دين زردشتي

دين زردشتي.
بعضي از مورّخين، تاريخ تولّد زردشت را 660 قبل از ميلاد دانسته¬اند؛ و بعضي حدود دو هزار سال قبل از ميلاد و بعضي خيلي پيشتر مي¬دانند؛ و كتاب¬هاي يوناني زمان زردشت را به حدود 8500 سال پيش مي¬رسانند؛ و حتّي بسياري از مورّخين در وجود خارجي زردشت ترديد دارند. در مورد زادگاه زردشت نيز اختلاف است، بعضي محلّ تولّد او را بلخ، بعضي ري و بيشتر آذربايجان دانسته¬اند. با توجّه به اين مطالب است كه گفته¬اند: همواره از اثري بر اساس متون قديمي و كهن كه بتوان از روي آن، در مورد آيين زردشتي به تحقيق پرداخت، خالي است. ولي از آنجا كه هر چند امروزه پيروان دين زردشتي آن¬قدر در اقلّيّت¬اند كه بعضي حتّي آن را جزء اديان مرده مي-دانند؛ امّا روزگاري آييني فراگير بوده و سرتاسر امپراتوري ساساني يعني از ماوراءالنّهر تا بين¬النّهرين را دربر مي¬گرفته است.
نام زردشت در اوستا «زره¬توشتره» يعنی دارندة¬ شتر زرد يا شتر نيرومند و نام پدرش «پوروشسب» يعنی دارندة¬ اسب خاکستری يا سياه و نام مادرش «دغدويه» بوده است.
گفته¬اند: زردشت در 15 سالگي به تعلّم پرداخت و در 20 سالگي به عبادت و رياضت و سير و سفر و تعليم از خردمندان پرداخت؛ و در سي سالگي كه روانش با نور اشراق روشن شده بود، فرشتة¬ «وهومنه» (بهمن = پندار نيك) از جانب اهورامزدا او را به رسالت برگزيد. آيين زردشتي را «آيين مزديسنا» نيز خوانده¬اند كه مزدا به معني اهورامزدا و يَسنا به معني پرستش است؛ ازاين¬رو، «مزديسنا» به معني مزداپرست و اهورامزداپرست می¬باشد.
ولي چون زردشت به تبليغ رسالتش پرداخت، با مخالفت شديد روحانيّون مواجه شد؛ ازاين¬رو، به شرق ايران مهاجرت كرد و خود را به حضور «ويشتاسب» شاه بلخ رساند و در اين ملاقات با وجود مخالفت کاهنان او را به دين خود درآورد. و چون مردم ايران زمين فهميدند كه شاه آن¬ها زردشتي شده است، به سرعت به دين زردشتي گرويدند.
گفته¬اند: ارجاسب (دارندة اسب قيمتی) پادشاه توران زمين که از زردشتی شدن گشتاسب ناراضی بود، پس از مدّتي به بلخ حمله کرد و در جنگي كه در آن¬جا بين ايرانيان و تورانيان رخ داد، زردشت در سنّ هفتاد و هفت سالگي، در حالي كه در مقابل آتش مقدّس مشغول عبادت بود، به دست يكي از تورانيان به شهادت رسيد؛ و سپس اسفنديار پسر گشتاسب انتقام او را از ارجاسب گرفت.
زردشت با مبعوث دانستن خود از طرف «اهورامزدا» و واجب دانستن پرستش او، پرستش همه¬¬ خدايان قبلي (ديوان) و نيز سحر و جادو را ممنوع ساخت، و «مهر» يا «ميترا» را نيز عنوان فرشته¬ی روشنايي داد.
هر چند آرياييان هندي و ايراني ابتدا با هم بودند؛ ولي پس از جدايي، آريايي¬هايي كه در ايران كه سرزميني باير با آب و هواي خشك بود، مسكن گزيدند، مردمی واقع بين، باهوش، مستعد و کارپيشه گشتند و بالضّروره شبانی و کشاورزی اختيار کردند.
ولي آريايي¬های هند که در آب و هوای مرطوب و گرم جا گرفتند؛ چنان¬چه طبيعت انسانی ايشان و اوضاع زندگانی محلّ اقتضا می¬کرد، به آسايش و كم¬كاري و رخوت و بالضّروره به خيالات فلسفی و افکار شاعرانه و رياضت و عزلت گراييدند.
توحيد، ثنويّت و بي¬شمارپرستي
در اوستا سه نوع عقيده¬ی مختلف و متّضاد هست: توحيد، ثنويّت و بي¬شمارپرستي.
گات¬ها كه كهن¬ترين بخش اوستاست و احتمال داده¬اند كه از خود زردشت باشد، هر چند فرازهايي در آن هست كه شرك را مي¬رساند؛ چه در يسناي سوّم فقره ی 4 و يسناي دهم فقره ی 2 از گات¬ها اهريمن در مقابل اهورامزدا قرار گرفته است؛ ولي بيشتر يك متن توحيدي است؛ زيرا در آن سخن از خداي برتر و خالق هم آمده است كه همان اهورامزدا مي¬باشد و خالق همه چيز است. و نيز در گاثاها بيشتر «انگره مينيو: خرد خبيث» (اهريمن) در مقابل «سپنته مينيو: خرد مقدّس» قراردارد، نه در مقابل اهورامزدا.
چنان¬كه در «آخرين آيه¬ی گات¬ها» صراحت دارد، كه اهورامزدا موجب و مُوجد نور و ظلمت، هردو مي¬باشد. «اهورامزدا» (تواناي دانا) يا «يزدان» اراده¬ی¬ قدّوسي علوي خود را به وسيله¬ی¬ روحي مقدّس و نيكونهاد از قوّه به فعل مي¬آورد كه آن را «سپنته¬مينيو» ناميده-اند.
اَعمال الوهي به دستياري امشاسپندان (ارواح مقدّس) اجرا مي¬گردد و عبارتند از:
1 ـ «بهمن» (وهومنه) فرشته¬ی¬ پندار نيك و راستي و عدالت و حامي گلّه و اعمال خير و اجتماع ارواح نيكان در آسمان.
2 ـ «ارديبهشت»، فرشته¬ی راستي و درستي و عدالت و مسئول حفظ آتش.
3 ـ «شهريور» (خشتره وئيريّه)، فرشته¬ی قدرت و سلطنت ربّاني و خوب.
4 ـ «اسفند» (سپندارمذ) فرشته¬ی رحمت و بردباري و عهده¬دار آباداني و حامي زمين.
5 ـ «خرداد» (هئوروتات)، فرشته¬ی كمال و كاميابي و تندرستي و موكّل بر آب.
6 ـ «مرداد» (امرتات)، فرشته¬ی¬ بقا و جاوداني است و حافظ نباتات.
7 ـ «كوشوروان»، فرشته¬ی¬ عدالت و بركت؛ و هرگاه وارد روح و روان كسي شود، داراي فرّه¬ی¬ ايزدي شده و در نتيجه عافيت و قدرت مي¬يابد و حتّيٰ ممكن است به سلطنت رسد و در آخرت نيز سعادتمند است.
8 ـ «سروش»، فرشته¬ی¬ اطاعت و هاتف به ضماير. كلمه¬ی¬ سروش به همين معني در ادبيّات فارسي هم¬چنان تا زمان حاضر باقي مانده است. چنان¬كه حافظ گويد:
در راه عشق، وسوسه¬ی اهرمن بسي است هُش دار و گوش دل به پيام سروش كن
بعدها گفته شد: اهورامزدا خالق نور و همه¬ی امور خير است و «اهريمن» خالق ظلمت و همه¬ی¬ امور شرّ است. هر يك از اهورامزدا و اهريمن شش دستيار دارند؛ اهورامزدا و دستيارانش نور مطلق¬اند و اهريمن و دستيارانش ظلمت محض¬اند. دستياران اهريمن كه مخلوق او هستند، شش ديوند و مفاسد و قحطي و گرسنگي مخلوقات از آنهاست.
بدين ترتيب، در اوستا در مرحله¬ی¬ اوّل تعدّد خدايان مبني بر طبيعت¬پرستي وجود دارد، سپس ثنويّت و دوگانه¬پرستي و در مرحله¬ی¬ آخر يگانه¬پرستي به طور ضعيفي نمايان است.
قبل از آمدن اسلام، زردشتيان هيچ¬گونه آشنايي با توحيد نداشتند و پس از اسلام هم زردشتيان همواره از ثنويّت دفاع كرده¬اند. در سده¬ی¬ اخير كه پيشرفت علم و فلسفه سبب شده، توحيد جا بيفتد، ثروتمندان زردشتي هند و ايران «ابراهيم پورداود» را كه گبر پيري بود به خدمت گرفتند، تا زير نظر مؤبدان زردشتي هند و ايران، اوستا را باب روز كه توحيد است ترجمه كند و ايشان هم با تغييرات و دستكاري¬هاي بسيار اوستا را ترجمه كردند.
ترجمه¬¬ پورداود از اوستا با اصلش، كه موجود است، بسيار تفاوت دارد؛ از جمله ايشان همه¬جا خدايان ديگر در اوستا چون: بغ، يزدان و ايزد را فرشته ترجمه كرده؛ درحالي¬كه اين واژه¬ها نه فقط در فارسي پهلوي بلكه ¬اكنون نيز به معني خدا به كار مي-روند. خود پورداود نيز در ديباچه¬ی همين ترجمه¬اش از اوستا به¬جاي بسم الله «به نام يزدان بخشنده» آورده است.
ثنويّت مهم¬ترين اصل مذهب زردشتي
از نظر مذهب زردشتي، جهان به دو اصل نيك و بد تقسيم مي¬شود: يكي «سپنته¬مينو» به معناي مقدّس و نيك كه همة¬ نورها چون خورشيد، ماه، آتش و نيز همة¬ زيبايي¬ها و جانوران مفيد چون گاو و همه¬ی¬ خوبي¬ها چون راستي، نيكي از آن پديد آمده¬اند؛ و ديگر «انگره¬مينو» به معناي پليد كه همة زشتي¬ها و بدي¬ها و تاريكي¬ها، جانوران زيانبار، ديوان يعني مردم غيرآريايي و بيماري¬ها و رنج¬ها از آن صادر شده¬اند.
نه اهورامزدا الله است و نه اهريمن شيطان
در آيين زردشتي، اهريمن خالق شرّ و ظلمت است و ديوان خدايان شرّي هستند كه بدي مي¬آفرينند. از جملة¬ تحريفاتي كه در ترجمة اوستا و متون زردشتي به عمل آورده¬اند، اين است كه اهورامزدا را همان الله در اسلام قلمداد كنند و اهريمن را شيطان؛ در حالي كه نه اهورامزدا با الله مطابقت دارد و نه اهريمن؛ زيرا:
اوّلاً، در زردشتيّت اهريمن و هزاران خداي ديگر هست و اهورامزدا هنوز با اهريمن در نبرد است، تا آن¬كه در آخرالزّمان سوشيات بيايد و اهورامزدا به ياري او بر اهريمن غلبه كند و او را به درّه¬ی¬ ظلمت براند. درحالي كه در اسلام «الله» خالق همه چيز و ربّ-العالمين است. چنان¬كه قرآن¬كريم فرموده: «اَللهُ خالِقُ كُلِّ شَيءٍ: خدا خالق همه چيزاست.» (رعد 13/16)
ثانياً، در زردشتيّت، اهريمن خالق همه¬ی شرور و بدي¬ها ¬چون مرگ و سرما و مار و ملخ است؛ ولي در اسلام خدا خالق همه چيز از جمله مرگ و ظلمت است. چنان¬كه قرآن كريم فرموده: «جَعَلَ الظُّلُماتِ وَالنّورَ: خدا ظلمت¬ها و نور را پديد آورد.»(انعام 6/1) و ¬فرموده است: «اَلَّذي خَلَقَ المَوتَ وَالحَياةَ: خدا كسي است كه مرگ و حيات را آفريد.» (ملك 67/2)
ثالثاً، خدايي كه اسلام معرّفي مي¬كند، به هيچ¬وجه مادّي نيست؛ در حالي كه اهورامزدا مادّي است، به طوري كه مجسّمه¬اش را كه همه جا از جمله نقش رجب و نقش رستم و طاق¬بستان كشيده¬اند، شكل يك آدم دارد كه گيسوان مجعّد و يال و گوپال دارد و تاج سلطنت بر سر شاهان مي¬نهد.
رابعاً، ايرانيان كه قبلاً زردشتي بودند و بعداً مسلمانان شدند، «الله» را به «اهورامزدا» يا ايزد و يزدان ترجمه نكردند؛ بلكه به «خدا» ترجمه كردند كه مخفّف «خودآي» يعني ناآفريده است؛ زيرا اهورامزدا تنها خالق نيكي¬هاست؛ و ايزد و يزدان نيز همان خدايان كوچك اوستايي هستند كه حتّي پورداود زردشتي آن¬ها را به فرشته ترجمه كرده است.
شيطان هم در فارسي معادل ندارد؛ ازاين¬رو، اين¬كه بعضي شيطان را به «ديو» يا «اهريمن» ترجمه مي¬كنند، به هيچ¬وجه درست نيست و اصولاً ديو يا اهريمن به مفهوم حقيقي آن¬ها، از نظر قرآن كريم، به هيچ¬وجه وجود خارجي ندارند.
به همين دلايل بود كه چون اسلام در سرزمين ايران پا نهاد و مردم ايران با تعاليم عاليّه¬ و حقايق عقلي و منطقي اسلام آشنا شدند، احساس كردند كه از تاريكي و خرافه به در آمده و به نور و عقلانيّت وارد شده¬اند؛ ازاين¬رو، چنان به تعليمات خرافي زردشتي بي¬اعتنا شدند كه قسمت اعظم آنها از بين رفت. حتّي روحانيّون زردشتي كه مي¬ديدند در جهان اسلام و با وجود احكام نوراني آن، كتاب¬ها و تعليمات زردشتي اصلاً قابل عرضه نيستند، براي نجات زردشتيّت و انهدام آن به طور كلّي، خود بسياري از آن¬ را معدوم كردند، تا زردشتيّت كمتر مورد تمسخر قرار گرفته و رسوا گردد.
اوستا
از آن¬جا كه هيچ مورّخي نتوانسته به طور قطع زمان زردشت را معلوم دارد، طبعاً تاريخ نگارش اوستا هم نامعلوم است. از اوستا هم تنها بخش «گاثاها»ي آن را سروده¬ی خود زردشت مي¬دانند، امّا ديگر بخش¬هاي اوستا اشخاص ديگر در زمان¬هاي بعد نگاشته¬اند.
گفته¬اند: در زمان هخامنشيان تنها دو نسخه از اوستا بوده كه يكي از آن¬ها در گنج شايگان و ديگري را در خزانة¬ استخر گذارده بودند؛ و چون اسكندر قصر شاهان هخامنشي را در استخر به آتش كشيد، نسخه¬ی آخري بسوخت و دستور داد، تا آن¬چه هم راجع به طبّ و نجوم در نسخه¬ی¬ اوّل بود، به يوناني ترجمه شود و بعد آن را هم بسوخت.
و چون اشكانيان روي كار آمدند، بلاش پادشاه اشكاني دستور داد، آن¬چه كه از اوستا در سينه¬هاي مردمان است جمع¬آوري كنند و بنگارند.
و چون اردشير بابكان كه خود از مؤبدزادگان بود به پادشاهي رسيد، به دستياري مؤبدي به نام «تَن¬سَر» از نو اوستا را جمع¬آوري كرد و به زبان روز نگاشت و به دستور شاپور اوّل ساساني مطالبي در مورد طبّ و نجوم از يوناني و هندي ترجمه و بدان افزوده شد.
بالاخره در زمان شاپور دوّم شورای بزرگی به رياست «مؤبد مؤبدان» تشکيل شد و متن قطعی «اوستا»ی جديد را به زبان پهلوي يعني زبان روز مردم ترجمه کردند و همان متن تا اواخر دورة¬ ساسانيان رواج داشت. در حملة¬ مسلمين به ايران هم بخش¬هايي از اوستا از بين رفت. پس از گسترش اسلام در ايران، زردشتيان در قرن سوّم هجری بار ديگر به جمع¬آوری اوستا پرداختند. ( مروج الذّهب 1/229 و تاريخ طبری 1/402)
به هر حال، اوستاي موجود شامل پنج بخش است. بدين ترتيب:
1 ـ يسنا، كه به معناي نيايش است و شامل سرودهاي گات¬ها قديمي¬ترين كتاب اوستا است. يسنا 72 فصل دارد و گات¬ها كه به نظم است، شامل هفده سرود آن مي¬باشد.
2 ـ خُرده اوستا: يعنی اوستای کوچک، گزيده¬ای از بخش¬هاي اوستاست كه شامل دعاهايی است که در نمازهای يوميّه و يا در مراسم و جشن¬های زردشتيان قرائت می¬شود.
3 ـ يَشت¬ها: يشت¬ها نيايش¬هايي به درگاه همان خدايان باطل شده مانند ميترا، آناهيتا، وايو، بهرام به وسيله¬ی زردشت است كه بعد از او دوباره به وسيله¬ی مغان وارد دين زردشتي شد. 21 يشت¬ در اوستا هست و ظاهراً بسياري ديگر از آن¬ها هم از بين رفته¬اند.
4 ـ ويسپرد: ويسپرد كه 24 فصل دارد و به معني رادمردان است، شامل دعاها و سرودهايي است كه در ستايش ايزدان و پارسايان وحاميان دين مزديسنا و پديده¬هاي نيك آفرينش مي¬باشد و در مراسم عبادي و جشن¬هاي مذهبي خوانده مي¬شود.
5 ـ ونديداد: ونديداد 22 فصل دارد و شامل احكام ديني هم¬چون نجاسات، طهارت و دعاها و افسون¬ها براي دربند كردن ديوهاست كه هر زردشتي بدان سر و كار دارد.
«زند» و «پازند»: در زمان ساسانيان اوستا به نام «زند» و زند هم به زبان معمولي به نام «پازند» شرح شد. چون مؤبدان ديدند مردم به جاي خواندن اوستا به خواندن زند و پازند می¬پردازند، خواننده¬ی اين دو را «زنديک» خواندند که در عربی «زنديق» مرادف کافر شد.
دين¬كرت : كتاب ديگر زردشتيان «دين¬كرت» است كه به معني اعمال ديني است و در آن از احكام و قوانين زردشتي صحبت مي¬شود.
بندهش : بندهش يك كتاب فلسفي ـ ديني در زمينه¬ی هستي، خلقت و معاد مي¬باشد.
ارداويراف¬نامه: ديگر از كتاب¬هاي معروف بين زردشتيان «ارداويراف¬نامه» است كه آن را يك روحاني برجسته¬ی زردشتي به نام «ارداويراف» نگاشته است و به قول خودش جواب مسائل ديني را در عالم خلسه از زردشت پرسيده و بعداً آن¬ها ر¬ا به رشته تحرير آورده است.
دين كار و كوشش: بعضي از كارهايي كه در دين زردشتي بر آن تأكيد شده است، عبارتند از: حفر قنوات، كاشتن درخت، پرورش دام و طيور، از بين بردن حيوانات موذي، از بين بردن علف¬هاي هرز، سيركردن گرسنگان و حيوانات، كمك به بيماران و مستمندان، تكثير نسل، آلوده نكردن آب¬ها، كوشش در آباداني شهرها، پيشه كردن راستي و درستي، مفيد بودن براي خانواده و اجتماع و دوري از عزلت و تن پروري.
ازدواج با محارم
يکی از عادات و آداب زشت زردشتيان که به ندرت در ميان کيش و مذهب ديگری يافت می¬شود، ازدواج با محارم هم¬چون خواهر و مادر بوده است.
«يعقوبی» مورّخ معروف که خود ايرانی است ¬گويد: «ايرانيان با مادران و خواهران خود ازدواج می¬کردند و اين کار را نوعی صله¬ی رحم و عبادت می¬دانستند.» (تاريخ يعقوبی 1/152 )
و مورّخ ديگر «مقدّسي» ¬گويد: زردشتيان ازدواج با خواهران ودختران را حلال مي¬دانند و در برابر مخالفان به رفتار آدم (ع) استدلال مي¬كنند. (آفرينش و تاريخ، ص 574)
در روايت است که شخصي در حضور «امام صادق (ع)» از ديگری پرسيد که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت: او يک ولدالزّنايی است. امام برآشفت که اين چه سخنی بود؟ آن مرد گفت: قربانت گردم، او مجوسی است و مادرش دختر پدرش است؛ و لهذا هم مادرش است و هم خواهرش، پس قطعاً ولدالزّنا است. امام فرمود: «مگر نه اين است که در دين آن¬ها اين عمل جايز است و او به دين خود عمل کرده است؟ پس تو حقّ نداری او را ولدالزّنا بخوانی.» ( وسايل الشّيعه ابواب حدود، ص 439)
رسوم بسيار زشت ديگري در مورد زن بين زردشتيان معمول بوده است، از جمله اين كه: شوهر حقّ داشته زن خود را به مرد ديگري كه محتاج است عاريه دهد.
آتش و آتشكده¬هاي معروف
از آن¬جا كه كيش زردشتي الهي و آسماني است، بايد بگوييم كه آتش¬پرستي جزء آيين زردشتي نبوده، بلكه بعدها بدان افزوده شده است. و طبق نظر محقّقين كوروش سنّت عبادت در برابر آتش را از مردمي ديگر اقتباس كرد و كم كم در زمان ساسانيان جزء آيين زردشت قلمداد شد. به هر حال، تعظيم و تقديس و تکريم و پرستش آتش نه فقط در كيش مغان كه قبل از زردشت بودند، بلكه بعد از زردشت نيز سخت مورد توجّه قرار گرفت؛ به طوری که هم آتش را قبله قرار می¬دادند و هم آن را پرستش می¬کردند؛ لذا در دورة ساسانی زردشتيان به نام «آتش¬پرستان» معروف بودند.
«فردوسی» شاعر حماسي ايران در اين زمينه گويد:
هر آن کس که بر سنگ آهـن زدی از او روشنــــــــايی پديد آمدی
جهاندار پيش جهــــــــــــان¬آفرين نيايش همی کرد و خواند آفرين
که او را فروغی چنين هـــــديه داد همين آتش آن¬گه قبله نهـــــاد
بگفتــــــا فروغی است اين ايزدی پرستيــــــــد بايد اگر بخردی
و «دقيقی» که خود زردشتی است، پيام فرشته به زردشت را چنين نقل می¬کند:
پيامی بر از من به گشتاسب شاه بگو کای خـداوند ديهيم و گاه
سپردم به تو کـــار هر «آذری» کجــــا زان ببينی به هرکشوری
نکوشنـــــــد در کشتن آذران به آب لطيف و خـــاک گران
بفرمـــــــای با مؤبدان و ردان بدان پاک پاکيزه دل هربــدان
مغان را ببندند و کوشش کنند همه «آذران» را «پرستش» کنند
در زمان ساسانيان چون دين و دولت يكي بود، آتشكده¬هاي بسيار و پر رونق در سراسر ايران ساخته شده بود. آتشكده¬ها در ساختماني هشت ضلعي ساخته مي¬شد و پيوسته روشن نگه داشته مي¬شد. آتشبان آتشكده «آذربان» يا «هيربد» ناميده مي¬شد.
در هر شهري آتشكده¬اي بوده؛ ولي سه آتشكده در ايران اصلي بودند: يكي «آتشكدة آذرفرنبغ» در كاريان فارس نزديك فيروزآباد که مخصوص مؤبدان بوده و گفته¬اند: در حمله¬ی مسلمين به ايران، روحانيان زردشتي مقداري از آتش آن آتشكده را با خود به هند بردند؛ ازاين¬رو، آتش¬ماية آتشكده¬هاي زردشتيان كنوني در هند از آن آتشكده است. ديگر «آتشكده¬ی آذرگشسب» درآذربايجان كه مخصوص شاهان بوده و خرابه¬هاي آن هنوز در جايي به نام «تخت¬سليمان» در جنوب¬شرقي مراغه باقي است و سوّم «آتشكده¬ی برزين مهر» كه ويژه¬ی¬ پيشه¬وران و كشاورزان بوده و در اطراف نيشابور قرار داشته است.
«فردوسي» در داستان رفتن كيكاوس و كيخسرو به آتشكده¬ی¬ آذرگشنسب گويد:
ببــاشيم در پيش آذر به پاي مگر پاك يزدان بود رهنماي
به جايي كه او دارد آرامگاه نمايد نماينــــــده¬ی داد راه
سلاطين ساسانی هر چند خود را اهورامزداپرست مي¬خواندند، خود را هم از نژاد خدايان می¬دانستند. چنان¬که انوشيروان ضمن نامه¬ای به يوستينيانوس قيصر روم خود را قهرمان قهرمانان و ساخته¬شده به صورت يزدان و وجودی الهی و واجب¬الإحترام خوانده است. (تاريخ بيزانس، ص 1058 )
سوشيانت مصلح جهاني
يكي از مهم¬ترين ويژگي¬هاي مثبت دين زردشتي و امتياز آن بر اديان آن روز ايراني و نيز بر بسياري از اديان ديگر اين است كه به آينده¬ی¬ بهتر نويد مي¬دهد، آينده¬اي كه در آن خوبي بر بدي و خوبان بر بدان پيروز مي¬شوند. بدين معني كه سرانجام اهورامزدا به وسيله¬ی¬ سوشيانت و امشاسپندان و ايزدان و روان¬هاي نيكان بر اهريمن و ديوان پيروز مي-شود و او را به درّه¬ی¬ ظلمت و تاريكي مي¬راند؛ و بدين ترتيب، خوبي و روشنايي همه جا را فرامي¬گيرد و بدي و ظلمت براي هميشه رخت برمي¬بندد.
بدين معني كه ازنظر آيين زردشتي، عمر جهان دوازده هزار سال است كه به چهار دوره-ی سه هزار ساله تقسيم مي¬شود: در سه هزار سال نخست، جنگ معنوي بين اهورامزدا يا عالَم روشنايي و اهريمن يا عالم تاريكي درمي¬گيرد. در سه هزار سال دوّم که دوره¬ی¬ آفرينش مادّيّات است، هر يک از اهورامزدا و اهريمن دستياران خير و شرّ خويش را می¬آفرينند. در دوره¬ی¬ سوّم كه با آفرينش انسان آغاز مي¬شود، جنگ عملي بين اهورامزدا و اهريمن درمي¬گيرد. دوره¬ی چهارم، با ظهور زردشت و حكومت روحاني او آغاز می¬شود و براي اين¬كه نيكان و اهوراييان دينداري را براي مردم بازگو كنند و به خواب غفلت نروند و فريب اهريمن نخورند و به بدي نگرايند، سر هر هزار سال يكي از نوادگان زردشت به نام¬هاي: هوشيدر، هوشيدر ماه و سوشيانت (نجات¬دهنده) ظهور خواهند كرد.
و چون سوشيانت كه آخرين موعود است ظهور كند، جنگ نهايی بين اهورامزدا و نور و روان¬هاي نيك از يک طرف و اهريمن و ديوان و ظلمت از طرف ديگر درمی¬گيرد. اهورامزدا به وسيله¬ی¬ سوشيانت و پيروانش يعني روان¬هاي پاك با شدّت به جنگ با اهريمن و پيروانش مي¬پردازد و آن¬ها را شكست مي¬دهد و به اسفل¬السّافلين فراری می¬دهد و تا ابد آن¬ها در تاريكي و خواري خواهند ماند و خوراكشان جاودانه سّم مهلكي خواهد بود.
با پيروزي اهورامزدا بر اهريمن، نور هم بر ظلمت و حقّ هم بر باطل غالب مي¬شود؛ و آن¬گاه قيامت برپا می¬شود، مردگان برمی¬خيزند و جهاني نو پديد مي¬آيد كه در آن جز نور و راستي و درستي و شادي نيست و جهانيان براي هميشه در رفاه و سعادت خواهند بود.
از نظر مذهب زردشتي، مبارزه¬ با اهريمن از طريق رعايت اصول اخلاقي و پاكي و با اجراي مراسم خاصّ ديني كه بر اساس دستورالعمل كلّي پندار نيك، گفتار نيك، و كردار نيك مي¬باشد، صورت مي¬گيرد.
اعتقادات و رسوم زردشتيان امروز: پرستش اهورامزدا، پاكيزگي و پارسايي، پوشيدن سدره (جامه¬ی زردشتيان كه از نُه تكّه بافته شده)، بستن كمربندي از هفتاد و دو نخ پشمي كه نشانة پاكيزگي و بي¬آزاري است، برگزاري آيين و مراسم اموات، دستگيري از نيازمندان و تنگدستان، برگزاري جشن¬هاي مذهبي و به جا آوردن نمازهاي پنجگانه.
نماز و عبادت در دين زردشتي
در دين زردشتي روزه وجود ندارد؛ امّا پنج نوبت نماز دارند. نماز در كيش زردشتي بايد با بدن پاك و نيز با لباس و مكان پاك و غيرغصبي و با وضو در مقابل اهورامزدا انجام گيرد. وضو در دين زردشتي عبارت است از: سه بار شستن دست تا مچ و تمام صورت و پاها تا قوزك؛ و در صورت نبودن آب يا به واسطة¬ زخم در صورت و دست¬ها بايد تيمّم كرد؛ يعني سه بار دست را به روي خاك زد و به صورت و پشت دست¬ها كشيد و آن¬گاه به طرف نور كه عبارت است از آفتاب، ماه، چراغ و آتش نماز گزارد.
زردشتيان پنج بار نماز مي¬گزارند: نماز صبح از برآمدن خورشيد تا نيمروز، نماز ظهر از نيمروز تا عصر، نماز عصر از عصر تا مغرب، نماز مغرب از غروب تا نيمه¬ی شب، و نماز عشاء از نيمه شب تا دميدن خورشيد. نماز زردشتيان ركوع و سجود ندارد. قرائت نماز در نمازهاي مختلف زردشتيان متفاوت است:
در نماز اوّل مي¬خوانند: به خوشنودي اهورامزدا. به نام خداوند بخشاينده¬ی بخشايشگر مهربان. پاكي و راستي بهترين نيكويي است و مايه¬ی سعادت، سعادت از براي كسي است كه راست و خواستار بهترين راستي است.
در نماز دوّم مي¬خوانند: به خوشنودي اهورامزدا. به نام خداوند بخشاينده¬ی بخشايشگر مهربان. همان¬گونه كه سردار دنيا (اهو) نيرومند است، به همان اندازه سردار دين (رتورد) نيز به مناسبت پاكيش نيرومند است. موهبت انديشة نيك (وهومن) لقب كسي است كه برابر خواستة مزدا رفتار كند. سلطنت اهورايي ويژة¬ كسي است كه بينوايان را دستگيري كند.
و در نماز سوّم مي¬خوانند: مزدااهورا آگاه است از آن كسي كه در ميان موجودات ستايشش بيشتر و بهتر است، به حسب راستي. اين¬چنين مردان و اين چنين زنان را مي-ستاييم.
جشن¬ها و اعياد زردشتيان
زردشتيان سال را به دوازده ماه سي روزي تقسيم می¬کردند که هر ماه نام مخصوصي داشت و پنج روز قبل از عيد نوروز را هم «پنجه¬ی دزيده» مي¬گفتند. هر روز ماه هم اسمی داشت كه دوازده روز از اين نام¬ها با نام ماه¬ها يكي بود. و چون نام ماه و روز يكي مي¬شد، جشن مي¬گرفتند. اسم اكثر ماه¬ها چون ارديبهشت، شهريور، خرداد، مرداد، آبان، آذر و بهمن، هنوز هم در ايران به همان نام¬ها هستند.
جشن¬ها و اعياد مهمّ زردشتيان عبارت بودند از:
1 ـ عيد نوروز: مهم¬ترين عيد زردشتيان «عيدنوروز» بوده كه در اوّل فروردين بوده است. اين جشن را به جمشيد نسبت مي¬دهند و هم¬اكنون نيز در ايران و افغانستان و آسياي ميانه و قفقاز با قوّت تمام جشن گرفته مي¬شود. جشن نوروز در واقع جشن طبيعت است؛ چون در فروردين، زمين كه در زمستان مرده و افسرده بود، با معتدل شدن هوا، از نو شروع به فعّاليّت مي¬كند، تخم گياهان سبز مي¬شوند، درختان از نو جوانه و شكوفه مي¬دهند، پرندگان و جانوران از نو لانه و آشيانه مي¬سازند و...؛ ازاين¬رو، شايسته است، كه انسان¬ها با طبيعت هماهنگي كرده و جشن بگيرند، مخصوصاً در اخلاق و رفتار خود تجديد نظر كرده و سعي نمايند تغييري اساسي در جهت تكامل به خود دهند.
در اين عيد ـ چنان¬كه هم اكنون هم عمل مي¬شود ـ ايرانيان تمام خانه و فرش و اثاث را تميز مي¬كنند و به اصطلاح خانه تكاني مي¬كنند، لباس¬هاي نو مي¬پوشند، غذاهاي خوب مي¬خورند و به ديد و بازديد يكديگر مي¬روند و شيريني و آجيل و ميوه صرف مي¬كنند كه هم نظافت در اسلام بسيار با اهمّيّت است و هم ديد و بازديد.
عيد نوروز از نظر اسلام هم مورد توجّه است. چنان¬كه دعاي تحويل سال در اين مورد وارد شده است. توجّه شود كه اسلام در همين دعاي تحويل سال، به اين عيد طبيعت جهت داده است. چنان¬كه مي¬خوانيم: «يا مُدَبِّرَ الَّيلِ وَالنَّهارِ، يا مُحَوِّلَ الحَولِ وَالاَحوالِ، يَا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَالاَبصارِ؛ حَوِّل حالَنا اِلي اَحسَنِ الحالِ»: اي تدبيركننده¬ی¬ شب و روز، اي گرداننده¬ قدرت¬ها و حال¬ها، اي دگرگون كننده¬ی دل¬ها و ديده¬ها؛ حال ما را به بهترين حال بگردان.
و نيز در اخبار اسلامي آمده: روز غدير» «علي (ع)» به دستور خدا از طرف پيامبر (ص) به امامت و ولايت برگزيده شد و «امام زمان(عج)» در روز نوروز ظهور مي¬كند.
2 ـ جشن مهرگان: جشن مهّم ديگر زردشتيان «جشن مهرگان» است كه در شانزدهم مهر بوده. اين روز چنان¬كه معلوم است، جشن برداشت محصول و پايان كار كشاورزي بوده است. در افسانه¬هاي ايراني نيز آمده است كه در اين روز بوده كه ايرانيان به رهبري كاوة آهنگر بر ضحّاك ستمگر كه از تازيان بود پيروز شدند و فريدون را كه از خانوادة جمشيد بود، به تخت سلطنت نشاندند.
جشن مهرگان پس از اسلام هم در دربار سلاطين رواج داشته و شعرا در بارة¬ آن اشعاري سروده¬اند. از جمله «مسعود سعد سلمان» بيت زيبايي دارد كه در آن هم به جشن مهرگان اشاره نموده و هم به معاني مختلف مهر:
ماه مهر و روز مهر و جشن فرّخ مهرگان مهر بفزا، اي نگارِ مهرْچهر، مهربان
3 ـ جشن سده: جشن¬ مهمّ ديگر زردشتيان «جشن سده» بوده كه منسوب به «صد» است و زمان آن دهم بهمن بوده است و از آن جهت آن را سده مي¬گفته¬اند كه در آن روز پنجاه شب و پنجاه روز به عيد نوروز مانده است؛ و بنا به قولي ديگر، ازآن¬رو به اين جشن سده گفته¬اند كه صد روز از اوّل نيمه¬ی دوّم سال يعني شانزدهم مهر مي¬گذشته است. جشن سده هم¬اكنون نيز زردشتيان با برپايي خرمن¬هايي ازآتش جشن می¬گيرند.
ايرانيان قديم سال را به دو فصل تقسيم كرده بودند، يكي فصل تابستان كه از اوّل فروردين شروع مي¬شد و تا آخر مهر يعني هفت ماه ادامه داشت؛ و ديگر فصل زمستان كه از اوّل آبان شروع مي¬شد و تا آخر اسفند ادامه داشت. هر ماه هم سي روز بود و پنج روز اضافيش را در آخر اسفند به نام «پنجه¬ی دزديده» قرار مي¬دادند. در افسانه¬هاي ايراني هم آمده است كه در اين روز هوشنگ، شاه ايران، آتش را كشف كرده است.
4 ـ جشن¬پنجه: اين جشن كه در پنج روز پنجه¬¬ دزديده انجام مي¬شد براي روان مردگان و شادي روح آنان طلب آمرزش مي¬كردند. اين رسم هم¬اكنون نيز ايرانيان انجام مي¬دهند و قبل از عيد نوروز به گورستان¬ها رفته و براي اموات طلب آمرزش مي¬كنند.
طبقات اجتماعي زردشتيان
زردشتيان مردم را به پنج طبقه تقسيم كرده بودند: شاهان و شاهزادگان، روحانيون(مؤبدان)، سپاهيان، كشاورزان و پيشه¬وران. اين طبقات موروثي بودند و افراد هيچ طبقه¬اي حقّ نداشتند به طبقه¬ی ديگر بروند؛ يعنی شاهزاده شاه می¬شد، ولو اين¬که ابله بود؛ روحانی¬زاده روحانی مي¬شد، هرچند يزيد بود؛ و فرزندِ کشاورز و پيشه¬ور می¬بايد کشاورز و پيشه¬ور شوند، هرچند نابغه باشند؛ جز آن¬كه گاهي شاهان بعضي افراد را كه شجاع تشخيص مي¬دادند، به طبقه¬ی¬ سپاهيان مي¬آوردند. خواندن و نوشتن هم مخصوص طبقه¬ی¬ شاهان و روحانيون بود.
مؤبدان: روحانيون زردشتي را «مؤبد» مي¬گفتند و بزرگ همه را «مؤبدان مؤبد». مؤبدان در ابتدا كارشان تنها انجام مراسم مذهبي، روشن نگاهداشتن آتشكده¬ها، انجام مراسم قرباني، مراسم ولادت و ازدواج و مرگ، تعليم و تربيت اطفال و قبول توبه¬ی گناهكاران در مقابل كفّاره بود. ولي در عهد ساسانيان، همه¬ی¬ اين كارها را به روحانيون درجه¬ی¬ دوّم واگذار كردند و روحانيون درجه¬ اوّل در دربار شاهان به رتق و فتق امور مملكت پرداختند و هر چيزي منوط به تصديق و تأييد آن¬ها شد و درنتيجه صاحب ثروت وقدرت فراوان شدند تا آن¬جا كه تاج بر سر شاهان مي¬گذاشتند يا آن¬ها را ازتخت سلطنت پايين مي¬كشيدند.
اهل کتاب بودن زردشتيان
اگر اسلام آيين مجوس را از جمله¬ی¬ اديان آسماني معرّفي نمي¬كرد و با آنان مانند اهل كتاب برخورد نمي¬كرد، براي ما مشكل بود آن را به عنوان يكي از اديان الهي بشناسيم.
در «قرآن¬¬کريم» مجوس در رديف اهل کتاب آمده. چنان¬که يك¬جا فرموده: «اِنَّ الَّذينَ آمَنوا وَالَّذينَ هادوا وَالصَّابِئينَ وَالنَّصاري وَالمَجوسَ وَالَّذينَ اَشرَكوا؛ اِنَّ اللهَ يَفصِلُ بَينَهُم يَومَ القِيامَةِ: آنان که ايمان آورده¬اند و کسانی که يهودی شدند و صابئي¬ها و مسيحيان و مجوس و کسانی که مشرک¬اند، خداوند روز قيامت ميانشان داوری خواهد کرد.» (حجّ 22/17 )
در اين آيه، مردم به سه فرقه تقسيم شده¬اند: 1 ـ مؤمنان (مسلمانان). 2 ـ اهل كتاب: يهود، نصارا، صابئان و مجوسيان. 3 ـ مشركان. اين سه فرقه با ذكر اسم موصول «اَلّذين» از هم جدا شده¬اند؛ ولي چهار گروه اهل كتاب با حروف وصل «واو» به هم پيوسته¬اند. ازاين¬رو، مجوس از مشركان جدا شده و در رديف يهود و نصارا و صابئان قرار گرفته است.
بنا بر روايتی، پيامبر اسلام (ص) فرموده است: «سِنوا بِهِم سُنَّةَ اَهلِ الکِتابِ»: با زردشتيان مانند اهل کتاب رفتار کنيد.» ( بحارالانوار 104/119)
و در روايت است: مشركان مكّه از پيامبر (ص) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد و اجازة بت¬پرستي به آنها بدهد. پيامبر (ص) فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمي¬گيرم. آن¬ها در پاسخ نوشتند: ولي شما از مجوس منطقه¬ی¬ «هجر» جزيه گرفته¬اي! پيامبر (ص) فرمود: «اِنَّ المَجوسَ كانَ لَهُم نَبِيٌّ فَقَتَلوهُ وَ كِتابٌ اَحرَقوهُ: مجوس پيامبري داشتند و كتاب آسماني، پيامبرشان را به قتل رساندند و كتاب او را سوزاندند.» (وسايل 11/96 )
و در روايتی آمده: علی (ع) بر فراز منبر فرمود: «سَلوني قَبلَ اَن تَفقِدوني: از من سؤال كنيد، پيش از آن¬كه مرا نيابيد.» اشعث بن ¬قيس» گفت: چگونه از مجوس جزيه گرفته مي¬شود، در حالي كه كتاب آسماني و پيامبري نداشته¬اند؟ علي (ع) فرمود: «قَد اَنزَلَ اللهُ اِلَيهِم كِتاباً وَ بَعَثَ اِلَيهِم نَبِيّاً: مجوسيان دارای کتاب آسمانی بودند و خداوند پيامبري به سوي آنها مبعوث فرمود؛ ازاين¬رو، مانند اهل کتاب جزيه می¬دهند.» (وسايل 11/96)
برج خاموشان: چون از نظر آيين زردشتي نبايد آب و خاک وآتش را با جسد مرده كه نجس است آلود؛ زردشتيان مردگان خود را بر بالای تپّه¬ای بلند به نام «برج خاموشان» می¬نهادند و کرکس¬ها در مدّت کوتاهی از آن جز استخوان¬هايی باقی نمی¬گذاشتند. و چون استخوان¬ها خشک می¬شدند، آنها را می¬بردند و در چاهی عميق می¬ريختند.
معاد و زندگي پس از مرگ
بنا بر منابع زردشتي روان مرده در سه شب اوّل مرگش بر سر پيكر خاكي خود مي¬نشيند و در گذشتة كردارها و پندارها و گفتارهاي خوب و بد خود مي¬انديشد. هرگاه نيكوكار و راستين باشد، فرشتگان پاك گوهر وي را نوازش خواهند داد؛ و اگر بدكار و دروغزن باشد، ديوان پليد بر فراز سر او به پرواز درآمده و او را آزار مي¬رسانند. چون روز چهارم در رسد، روان مرده به سوي پل جينوت كه گذرگاه همة¬ مردگان است، روان مي¬شود و در برابر آن پل ميترا و همكارانش، يعني سروش و راشنو (ايزدرشن) او را به داوري مي-خوانند. در دست راشنو ترازويي است كه در دو كفّه¬ی آن كردارهاي نيك و بد او را از روي آماري كه دو گنجور آن را مهيّا كرده¬اند، مقابل نهاده، مي¬سنجند؛ آن¬گاه در باره¬ی¬ او فرجامي صادر مي¬گردد و روان مرده به سوي پل جينوت روان مي¬شود، تا از آن درگذرد.
برحسب تعاليم زردشتي چون روزي اين جهان به آخر برسد، رستاخيز عامّ واقع خواهد شد. در آن روز خوبي¬ها و بدي¬هاي هركس را شمار خواهند كرد. خوبان و بدان با روح و جسم خود هردو وارد بهشت و دوزخ خواهند شد و سه روز در آن¬جا خواهند بود؛ ولي اين سه روز براي گنهكاران نُه هزار سال جلوه مي¬كند. پس از پايان سه روز سيلي سوزان از فلزّات گداخته جاري خواهد شد كه عبور از آن براي براي بزه¬كاران بسيار عذاب¬آور است؛ درحالي كه براي نيكوكاران اين سيل هم¬چون رودخانه-اي از شير گرم به نظر مي¬رسد.
در بهشت زردشتيان مانند بهشت مسلمانان انواع نعمت¬ها هست و در آن آفتاب هرگز غروب نمي¬كند؛ ولی از آن¬جا كه در دين زردشتي آتش مقدّس است، دوزخ آن¬ها از آتش نيست، بلكه جايي است بسيار سرد، كثيف و متعفّن، با انواع جانوران آزاردهنده. در دوزخ به قدري شكنجه¬ها طاقت¬فرساست كه گناهكار بعد از سه روز گمان مي¬كند كه نه هزار سال است در دوزخ است و از اعماق ظلماني آن فرياد شيون و آه و ناله به گوش مي¬رسد.
اوضاع ايران زردشتی به هنگام ظهور اسلام
جنگ¬های ممتد بين ايران و روم نيروی هر دو کشور را تحليل برده بود، مخصوصاً آخرين جنگ که در زمان خسرو پرويز رخ داد و به نفع روم تمام شد، بيش از پيش قدرت ايران را ضعيف کرده بود. شاهان ساسانی بسيار عيّاش و تجمّلاتی بودند. خسرو پرويز سه هزار زن و دوازده هزار کنيزک رامشگر داشته است. شش هزار نفر پاسبانيش می¬دادند. هشتصد و پنجاه اسب مخصوص سواری داشته و نهصد و شصت فيل و دوازده هزار استر مخصوص حمل بار و بنة او بوده است. شاهان ساسانی خود را در جميع امور مملکت فاعل مايشاء می¬دانستند و سخت انتقاد ناپذير بودند و اگر گاهی هم مشورتی می¬کردند، از حدود تشريفات تجاوز نمی¬کرد. چنان¬که در يک مورد دبيری نظری عليه نظر انوشيروان اظهار داشت و او فرمان داد که با ضربات قلمدان او را به هلاکت رساندند.
علوم و فنون در دوره¬ ساسانی
هر چند بی¬ترديد قوم ايرانی يکی از اقوامی است که هم استعداد سرشار دارد و هم در پيشرفت علم و صنعت بشری سهم به سزايی داشته است. چنان¬که گفته¬اند: قريب هشتاد در صد فرهنگ و تمدّن اسلامی از آنِ ايرانيان است، ولی در دورة ساسانی حتّيٰ يک دانشمند برجسته در ايران ديده نمی¬شود. و اين هم بی¬ترديد بايد معلول دو چيز دانست: يکی رژيم ستم¬شاهی و طبقاتی ساسانيان و ديگر دين زردشتی.
از سخنان زردشت
1 ـ پندار نيك آن است كه مرد پرهيزكار بينديشد و آن را از همه چيز برتر شمارد.
2 ـ گفتار نيك آن است كه پروردة¬ خرد باشد.
3 ـ كردار نيك آن است كه پرستندگان راستي آن را بستايند.
4 ـ آن¬كه به بدي ياري كند بد است وآن¬كه به پاكي ياري¬كند نيك است وپاكان يارش.
5 ـ آن¬كه زمين دارد و كشاورزي نمي¬كند، از زمين خواهد شنيد كه اي مرد، برو و بر در ديگران به دريوزه بايست، تا مگر ريزة خواني بيابي.
6 ـ تن و جان خود را با خوراك پاكيزه و نيرومند كنيد، تا از عهدة فرايض دين و كشاورزي و پروردن فرزندان برآييد.
7 ـ آن¬كه زن دارد، برتر از آن است كه زن ندارد.
8 ـ آن¬كه خانه و خانواده دارد، برتر از آن است كه ندارد. آن¬كه فرزند دارد، برتر از آن است كه ندارد. آن¬كه دارايي دارد، برتر از آن است كه ندارد.
9 ـ بهترين نعمت، پرهيزكاري است.
10 ـ توانگري كه به درويشان نبخشايد، بر زاد و رود ديوان مي¬بخشد. ( به نقل از خلاصه اديان دکتر مشکور، ص 112)