سایت اصول دین

اعتماد به نفس

دکتر رحمت الله قاضیان

10 ـ اعتماد به نفس.

يكي از مسائلي كه نه فقط در اديان ـ مخصوصاً دين اسلام ـ اهمّيّت فوق العادّه دارد، بلكه امروزه از نظر تعليم و تربيت هم بسيار با اهمّيّت است «اعتماد به نفس» است. اعتماد به نفسي كه اسلام بر آن تأکيد می¬ورزد، اين است كه اميد انسان از هر چيزي جز عمل خودش ببُرّد. و نيز اسلام بر آن است كه پيوند انسان با هر چيز و هر كس از راه عمل است و كسي جز با عمل نمي¬تواند با ائمّه¬ی معصومين (ع) و پيامبر اکرم (ص) و در نهايت خدا پيوند داشته باشد.

رسول اكرم (ص) در يكي از مسافرت¬ها به اصحاب دستور فرود دادند. آن¬گاه خود به جهتي حركت فرمود. مسافت زيادي كه پيمود، برگشت و عقال يعني زانوبند شترش را از خرجينش بيرون آورد و به پاي شترش بست و آن¬گاه دوباره به طرف همان مسير حركت فرمود. اصحاب گفتند: يا رسول الله، مي¬فرمودي تا ما اين كار را بكنيم،‌ شما چرا اين همه راه را پيمودي؟ فرمود: «لايَستَغنِ اَحَدُكُم‌ مِن غَيرِهِ، وَلَو بِقَضمَةٍ مِن‌ سِواك: هيچ يک از شما از ديگری بي¬نياز نيست، ولو براي يك چوب مسواك باشد». ( محدّث قمی، کحل البصر، ص 69)

11 ـ امانت و خيانت

امانت از مهم¬ترين ارزش¬هاي اسلامي و اخلاقي است و عكس آن خيانت از بزرگ¬ترين گناهان و نكوهيده¬ترين رذايل اخلاقي است. امانت سبب اعتماد و پيوند افراد اجتماع به يكديگر و نظم امور آن¬هاست؛ و خيانت سبب هرج و مرج جامعه و عدم اعتماد آن¬ها به يكديگر است؛ ازاين¬رو، در آيات و احاديث بر روي امانت بسيار تأكيد شده است.

قرآن كريم مي¬فرمايد: «اِنَّ اللهَ يَأمُرُكُم اَن تُؤَدّوا الاَماناتِ اِلی اَهلِها: خدا به شما فرمان مي¬دهد كه امانت¬ها را به صاحبانشان پس دهيد.» ( نساء 4/58 )

و مي¬فرمايد: «فَاِن اَمِنَ بَعضُكُم بَعضاً فَليُؤَدِّ الَّذي اؤتُمِنَ اَمانَتَهُ وَليَتَّقِ اللهَ رَبَّهُ: و اگر كسي از شما ديگري را امين دانست، آن¬كه امين دانسته شده،‌ بايد امانت او را پس دهد، و از خدايي كه پروردگار اوست پروا كند.» (بقره 2/83 )

و مي¬فرمايد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا، لاتَخونوا اللهَ وَالرَّسولَ وَ تَخونوا اَماناتِكُم وَ اَنتُم تَعلَمونَ: اي مؤمنان، به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و دانسته به امانات خود خيانت نكنيد.» (انفال 8/27 )

و در وصف مؤمنين مي¬فرمايد: «وَالَّذينَ هُم لِاَماناتِهِم وَ عَهدِهِم راعونَ: و مؤمنين كساني هستند كه امانتدارند و به پيمان¬هاي خود پاي¬بندند.» (مؤمنون 23/8)

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «اَلاَمانَةُ تَجُرُّ الرِّزقَ وَالخِيانَةُ تَجُرُّ الفَقرَ: امانت روزي مي¬آورد‌ و خيانت سبب فقر مي¬شود.» (بحارالانوار 78/60 )

و ¬فرمايد: «لاايمانَ لِمَن لااَمانَةَ لَهُ: کسی که امانتدار نيست، ايمان ندارد.» (غررالحکم، باب امانتداری، ح 848 )

و می¬فرمايد: «اَدِّ الاَمانَةَ اِلی مَنِ ائتَمَنَکَ وَ لاتَخُن مَن خانَکَ: وقتی امانتی به تو سپردند آن را برگردان و به کسی که به تو خيانت کرده خيانت نکن.» (همان، ح 846)

و فرموده: «رَأسُ الاِسلامِ الاَمانَةُ:‌ اساس اسلام امانت است.» (همان، ح 856 )

امام سجّاد (ع) فرمود: «به¬خدايي كه محمّد (ص) را به حقّ مبعوث كرده، اگر قاتل پدرم حسين (ع) شمشيري كه سر پدرم را بريده به من امانت دهد، آن را سالم به او تحويل مي¬دهم.»(سفينه، مادّه امانة)

عبدالله بن سنان گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم:‌ بعضي از سلاطين به عنوان امانت اموال خود را به ما مي¬سپارند و ما مي¬دانيم آن¬ها به شما خمس نداده¬اند،‌ آيا امانت آن¬ها را رد كنيم؟ حضرت سه مرتبه فرمود: «به خالق اين قبله سوگند، اگر ابن ملجم قاتل پدرم امانتي به من بسپارد، هر وقت امانت خود را بخواهد به او مي¬دهم.» (بحارالانوار 16/149 )

امام صادق (ع) فرمود: «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَم¬يَبعَث نَبِيّاً اِلّا بِصِدقِ الحَديثِ وَ اَداءِ الاَمانَة اِلَی البِرِّ وَالفاجِرِ: خداي عزّ و جلّ هيچ پيامبري را مبعوث نفرمود،‌ جز با راستگويي و اداء امانت به نيكوكار و بدكردار.» (کافی، باب راستگويی و ادای امانت، ح 1 )

امام صادق (ع) ¬فرمايد: «لاتَغتَرّوا بِصَلاتِهِم ¬وَ لابِصِيامِهِم؛ فَاِنَّ الرَّجُلَ رُبَّما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصّومِ،‌ حَتّی لَو تَرَكَهُ استَوحِشَ؛ وَلكِن اختَبَرهُم عِندَ صِدقِ الحَديثِ وَ اَداءِ الاَمانَةِ: به روزه و نماز مردم گول نخوريد؛ زيرا بسا كسي به نماز و روزه شيفته ¬شود،‌ تا آن¬جا كه اگر ترك كند، به هراس افتد؛ ولي آن¬ها را به راستگويي و اداي امانت بيازماييد.» (کافی، همان، ح 2)

امام صادق (ع) فرمود: وقتی خدا ارواح پيامبر (ص) و فاطمه (س) و ائمّه¬ معصومين (ع) را آفريد، فرمود: «وِلايَتُهُم اَمانَةٌ عِندَ خَلقي: ولايتشان امانتي نزد خلقم است.» (بحارالانوار، 26/320 )

امانت شامل تمام مواهب خدادادي و نعمت¬هاي الهی مي¬شود.

در حديث است: «نماز و زكات و حجّ امانت هستند.» (بحار 99/274 )

و در حديث است: «همسران شما نزد شما امانت الهی هستند.» (بحار 21/281 )

و اميرمؤمنان (ع) در نامه¬اش به اشعث بن قيس عامل آذربايجان فرمود: «اِنَّ عَمَلَكَ لَكَ لَيسَ لَكَ بِطُعمَةٍ،‌ وَ لكِنَّهُ في عُنُقِكَ اَمانَةٌ: فرمانداري براي تو وسيله¬ی‌ آب و نان نيست، بلكه امانتي در گردن توست.» (نهج البلاغه، نامه 5)

انگيزه¬هاي خيانت عبارتند از: ضعف ايمان، دنياپرستي، غلبه¬ی هوا و هوس، حرص و آز، نينديشيدن در عواقب شوم خيانت، تنبلي و رها كردن كار و كوشش براي رسيدن به مقصود از طرق مشروع و....؛ و براي اجتناب از خيانت بايد اين رذائل را از خود دور كرد.

12 ـ امتحان و فتنه

خداوند بشر را آفريده و در اين دنيا امتحان¬هايي براي شكوفا شدن استعدادهايش و در نتيجه رشد و كمال او قرار داده است. از طرفي، تمام سرمايه¬هاي مادّي و معنوي هم كه خداوند در اختيار انسان قرار داده است، همچون عقل و فكر و كلام و مال و فرزند و جاه و مقام، همه وسايل امتحان او هستند، تا معلوم شود كه از اين نعمت¬هاي خدادادي چگونه استفاده مي¬كند و چگونه با اوامر و نواهي او در مورد نعمت¬هايش برخورد مي¬كند.

سربازان را برای اين¬که از نظر جنگی نيرومند و برای مبارزه آماده کنند، به مانورها و جنگ¬های مصنوعی مي¬برند و در برابر انواع مشکلات تمرين می¬دهند، تا ورزيده و آبديده شوند. اين است رمز آزمايش¬های الهی.

قرآن کريم مي¬فرمايد: «الم، اَحَسِبَ النّاسُ اَن يُترَكوا اَن يَقولوا آمَنّا وَ هُم لايُفتَنونَ؛ وَ لَقَد فَتَنَّا الَّذينَ مِن قَبلِهِم، فَليَعلَمَنَّ اللهُ الَّذينَ صَدَقوا وَ لَيَعلَمَنَّ الكاذِبينَ: آيا مردم مي¬پندارتد‌ كه چون بگويند: ايمان آورديم، رها ¬شوند و امتحان نشوند؟ ما بي¬گمان كساني را كه پيش از ايشان بودند امتحان كرده¬ايم، بي¬ترديد خدا آن¬ها را كه راست مي¬گويند خوب مي¬شناسد و دروغگويان را نيز خوب مي¬شناسد.» ( عنکبوت 29/1 ـ 3)

و می¬فرمايد: «وَ اِذِ ابتَلی اِبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قَالَ اِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً: چون پروردگار ابراهيم او را با کلماتی آزمود و او همه¬ی آن¬ها را به انجام رساند، خداوند فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم.« (بقره 2/124)

بدين معنی که حضرت ابراهيم (ع) بعد از اين¬که سال¬ها پيامبر بود و امام نبود؛ چون خداوند امتحان¬های سختی چون امتحان مالی و سر بريدن فرزند و در آتش افکنده شدن از او به عمل آورد، وی را به امامت انتخاب فرمود.

و قرآن کريم می¬فرمايد: «اَلَّذي خَلَقَ المَوتَ وَالحَياةَ لِيَبلُوَكُم اَيُّكُم اَحسَنُ عَمَلاً: خدايی که مرگ و زندگی آفريد، تا شما را بيازمايد که عمل کدام يک از شما بهتر است.» (ملک 67/2)

و قرآن کريم می¬فرمايد: «لِيَبتَلِيَ اللهُ ما في صُدورِكُم وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلوبِكُم؛ وَاللهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدورِ: اين همه برای آن است که خدا آن¬چه را در سينه داريد بيازمايد و آن¬چه را در دل داريد پاک و خالص گرداند و خدا از آن¬چه در سينه¬هاست آگاه است.» ( آل عمران 3/154 )

اميرمؤمنان (ع) در تعريفی از امتحان الٰهی ¬فرموده: «وَ اِن¬کانَ سُبحانَهُ اَعلَمُ بِهِم فی اَنفُسِهِم؛ وَلکن لِتَظهَرَالافعالَُ الَّتی بِها يُستَحَقُّ الثَّوابُ وَالعِقابُ: گرچه خدا به احوالشان از خود آن¬ها داناتر است، تا کرداری که استحقاق پاداش يا کيفر دارد آشکار نمايد.» (نهج البلاغه، حکمت 93)

و می¬فرمايد: «لايَقولَنَّ اَحَدَكُم: اَللَّهُمَّ‌ اِنّي اَعوذُ بِكَ مِنَ‌ الفِتنَةِ؛‌ لِاَنَّهُ لَيسَ اَحَدٌ اِلّا وَ هُوَ مُشتَمِلٌ عَلی فِتنَةٍ،‌ وَ لكِن مَنِ استَعاذَ فَليَستَعِذُ مِن مُضِلّاتِ الفِتَنِ: كسي از شما نگويد: خدايا،‌ از فتنه به تو پناه مي¬برم»؛‌ زيرا كسي نيست‌ كه درفتنه¬اي نباشد، ‌لكِن آن¬كه مي-خواهد به خدا پناه برد،‌ از آزمايش¬هاي گمراه¬كننده به خدا پناه برد.» (نهج البلاغه، همان)

اولياءالله در هيچ¬حالي از غيرخدا تقاضاي رفع حاجت نمي¬كنند. چنان¬كه امام سجّاد (ع) در دعاي مكارم الاخلاق به درگاه خدا عرض مي¬كند: «وَ لاتَفتِنِّي بِالاِستِعانَةِ بِغَيرِكَ اِذا اضطُرِرتُ:‌ بارالها، با ياري طلبيدن از غير خودت در مواقع اضطرار امتحانم ننما.»

هنگامي كه مشركين حضرت ابراهيم (ع) را به¬ خاطر شكستن بت¬هايشان در منجنيق گذاشتند و به سوي آتش پرتاب كردند، جبرئيل در ميان آسمان و زمين بر وي نازل شد و گفت: كمك مي¬خواهي؟ فرمود: «مي¬خواهم، نه از تو، بلكه از خدا.» (بحارالانوار 12/33)

در محضر دوست: کسانی که در يک مسابقه¬ شرکت دارند؛ همين¬که می¬بينند جمعی از دوستانشان آن¬ها را تماشا می¬کنند، با انرژی بيشتری به نبرد می¬پردازند. توجّه به اين حقيقت نيز که خدا مجاهدت¬های ما را در صحنه¬های آزمايش می¬بيند، قطعاً عشق فوق العادّه¬ای به ادامه¬ی اين جهاد در ما ايجاد می¬کند.

وقتی نوح (ع) تحت شديدترين نيش زبان¬ها از طرف قومش بود، خداوند برای قوّت قلبش به او فرمود: «وَاصنَعِ الفُلكَ بِاَعيُنِنا: در برابر ما اقدام به ساختن کشتی کن.» (هود 11/37)

و امام حسين (ع) هنگامی که جمعی از عزيزانش در مقابلش شربت شهادت نوشيدند، فرمود: «هَونٌ عَلَیَّ مانُزِّلَ بی اَنَّهُ بِعَينِ اللهِ: همين¬که می¬دانم اين امور در برابر ديدگان خدا انجام می¬گيرد، تحمّل آن بر من آسان است.» ( بحار 45/46 )

توضيح آن¬كه مصائب و سختي¬ها براي همه هستند، ولي تنها مؤمنين با مواجهه¬ی خوب با آن¬ها، هم در دنيا در آرامش و سرورند و هم در آخرت در جوار رحمت حقّ-اند.

امام باقر (ع) فرمود: «شايسته¬ترين شخص به تسليم بودن در برابر قضای خدای متعال کسی است که خدای متعال را بشناسد؛ و هر کس که به قضا و قدر راضی باشد، قضا برای او اتّفاق می¬افتد و خدا پاداش او را بزرگ می¬فرمايد، و هر کس که قضا را بد بداند برای او اتّفاق می¬افتد و خدا پاداشش را از بين می¬برد.» (کافی، باب راضی بودن به رضای الهی، ح 9 )

امام صادق (ع) فرمود: «اِنَّ اَعلَمَ النّاسِ بِاللهِ اَرضاهُم بِقَضاءِ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ: داناترين مردم به خدا راضی-ترين آن¬ها به قضای خدای متعال است.» (همان، حديث 1 )

اميرمؤمنان (ع) فرمود: «لِلايمانِ اَربَعَةُ اَركانٍ: اَلرِّضا بِقَضاءِ¬اللهِ، وَالتَّوَكُّلُ عَلَي اللهِ،‌ وَتَفويضُ الاَمرِ اِلَي اللهِ،‌ وَالتَّسليمُ لِاَمرِ اللهِ: ايمان چهار پايه دارد: راضي بودن به قضاي خدا، توكّل بر خدا، واگذار نمودن امر به خدا و تسليم امر خدا بودن.» (کافی، باب مکارم، ح 5)

كسي كه اين چهار صفت را دارد، دلي آرام و مطمئن دارد، نه خوشي¬ها و لذايذ دنيا او را از مسير حقّ خارج مي¬كنند و نه سختي¬ها و ناملايمات روزگار او را ناراضي می-سازند،

امام¬صادق (ع) فرمود: حقيقت عبوديّت سه چيز است: اوّل آن¬كه بنده در عطاياي الٰهی براي خويشتن ملكي نبيند، زيرا بندگان مي¬دانند كه مالك واقعي نيستند،‌ ازاين¬رو، هرجا امر فرموده آن را قرار مي¬دهند. دوّم آن¬كه بنده در مقابل قضاي الهی تدبيري نينديشد. سوّم ¬آن¬كه تمام اوقات او مصروف در اوامر و نواهي باري تعالی باشد.‌ چون بنده، خود را مالك ندانست، انفاق در راه اوامر الهي برايش آسان مي¬شود و موقعي كه بنده تدبير امورش را به باري تعالی تفويض نمود، مصائب دنيا برايش آسان شوند و چون اوقات بنده صرف اوامر و نواهي خدا ¬شود، فرصت بحث¬هاي خصومت¬انگيز و فخرفروشي ندارد.» (بحار 2/224)

اميرمؤمنان (ع) فرمود: «اِنَّ البَلاءَ لِلظّالِمِ اَدَبٌ وَ لِلمُؤمِنِ اِمتَحانٌ‌ وَ لِلاَنبِياءِ دَرَجَةٌ وَ لِلاَولِياءِ كَرامَةٌ: رنج و بلا براي ستمكار ادب است و براي مؤمن امتحان‌ و براي پيامبران ترفيع درجه و مقام‌ و براي اولياي خدا بزرگواري و كرامت.» ( بحار 64/235 )

چنان¬كه روزي امام صادق (ع) در مجلس منصور خليفه¬ی جبّار و ستمگر عبّاسي بود كه مگسي مرتّب به سر و صورت منصور مي¬نشست و او هر قدر مي¬كوشيد خود را از شرّ آن راحت كند، نمي¬توانست؛ پس با خشم و ناراحتي از امام صادق (ع) پرسيد:‌ «لِاَيِّ شَيءٍ خَلَقَ اللهُ الذُّبابَ: قالَ:‌ لِيُبذِلَ الجَبّارينَ: خدا مگس را براي چه آفريده؟‌ فرمود: براي اين¬كه جبّاران ستمگر را خوار نمايد.» (سفينة البحار، مادّه ذنب)

توضيح اين¬که انسان در بدو تولّد در جميع علوم و معارف و ملکات حسنه و سيّئه بالقوّه است، ابتدا حواس ظاهره و پس از آن ادراکات باطنيّه در او حادث می¬گردند. اگر تحت تأثيراتی قرار نگيرد، به حسب نوع ملکات خبيثه در او غالب می¬شوند؛ ولی از آن¬جا که عنايت حقّ تعالی شامل حال فرزندان آدم شده، دو نوع مربّی برای کسب کمالات برای او قرار داده است: يکی مربّی باطنی که عقل است و ديگری مربّی خارجی که انبيا هستند و اين دو همواره همديگر را تأييد می¬کنند.

هر عملی از خوب و بد هم که از انسان صادر شود، اثری مناسب در نفس می¬گذارد که از آن در لسان اخبار به «نکته¬ سفيد» و «نکته¬ سياه» تعبير شده است. (کافی، باب ذنوب ح 20)

مثلاً از هر لذّتی که انسان از مطعومات و مشروبات و منکوحات می¬برد، علاقه و محبّتی در روح او نسبت بدان حاصل می¬شود، و توجّه نفس بدان افزون می¬گردد؛ و هرچه علاقه و حبّ نفس به اين عالم بيشتر ¬شود، علاقه به دنيا بيشتر می¬شود، و هرچه علاقه به دنيا بيشتر ¬شود بيشتر از توجّه به عالم آخرت غافل گردد، به طوری که اگر وجه نفس به کلّی مادِّی و دنيايی شد، به کلّی از حقّ تعالی سلب توجّه می¬کند و مصداق: «وَ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ وَاتَّبَعَ هَواهُ: به سوی زمين (دنيا) گرويد و از هوای نفس خويش پيروی کرد.» (اعراف 7/176) می¬گردد.


کتاب اخلاق اسلامی

دکتر رحمت الله قاضیان