برهان فطرت
منظور از برهان فطرت در اینجا این است که انسان در اعماق جان خود اعتقاد و ایمان به حقیقتی را می یابد، و در بحث ما ایمان به وجود جهان دیگر و رستاخیز عظیم انسانها و دادگاه عدل الهی را احساس می کند. البته این معنی از طرق مختلف قابل توضیح و تبیین است که بعد از شرح آیات قرآن مجید در این زمینه، در بخش توضیحات به سراغ آن می رویم، اکنون به آیات زیر گوش جان می سپاریم:
1- روی خود را متوجه آئین خالص پروردگار کن این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش خدا نیست این است دین و آئین محکم و استوار. ( سوره روم - آیه 30 )
2- سوگند به روز قیامت و سوگند به نفس لوامه، وجدان بیدار و ملامت گر ( که رستاخیز حق است ) - آیا انسان می پندارد که استخوان های او را جمع نخواهیم کرد؟ ( سوره قیامت - آیات 1 تا 3 )
تفسیر و جمع بندی
معاد در اعماق جان: شاید بسیاری گمان می کنند، نخستین آیه از آیات فوق، تنها اشاره به فطرت خداشناسی انسان است در حالی که دقت در آیه نشان می دهد، موضوع سخن در آن عام است، و تمام دین را فطری می شمارد، یعنی مجموعه اصول عقاید، و حتی کلیات فروع دین و احکام به صورت خلاصه در اعماق فطرت حضور دارد. به طوری که ملاحظه می کنید، دین دوبار در آیه فوق تکرار شده که اشاره به مجموع حقایق دینی است، و قابل توجه اینکه در یک جمله می فرماید: « این آفرینش الهی است » و بعد می افزاید: « دگرگونی در آفرینش خدا نیست » و بار سوم روی این مساله تاکید کرده می گوید: « این آئین پا بر جاست ». و به این ترتیب سه بار روی فطری بودن دین، برای انسانها در این آیه تکیه شده است. از مجموع این آیه استفاده می شود که نه تنها مساله خداشناسی، بلکه اعتقاد به رستاخیز و دادگاه بزرگ عدل الهی نیز در فطرت آدمی نهاده شده است.
در دومین آیه، خداوند به دو موضوع سوگند یاد کرده است: به روز قیامت، و وجدان بیدار انسانها ( نفس ملامت کننده ). « نفس لوامه » همان وجدان اخلاقی انسان است که وقتی خطائی از او سر زند، خویشتن را ملامت می کند، هر قدر خطا سنگین تر باشد، سرزنش و عذاب و جدان شدیدتر است، تا آنجا که بعضی از افراد به هنگام ارتکاب گناهان یا جنایات بزرگ دست به انتحار می زنند تا خود را از شکنجه وجدان رها سازند، و بسیاری از ما نمونه هایی از آن را در مورد قاتلان و خطاکاران بزرگ شنیده یا دیده ایم. ذکر این دو ( روز قیامت و نفس لوامه ) در کنار هم به عنوان دو موضوع بزرگ با ارزش که می توان به آن سوگند یاد کرد، اشاره به رابطه آن دو با یکدیگر است:
روز قیامت دادگاه بزرگ الهی است و نفس لوامه نیز دادگاه و رستاخیز کوچکی در جان هر انسان است، یا به تعبیر دیگر اشاره به این است شما چگونه در مورد دادگاه قیامت تردید می کنید در حالی که نمونه کوچک آن در همین دنیا در درون جان خود می یابید؟. کوتاه سخن در تفسیر آیه و چگونگی دلالت آن بر مقصود این است که قرار گرفتن این دو سوگند در کنار هم با توجه به فصاحت و بلاغت قرآن هم نمی تواند تصادفی و بی ارتباط باشد، بلکه حتما پیوندی میان روز قیامت و نفس لوامه وجود دارد، آن پیوند چنین است که هر انسانی ( اگر بر اثر تعلیمات غلط از فطرت اصلی تهی نشده باشد ) دارای وجدانی است که در برابر بدی ها او را سرزنش، و در مقابل نیکیها تشویق می کند، و این وجدان که وجدان شخصی و دادگاه کوچکی که درون جان انسان است حکایت از این دارد که عالم بزرگ باید دارای وجدان بزرگی باشد، تا به ملامت و مجازات مجرمان برخیزد، آن وجدان بزرگ چیزی جز « دادگاه قیامت » نیست.
توجه به سئوالات ذیل می تواند ما را بیشتر به فطری بودن مسئله رستاخیز کمک کند:
1- اگر برای فنا آفریده شده ایم، عشق به بقاء چه مفهومی دارد؟
2- اگر رستاخیز فطری نیست چرا این عقیده در طول تاریخ از انسان جدا نشده است؟
3- آیا باور کردنی است که در درون جان ما، دادگاه کوچکی باشد ولی در این عالم بزرگ محکمه عدل نباشد؟