سایت اصول دین

علّامه طباطبائي - امام خمینی - علامه مطهری

دکتر رحمت الله قاضیان

علّامه طباطبائي.

مرحوم استاد علامه طباطبائي در سال 1321 هجري قمري در تبريز ديده به جهان گشود و در سال 1402 هجري قمري در سن 80 سالگي ديده از جهان بست. ايشان در سن 9 سالگي در حالي كه پدر و مادرش را از دست داده بود به مكتب رفت و در ظرف پنج سال علاوه بر آموزش قران مجيد و تحصیلات مقدّماتی براي تكميل معلومات به نجف رفتند و سال¬ها از محضر درس آيت الله نائيني، آيت الله آ سيد ابوالحسن اصفهاني، آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني، كه از اساطين فقه و اصول بودند، استفاده¬ها نمود؛ ولي ذوق سرشارش به فلسفه و عرفان وی را به خدمت حكيم و عارف بزرگ آن زمان سيد حسين بادكوبه¬اي کشاند، و در آن¬جا بود كه با حقيقت فلسفه و عرفان آشنائي يافت و آن¬گاه براي اين¬كه با طرز تفكّر برهاني آشنا شود، به خدمت سيد ابوالقاسم خونساري، كه رياضي¬دان زبردستي بود رفت و يك دوره حساب استدلالي و يك دوره هندسه مسطّحه و فضائي و جبر استدلالي را از ايشان فراگرفت.

تاريخ بزرگان زيادي به ياد دارد، كه هر يك در رشته اي يا چند رشته از علوم و معارف اسلامي تبحر داشته اند؛ امِا فردي چون علّامة طباطبائي كمتر بوده، كه هم به همه¬ی علوم و معارف اسلامي آگاهي داشته باشد و هم فردي جامع و ژرف بوده و در تمام اين علوم و معارف صاحب نظر بوده و در هر علمي از علوم و معارف اسلامي چون فلسفه، تفسير، اصول، حديث، كلام، عرفان، فقه، ادبيّات، نجوم، رياضيّات و علوم ديگر ژرف بوده و هر يك از اين علوم و معارف را جهش داده و به پيش برده باشد. ازاين¬رو، وي هم فيلسوفي است صاحب نظر، هم مفسّري است آگاه و به لطايف قراني، هم عارفي واصل، هم محدثي است دانا به اسرار مخفي در احاديث، هم فقيهي است متبحّر، هم اسلام شناسي است واقف به رموز اسلام، هم فضيلت¬مندي است آراسته به انواع فضائل، هم شاعري است خوش قريحه با اشعار حكمي و عرفاني، هم جامعه شناسي آگاه به نظام¬هاو نيازهاي جامعه، هم محققي بصير و انديش¬مندي بلند پرواز و هم از نظر جمع بين علم و تقوا كم نظير، چنان¬كه مظهر متانت، وقار، عزت نفس، توكل، اخلاص و تواضع بود و آثار عظمت روح و نورانيّت دل و ارتباط با ماوراي طبيعت در سيماي ملكوتيشان هويدا بود.

مطلب مهمّي که در مورد علّامه طباطبائي بايد ياد آور شد اين است كه گر چه معظّم له در همه¬ی علوم و معارف تبحّر داشتند، ولي بنابر آن¬كه تشخيص داد، كه در دو جنبه يكي تفسير قرآن كريم و ديگر فلسفه¬اي كه پاسخ¬گوي مسائل روز باشد، جامعه و حوزه بيشتر نياز دارد؛ ازاين¬رو، وظيفه¬ی شرعي خود دانست، براي رفع اين دو نياز ضروري كوشش نمايد، كه حاصل اين دو كوشش يكي «تفسير الميزان» بود و ديگري كتاب¬هاي فلسفي: «اصول فلسفه و روش رئاليسم»، «بداية الحكمه» و «نهاية الحكمّه».

در تفسير الميزان، برخلاف همه تفاسير ديگر، براي تفسير آيات از عقل و فلسفه و روايت و شعر و ادبيّات و غير آن¬ها كه محلّ لغزش و اختلاف است، استفاده نشده؛ بلكه براي تفسير هر آيه از آيات ديگر استفاده شده است، چنان¬كه حضرت علي (ع) در مورد قرآن كريم مي¬فرمايد: «يَنطِقُ بَعضُهُ بَعضٍ»؛ آن¬گاه در پايان تفسير هر مطلبي در فصلي جداگانه روايات وارده در مورد آن آيات را مورد بررسي قرار مي¬دهد؛ و سپس بحث¬هاي فلسفي و اجتماعي را اگر با مطلب مناسبت داشته با شند بيان مي-فرمايد، بدون اين¬كه احاديث و بحث¬هاي فلسفي و اجتماعي در تفسير داخل نمايد.

در قسمت فلسفه علّامه¬ی طباطبائي اقدام به نوشتن دو نوع و دو روش فلسفه نمود: با نوشتن كتاب¬هاي «بداية الحكمه» و «نهاية الحكمه» هم ميراث فلسفي گذشتگان را براي نسل جديد حفظ كرد و هم بر آن¬ها مطالب بسيار ارزنده¬اي افزود و اين دو كتاب هم اكنون كتاب رسمي درسي دانشگاه¬ها و حوزه¬هاي علميه است. در قسمت دوّم چون علّامه طباطبائي احساس كرد، كه فلسفه¬ی سنّتي براي پاسخ¬گويي به مشكلات فلسفي روز كافي نيست، به يك اقدام مبتكرانه در فلسفه به نام «اصول فلسفه و روش رئاليسم» دست زد، كه در آن به صورت نويني به بررسي مكاتب ديگر ـ مخصوصاٌ ماترياليسم جديد (ماترياليسم ديالكتيك) ـ پرداخته شده است و به استدلالات و شبهات آن¬ها به نحوي كه پاسخ¬گوي نيازهاي عصر باشد، پاسخ گفته شده است؛ که با پاورقي¬هاي شاگرد برجسته¬اش علّامة مطهّري بر آن بهترين كتاب در اين زمينه است.

علّامة طباطبائي از نظر تربيت شاگردان و تدريس در حوزه علميه قم به حقّ يكي از اركان اصلي حوزة علميه قران در اين عصر بود، به طوري كه كمتر كسي از اهل فضل مي¬توان يافت، كه از خرمن پربار دروس مختلف وي يا كتاب¬هايش استفاده شايان نكرده باشد.

يكي از ابعاد بزرگ علّامة طباطبائي بُعد عرفاني وي است، كه حدود شصت سال از عمر خود را در سير و سلوك گذرانده و به مراحلي نائل آمده بود، چنان¬كه علّامه مطهّري در اين زمينه مي¬فرمايد «حضرت آقاي طباطبائي از نظر كمالات روحي به بُعد تجرّد برزخي رسيده¬اند و مي¬توانند صور غيبي را كه ديد افراد عادي از مشاهده¬ی آن¬ها ناتوان است، مشاهده كنند». و اصولاً هر علمي مخصوصاً عرفان نظري وقتي خوب فهميده مي¬شود كه فرد از نظر عرفان عملي هم سالك راه حقّ باشد وگرنه انسان با عرفان نظري تنها نه فقط به جائي نمي رسد، بلكه نمي تواند نورانيّت هم بيافريند و جز مشتي الفاظ و اصطلاحات چيزي عايدش نمي¬شود.

در كتاب «مهر تابان» علامه آيت الله سيد محمد حسين حسيني طهراني مي¬گويد: «علّامه طباطبائي مي¬گفت: استاد ما آقاي قاضي به ما توصيه كرده بود، چنان¬كه در بين نماز يا قرائت قرآن كريم و يا در حال ذكر و فكري براي شما پيشآمدي كرد و صورت زيبايي را ديديد، و يا بعضي از جهات ديگر عالم غيب را مشاهده كرديد توجه ننماييد و دنبال عمل خود باشيد. استاد علّامه مي¬فرمودند: روزي من در مسجد كوفه نشسته و مشغول ذكر بودم، در آن بين يك حوريه¬ی بهشتي از طرف راست من آمد و يك جام شراب بهشتي در دست داشت و براي من آورده بود و خود را به من ارائه نمود، همين كه خواستم به او توجّهي كنم، ناگهان ياد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشيده و توجهي نكردم، آن حوريّه برخاست و از طرف چپ من درآمد و آن جام را به من تعارف كرد، من باز توجّهي ننمودم و روي خود برگرداندم آن حوريّه رنجيده شد و رفت، و من هم تا به حال هر وقت آن منظره به يادم مي افتد، از رنجش آن حوريّه متأثّر مي شوم». (مهر تابان، علّامه طهراني، صفحه 19)

امام خميني ره

امام خميني ره از محضر درس اساتيد برجسته¬اي استفاده كرده اند، از جمله:

1 ـ آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (متوفّاي ـ ‌1304 شمسي)، كه امام حدود سه سال از محضر ايشان استفاده نموده، كه بيشتر سير و سلوك و عرفان عملي بوده است.

2 ـ آيت الله حاج ميرزا علي اكبر حكمي يزدي (متوفّاي 1305 شمسي)، كه استاد برجسته در علوم معقول بوده و امام خميني بيشتر در حساب و هيأت از محضرشان استفاده نموده است.

3 ـ آيت الله حاج سيّدابوالحسن رفيعي قزويني (1310 ـ 1395 قمري) كه امام خميني ره مدّت چهار سال شرح منظومه¬ی حكيم سبزواري را در محضر ايشان آموخته است.

4 ـ آيت الله شيخ محمّدعلي شاه آبادي (1292 ـ 1369 قمري)، كه امام خميني ره در محضر ايشان علوم معنوي و عرفاني از جمله: منازل السّائرين خواجه عبدالله انصاري، شرح فصوص الحكم و بخش¬هايي از فتوحات مكيّة‌ محي الدّين عربي و مصباح الأنس فنّاري را از محضر ايشان استفاده كرده است.

امام خميني ره سال¬ها به تدريس عرفان و فلسفه¬ی‌ صدرايي همّت گمارده¬اند. هرچند در آن زمان بسياري از كج¬انديشان و متحجّران مخالف حكمت و عرفان، دشمني با حكمت متعاليّه و دشنام به ملّاصدرا را دست ماية سوداي عوام¬فريبي خويش ساخته‌ و چنان¬كه ملّاصدرا را «صدرالكفره»‌ مي¬خواندند،‌ امام ره را نيز به كنايه تكفير نموده‌ و غم و اندوهي كه از هتّاكي اين بدسگالان در جاي جاي گفته¬ها و نوشته¬هاي آن حضرت مشاهده مي¬شود، نشان از گفته¬هاي فراوان دارد. امام خميني ره پيش از حدود سال 1308 شمسي، به تدريس حكمت متعاليه¬ی ملّاصدرا اشتغال داشته و يك دوره اسفار به غير از مباحث جواهر و اعراض و بخش¬هايي از آن را به صورت مكرّر و بيش از سه دوره شرح منظومه تدريس فرموده¬اند. ايشان در حوزه¬ی عرفان نظري و عملي شرح فصوص و مصباح الأنس و منازل السّائرين را سال¬ها به صورت خصوصي تدريس فرموده¬اند، هرچند از چند و چون اين دروس اطّلاع دقيقي در دست نيست.

علّامه مطهّري

علّامه مرتضيٰ مطهّري در سال 1299 هجري شمسي در قريه فريمان واقع در ده فرسنگي مشهد كه حالا شهر شده است در يك خانواده اصيل روحاني متولّد شد و در ارديبهشت سال 1358 هجري شمسي در سن 60 سالگي به درجه¬ی رفيع شهادت نائل آمد. پدرش كه عمري دراز كرد و تنها چند سال قبل از شهادت استاد مطهري درگذشت مردي وارسته و پاي¬بند به سنّت¬هاي اسلامي بود. استاد مطهّري دروس ابتدائي را نزد پدرش و در مكتب خانه آموخت، و آن¬گاه در 12 سالگي به حوزه علميه مشهد رفت و به تحصيل مقدّما ت علوم اسلامي مانند عربي و فقه و منطق و فلسفه پرداخت و پس از پنج سال يعني در سن 17 سالگي براي كسب علم بيشتر از اساتيد برجسته¬تر روانه قم شد و ابتدا به آموختن ادبيات عرب، منطق و سطوح متوسط عالي فقه نزد اساتيد گوناگون پرداخت و آن¬گاه در سال 1323 يعني 24 سالگي تحصيلات اساسي خود را در علوم مختلف اسلامي شروع نمود.

استاد مطهّري براي تحصيل فقه و اصول از اساتيد زيادي مانند آيت الله حجت كوه كمري، آيت الله سيّد محمّد داماد، آيت الله سيّد محمّدتقي خوانساري، آيت الله سيّد احمد خوانساري، و آيت الله سيّد محمدرضا گلپايگاني استفاده كرد، ولي مهم-ترين اساتید وي در فقه و اصول آيت الله عظميٰ بروجردي و امام خميني در اصول فقه است.

علّامه مطهّري چنان كه خودش در مقدمه كتاب «علل گرايش به ماديگري» مي گويد: از همان سنين نوجواني براي فلاسفه و عرفا و متكلمان عظمت بيشتري از علاماي ديگر قائل بود. ازاين¬رو، علاوه بر فقه و اصول در فلسفه كتاب¬هاي منظومه، اسفار، الهيّات شفا را نزد امام خميني و علّامة طباطبائي و مرحوم شيخ مهدي مازندراني تحصيل كرد.

استاد مطهّري بعد از سال¬ها در قم احساس كرد، كه ديگر محيط قم برايش كوچك است، بخصوص بعد از 28 مرداد كه خفقان همه جا از جمله قم را فراگرفته بود؛ ازاين¬رو، استاد از يك طرف براي اين¬كه بتواند بهتر فعّاليّت كند و از طرفي، به خاطر نابساماني وضع ماديش بهتر آن ديد، كه به تهران برود. ازاين¬رو، در سال 1331 به تهران عزيمت كرد و در همان سال ازدواج نمود و نيز در همان سال در مدرسه مروي به تدريس فلسفه¬ی الهي پرداخت در سال 1334 جلد اول اصول فلسفه و روش رئاليسم علامه طباطبائي با پاوريقي¬هاي استاد مطهّري منتشر شد و به زودي در بين اهل تحقيق جا باز كرد و در همين سال هم از طرف دانشگاه تهران براي تدريس در دانشكده الاهيات دعوت شد و در آن¬جا به تدريس مشغول گرديد.

استاد مطهّري علاوه بر تدريس فلسفه در دانشكده الهيّات و مدرسه مروي با مجامع اسلامي مانند انجمن اسلامي مهندسين آشنا شد و با شركت در جلسات آنان برايشان سخنراني مي¬كرد. وي يكي از بانيان و مبتكران ايجاد حسينيه ارشاد و مدّت¬ها يكي از سخنرانان اصلي آن بود. استاد هم¬چنين بنا به دعوت دانشجويان و انجمن¬هاي اسلامي دانشگاه¬هاي تهران، شيراز، مشهد، تربيت معلم، دانشكده نفت آبادان، بارها به اين شهرها و مجامع مي¬رفت و براي دانشجويان سخنراني¬هايي در مورد مسائل مختلف ولي متناسب با نيازهاي جامعه ايراد مي¬كرد كه اين سخنراني¬ها غالباً در نوار ضبط مي¬شد و هم اكنون به صورت كتاب¬هایي چاپ يافته¬اند.

استاد مطهري خوب درس خواند و اسلام را در ابعاد مختلف عقيدتي، اخلاقي، حقوقي، اجتماعي، سياسي، فلسفي و عرفاني به نحو احسن شناخت و آن¬گاه با قلم و بيان توانائي كه خداوند به او عنايت فرموده بود با تمام توان به دفاع و تبليغ و گسترش همه جانبه از اسلام دست زد و انصافاً در اين زمينه كم نظير و حتّی بي¬نظير بود. او از وقتي كه خود را شناخت دائماً در دو جنبه مشغول فعاليت بود: يكي خود سازي و ديگري ساختن جامعه».

استاد كتاب¬ها و سخنراني¬هايش را طبق خواسته و ميل خودشان براي نوشتن و گفتن انتخاب نمي¬كرد، بلكه مترصد بود كه ببيند در چه زمينه¬اي اسلام نياز به دفاع دارد و در همان زمينه سخنراني مي¬كرد و كتاب مي¬نوشت. طبق همين هدف يك موقع كه بازار تبليغات كمونيستي و ماترياليستي داغ بود، علاوه بر پاورقي¬هاي بسيار مشروع و سودمندش بر كتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم» علامه طباطبائي در رد ماترياليسم كتاب¬هاي ديگر ي در اين زمينه مانند: نقدي بر ماركسيسم، علل گرايش به ماديگري و غيره نوشتند. و در برهه¬اي ديگر از زمان كه استعمار و رژيم و طرفداران فحشاء و شهوتراني بر حجاب اسلام حمله مي¬بردند و آن را ارتجاعي و ضدّ فرهنگ و تمدن مي¬خواندند، ايشان تمام همّ و غم خود را متوجّه دفع اين تهمت¬ها نمود و با نوشتن كتاب¬هایي مانند «مسأله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام» الحق و الانصاف به خوبي توانستند از حجاب اسلامي دفاع كنند و صداي مزدوران استعمار و رژيم و عيّاشان و شهوترانان را در گلويشان خفه كنند.

استاد مطهري بسيار با تقوا و متدين بود. در بيان ابلاغ مسائلي كه تشخيص مي¬داد گفتن و نوشتن آن لازم است تا سرحدّ ايثار و به خطر انداختن جانش از گفتن و نوشتن آنها خود داري نمي¬كرد، چنان¬كه گفته¬اند اين آيه را با خط خوش بر ديوار اتاقش نصب كرده بود «الّذين يبلغون رسالات الله و لايخشون اَحداً اِلّا الله: آناني كه در پيام هاي پروردگارشان را مي رسانند و از هيچ كس جزخدا نمي¬ترسند».

گر چه استاد مطهّري همان طور كه گفتيم در اكثر علوم اسلامي همچون فقه، اصول، كلام، منطق، فلسفه، عرفان، علوم اجتماعي و سياسي مجتهد و صاحب نظر بودند، ولي بايد گفت كه ايشان قبل از هر نوع تخصص علمي يك فيلسوف بود و به ساير علوم از ديد فلسفي مي¬نگريست و هر چيزي كه مي¬گفت و مي¬نوشت مي¬بايستي به صورت معقول برايش در آمده باشد و با مباني عقلي و فلسفي مطابقت داشته باشد. ولي از فلسفه اسلامي و حكمت متعاليه ملّاصدرا به شدّت دفاع مي¬كرد و معتقد بود كه اثبات بسياري از مسائل ماوراءالطّبيعه مانند ربط حادث به قديم، حقيقت روح و نفس، اثبات واجب الوجود و صفات وي جز از راه فلسفه ميسّر نيست. استاد به بعضي روشنفكران معاصر مصري هم¬چون سيّد قطب و ابوالحسن ندوي كه بر اثر جمود فكري و عدم آشنائي با فلسفه اسلامي هنوز طرز تفكر حديثي و اشعري دارند و هم-چنين به بعضي از مقدّس مآبان اشعري مسلك مذهب خودمان، كه مدّعي هستند كتاب و سنّت، خود منطقي جدا از فلسفه دارد و پايه¬ی استدلال در لسان وحي برتر و روشن¬تر از منطق فلسفه اسلامي است كه ريشه يوناني دارد، به شدّت حمله مي¬كند و اين قماش فكر را منافي استحكام بخشيدن و علمي مطرح كردن عقايد اسلامي و خطري براي اسلام مي¬داند.

ولي نكته قابل توجّه اين است، كه هر چند كه باني حكمت متعاليه يعني ملّاصدرا خود مجمع البحرين فلسفه مشاء و اشراق است و بسياري از پيروان او هم مانند حكيم سبزواري فلسفه¬شان اشراقي مشائي است و حتّا آثار امام خميني هم¬چون تفسير حمدش سرشار از وجد و حال و اشراق است، ولي استاد مطهّري و استادش علّامة طباطبائي فلسفه را فقط با روش استدلالي و بدون استمداد گرفتن از كوچك¬ترين روش اشراقي و ذوق و حال و يا استمداد گرفتن از آيات و احاديث مي¬نگاشتند.

مطلب ديگري كه باعث شده بود كه به جنبه فلسفي استاد مطهري قوت بخشد؛ اين بود كه وي علاوه بر اين¬كه به فلسفه اسلامي و حكمت متعاليه ملّاصدرا كاملاٌ آشنا بود، توانسته بود، كه به آخرين نظريات فلاسفه غربي و مكاتب مادّي و غير مادّي غرب كاملاٌ آشنائي پيدا كند و آن¬ها را با دليل و استدلال¬هاي محكم و غير قابل خدشه بكوبد، چنان¬كه نمونه¬هاي آن در پاورقي¬هاي اصول فلسفه و روش رئاليسم و نقدي بر ماركسيسم وغيره به خوبي مشاهده مي¬شود. هر چند كه در عالم اسلام و حتي خود غرب كتاب¬هائي بر ردّ مادّيّون نوشته شده بود؛ ولي هيچ كدام بمانند نوشته¬هاي استاد مطهّري و علّامه طباطبائي بر مبناي فلسفه اسلامي نوشته نشده بودند و از اين جهت هم هيچ¬كدام در استحكام به پاي نوشته¬هاي ايشان نمي¬رسند.

مطلب ديگري، كه بايد خاطر نشان كرد، اين است، كه تا زمان ايشان فلسفه غالباً به صورت عربي و يا فارسي ولي به طور مجمل و با عبارات مشكل نوشته مي¬شد و اين هم باعث مي¬شد كه فلسفه كه خود بسيار مشكل است مشكل¬تر هم بشود، خدمت بزرگ استاد مطهّري به فلسفه و فلسفه اسلامي اين بود كه تا آن¬جا كه ممكن بود با قلم و بيان بسيار شيواي خود فلسفه را بسيار مبسوط و با فارسي روان در اختيار طالبان فلسفه و پژوهندگان اين علم قرار داد.

استاد مطهّري براي همه دانشمندان بزرگ اسلامي همچون شيخ طوسي، علامه مجلسي، شيخ مرتضي انصاري، فارابي، ابن سينا، ميرداماد، حافظ، مولوي، محي الدّين عربي و... احترام قائل بود، ولي به ملّاصدراي شيرازي عشق و ارادتي زايدالوصف داشت، به طوري كه اوّلين نوه¬ی دختري خود را هم صدرا نام نهاد و براي نشر كتاب¬هايش نام صدرا را برگزيد.

بُعد سياسي ـ اجتماعي استاد مطهّري: يكي از ابعاد بزرگ استاد شهيد مطهّري، كه شايد مي¬توان گفت بزرگ ¬ترين بُعد شخصيت وي است، بعد سياسي ـ اجتماعي وي است. يعني برخلاف بسياري از علما كه بيشتر توجّهشان به درك مطالب دقيق علمي بوده است و كمتر خود را درگير مسائل سياسي و اجتماعي مي¬كردند، استاد با الهام از اسلام و اساتيدش مخصوصاً امام خميني بيش از هر يك از همدرسانش به مسائل سياسي ـ اجتماعي مي¬پرداخت، به نحوي كه مدّتي در زندان بود و مدّت¬ها ممنوع المنبر بود و براي ديدار امام و گرفتن برنامه¬هایي جهت پيشبرد انقلاب راهي پاريس شد و هنگامي كه بختيار اعلام كرد، كه از ورود امام به ايران جلوگيري مي¬كند، جزء اولين كساني بود، كه به عنوان اعتراض در مسجد دانشگاه تهران بست نشست و بعد از انقلاب تمام مساعيش را به دفاع از انقلاب و امام قرار داد، كه از جمله¬ی اين مساعي سخنراني¬هاي وي در مورد انقلاب اسلامي ايران بود، كه بارها از صدا و سيما پخش شده و به صورت كتاب هم درآمده است. و حتّی قبل از انقلاب، ايشان نهضت¬هاي صد ساله¬ی اخير ايران را به رشته تحرير درآورده بود، تا نسل كنوني را بيدار ساخته، تا دنباله¬ی اين نهضت¬ها را بگيرند.

استاد مطهّري نخستين فيلسوف ايراني است، كه به طور مبسوط به تطبيق آراء و نظريّات فلاسفه¬ی غرب با آراء و نظرات فلاسفه¬ی اسلامي در كتب متعدّدش ـ بخصوص در دو كتاب ارزش¬مند «اصول فلسفه و روش رئاليسم» و «شرح مبسوط منظومه» پرداخته است و به نقد آراء فلاسفه¬ی غرب ـ‌ مخصوصاً‌ فلسفه¬ی ماترياليسم ديالكتيك پرداخته است، به طوري كه مي¬توان گفت: ايشان سهم عظيمي در براندازي اين مكتب غيرفطري و غيرانساني داشته است.

هرچند كفّار و منافقين مي¬خواستند با ترور استاد مطهّري، ديگر آن استاد فرزانه نتوانند حقايق اسلامي را چنان مستدلّ و گويا در اختيار مردم قرار گيرد، كه ديگر كفر و نقاق و ظاهرگرايي جايي نداشته باشد؛ ولي الحمد للّه و به كوري چشم آن¬ها، كتاب¬ها، مقالات، سخنراني¬ها و يادداشت¬هاي هدايتگر وي با كوشش دوستان علم و ارادتمندان وي در سطح وسيعي منتشر شد و در دسترس طالبان حقيقت قرار گرفت.

كتاب¬ها و تأليفات استاد مطهّري : از صدر اسلام تا كنون كتاب¬هاي بسياري توسّط دانشمندان و صاحب نظران مختلف نگاشته شده است، كه هر كدام از جنبه-هایي حائز اهميت¬اند، ولي آن¬چه كه نوشته¬هاي استاد مطهري را از اكثر قريب به اتّفاق آن¬ها ممتاز مي¬كند و حتّی بي¬نظير مي¬سازد، ويژگي¬هاي نوشته¬هاي اوست، كه بعضي از اين ويژگي¬ها عبارتند از: اسلامي بودن، مكتبي بودن، هماهنگي با نيازها، انقلابي و حماسه آفرين بودن، تحقيقي بودن، جامع الاطراف بودن، عواطف مردم را در نظر گرفتن، حسن اسلوب، ساده و روان نوشتن مطالب.

استاد مطهّري كتاب¬هاي زيادي تاليف كرده است كه مهم¬ترين آنها عبارتند از:

1 ـ مقدمه و پاورقي و شرح بر پنج جلد اصول فلسفه و روش رئاليسم تاليف علّامة طباطبائي. 2 ـ شرح منظومه در دو جلد. 3 ـ شرح مبسوط منظومه در چهار جلد. 4 ـ «آشنایی با قرآن» در تفسیر. 6 ـ سيري در نهج البلاغه. 7 ـ خدمات متقابل ايران و اسلام. 8 ـ عرفان حافظ. 9 ـ نظام حقوق زن در اسلام. 10 ـ مسأله¬ی حجاب. 11 ـ انسان و سرنوشت. 12ـ داستان راستان. 13ـ مقالات فلسفي در دو جلد. 14 ـ حماسه حسيني در سه جلد. 15 ـ جاذبه و دافعه علي. 6 ـ مقدمه¬اي بر جهان بيني اسلامي شامل بخش هاي انسان و ايمان، جهان بيني، وحي و نبوت، جامعه و تاريخ، امامت و رهبري، حيات جاويد و انسان در قرآن. 17 ـ مقالات: اصالت روح، توحيد و تكامل، امدادهاي غيبي، پيامبري، تضاد در فلسفه اسلامي و غيره.

الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله عليٰ محمّد و آله الطّاهرين.


کتاب تاریخ فلسفه

دکتر رحمت الله قاضیان