سایت اصول دین

بخت و شانس

دکتر رحمت الله قاضیان

16 ـ بخت و شانس.

اشخاص تنبل كه به جاي عمل همواره در وهم و خيال به سر مي¬برند، معتقدند كه هر كس خوشبخت به دنيا بيايد، هيچ كار و كوششي هم نكند، شانس خوبش همه¬ی كارها را برايش رو به راه مي¬كند؛ و بر عكس، اگر كسي با بخت بد به دنيا بيايد‌،‌ هر قدر تلاش كند و هر قدر حتّیديگران وي را ياري كنند، آن بخت بد كه هم¬چون سايه همواره به دنبال اوست، نتيجه¬ی سعي و تلاش¬هايش را خنثی كرده و مانع از موفّقيّت وي مي¬شود. اينان می¬گويند:

گليم بخت كسي را كه بافتند سياه به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد

و می¬گويند:

بدبخت اگر مسجد آينه بسازد يا طاق فرود آيد يا قبله کج آيد

در حالي كه شانس و بخت، نه مورد تأييد عقل است و نه مورد تأييد شرع؛ بلكه تنها مولود خيال است. خدا نه احدي را خوشبخت آفريده و نه بدبخت؛ گليم بخت كسي را نه آن¬چنان سفيد بافته¬اند كه قابل سياه كردن نباشد ونه آن¬چنان سياه بافته¬اند كه قابل سفيدشدن نباشد. گليم بخت هركسي همان صفحه¬ی دل اوست كه هم قابل سفيدشدن است و هم قابل سياه شدن. علم و معرفت،‌ ايمان و تقوا و عمل صالح،‌ اين صفحه را سفيد و صيقلي و نوراني مي¬كنند؛ و جهل و خرافات و تعصّبات و فسق و فجور، آن را سياه و تاريك مي¬سازند.

برخي از ميان عوامل خوشبختي خود را فراموش مي¬كنند و مي¬خواهند پارتي و توصيه همواره كارها را برايشان رو به راه كنند. ولي اين¬ها بايد بدانند كه در همان جامعه¬اي هم كه عدّه¬ی زيادي با پارتي¬بازي و توصيه و سفارش به جايي رسيده¬اند، يك عدّه¬اي هم مستقل و متّكي به خود به جايي رسيده¬اند و ديگران به وسيله¬ی آن¬ها به جايي مي¬رسند. حال كه چنين است، چرا از آن عدّه¬ی مستقل و متّكي به خود نباشند، بلكه مي¬خواهند از آن عدّه¬ی طفيلي و متّكي به غير باشند.

راه صحيح موفّقيّت در هر كاري اين است كه انسان متّكي به استعدادهاي خودش باشد. چه خداوند هر موجودي حتّی حيوانات و نباتات را با چنان تجهيزاتي آفريده است كه بتواند بر موانع و مشكلات بر سر راهش فائق آمده و به كمال لايق خودش برسد.

17 ـ بخل و امساك

در بسياري موارد، خداوند به افرادي بيش از مقدار نيازشان نعمت عنايت فرموده، تا مقداري از آن نعمت¬ها را در اختيار ديگران قرار دهند؛ ولي بعضي به خاطر داشتنِ صفت رذيله¬ی «بخل» از اين كار خودداري مي¬كنند و كسي را در اين مواهب سهيم نمي¬كنند.

خداوند به پيامبرش ¬فرموده: «وَابتَغِ فيماآتَاكَ اللهُ الدّارَ الآخِرَةَ وَ لاتَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا وَ اَحسِن كَما اَحسَنَ اللهُ اِلَيكَ: و در آن¬چه خدا به تو داده، سراي آخرت را بطلب و سهم خود را از دنيا نيز از ياد مبر، چنان¬كه خدا به تو نيكي كرده، تو نيز نيكي كن.» ( قصص 28/77 )

قرآن کريم مي¬فرمايد: «وَمِنهُم مَن عاهَدَ اللهَ لَئِن آتانا مِن فَضلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكونَنَّ مِنَ الصّالِحينَ. فَلَمّا آتاهُم مِن فَضلِهِ بَخِلوا بِهِ وَ تَوَلَّوا وَ هُم مُعرِضونَ: بعضي از آن¬ها با خدا پيمان بسته بودند كه اگر از كرمش به ما عطا كند، قطعاً صدقه خواهيم داد و نيكوكار خواهيم بود. امّا وقتي خدا از فضلش به آنان بخشيد، در انفاق بخل كردند و با اِعراض روي برتافتند.» (توبه 9/75 )

و مي¬فرمايد: «لايَحسَبَنَّ الَّذينَ يَبخَلونَ بِماآتَاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ هُوَ خَيراً لَهُم؛ بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم؛ سَيُطَوَّقونَ مابَخِلوا بِهِ يَومَ¬القِيامَةِ: آنان¬كه در انفاق آن¬چه خدا از فضلش به آن¬ها داده بخل مي¬ورزند،‌ نپندارندكه اين كار به سودشان است، بلكه به زيانشان است؛ به زودي روز قيامت آن¬چه بر سر آن بخل ورزيده¬اند، طوقي از آتش شود و بر گردنشان افتد.» (آل عمران 3/180 )

و فرمود: «وَ اَمّا مَن بَخِلَ وَاستَغني، وَ كَذَّبَ بِالحُسني؛ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلعُسري، وَ مايُغني عَنهُ مالُهُ اِذا تَرَدّي: امّا آن¬كه بخل ورزد و خود را بي¬نياز شمارد و پاداش نكو را انكار كند؛ زودا برايش راهي دشوار پيش آريم و چون هلاك شود، مالش به او سودي ندهد.» (ليل 92/8 ـ 11)

رسول خدا (ص) فرموده: «اَلبَخيلُ بَعيدٌ مِنَ اللهِ، بَعيدٌ مِنَ النّاسِ، قَريبٌ مِنَ النّارِ: بخيل از خدا دور است، از مردم دور است، به آتش نزديك است.» (بحارالانوار 73/308 )

رسول خدا (ص) فرموده: «اِنَّ اَبخَلَ النّاسِ،‌ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ:‌ بخيل¬ترين مردم كسي است‌ كه در سلام كردن بخل ورزد.» (بحارالانوار 73/4)

و آن حضرت (ص) فرموده: «اَلبَخيلُ حَقّاً مَن ذُكِرتُ عِندَهُ، فَلَم يُصَلَّ عَلَيَّ: بخيل حقيقي كسي است كه نزد او اسم من برده شود و بر من صلوات نفرستد.» (بحارالانوار 70/306 )

پيامبر اکرم (ص) به مرد بخيلي فرمود: «سوگند به خدايي كه مرا مبعوث فرمود، اگر در ميان ركن و مقام دو هزار سال عبادت و گريه كني، در حالي كه لئيم و بخيل هستي، خداوند تو را به صورت در آتش خواهد افكند.» (جامع السّعادات، 2/111 )

و پيامبر (ص) فرموده: «جاهلٌ سَخيٌّ اَحَبُّ اِلَي اللهِ مِن عابِدٍ بَخيلٍ‌ و اَدرَي الدّاءِ البُخل: جاهل باسخاوت نزد خدا از عابد بخيل محبوب¬تر است و بدترين دردها بخل است.» (جامع السّعادات ، 2/110 )

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «اَلبُخلُ بِالمَوجودِ، سوءُ الظَّنِّ بِالمَعبودِ: بخل ورزيدن به آن¬چه انسان دارد،‌ بدگمانی به (قدرت و وعده¬هاي) خداست.» (غررالحکم، مادّه بخل، ح 946 )

و فرموده: «اَلبَخيلُ يَسمَحُ مِن عِرضِهِ بِاَكثَرِ مِمّا اَمسَكَ مِن عَرَضِهِ‌ وَ يُضَيِّعُ مِن دينِهِ اَضعافُ‌ ماحَفِظَ مِن نَشَبِهِ:‌ آن¬چه بخيل از آبرويش از دست می¬دهد بيشتر از مالش است که نگه می¬دارد و آن¬چه از دينش نابود می¬کند بيش از چيزی است که نزد خود نگه می¬دارد.» (غرر، باب بخل، حديث 925 )

و اميرمؤمنان (ع) فرموده: «اَلنَّظَرُ اِلَي البَخيلِ يُقسي القَلبِ: نگاه كردن به بخيل،‌ قساوت قلب مي¬آورد.» (تحف العقول، ص 214)

و اميرمؤمنان (ع) فرموده: «اَلبُخلُ جامعٌ لِمَساوي العُيوبِ،‌ وَ هُوَ زِمامٌ يُقادُ بِهِ اِلی كُلِّ سوءٍ: بخل جامع تمام عيب¬ها‌ و زمامي است كه انسان را به هر بدي مي¬كشد.» (بحارالانوار 70/307 )

و اميرمؤمنان (ع) مي¬فرمايد: «عَجِبتُ لِشَقِيِّ البخيلِ،‌ يَتَعَجَّلُ الفَقرَ الَّذي مِنهُ هَرَبَ،‌ وَ يَفوتُهُ الغِنَي الَّذي اِيّاهُ طَلَبَ؛ فَيَعيشُ في الدُّنيا عَيشَ الفُقَراءِ وَ يُحاسَبُ في الآخِرَة حِسابَ الاَغنِياءِ: از بخيل بدبخت در شگفتم که به سرعت به سوي فقري پيش مي¬رود كه از آن مي¬گريزد، و غنايي را كه مي¬طلبد،‌ از دست مي¬دهد؛ پس در دنيا هم¬چون فقيران مي¬زيد و در آخرت هم¬چون اغنيا به حساب او مي¬رسند.» (غرر، باب بخل، ح 948)

و فرموده: «اَلبُخلُ بِاِخراجِ مَاافتَرَضَهُ اللهُ سُبحانَهُ مِنَ الاَموالِ اَقبَحُ البُخلِ: بخل در پرداختن آن¬چه خدا بر اموال واجب كرده بدترين بخل است.»‌ ( غررالحکم، باب بخل، حديث 924 )

و رسول خدا (ص) فرموده:‌ «اَلشُّحُّ وَالايمانُ لايَجتَمِعانِ في قَلبٍ واحِدٍ: بخل و حرص با ايمان در يك دل جمع نمي¬شوند.» (جامع السّعادات 2/111)

امام صادق (ع) فرمود: «شُحّ» از «بُخل»‌ شديدتر است، بخيل به چيزي كه در دست دارد بخل مي¬كند، ولي شحيح از آن¬چه در دست مردم است بخل دارد، حتّی در دست مردم چيزي نمي¬بيند، مگر آن¬كه تمنّا مي¬كند كه مال او باشد، خواه از راه حلال يا حرام، هرگز سير نمي¬شود و از آن¬چه خدا به وي روزي نموده، منتفع نمي¬شود.» (سفينة البحار، مادّه فضل)‌

امام رضا (ع) فرموده: «اِيّاكُم وَالبُخلِ؛ فَاِنَّها عاهَةٌ لاتَكونُ في حُرٍّ وَ‌ لامُؤمِنٍ؛ اَنَّها خِلافُ‌ الايمانِ: از بخل بپرهيزيد؛‌ زيرا بخل آفتي است كه نه در انسان آزاده است و نه در مؤمن‌؛‌ بخل خلاف ايمان است.»‌ (بحارالانوار 75/346)

هريك از موجودات سخاوتمندانه به ديگر موجودات بذل و بخشش مي¬كنند. خورشيد دائم مقداري از وجودش را به صورت نور و گرما به ديگر موجودات ارزاني مي¬دارد. زمين معادن، مواد غذايي و... رايگان در اختيار نبات، حيوان و انسان قرار مي-دهد. گياهان و حيوانات نيز سخاوتمندانه فراورده¬هاي خود را در اختيار ديگران قرار مي¬دهند؛ ازاين¬رو، شايسته نيست كه انسان بخل ورزد و زيادي¬هاي مواهبش را در اختيار ديگران قرار ندهد؟

درمان بخل: راه علاج بخل اين است كه بخيل اوّلاً، در باره¬ی انزجاري كه مردم نسبت به بخيل دارند، بينديشد. ثانياً،‌ خدا روزي او و فرزندانش را تضمين كرده است. ثالثاً، ولو به سختی هم شده مقداري از مالش را ببخشد،‌ تا به تدريج عشق مال در وجودش از بين رود.

اميرمؤمنان (ع) مي¬فرمايد: «اَلبَخيلُ يَبخَلُ عَلی نَفسِهِ بِاليَسيرِ مِن دُنياه،‌ وَ يَسمَحُ لِوُرّاثِهِ بِكُلِّها: بخيل در مورد كمترين چيزي از دنيايش به خودش بخل مي¬كند، ولي همه¬ی آن را به وارثانش مي¬بخشد.»‌ (غررالحکم، باب بخل، حديث 945)

18ـ بدعت

روايات زيادي از پيامبر (ص) و ائمّه¬ی معصومين (ع) در مذمّت بدعت و بدعت¬گذار در دين وارد شده است و از جمله¬ی گناهان كبيره شمرده شده است.

بدعت يعنی کسی چيزی را که در دين است بردارد و يا اين¬که در دين نيست به عنوان دين و احکام دينی قرار دهد. مثلاً در اسلام هم متعه¬ی زنان بود و هم متعه¬ی حجّ؛ به نحوی که زبير دختر ابوبکر را متعه نمود و از اين ازدواج عبدالله بن زبير متولّد شد که سال¬ها بر عربستان و خوزستان و فارس خلافت داشت و آن حاکم عرب گفت: «مُتعَتانِ کانَتا فی عَهدِ رَسولُ اللهِ؛ اِنِّی اُحَرِّمُهُما وَ اُعاقِبُ عَليهِما: دو متعه در زمان رسول خدا (ص) بود من آن¬ها را تحريم می¬کنم و انجام دهنده¬ی آن¬ها را مجازات می¬نمايم. ( تاريخ الخلفا سيوطی، خلافت عمر)

پيامبر (ص) فرمود: اِذا رَاَيتُم اَهلَ الرَّيبِ وَالبِدَعِ مِن بَعدي فَاَظهِرواالبَرائَة مِنهُم وَاَكثِروا مِن سَبِّهِم وَالقَولُ فيهِم:‌ بعد از من هرگاه با وسوسه¬گران و بدعتگذاران در دين مواجه شديد، از آن¬ها بيزاري جوييد و آن¬ها را بسيار ناسزا گوييد.» (کافی، باب هم نشينی با گناهکاران، حديث 4)

رسول اكرم (ص) فرموده: «كُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ وَ كُلُّ ضَلالَةٍ سَبيلُها اِلَي النّارِ:‌ هر بدعتي گمراهي است و هر گمراهي به سوي دوزخ است.» (سفينة البحار، مادّه بدع )

امام سجّاد (ع) در دعاي مكارم الاخلاق به درگاه خدا عرض مي¬كند: «وَ رَفضِ اَهلِ البِدَع: خدايا، مرا توفيق ده كه اهل بدعت را ترك گويم.»

امام صادق (ع) فرمود: «لاتَصحَبوا اَهلَ البِدَعِ وَ لاتُجالِسوهُم فَتَصيروا عِندَ النّاسِ كَواحِدٍ مِنهُم؛‌ قالَ رَسولُ اللهِ (ص): اَلمَرءُ عَلی دينِ خَليلِهِ وَ قَرينِهِ: با اهل بدعت رفاقت و هم¬نشيني كنيد، تا نزد مردم چون يكي از آن¬ها محسوب شويد،‌ رسول خدا (ص) فرمود: انسان بر كيش دوست و رفيقش است.» (کافی، باب هم نشينی با گناهکاران، حديث 3)

19 ـ برآوردن حاجت مؤمن

از جمله¬ی اخلاق حسنه كه در اسلام ثواب عظيم دارد، برآوردن نياز نيازمندان است.

امام حسين (ع) فرمود: «اِنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَيکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَليکُم، فَلاتَمِلّوا النِّعَم: از نعمت¬های خدا اين است که مردم حوائج خود را نزد شما می¬آورند؛ پس از نعمت¬های خدا ناراحت نشويد.» (بحارالانوار 71/318 )

امام صادق (ع) فرمود: «مَن قَضی لِاَخيهِ المُؤمِنِ حاجَةً، قَضَي اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ يَومَ القِيامَة مِاَةَ اَلفِ حاجَةٍ مِن ذالِكَ اَوَّلُها الجَنَّةُ، وَمِن ذالِكَ اَن يُدخِلَ قَرابَتَهُ وَمَعارِفَهُ وَ اِخوانَهُ الجَنَّةَ بَعدَ‌ اَن لايَكونوا ناصِبينَ:‌ هركه حاجت برادر مؤمنش را روا كند، خداي عزّ وجلّ روز قيامت صدهزار حاجتش را روا كند كه نخستين آن¬ها بهشت باشد؛ ديگر آن¬كه خويشان وآشنايان و برادرانش را اگر ناصبي نباشند به بهشت برد.» (کافی، باب روا کردن حوائج مؤمن، حديث 1)

امام صادق (ع) فرمود: «قَضاءُ حاجَةِ المُؤمِنِ خَيرٌ مِن عِتقِ اَلفِ رَقَبَةٍ وَ خَيرٌ مِن حَملانِ اَلفِ فَرَسٍ في سَبيلِ اللهِ: رواساختن حاجت مؤمن از آزاد كردن هزار بنده و بار كردن هزار اسب در راه خدا (به جهاد فرستاده) بهتر است.» (کافی، همان، حديث 3)

امام باقر (ع) فرمود: «به خدا، گزاردن يك حجّ نزد من از اين¬كه بنده¬اي آزاد كنم تا برسد به ده و هفتاد بنده محبوب¬تر است و اگر يك خانواده از مسلمين را كفالت كنم و از گرسنگي برهانم و پيكرشان را بپوشانم تا آبرويشان را نزد مردم حفظ كنم، نزد من از گزاردن حجّي و حجّي تا برسد به ده حجّ و هفتاد حجّ بهتر است.» (کافی، همان، حديث 11)

امام صادق (ع) فرمود: «لَقَضاءُ حاجَةِ امرِءٍ مُؤمِنٍ اَحَبُّ اِلَي¬اللهِ مِن عِشرينَ حَجَّةٍ،‌ كُلُّ حَجَّةٍ يُنفِقُ فيها صاحِبُها مِأَةَ اَلفٍ: برآوردن حاجت مؤمني نزد خدا از بيست حجّي كه در هريك از آن¬ها صد هزار (دينار) خرج شود، بهتر است.» (کافی، باب روا کردن حاجت مؤمن، حديث 4)

پيامبراکرم (ص) فرمود: «مَن قَضی لِاَخيهِ المُؤمِنِ حاجَةً کانَ کَمَن عَبَدَاللهَ دَهرَهُ: هرکه حاجت برادر دينيش را برآورد، مانند کسی است که همه¬¬ عمر عبادت خدا کرده باشد.» (بحار 71/202)

امام صادق (ع) فرمود: «کسی که خانه¬ای داشته باشد و مؤمن نيازمند به آن خانه را در آن جا ندهد، خدای عزّ و جلّ گويد: ای فرشتگان، از دادن خانه¬اش به من بخل ورزيد، به عزّت و جلالم سوگند که او هرگز ساکن بهشت من نخواهد شد.» (کافی، باب کسی که ديگری را از مال خود يا ديگران منع کند، حديث 3 )

ابن¬عبّاس گويد: «امام حسن (ع) معتكف بود و طواف مي¬نمود. يكي از شيعيان به او عرض كرد: اي پسر رسول خدا، من به فلاني دَين دارم، اگر ممكن است آن را از طرف من پرداخت كنيد. حضرت فرمود: به صاحب اين بنا سوگند كه امروز چيزي ندارم. عرض كرد: پس بياييد از او بخواهيد، به من مهلت دهد؛ چه آن¬كه مرا تهديد به حبس كرده است. حضرت حسن (ع) طواف را قطع نمود و با او به راه افتاد. عرض كردم: آيا فراموش كرديد كه در مسجد معتكفيد؟ فرمود: يادم نرفته، امّا از پدرم شنيدم كه پيامبر (ص) فرموده:‌ هركس حاجت برادر خود را برآورده سازد، مانندكسي است كه نُه هزار سال خدا را عبادت كند، روزها روزه باشد و شب¬ها در قيام.» (سفينة البحار، مادّه حوج )

ابان بن تغلب گويد: با امام صادق (ع) طواف مي¬كردم، مردي از اصحاب ما از من خواست براي حاجتي كه دارد با او بروم. امام (ع) متوجّه او شد و به من فرمود: «ابان، آيا او به تو اشاره مي¬كند؟» عرض كردم: «بلي.» فرمود: «آيا او هم مانند تو دوستدار اهل بيت است؟» عرض كردم: «بلي.»، فرمود: «برو و خواسته¬اش را اجابت كن.» عرض كردم: «اگر چه طواف واجب باشد؟» فرمود: «بلي، اگرچه طواف واجب باشد.» (سفينة البحار مادّه حوج )

مردي به امام حسن مجتبی (ع) عرض كرد: پدر و مادرم به قربانت، مرا به قضاي حاجتي ياري كن. حضرت همراه او شد. در بين راه امام حسين (ع) را ديد كه به نماز ايستاده است. امام حسن (ع) به آن مرد فرمود: چرا از ابي¬عبدالله براي برآوردن حاجتت كمك نخواستي؟ عرض كرد: پدر و مادرم به قربانت، اين كار را كردم، اعتكافش را يادآور شد. امام حسن (ع) فرمود: «اگر تو را ياري مي¬كرد، از اعتكاف يك ماهش بهتر بود.» (کافی، باب گوشش در راه حاجت مؤمن،ح 9 )

20 ـ بزرگ شمردن گناه و كم شمردن خير

انسان مؤمن بايد تا مي¬تواند كار خير انجام دهد و از بدي¬ها دوري جويد.

امام سجّاد (ع) در دعاي مكارم الاخلاق به درگاه خدا عرض مي¬كند: «وَاستِقلالِ الخَيرِ وَ اِن كَثُرَ مِن قَولي وَ فِعلي؛ وَاستِكثارِ الشَّرِّ، وَ اِن قَلَّ مِن قَولي وَ فِعلي: بارالها،‌ موّفقم بدار، تا كارهاي خيري كه در گفتار و عمل انجام مي¬دهم كم بشمرم، هرچند بسيار باشند و بدي¬هايي را كه در گفتار و عمل از من صادر مي¬شود بزرگ بشمرم، هرچند ناچيز باشند.»

رسول خدا (ص) فرمود: «اَربَعَةٌ في الذَّنبِ شَرٌّ مِنَ¬الذَّنبِ: اَلاِستِصغارُ وَالاِفتِخارُ وَالاِستِبشارُ وَالاِصرارُ: در گناه چهار چيز است كه از خود گناه بدترند: كوچك شمردن گناه، افتخار نمودن به گناه، خوشحال بودن از گناه و ادامه دادن به گناه.» (مستدرگ الوسائل 2/315 )

پيامبر اکرم (ص) فرموده: «لاتَنظُروا اِلی صِغَرِ الذَّنبِ، وَلكِنِ انظُروا اِلیٰ مَااجتَرَأتُم: به كوچكي گناه نگاه نكنيد، بلكه بنگريد كه چگونه به معصيت خدا جرئت كرده¬ايد.» (بحارالانوار 74/128)

رسول خدا (ص) فرمود: «اَعظَمُ الذُّنوب عِندَاللهِ اَصغَرُها عِندَ العِبادِ، وَ اَصغَرُ الذُّنوبِ عِندَ اللهِ‌ اَعظَمُها عِندَ العِبادِ: بزرگ¬ترين گناهان نزد خدا كوچك¬ترين آن¬ها نزد بندگان است،‌ و كوچك¬ترين گناهان نزد خدا بزرگ¬ترين آن¬ها نزد بندگان است.» (تاريخ يعقووبی 1/485)

رسول خدا (ص) فرموده: «اِنَّ اللهَ تَعالی لَيَساَلُ العَبدَ في جاهِهِ، كَما يَساَلُ في مالِهِ؛ فَيَقولُ: يا عَبدي،‌ رَزَقتُكَ جاهاً،‌ فَهَل اَعَنتَ بِهِ مَظلوماً اَو اَغَثتَ بِهِ مَلهوفاً: در قيامت خداوند از جاه بنده مي¬پرسد، همان طوري كه از مالش مي¬پرسد و مي¬فرمايد: اي بنده¬ی من، من به تو مقام دادم، آيا به وسيله¬ی آن مظلومي يا مصيبت¬زده¬اي را ياري كردي؟» (ميزان الحکمه 1/198 )

اميرمؤمنان (ع) فرمود: «عَلَيكُم بِاَعمالِ الخَيرِ فَبادِروها وَ لايَكُن غَيرُكُم اَحَقُّ بِها مِنكُم: بر شما باد به انجام اعمال خير‌ و ديگران به آن¬ها از شما بر¬تر نباشند.» (غرر، باب خير، ح2838)

گنهکار انديشناک از خـــــــــــدای بسی بهتر از عــــــــابد خود نمای

که آن را جگر خون شد از سوز درد که اين تکيه بر طاعت خويش کرد

امام كاظم (ع) به يكي از فرزندانش فرمود:‌ «يا بُنَيَّ عَلَيكَ بِالجِدِّ،‌ لاتُخرِجَنَّ نَفسَكَ مِن حَدِّ التَّقصيرِ في عِبادَةِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طاعَتِهِ؛ فَاِنَّ اللهَ لايُعبَدُ حَقَّ عِبادَتِهِ: پسرم،‌ همواره كوشش كن، مبادا خودت را در عبادت و اطاعت خداي عزّ و جلّ بي¬تقصير بداني؛‌ زيرا خدا چنان¬كه شايسته است، پرستش نشود.» (کافی، باب اعتراف به تقصير، ح 1 )

حضرت ابوالحسن (ع) فرمود: «مردي در بني¬اسرائيل بعد از 40 سال عبادت قرباني نمود و از او پذيرفته نشد، با خود گفت: «اين وضع از خودت است و غير از تو گناهكاري نيست.» پس خداوند به او وحي نمود: «ذَمُّكَ لِنَفسِكَ اَفضَلُ مِن عِبادَتِكَ اَربَعينَ سَنَةٍ: نكوهشي كه از خود كردي از عبادت چهل سالت بهتر بود.» (همان، ح 3 )

كساني كه در بين مردم وجهه¬اي دارند، بايد از اين نعمت استفاده كنند و در برطرف كردن حوائج نيازمندان از آن استفاده نمايند. يك مرد اعرابي از اميرمؤمنان (ع) پرسيد: درجات محبّين چيست؟ فرمود: «پايين¬ترين درجه براي كسي است كه طاعت خود را كوچك شمارد و معصيت خود را بزرگ و گمان كند كه در دنيا و آخرت هيچ¬كس جز او مورد مؤاخذه¬ی‌ باري تعالی نيست. مرد اعرابي از شنيدن اين كلام بيهوش شد.» (مستدرک الوسائل 1/11 )

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «لايُتَمُّ المَعروفُ اِلَّا بِثَلاثِ خِصالٍ: تَعجيلُهُ وَ تَصغيرُهُ وَ سَترُهُ؛ فَاِذا عَجَّلتَهُ هَنَّأتَهُ،‌ وَ اِذا صَغَّرتَهُ عَظَّمتَهُ‌ و اِذا سَتَرتَهُ اَتمَمتَهُ: كار خير جز با سه شرط¬كامل نشود: زود انجام دادنش،‌ كوچك شمردنش و پنهان داشتنش. با عجله گوارايش مي¬سازي، با كوچك شمردن بزرگش مي¬كني‌ و با پنهان داشتن كاملش مي¬كني.» (همان، 2/397)

اولياءالله لغزش¬هاي كوچك خود را بزرگ مي¬شمردند‌ و براي آمرزش آن¬ها از درگاه خدا آمرزش مي¬طلبيدند. چنان¬كه علي (ع) در اوّائل دعاي كميل از خدا مي¬خواهد گناهاني را كه پرده¬هاي حيا را پاره مي¬كنند بيامرزد،‌ گناهاني كه عذاب را نازل مي¬كنند بيامرزد،‌ گناهاني كه نعمت را تغيير مي¬دهند بيامرزد و گناهاني كه مانع استجابت دعا هستند بيامرزد...

معصومين (ع) با وجود بخشش¬هاي كلان پوزش هم مي¬طلبيدند. عربي وارد مدينه شد و گفت: كريم¬ترين فرد اين شهر كيست؟ او را به امام حسين (ع) راهنمايي كردند. عرب در اشعاري از خدمات بي¬نظير پيامبر (ص) و علي (ع) سخن گفت: «لَولَا الَّذي كانَ‌ مِن اَوائِلِكُم، كانَت عَلَينا الجَحيمُ مُنطَبِقَةٌ: اگر جدّ و پدر بزرگوار تو نبودند،‌ جايگاه ما در دوزخ بود.» امام حسين (ع) به قنبر فرمود: چيزي از مال حجاز باقي مانده؟ عرض كرد: آري، چهار هزار دينار، فرمود: بياور. پس آن¬ها را در دستمالي نهاد و براي آن¬كه عرب شرمنده نشود، آن را از لاي در بيرون كرد و فرمود: «خُذها، فَاِنّي اِلَيكَ مُعتَذِرٌ،‌ وَاعلَم بِاَنّي عَلَيكَ ذوشَفَقَة: اين را بگير كه از تو عذر مي¬خواهم و بدان¬كه من دوستدار توام.» ( سفينة البحار، مادّه سخی)

پيامبر اکرم (ص) فرمود: «خداوند فرموده: لايَتَّكِّلِ العامِلونَ‌ عَلی اَعمالِهِمُ الَّتي يَعمَلونَ بِها لِثَوابي؛ فَاِنَّهُم لَوِاجتَهَدوا وَاَتعَبوا اَنفُسَهُم اَعمارَهُم في عِبادَتي‌ كانوا مُقَصِّرينَ غَيرَبالِغينَ في عِبادَتِهِم كُنهَ‌ عِبادَتي فيمايَطلُبونَ مِن كَرامَتي:‌ عبادت¬كنندگان براي نيل به ثواب من بر اعمالشان تكيه نكنند؛ زيرا هر قدر با سختی در تمام عمر عبادت كنند، باز هم مقصّرند و با عبادتشان به كنه عبادتم نمي¬رسند و براي نيل به كرامت من شايستگي ندارند.» (وسائل 1/71 )

اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «تَهوينُ الذَّنبِ اَعظَمُ مِن رُکوبِ الذَّنبِ: سبک شمردن گناه بزرگ¬تر از انجام دادن آن است.» (غررالحکم، باب کوچک شمردن گناه، ح 3584 )

اميرمؤمنان (ع) ¬فرمود: «لاتُحَقِّرَنَّ صَغائِرَ الاَنامِ، فَاِنَّها المُوبِقاتُ وَ مَن اَحاطَت بِهِ مُحَقِّراتُهُ اَهلَکَتهُ: گناهان کوچک را کوچک مشماريد که هلاکت کننده¬اند؛ و کسی که گناهان کوچک او را احاطه کرده باشند، نابود می¬شوند.» (غرر، همان، ح 3585)

اميرمؤمنان (ع) فرمود: «اَشَدُّ الذُّنوبِ مَااستَهانَ بِهِ صاحِبَهُ: سخت¬ترين گناه آن است که گناهكار آن را كوچك شمارد.» (نهج البلاغه، حکمت 348 )

زيد شحّام گويد: امام صادق (ع) فرمود «اِتَّقوا المُحَقَّراتِ مِنَ‌ الذَّنبِ، فَاِنَّها لاتُغفَرُ،‌ قُلتُ وَمَاالمُحَقَّراتُ؟ قالَ: اَلرَّجُلُ يُذنِبُ الذَّنبَ فَيَقولُ: طوبی لي اِن لَم¬يَكُن لي غَيرُذالِكَ: از گناهان كوچك بپرهيزيد كه آمرزيده نشوند.گفتم: گناهان كوچك چيست؟ فرمود: كسي گناه كند وگويد:كاش من غير از اين گناهي نداشتم.» (کاف،باب کوچک شمردن گناه، حديث 1)


کتاب اخلاق اسلامی

دکتر رحمت الله قاضیان