سایت اصول دین


فصل هشتم - آرمان داشتن مكتب كامل


دکتر رحمت الله قاضیان

فصل هشتم - آرمان داشتن مكتب كامل .

تنها مكتبي مي¬تواند مكتبي كامل و داراي پيرواني مؤمن باشد كه‌ جهان-بينيش علاوه بر اين¬كه‌ مستدلّ باشد، داراي آرمان هم باشد؛ يعنی چيزی را به عنوان محبوب و هدف برای پيروانش داشته باشد که آن¬چنان كامل و جذّاب باشد كه آنها را براي هميشه به خودش جذب كند و به جانب خودش به حركت درآورد. با توجّه به اين مطلب، معلوم مي¬شود كه‌:

الف: فاقد آرمان بودن ماترياليسم

از آنجا كه چيزي تا وقتي براي كسي هدف و آرمان است كه بدان نرسيده؛ معلوم مي¬شود که ماترياليسم و جهان¬بينی مادّی برای پيروانش فاقد آرمان است؛ زيرا اهدافي كه‌ ماترياليسم براي پيروانش ارائه مي¬دهد، مانند رسيدن به ثروت و قدرت و... هرگاه انسان به آن اهداف رسيد، ديگر آرمان بودن خود را از دست مي¬دهند؛ و اصولاً هيچ انساني حاضر نيست كه براي رسيدن به سود و لذّت فداكاري كند؛ زيرا سود و لذّت براي انسان است و وقتي كه‌ انسان نبود، ديگر سود و لذّت معنا ندارد. و چگونه يك انسان عاقل كه‌ به خدا و زندگي پس از مرگ و دريافت پاداش و كيفر در آن دنيا معتقد نيست، منافع مادّي خود را زير پا مي¬گذارد و نسبت به اموال و حقوقي كه متعلّق به خودش نيست، تخطّي نمي¬كند؟

الهيّون كه‌ قائل به اصل غايي¬اند،‌ قهراً‌ نظام خلقت را نظامي معني¬دار و مبتني بر حكمت مي¬دانند و هيچ ذرّه¬اي از ذرّات عالم را پوچ و لغو نمي-دانند؛‌ ولي مادّيّون كه‌ پيدايش همه چيز را از روي تصادف مي¬دانند و در نظام عالم قائل به حكمت نيستند،‌ قهراً‌ برايشان مسألة غاييت به هيچ¬وجه مطرح نيست؛‌ ازاين¬رو،‌ از نظر آن¬ها نظام خلقت پوچ و بي¬معني است.

چقدر فرق است بين يك انسان مادّي كه خودش را با اشياء بيگانه و احياناً‌ دشمن احساس مي¬كند و يك انسان الهي كه خود و همة موجودات ديگر را ساخته و پرداختة خدايي دانا و حكيم مي¬داند كه هر چيزي را براي هدفي و غايتي آفريده و در نتيجه همة موجودات را به هم پيوسته و وابسته مي¬داند؛ و معتقد است تمام هستي مظهر رحمانيّت و رحيميّت خداست كه هر چه در دنياست براي او و براي به كمال رسيدن او آفريده است.

ب ـ آرمان داشتن دين توحيدی

خدايي كه‌ دين توحيدي اسلام و قرآن مجيد معرّفي مي¬كنند، جامع شرايط معبود كامل و ايده¬آل است؛ زيرا خدايی که اسلام و قرآن كريم معرّفی می¬کنند، از يک طرف، چون مُعطی کمالات به موجودات ديگر است؛ ازاين¬رو، خود دارای همة¬ کمالات است.

چنان¬که قرآن¬کريم ¬فرموده: «لِلّهِ الاَسماءُ الحُسنيٰ: همة نام¬های نيکو ازآنِ خداست.» ( اعراف 180)

و از طرف ديگر، خدا مُعطِي وجود و همة¬ كمالات به ديگر موجودات هم هست. چنان¬که قرآن¬ کريم فرموده است: «اَللهُ خالِقُ كُلِّ شَيءٍ: خدا خالق هر چيزی است.» (رعد 16)

و هم خدا نسبت به هر کسی مهربان¬تر از خودش است؛ چنان¬که قرآن-کريم می¬فرمايد: «هُوَ اَرحَمُ الرّاحِمينَ: او مهربان¬ترين مهربانان است.» (يوسف 92 )

و هم به قول قرآن كريم خدا از افكار هرکسی آگاه است: «يَعلَمُ خائِنَةَ الاَعيُنِ وَ ماتُخفي الصُّدورُ: خدا نگاه¬های دزدانه و آنچه را که دل¬ها نهان می¬دارند، می¬داند». (غافر 19)

و هم همة موجودات به خدا برگشت می¬کنند؛ چنان¬که قرآن کريم می¬فرمايد: «اِنّا لِلَّهِ وَ اِنّا إِلَيهِ راجِعونَ: ما از خداييم و به او برگشت می¬کنيم.» (بقره 156)

لازمة اين جهان¬بينی توحيدی اسلام، توحيد عبادی هم هست؛ زيرا وقتی کسی معتقد شد که هر آنچه هست از خدای قادر و دانا و حکيم و رحمان و رحيمي است، تنها او را به حق شايستة پرستش می¬داند. ازاين¬رو، برای تقرّب به آفريدگارش در مقابل او به نماز می¬ايستد و او را تعظيم و تکريم می¬کند و در مقابلش به خاک می¬افتد و او را سجده می¬نمايد.

و بدين ترتيب، انسان مؤمن، با ايمان به خدا و اجرای دستورات او ـ آن هم در دين کامل و تحريف نشده¬ای چون اسلام ـ از زندگی حيوانی فراتر و بالاتر می¬رود و به تدريج همة¬ کمالات انسانيش به شکوفايی و فعليّت می¬رسند؛ به طوری که طعم زندگی حقيقی را می¬چشد و هر لحظه¬ عمرش معنا و مفهوم می¬شود و زندگيش سراسر شور و نشاط می¬گردد، حيات طيّبه¬ای که انسان مادّی حتّیٰ فکرش را هم نمي¬تواند بکند.

چنان¬كه «دکتر آلکسيس¬کارل» گويد:

«ضعف احساس عرفانی و اخلاقی به اندازة¬ ضعف نيروی عقلانی زيان¬آور است. ما با يک تجربه¬ دردناک آموختيم که فقدان نيروي اخلاقی و عرفانی در ميان اکثريّت عنصر فعّال يک ملّت زمينة زوال قطعی آن ملّت و انقياد او را در بند بيگانه تدارک می¬بيند.» ( نيايش ص 27 و 57 )

و «ويليام جيمز» بزرگ¬ترين شخصيّت فلسفة پراگماتيسم در اين زمينه می-گويد:

«زندگی مذهبی دارای دو صفت بارز مهمّ ديگر می¬باشد: يكم: زندگی دارای مزه و طعمی می¬گردد که گويا رحمت محض می¬شود و به شکل يک زندگی سرشار از نشاط شاعرانه و با سرور و بهجت دليرانه درمی¬آيد. دوّم، يک اطمينان و آرامش باطنی ايجاد می¬گردد که آثار ظاهری آن نيکويی و احسان بی¬دريغ است. (دين و روان، ص 178)

بدين ترتيب، معلوم مي¬شود كه‌ دين توحيدي اسلام براي پيروان خود داراي آرمان است؛ به طوري كه اگر كسي خدايي را كه‌ تمام جهان و تمام جمال¬ها و كمال¬ها از اوست، شناخت و با او ارتباط برقرار كرد؛ محال است كه‌ ديگر موجودي، جمالي، كمالي، قدرتي، و مقامي او را به خود جلب كند؛ چون در آن صورت نه تنها هر گونه سعادت، ترقی و پيشرفتی برايش ميسّر است، بلکه اصولاً اينها برايش کوچک است.

و اگر كسي با خدا آشنا شد و به او معتقد گرديد، براي اجراي فرمانش از هيچ سختي، گرفتاری و حتّيٰ كشته شدن نمي¬هراسد و همچون پيامبر اسلام (ص) در مقابل تطميع¬ها و تهديد¬های دشمنان مي¬گويد: «اگر آفتاب و ماه را در دست¬هايم قرار دهيد (قدرت منظومة شمسي را هم در اختيار من قرار دهيد) دست از تبليغ خداپرستي بر نمي¬دارم.

با خدا بودن و با خدا دمساز بودن و با او راز و نياز نمودن آسان هم هست؛ زيرا برای ارتباط با خدا و راز و نياز و عبادت او به اسباب و وسيله¬ای خارج از خود انسان نياز نيست؛ بلکه هرانسانی اسباب ارتباط با خدا و عبادت و بندگی او را به طور طبيعی و فطری داراست.

سال¬ها دل طلب جام جم از ما می¬کرد آنچه خود داشت ز بيگانه تمنّا می¬کرد

آثار ارزندة اعتقاد به خدا

1 ـ‌ تعديل و رهبري غرايز: وجود انسان مجموعه¬اي از غرايز و تمايلات است؛‌ و اين غرايز و تمايلات در صورتي ماية سعادت وكمال وي مي¬باشند كه به صورت صحيح رهبري گردند، به نحوي كه در زندگي پس از مرگ كه‌ روز حساب و كتاب است پاسخگوي پروردگارش باشد. كسي كه معتقد است، مجموع جهان چشم و گوش است و تمام حركات و گفتار و كردار وي را ثبت و ضبط مي¬كنند، در تعديل و رهبري غرايزش و جلوگيري از هر نوع افراط و تفريط،‌ در بهره¬برداري از آنها‌ كاملاً‌ مؤثّر است؛‌ و اين در حالي است كه براي شخص مادّي كه مي¬پندارد براي هيچ چيز از جمله انسان هدفي و غايتي نيست و انسان با مردن نيست و نابود مي¬شود، به هيچ وجه چنين خاصيّتي وجود ندارد.

2 ـ‌ مذهب بزرگ¬ترين پشتوانة¬ اخلاق:‌ اعتقاد به خدا و آخرت و حساب و كتاب بهترين پشتوانة¬‌ فضايل اخلاقي است؛ زيرا شخص مؤمن به مبدأ و معاد چون مي¬داند‌ كه‌ پس از زندگي اين جهاني،‌ در جهان ديگر حساب و كتابي هست و نيكوكاران پاداش كارهاي نيك خود را نزد خداي عادل و مهرباني خواهند يافت؛ با جدّيّت تمام به انفاق، بخشش،‌ ايثار،‌ گذشت،‌ فداكاري، احسان و غيره، خواهد پرداخت.

در صورتي كه‌ براي شخص مادّي كه‌ اعتقادي به مبدأ و معاد ندارد، پرداختن به چنين كارهاي اخلاقي معني ندارد، بلكه آنها را احمقي مي-پندارد.

3 ـ‌ آرامش خاطر: شخص مؤمن كه جهان و انسان را ساخته و پرداختة خداي عادل وحكيمي مي¬داند كه هر چيزي را براي هدفي و غايتي آفريده است و مي¬داند اگر سختي¬ها و مشقّاتي هم در جهان است، به سود بندگان و ماية¬‌ تعالي آنهاست؛ لذا هرقدر هم سختي¬ها و ناملايمات زندگي زياد باشند، وي آرامش خاطر خود را از دست نمي¬دهد.

و اين در حالي است كه شخص مادّي كه جهان را بر اساس تصادف مي-پندارد و براي انسان و هيچ چيزي هدف و غايتي قائل نيست و مرگ را اژدهايي مي¬پندارد كه‌ آدميان را در كام خود فرو مي¬برد، به هيچ وجه آرامش خاطري وجود ندارد، به طوري كه‌ كوچك-ترين ناملايمي آرامش خاطر او را مكدّر مي¬سازد.


کتاب کلام جدید

دکتر رحمت الله قاضیان