در قبضة اختيار خويش درآورد.

از نظر كيش جايني كشتن و آزردن هر حيواني هرچند موذي باشد حرام است. زراعت هم در اين كيش حرام است؛ چون در نتيجه¬ی شخم كردن و زير و رو نمودن زمين، كرم¬ها و حشرات كشته مي¬شوند. و براي آن¬كه نكند حشره¬اي كشته شود، جايني¬ها از افروختن آتش نيز ممنوع¬اند و اغلب اوقات پارچه¬اي روي دهان مي¬بندند، تا نكند حشره¬اي وارد دهانشان شود؛ و نيز جايني¬ها از بيم كشتن حشرات در تاريكي شب آب نمي¬نوشند. رهبر مذهبي جايني وقتي راه مي¬رود، يك نفر جلو پايش را جاروب مي¬كند، تا نكند ندانسته جانداري را پايمال كند. ازاين¬رو، پيروان دين جايني غالباً به تجارت و صرّافي مي¬پردازند؛ به طوري كه بانكداران و صرافان هند، غالباً از اين كيش هستند.

اين پنج فرمان منسوب به مهاويراست: دزدي مكن، بي¬عفّتي نكن، دروغ نگو، جانداري را نكش و هوس داشتن چيزي به دل راه نده.

رياضات و اعمال روحاني در دين جاين در چند عهد بزرگ خلاصه مي¬شود:

1 ـ‌ من از قتل و ايذاي تمام موجودات زنده پرهيز خواهم كرد.

2 ـ‌ از هر قول و فعلي كه منجر به غضب يا حرص يا خوف يا فرح باشد، مي¬پرهيزم.

3 ـ دروغ نمي¬گويم و ديگران را نيز از دروغگويي منع مي¬كنم.

4 ـ من از تملّك هر چيز كه به من عطا نشده، در ده و در شهر و در جنگل، خواه كم و خواه زياد، اجتناب مي¬نمايم.

5 ـ من لذّات و شهوات جنسي را بر خود حرام مي¬دانم و اين كردار را براي ديگران نيز رضا نمي¬دهم.

6 ـ من از هر گونه علاقه¬ی¬ اندك يا بسيار به اشياء، اعمّ از جاندار و بي¬جان،‌ خودداري خواهم كرد و براي ديگران نيز اين چنين علاقه¬ی مادّي را نپسنديده و رضايت نمي¬دهم.

اندرزهايي از كتاب مقدّس جاين

1 ـ‌ ابله از شنيدن احكام قانون مي¬گريزد؛ امّا كيفر قانون را به جان مي¬خرد.

2 ـ‌ گناه سه راه ميسّر دارد: گناه كردن، اجازه گناه دادن و گناه ديگري را پسنديدن.

3 ـ جهان بي¬كران است و جاويدان و هرگز فنا نمي¬شود.

4 ـ خودپسندي را هم¬چو خار نازك مشكل مي¬توان از جان برآورد.

5 ـ آنان كه مقهور عيش و نوش نمي¬شوند، به تفكّر مي¬پردازند.

6‌ ـ‌ چون حقيقت را شناختي، از آن پيروي كن.

7 ـ سست عنصران به نكوهشي، دل و جرأتشان را از دست مي¬دهند. ‌

8 ـ اگر كمال، از غسل كردن حاصل شود، جانوران آبي همه كامل¬ هستند.

9 ـ آن¬كه مي¬داند گناه مي¬كند و دست برنمي¬دارد، ديوانه است.


کتاب تاریخ ادیان

دکتر رحمت الله قاضیان