سایت اصول دین

اسراف و تبذير

دکتر رحمت الله قاضیان

7 ـ اسراف و تبذير.

اسراف به معنی خارج شدن از حدّ اعتدال است، مانند تهيّه¬ی غذای گران قيمتی که بتوان با قيمت آن عدّه¬ی زيادی را غذای خوب داد؛ ولی تبذير به معنی ريخت و پاش است، مثل آن¬که برای دو نفر مهمان غذای ده نفر تهيّه کرد و بقيّه را هم در آشغالی بريزيم.

اگر ريخت و پاش نشود و چيزی بيهوده هدر نرود، بی¬شک نعمت¬ها و موهبت¬های الٰهی در روی زمين برای همه¬ی ساکنان آن کافی هستند؛ ولی اسراف و تبذير به وسيله¬ی عدّه¬ای و در منطقه¬ای سبب می¬شود که اشخاص و مناطق ديگر از آن¬ نعمت¬ها محروم گردند.

قرآن کريم در آياتی مسرفان را شديداً محکوم می¬کند و می¬فرمايد: «لاتُسرِفوا؛ اِنَّهُ لايُحِبُّ المُسرِفينَ: زياده روي نكنيد، كه خدا اسراف¬كاران را دوست ندارد.» ( انعام 6/141 )

و مسرفان را اصحاب دوزخ شمرده: «اَنَّ المُسرِفينَ هُم اَصحابُ النّارِ: مسرفان اهل آتش¬اند.» (غافر 40/34)

و فرموده است: «لِنُرسِلَ عَلَيهِم حِجارَةً مِن طينٍ، مُسَوَّمَةٌ عِندَ رَبِّکَ لِلمُسرِفينَ: تا بارانی از سنگ¬گلِ نشاندار از نزد پروردگارت برای مسرفان بر سرشان فرو باريم.» (ذاريات 51/34 )

و در آيه¬ای اسراف را برنامه¬ی فرعونيان می¬داند: «اِنَّ فِرعَونَ لَعالٍ فی الاَرضِ وَ اِنّهُ لَمِنَ المُسرِفينَ: فرعون در زمين سرکش و اسرافکار بود.» (يونس 10/84 )

و در آيه¬ای مسرفان را از هدايت الٰهی محروم می¬داند: «اِنَّ اللهَ لايَهدی مَن هُوَ مُسرِفٌ کَذّابٌ: خداوند آن¬کس را که اسرافکار و دروغ¬پرداز است هدايت نمی¬کند.» (غافر 40/28 )

و فرموده: «لاتُطيعوا اَمرَالمُسرِفينَ الَّذينَ يُفسِدونَ في الاَرضِ وَ لايُصلِحونَ: فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد، آنان¬كه در زمين فساد مي¬كنند و اصلاح نمي¬كنند.» (شعرا 26/152 و 151)

قرآن كريم اسراف و تنگ¬گرفتن هر دو را خارج از اعتدال و مذموم می¬داند: «وَالَّذينَ اِذا اَنفَقوا لَم يُسرِفوا وَ لَم¬يَقتُروا، وَ كانَ بَينَ ذالِكَ قَواماً: كساني كه چون انفاق و هزينه كنند، نه اسراف كنند‌ و نه سخت¬گيري، بلكه ميان اين دو به اعتدال هستند.» (فرقان 25/67)

رسول خدا (ص) به سعد فرمود: چرا برای وضو گرفتن در ريختن آب اسراف می¬کنی؟» سعد عرض کرد: «آيا در وضو نيز اسراف است؟» فرمود: «نَعَم، وَ اِن کُنتَ عَلی نَهرٍ جارٍ: آری، هر چند در کنار نهری جاری باشی.» ( تفسير صافی، ذيل آيه 30 ـ 36 اسراء )

و در روايت است که روزی امام صادق (ع) دستور فرمود برای حاضران خرما بياورند. بعضی خرما می¬خوردند و هسته¬ی آن را دور می¬افکندند، فرمود: «اين کار نکنيد که اين تبذير است، خدا فساد را دوست ندارد.» (همان)

امام صادق (ع) فرمود: «لِلمُسرِفِ ثَلاثُ عَلاماتٍ:‌ ي يَأكُلُ مالَيسَ لَهُ، و يَشتَري مالَيسَ لَهُ،‌ وَ يَلبَسُ مالَيسَ لَهُ: اسراف¬كننده سه نشانه دارد:‌ غذايي مي¬خورد كه مال او نيست، متاعي مي¬خرد كه براي او نيست و لباسي مي¬پوشد كه براي او نيست.» (من لايحضرالفقيه 3/167 )

اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «ذَرِ الاِسرافَ مُقتصِداً، وَاذکُر فی اليَومِ غَداً، وَ اَمسِک مِنَ المال بِقَدرِ ضَرورَتِکَ وَ قَدِّمِ الفَضلَ لِيَومِ حاجَتِکَ: زياده روی را به ميانه¬روی تبديل کن؛ و امروز، فردا را به خاطر داشته باش و از مال خود به اندازه ی ضرورت نگه دار و زيادی آن را برای روز نيازمنديت از پيش فرست.» (غرر، باب اسراف، ح 4202 )

و آن حضرت می¬فرمايد: «ذَرِ الاِسرافَ؛ فَاِنَّ المُسرِفَ لايُحمَدُ جودَهُ وَ لايَرحَمُ فَقرَهُ: زياده¬روی را کنار بگذار؛ زيرا بخشش اسرافکار ستايش نمی¬شود و فقرش موجب دلسوزی ديگران نمی¬گردد.» (غرر، همان، ح 4200 )

و آن حضرت می¬فرمايد: «اِنَّ اِمساکَ الحافِظِ اَجمَلُ مِن بَذلِ المُضيعِ: نگه داشتن خسيس از بخشش اسراف کننده بهتر است.» (غرر، باب اسراف، ح 4209 )

و اميرمؤمنان (ع) فرموده است: «اَلتَّبذيرُ قَرينُ المُفلِسُ: زياده¬روی ورشکستگی به همراه دارد.» (غرر، باب تبذير، ح 994 )

و نيز آن حضرت ¬فرموده: «لاجَهلَ کَالتَّبذيرِ: هيچ نادانی مانند زياده¬روی نيست.» (همان، ح 1002)

8 ـ اصلاح بين مردم

يكی از بهترين و مطلوب‏ترين اخلاقيّات اجتماعی «اصلاح بين مردم» است. در زندگی اجتماعی همواره كدورت‏ها و ناراحتی‏هايی ميان افراد پديد می¬آيد. گاهی دو برادر بر سر مسائلی با يكديگر اختلاف پيدا می¬كنند و يا رابطه¬ی ميان همسايگان و دوستان، به دلايلی سست و سرد شود. در اين¬جا يكی از وظايف اخلاقی ديگران اين است كه آنان را آشتی داده و اجازه ندهند كه اختلافات جزيی به اختلافات ريشه‏ای و عميق تبديل شود. پاداشِ «اصلاح بين مردم در اسلام، از نماز و روزه و صدقه بالاتر دانسته شده است.

خداوند ¬فرموده: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ؛ فَاَصلِحوا بَينَ اَخَوَيكُم: مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهيد.» ( حجرات 49/10 )

و¬فرموده: «فَاتَّقوا اللهَ واَصلِحوا ذاتَ بَينَكُم: ازخدا پرواكنيد و به اصلاح روابط خود برآييد.» (انفال 8/1 )

اميرمؤمنان (ع) در وصيت¬نامه¬ی خود، به امام حسن و امام حسين (ع) سفارش می‏كنند: «اوصيكُما وَ جَميعَ وُلدی وَ اَهلی وَ مَن بَلَغَه كِتابی بِتَقوَی اللهِ وَ نَظمِ اَمرِكُم وَ صَلاحِ ذاتِ بَينِكُم، فَاِنّی سَمِعتُ جَدَّكُما يَقولُ: صَلاحُ ذاتِ البَينِ اَفضَلُ مِن عامةِ الصَّلاة وَالصِّيامِ: شما و همه فرزندانم و كسانم و آن را كه نامه¬ی من بدو رسد، سفارش می‏كنم به ترس از خدا و آراستن كارها و آشتی‏دادن يكديگر كه من از جدّ شما شنيدم كه می‏گفت: «آشتی‏دادن ميان مردمان بهتر است از نماز و روزه¬ی ساليان.» (نهج البلاغه، نامه 47 )

امام صادق (ع) فرموده:‌ «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللهُ اِصلاحُ بَينَ النّاسِ اِذا تَفاسَدوا و تَقارُبُ بَينِهم اِذا تَباعَدوا: اصلاح اختلافات ميان مردم و نزديك كردن آنان به يكديگر، صدقه‏ای است كه خداوند آن را دوست دارد.» (کافی، باب اصلاح بين مردم، ح 1)

يکی از ياران امام صادق (ع) گويد: آن حضرت به من فرمود: «هر وقت ديدی دو نفر از شيعيان ما بر سر موضوعی دعوا دارند، از پول¬هايی که از مال من نزد توست فديه بده و مصرف کن و بين آن¬ها آشتی ده.» (کافی، همان،ـ ح 4)

9 ـ اعتدال و ميانه¬روي

اعتدال و ميانه¬روي به معني بركناري از افراط و تفريط يكي از اصول اساسي اسلام و اخلاق اسلامي است، تا آن¬جا كه خداوند تعالی می¬فرمايد: «وَ كَذالِكَ جَعَلناكُم اُمَّةً وَسَطاً، لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ وَ يَكونُ الرَّسولُ عَلَيكُم شَهيداً: آري، ما شما را بدين¬سان امّتي ميانه قرار داده¬ايم، تا شما گواه و نمونه¬ی‌ مردم باشيد و پيامبر گواه و نمونه¬ی‌ شما.» ( بقره 2/143 )

خداوند حكيم طوري انسان را آفريده كه به سختي به اهدافش برسد، تا با كار و كوشش استعدادهايش شكوفا شده و بدني سالم و روحي بانشاط داشته باشد.

خداوند فرموده: «لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ في كَبَدٍ: ما انسان را در رنج آفريديم.» (بلد 90/4)

تبذير صرف مال در غير موردش است و اسراف بيش از اندازه¬اي كه صرفش رواست.

قرآن كريم مي¬فرمايد: «اِنَّ المُبَذِّرينَ كانوا اِخوانَ الشَّياطينِ وَكانَ الشَّيطانُ لِرَبِّهِ كَفوراً: تبذيركنندگان برادران شيطان¬اند و شيطان نسبت به پروردگارش ناسپاس است.» (اسراء 17/27)

و مي¬فرمايد: لاتُطيعوا اَمرَالمُسرِفينَ الَّذينَ يُفسِدونَ في¬الاَرضِ وَلايُصلِحونَ: فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد،‌ همانان¬كه در زمين فساد مي¬كنند و اصلاح نمي¬كنند.» (شعرا 26/156 )

امام سجّاد (ع) در دعاي مكارم¬الاخلاق به درگاه خدا عرض مي¬كند: «مَتِّعني بِالاِقتِصادِ: خدايا،‌ با ميانه¬روي و اقتصاد در همه¬ی امور، مرا از مزاياي اقتصاد و ميانه¬روي بهره¬مند فرما.» و عرض مي¬كند: «وَامنَعني مِنَ السَّرفِ: بارالها، مرا از زياده روي و اسراف باز دار.»

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «اَليَمينُ وَالشِّمالُ مَضِلَّةٌ،‌ وَالطَّريقُ الوُسطی هِيَ الجادَّةُ : چپ و راست گمراهي و راه ميانه،‌ جادّه¬ی مستقيم الهی است.» (نهج البلاغه، خطبه 16)

ميانه¬روي در معيشت: انسان بايد در زندگي و امور خانواده و خرج و خوراكش ميانه¬رو بوده و از افراط وتفريط برکنار باشد. با درآمد اندک می¬توان با قناعت عمری با عزّت زندکی کرد. كسي هم كه درآمد بيشتري از معاشش دارد، اگر به جاي صرف درآمدش در مشروب و مواد مخدّر، مقداري از آن را به نيازمندان دهد، عزّت دنيا و سعادت آخرت را براي خود فراهم مي¬كند.

قرآن كريم مي¬فرمايد: «وَالَّذينَ اِذا اََنفَقوا لَم¬يُسرِفوا وَ لَم¬يَقتُروا وَ كانَ بَينَ ذالِكَ قَواماً: همانان كه چون انفاق و هزينه كنند، نه زياده¬روي مي¬كنند و نه خسّت مي¬ورزند و ميان اين دو به راه اعتدال است.» (فرقان 25/67 )

خداي تعالی مي¬فرمايد: «وَاقصِد في مَشيِكَ وَاغضُض مِن صَوتِكَ؛ اِنَّ اَنكَرَ الاََصواتِ لَصَوتُ الحَميرِ: و در راه رفتن (و رفتارت)، ميانه‏رو باش و از صدايت بكاه؛ زيرا كه ناخوش‏ترين صداها، آواز خران است.» (لقمان 31/19 )

پيامبر اکرم (ص) فرمود: «لَيسَ مِنّا مَن وُسِعَ عَلَيهِ ثُمَّ قَتَرَ عَلی عِيالِهِ: از ما نيست،‌ كسي كه به وي توسعه¬ی مالي داده شده، امّا خانواده¬اش را در تنگي مي¬گذارد.» (مستدرک الوسائل 2/543)

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «ماعالَ مَنِ اقتَصَدَ: آن¬كه ميانه¬روي كند،‌ تهي¬دست نگردد.» (نهج البلاغه، حکمت 140 )

و اميرمؤمنان (ع) در خطبه¬ی همّام در وصف متّقين مي¬فرمايد: «مَلبَسُهُمُ الاِقتِصادُ: جامه¬ی مؤمنين بر وفق اقتصاد و در حدّ ميانه¬روي است.» (نهج البلاغه، خطبه متّقين 193)

و اميرمؤمنان (ع) فرمود: «اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبدٍ خَيراً اَلهَمَهُ الاِقتِصادَ وَ حُسنَ التَّدبيرِ وَ جَنَّبَهُ سوءَ¬ التَّدبيرِ وَالاِسرافِ: وقتي خدا در باره¬ی بنده¬اي خوبی بخواهد، اقتصاد و تدبير معاش به وي الهام می¬كند و او را از سوء تدبير و زياده¬روي بركنار مي¬دارد.»‌ (غرر، باب اعتدال، ح 8225 )

امام باقر (ع) فرمود: «اَلكَمالُ كُلُّ الكَمالِ اَلتَّفَقُّهُ في الدّينِ وَالصَّبرُ عَلَي النّائِبَةِ وَ تَقديرُ الْمَعيشَةِ: كمال كامل و تمام در سه چيز است: دين¬شناسي، صبر بر ناگواري و اندازه در مخارج زندگاني.» (تحف العقلول، ص 301 )

امام¬حسن¬عسكري (ع) فرمود: «اِنَّ لِلسَّخاءِ مِقدارٌ، فَاِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ سَرفٌ وَلِلاِقتِصادِ مِقدارٌ‌، فَاِن زادَ عَلَيهِ فَهُوَ بُخلٌ: سخاوت مقداري دارد كه اگر از آن حدّ تجاوز نمايد، اسراف است؛ و براي اقتصاد مقداري است كه اگر از آن حدّ بگذرد، بخل است.» (بحار 75/377)

كسي كه زندگي را با قناعت گذرانده، اگر پيش¬آمد بدي هم برايش فراهم آيد و تهيدست گردد، مي¬تواند آن را تحمّل كند.

اميرمؤمنان (ع) ‌ به هنگام وفاتش به امام حسن (ع) فرمود:‌ «وَاقتَصِد يا بُنَيَّ في مَعيشَتِكَ، وَاقتَصِد في عِبادَتِكَ،‌ وَ عَلَيكَ فيها بِالاَمرِ الدّائِمِ الَّذي تُطيقُهُ: فرزندم، در امر معيشت مقتصد و ميانه¬رو باش و در عبادتت نيز ميانه¬رو باش؛ و بر تو باد، در امر عبادت به اندازه-اي عمل كني كه هميشه توان انجام آن را داشته باشي.» ( سفينة البحار، مادّه قصد)

امام رضا (ع) فرمود: «صاحِبُ النِّعمَةِ يَجِبُ عَلَيهِ التَّوسِعَةُ عَلی عِيالِهِ: بر صاحب نعمت واجب است كه بر خانواده¬اش توسعه دهد.» (وسائل الشّيعه 15/249 )

اميرمؤمنان (ع) فرمود: «اَلفَقرُ مَوتُ الاَكبَرُ: فقر مرگ بزرگ است.» ‌(نهج البلاغه، حکمت 163 )

امام¬حسين (ع) فرمود: «مالُكَ اِن يَكُن لَكَ كُنتَ لَهُ؛‌ فَلاتَبقِ عَلَيهِ، فَاِنَّهُ لايَبقی عَلَيكَ، وكُلهُ‌ قَبلَ اَن يَأكُلَكَ: مالت اگر براي تو نباشد،‌ تو براي آني؛ پس مالت را باقي مگذار و آن را براي خود و ديگران صرف كن كه اگر چنين نكني، مالت تو را باقي نگذارد.» (بحارالانوار68/357)

و اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «اِنَّ الفَقرَ مَذِلَّةٌ لِلنَّفسِ، مُدهِشَةٌ لِلعَقلِ،‌ جالِبٌ لِلهُمومِ: فقر نفس را خوار، عقل را مبهوت و غم¬ها را جلب مي¬كند.» (غررالحکم، باب فقر، حديث 7965)

امام صادق (ع) فرمود: «اُنظُر اِلی مَن هُوَ دونَكَ، فَتَكونَ لِاَنعُمِ اللهِ شاكِراً وَ لِمَزيدِهِ مُستَوجِباً وَ لِجودِهِ ساكِناً: براي تسكين خاطر و تخفيف اندوه، همواره به كسي نظر كن كه نصيبش از نعمت¬هاي الٰهی كمتر از توست، تا شكر نعمت¬هاي موجود را به¬جاي آوري و براي افزايش نعمت خداوند شايسته باشي‌ و جايگاه عطيّه¬ی الهی گردي.» (مستدرک الوسائل، 2/64 )

امام صادق (ع) فرمود: «پنج خصلت است، كه اگر كسي فاقد يكي از آن¬ها باشد،‌ گذران و معيشتش ناقص، عقلش نارسا و قلبش مشغول خواهد بود: اوّل سلامت بدن، دوّم امنيّت، سوّم گشايش رزق و چهارم انيس موافق.» راوي عرض كرد: انيس موافق چيست؟ فرمود: «زن صالحه، فرزند صالح‌ و همنشين و جليس صالح. بعد فرمود: «پنجم كه تمام اين خصال را دربر دارد، آسايش زندگي و سهولت معاش است.» (ميزان الحکمه 7/160)

ميانه¬روي در عبادت: حتّی در عبادت هم انسان بايد ميانه¬رو باشد. در احاديث تأكيد شده است وقتي به انجام عبادات مستحبّي بپردازيد كه براي انجامشان بانشاط باشيد.

پيامبر اکرم (ص) فرمود: «اِنَّ هذاالدّينَ مَتينٌ،‌ فَاَوغِلوا فيهِ بِرِفقٍ وَ لاتَكَرِّهوا عِبادَةَ اللهِ اِلی عِبادِالله؛ فَتَكونوا كَالرّاكِبِ المُنبَتِّ الَّذي لاسَفَراً قَطَعَ وَ لاظَهراً اَبقي:‌ اين دين متين است؛‌ با ملايمت در آن درآييد‌ و عبادت خدا را بر بندگانش با كراهت تحميل نكنيد،‌ تا مانند سواري درمانده¬ باشيد كه نه مسافتي پيموده و نه مركبش به¬جا گذاشته است.» ( کافی، باب ميانه روی در عبادت، ح 1 )

امام صادق (ع) فرمود: «لاتُكَرِّهوا اِلی اَنفُسِكُمُ العِبادَة:‌ عبادت را به خود مكروه و ناپسند نكنيد.« (منظور نهي از زياده روي در مستحبات است).‌ (کافی، همان، ح 2 )

امام صادق (ع) فرمود: «اِنَّ‌ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِذا اَحَبَّ عَبداً،‌ فَعَمَلَ عَمَلاً قَليلاً، جَزاهُ بِالقَليلِ الكَثيرَ وَ لَم يَتَعاظَمهُ اَن يَجرِيَ بِالقَليلِ الكَثيرَ لَهُ: چون خداي عزّ و جلّ بنده¬اي را دوست دارد و او عمل كوچكي انجام دهد، خدا اورا پاداش بزرگ دهد.» (کافی، همان، ح 3 )

امام صادق (ع) می¬فرمايد: «اِجتَهَدتُ في العِبادَةِ وَ‌ اَنَا شابٌّ،‌ فَقالَ لي اَبي (ع):‌ يا بُنَيَّ،‌ دونَ مااَراكَ تَصنَع؛ فَاِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِذا اَحَبَّ عَبداً رَضِيَ‌ عَنهُ بِاليَسيرِِ: من جوان بودم و در عبادت كوشا، پدرم فرمود: پسرم، كمتر از آن¬چه مي¬بينم عبادت كن كه خداي عزّ و جلّ چون بنده¬اي را دوست دارد، به اندكي از او راضي شود.» (کافی، همان، ح 5 )

اميرمؤمنان (ع) مي¬فرمايد: «اِنَّ لِلقُلوبِ اِقبالاً وَ اِدباراً؛ فَاِذا اَقبَلَت فَاحمِلوها عَلَي النَّوافِلِ؛ وَ اِذا اَدبَرَت فَاقتَصِروا بِها عَلَي الفَرائِضِ: براي دل¬ها روآوردن و نشاط و پشت كردني است؛ پس آن¬گاه كه نشاط دارند، آن¬ها را بر انجام مستحبّات واداريد و آن¬گاه كه پشت كرده و بي¬نشاط¬اند، به انجام واجبات قناعت كنيد.» (نهج البلاغه، حکمت 312)

و ¬فرمود:‌ «اِنَّ لِلقُلوبِ شَهوَةً وَاِقبالاً وَاِدباراً؛ فَأتوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها واِقبالِها؛ فَاِنَّ القَلبَ اِذا اُكرَهَ عَمِيَ: دل¬ها را روي آوردن وپشت كردني است؛ پس دل¬ها را آن¬گاه به كار واداريد كه مايلند؛ زيرا اگر دل را به اجبار به كاري واداري، كور مي¬گردد.» (نهج البلاغه، حکمت 193)

علمای اخلاق، علم اخلاق را چهار صفت می¬دانند: حکمت: شجاعت، عفّت و عدالت. حکمت حالت تعادل قوّه¬ی درّاکه است، شجاعت حالت تعادل قوّه¬ی غضبيّه است، عفّت حدّ تعادل قوّه¬ی شهويّه و عدالت حدّ وسط اين سه قوّه در حال تعادل است که اتّفاق جمع قوای بدن در فرمانبرداری از قوّه¬ی عاقله است.

در روايات آمده است: «اِنَّ الصِّراطَ المُستَقيمَ اَدَقُّ مِنَ الشَّعرِ وَ اَحَدُّ مِنَ السَّيفِ: صراط مستقيم که روی جهنّم است باريک¬تر از مو و تيزتر از شمشير است.» تجسّم اخلاق معتدل در دنياست. کسی که در دنيا در حال تعادل و حدّ وسط در کارها باشد، در آخرت پای روی وسط پل می¬گذارد و به راحتی عبور می¬کند؛ ولی کسی که در اين دنيا به افراط يا تفريط گرايد، در آخرت به يک طرف صراط قيامت متمايل شده و سرازير جهنّم می¬گردد.

دل¬بستگي به دنيا و شهوات سرچشمه¬ی تمام گناهان و خطاهاست. آدم ازآن¬رو از بهشت رانده شد كه ميل به خوردن ميوه¬ی آن درخت سبب شد، كه نتواند از آن بگذرد؛ و بلعم باعورا نتوانست از ميل جنسي بگذرد و در نتيجه رسواي دنيا و آخرت شد.

اعتدال در غريزه¬ی جنسي و جنگ: ‌ ارضاي غريزه¬ی جنسي يك اصل است؛ چون در حيوانات هم هست و سبب ادامه¬ی نسل و ساير منافع تشكيل خانواده است. جنگ نيز يك اصل غريزي است كه حيوانات هم هر كدام به نوعي از خود دفاع مي¬كنند؛ و حتّی نباتاتي چون بوته¬ی گل براي آن¬كه هر بازيگري همه¬ی گل¬هايشان را نچيند،‌ به سلاح خار مجهّزند.

كليسا متأسّفانه هم غريزه¬ی جنسي را تعطيل كرد و هم جنگ و دفاع را. در مسئله¬ی ازدواج گفتند: چون مريم و عيسی ازدواج نكرده¬اند، تا مي¬تواني ازدواج نكن و در طول قرون متمادي بسياري از مردان و زنان تا آخر ازدواج نكردند و به صورت راهب و راهبه در ديرها به زندگي تجرّدي به عبادت پرداختند. در قسمت جنگ و دفاع هم در انجيل تحريف شده آيه¬اي آوردند‌ كه در آن آمده: «اگر كسي يك سيلي به طرف راست صورتت زد،‌ طرف چپت را هم بگير كه يك سيلي به آن بزند.» نتيجه¬ی اين دو كار چه شد؟ نسل فعلي اروپا و آمريكاست كه از يك طرف فساد و فحشاء را به اوج خود رساندند،‌ تا جايي كه ازدواج مرد با مرد و زن با زن را به صورت قانوني در كشورهايشان تصويب كردند. و در قسمت جنگ هم از هر حيواني متجاوزتر و خونخوارتر و آدمكش¬تر شدند،‌ تا جايي كه در جنگ اوّل و دوّم جهاني ميليون¬ها نفر از خودشان را به خاك و خون كشيدند.

ولي در اسلام نه فقط ازدواج تجويز شده، بلكه مستحبّ مؤكّد است،‌ تا جايي كه در احاديث است شخص متأهّلي كه بخوابد، اجرش از شخص مجرّدي كه تا صبح عبادت كند بيشتر است. و در قسمت جنگ هم هرچند بالصّراحه قرآن فرموده: «اَلصُّلح خَيرٌ»؛ ولي دفاع را هم با آياتي نظير «جاهِدوا في سَبِيلِ الله» (انفال 8/74 ) واجب فرموده؛ وجنگ براي از بين بردن فتنه واجب دانسته است: «قاتِلوهُم حَتّی لاتَكونَ فِتنَةٌ.» (بقره 2/193)

راه رسيدن به اعتدال: با اندكي دقّت معلوم مي¬شود كه افراط در خور و خواب و ساير لذّات جسمي نه فقط سلامت و طول عمر براي انسان همراه ندارند؛ بلكه برعكس، در سلامت و طول عمر اثر معكوس دارند. ثانياً، با توجّه به اين¬كه انسان در داشتن مال و ثروت و استفاده از آن¬ها در هيچ حدّي متوقّف نمي¬شود، بايد در استفاده از آن¬ها اعتدال ورزد.

اميرمؤمنان (ع) فرموده است: «مَنزوراً اَکلُهُ: غذای پرهيزگاران قليل است.» (نهج البلاغه، خطبه همّام )

اعتدال در خوردن آثار مثبت جسمی، اخلاقی، عبادی، اجتماعی دارد. بسياری از امراض را پزشكان از پرخوری می¬‏دانند، خصوصاً در عصر ما كه ماشين جايگزين نيروى انسانی شده است و اين عدم تحرّك موجب جمع شدن چربي¬ها در بدن گرديده و بار قلب را اين زوائد سنگين و كار كليه را مشكل و به طور كلی سنگينی و ناتوانی بدن را به همراه دارد. سرّ «صوموا تَصِحّوا: روزه بگيريد تا سالم باشيد» (بحار 59/267 ) در احاديث همين است.

اعتدال در خوردن يعنی انسان به قدری غذا بخورد که نه سنگينی معده را حسّ کند و نه گرسنگی را. ثقل معده و درد گرسنگی هر دو مشغول¬کننده¬ی خاطرند؛ چنان¬که قرآن کريم فرموده: «کُلوا وَاشرَبوا وَ لاتُسرِفوا: بخوريد و بياشاميد و اسراف نکنيد.» (اعراف 7/31)

در مورد عدم اشباع معده فوايد زيادی ذکر کرده¬اند، از جمله: صفای قلب، تيزهوشی، لذّت بردن از مناجات و عبادت، ترحّم بر فقرا و گرسنگان، ياد گرسنگی قيامت، شکستن شهواتی که از پرخوردن حاصل می¬شود، کم خوابی که موجب شب زنده داری و تهجّد می¬شود، صحّت بدن و دفع امراض، چون معده خانه¬ی هر مرضی است.

سعدی در گلستان گويد: يكی از ملوك عجم طبيبی حاذق به خدمت مصطفی (ص) فرستاد. سالی در ديار عرب بود وكسی تجربه پيش او نياورد و معالجه از وی نخواست. پيش پيغمبر (ص) آمد و گله كرد، كه بنده را برای معالجه¬ی اصحاب فرستاده‏اند و در ¬اين مدّت كسی به من التفات نكرد تا خدمتی كه بر بنده معيّن است به¬جا آورم. حضرت رسول (ص) فرمود: اين طائفه را طريقتی است كه تا اشتها غالب نشود نخورند و هنوز اشتها باقی بود كه دست از طعام بدارند. حكيم گفت: اين است موجب تندرستی، زمين ببوسيد و رفت.

اساتيد اخلاق و رهروان راه حقيقت بدون استثنا توصيه می¬كنند كه كم خوريد، تا نورانيت قلب و صفای باطن پيدا كنيد، نه اين¬كه به قدری نخوريد كه به ضعف كشيده شويد و به بيماری مبتلا گرديد و به تعبير عاميانه آن قدر عقب رويم كه از آن طرف بيفتيم، بلكه مراد آن¬ها پرهيز از پرخوری است همين¬طور كه پرخوری مانع تحرّك و كار عبادت است، كم‏خوری نيز مايه¬ی ضعف است و در نتيجه مانع تحرّك و عبادت، می-‏باشد.

رسول اکرم (ص) می¬‏فرمايند: «اَلقَلبُ يَنتَحِلُ الحِكمَةُ عِندَ خُلُوِّ البَطنِ؛ وَ يُمَجُّ مِن الحِكمَةِ عِندَ امتِلاءِ البَطنِ: «قلب در موقع خالی بودن شكم دارای حكمت و دانش می¬¬شود؛ و در وقتی كه شكم پر می¬‏شود خالی از حكمت می¬‏شود.» ( ميزان الحکمه، 1/118)

رسول اکرم (ص) می¬‏فرمايند: «مَن قَلَّ طَعامُهُ صَحَّ بَطنُهُ وَ صَفا قَلبُهُ؛ وَ مَن كَثُرَ طَعامُه سَقُمَ بَطنُهُ وَ قَسا قَلبُهُ: كسی كه غذايش كم شد، شكمش سالم و قلبش باصفا می¬گردد؛ و كسی كه غذايش زياد شد، شكمش مريض و قلبش قسی می¬گردد.» (بحارالانوار 63/338)

بزرگان می¬گويند: كسی كه سير خورد، آب زياد می¬‏آشامد و آشاميدن آب زياد موجب كثرت خواب می¬¬شود و در كثرت خواب تلف شدن عمر است كه نفيس‏ترين‏ جواهر و سرمايه¬ی انسان است كه با آن تجارت كرده و برای آخرتش توشه برمی¬گيرد.

رسول اکرم (ص) فرمودند: «قلب¬های خود را با کمی خنده و کمی خوردن زنده کنيد و با گرسنگی آن را پاک کنيد، تا صاف و رقيق شود.» ( شرح نهج البلاغه، خويی 9/397 )

رسول اکرم (ص) فرمودند: لاتَشبَعوا فَيُطفَئُ نورُ المَعرِفَةِ مِن قُلوبِكُم: شكم¬ها را پر نكنيد كه نور معرفت از قلب¬های شما خاموش می¬‏شود». (مستدرک الوسائل 3/81 )

رسول اکرم (ص) فرمودند: «لاتُميتوا القُلوبِ بِكَثرَةِ الطَّعامِ وَالشَّرابِ؛ فَاِنَّ القَلبَ يَموتُ كَالزَّرعِ اِذا كَثُرَ عَليهِ الماءُ: قلب¬ها را با زيادی غذا و نوشيدنی نميرانيد؛ زيرا قلب مثل زراعتی كه وقتی زياد آب بر آن رود می¬‏ميرد». (همان 3/80 )

اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايند: «اِذا اَرادَ اللهُ سُبحانَهُ صَلاحُ عَبدِه اَلهَمَهُ قِلَّةُ الكَلامِ وَ قِلِةُ الطّعامِ وَ قِلَّةُ المَنام: هنگامی كه خداوند سبحان خير و صلاح بنده‏اش را خواهد، كمی سخن و كمی غذا و كمی خواب را به او الهام كند.» (همان 3/61 )

اميرمؤمنان (ع) می¬‏فرمايند: «قِلَّةُ الاَكلِ مِنَ العَفافِ وَ كَثرتُهُ مِنَ الاِسرافِ: كم خوراكی از عفت و پرخوری از موارد اسراف است.» (همان، 3/81 )

امام باقر (ع) فرمودند: «ما مِن شَی‏ءٍ اَبغَضُ اِلَی اللهِ مِن بَطنٍ مَملُوّ: هيچ چيزی نزد خداوند مبغوض‏تر از شكم پر نيست.» (همان، 3/80)

رسول اکرم (ص) فرموده: «اِيّاكُم وَ فُضولِ المَطعَمِ؛ فَاِنَّهُ يَسُمُّ القَلبُ بِالفَضلَةِ وَ يُبطئُ بِالجَوارِحِ عَنِ الطَّاعَةِ وَ يَصَمُّ الهِمَمُ عَن سِماعِ المَوعِظَةِ: از پرخوری و زيادی غذا بپرهيزيد؛ زيرا قلب با زيادی غذا متأثّر و مسموم می¬‏شود، و جوارح از طاعت خدا كند می¬گردد و همّت¬ها از شنيدن موعظه سنگينی می¬كند.» (بحارالانوار 72/99)

حضرت يحيی (ع) به شيطان گفت: اين چيزهايي كه به تو آويزان است چيست؟ گفت: اين¬ها وسيله¬ی شهواتی است كه فرزندان آدم را با آن¬ها¬ مشغول می¬‏كنم. حضرت فرمود: آيا از اين¬ها چيزی برای من هم هست؟ گفت: بله؟ وقتی سير غذا می¬‏خوری از نماز و ذكر باز می¬مانی. حضرت يحيی (ع) گفت: قسم به خدا كه ديگر شكم خود را از غذا پر نكنم. شيطان نيز گفت: قسم به خدا كه هرگز مسلمانی را نصيحت نكنم. سپس امام صادق (ع) فرمودند: «به خدا قسم، بر گردن جعفر و آل اوست كه شكم¬هايشان را هرگز پر از طعام نكنند و عملی هرگز برای دنيا انجام ندهند.» (وسائل الشّيعه 16/607 )

رسول اكرم (ص) در روايتی می¬فرمايند: «طوبی لِمَن طَوی وَ جاعَ؛ اولئِكَ الَّذينَ يَشبَعونَ يَومَ القِيامَةِ: خوشا به حال كسی كه دامنه¬ی خوردن را جمع كند و گرسنگی‏ كشد، آن¬ها كسانی هستند كه روز قيامت سير هستند.» (مستدرک الوسائل 3/80)

لقمان به فرزندش گفت: «چون معده پر شد، تفكّر به خواب می¬رود و حكمت و دانش لال می¬شود و اعضاء و جوارح از عبادت باز می¬ماند.» (شرح نهج البلاغه خويي 9/397 )

به تجربه اثبات شده كه اگر انسان گرسنه باشد، هميشه با اشتهاست و غذا به دهان او مزه می¬دهد، ولی اگر سير باشد و بخواهد چيزی بخورد، آن¬قدر احساس لذّت نمی¬كند؛ لذا لقمه‏های آخر انسان كه در حال سيری است، لذّتی مانند لقمه‏های اوّل را ندارند.

انسانی كه كم خوراك است و خود را گرسنه نگاه می¬‏دارد به ياد گرسنگی فقراء و مساكين نيز هست، وقتی کسی درد گرسنگی كشيد، درد گرسنگان را احساس می¬‏كند و انگيزه‏ای بر ياری آن¬ها و اطعام كردن آن¬ها می¬شود؛ به خلاف فرد سير و پرخوری كه بی¬‏درد است و احساس رنج و درد گرسنگان را ندارد. به همين جهت بود كه وقتی به حضرت يوسف (ع) گفتند: چرا گرسنگی می¬كشی، در حالی كه كليد خزينه‏های زمين در دست توست و خزانه‏دار پادشاه مصر هستی؟ گفت: «اَخافُ اَن اَشبَعَ فَاَنسیٌ الجائِعَ: می-ترسم از اين¬كه سير باشم و گرسنه را فراموش كنم.» (شرح نهج البلاغه خويي 9/398)

كم خوری كم‏مؤونه است. كسی كه عادت بر كم‏خوری دارد، غذای كم و مال اندکی او را كفايت می¬‏كند؛ به خلاف شكم‏پرست كه خود را عادت داده كه هر روز و شب از او طلبكار باشد. او را می¬‏كشد به جايي كه به مال مردم طمع كند و او را يا به كسب حرام می¬كشد كه عقاب دارد؛ يا به حلال می¬‏كشد كه حساب دارد.


کتاب اخلاق اسلامی

دکتر رحمت الله قاضیان