2 ـ زيديّه.
زيديّه فرقه¬اي از شيعه هستند كه به امامت زيد بن علي بن حسين بن علي بن ابي-طالب (ع) بعد از امام زين العابدين (ع) معتقدند؛ و ازاين¬رو، چهار امامي هم ناميده مي-شوند.
مردم متديّن عالَم اسلام به تدريج ـ مخصوصاً بعد از شهادت امام حسين (ع) و يارانش ـ فهميدند که بنی¬اميّه صرف¬نظر از جناياتی که نسبت به مردان با تقوای اسلام مرتکب شدند، مردمی فاسق و فاجر و نالايق¬اند؛ و ازاين¬رو، قيام¬هايی ـ مخصوصاً از طرف علويّون به دنبال شهادت امام حسين(ع) ـ عليه آنها انجام گرفت که از جملة مهم¬ترين آنها قيام «زيد بن علی بن الحسين(ع)» و قيام فرزندش يحيي است. هر چند خود قيام¬کنندگان کشته شدند؛ ولی از نظر تبليغاتی فوق¬العادّه اثر گذاشتند، تا جايی که بالاخره مردم به حمايت از خاندان پيامبر(ص) و بنی¬عبّاس عليه بنی¬اميّه قيام کردند و آنها را از بين بردند.
زيد (79 ـ 121) فرزند امام سجّاد (ع) در حوالی کوفه عليه هشام بن عبدالملک قيام کرد، باز مردم کوفه همچون دوران امام حسين (ع) با زيد بيعت کردند و بين 15 تا40 هزار نفر از اهالي كوفه با او پيمان بستند. زيد در وقت بيعت مي¬گفت: من شما را به قرآن و سنّت پيغمبر(ص) و جهاد با ستمگران و دفاع از مستضعفين و تقسيم بيت¬المال بر اساس عدل و كمك به اهل بيت (ع) در مقابل دشمنان، دعوت مي¬كنم». زيد تا يك سال در خفا طرح مي¬ريخت، آن¬گاه در سال 122 قيام كرد؛ ولي جز عدّة قليلي از مردم كوفه همچون زمان جدّش امام حسين(ع) بيعت خود را با آن جناب شكستند. والي كوفه يوسف بن عمر ثقفي لشكر مفصّلي از بني¬اميّه براي مقابله با زيد تهيّه ديد كه در ضمن درگيري تيري به پيشاني زيد اصابت كرد و به شهادت رسيد. هر چند جنازة زيد را مخفيانه دفن كردند، ولي آن را پيداكردند و سرش را به شام فرستادند و در آنجا مدّتي بر دروازة شام آويختند، بعد مدّتي در مدينه كنار مسجد پيغمبر (ص) و آن¬گاه در مسجد جامع مصر بر دار بود؛ و بالاخره شخصي آن را ربود و دفن كرد و الآن در مصر زيارتگاه مي¬باشد.
بعد از زيد پسرش يحيي هم قيام کرد و شکست خورد، آن¬گاه به خراسان رفت و مردم دور او جمع شدند، هر چند باز شکست خورد و کشته شد، ولی محبوبيّت عجيبی پيدا کرد، و در واقع يحييٰ بود که توانست قضيّة پدرش زيد و امام حسين(ع) را در خراسان مطرح کند؛ به طوری که در خراسان زمينة يک انقلاب بزرگ عليه بنی¬اميّه به راه افتاد. و چون بنی¬عبّاس روی کار آمدند، نه فقط تمام بني¬اميّه را از دم شمشير گذراندند؛ بلكه اجساد يکان يکان بنی¬اميّه را بيرون آوردند، آنها را سوزاندند و خاکسترشان را برباد دادند.
از نظر ائمّة شيعه (ع) و شيعيان، زيد مردی دانشمند، متّقی و شجاع بوده و به امامت امام صادق (ع) معتقد بوده است، و نيز با رضايت او و با انگيزة انتقام خون امام حسين (ع) و تشکيل حکومت و واگذاری آن به امام صادق (ع) قيام کرده است.
پس از زيد، دانشمندانی در بين زيديّه پديد آمدند که به تنظيم عقايد و احکام زيد پرداختند. زيديّه هرچند به سيرة عملی و نوشته¬های زيد توجّه داشتند؛ امّا در عقايد بيشتر به نظرات معتزله قائل¬اند. ابوخالد واسطي از علماي زيديّه از روايات زيد از پدرانش و فتاواي فقهي او كتابي جمع¬آوري كرد؛ و بدين ترتيب، غير از فقه¬هاي پنجگانة حنبلي، شافعي، مالكي، حنفي وجعفري فقه ششمي به نام «فقه زيديّه» هست كه بيشتر شبيه فقه حنفي¬هاست.
زيديّه معتقدند در احاديث فقط به امامت امام علیو امام حسن (ع) تصريح شده است؛ ازاين¬رو، پس از آنان هر فاطمی يعنی اولاد امام حسن و امام حسين (ع) که به جهاد علنی و مبارزة مسلّحانه با ستمگران بپردازد، او امام است. بدين ترتيب، زيديّه به امامت امامان بعد از امام سجّاد (ع) که به جهاد مسلّحانة علنی نپرداختند، به عنوان امام اعتقاد ندارند؛ بلکه به امامت زيد بن علی، يحيی بن زيد، محمّد بن عبدالله (نفس زکيّه)، ابراهيم بن عبدالله، شهيد فخّ و برخی ديگر از فاطميّان که به جهاد علنی پرداختند، قائل هستند.
زيديّه كه امروز عمدتاً در يمن ساكن¬اند، معتقدند امامت مفضول با وجود افضل جايز است؛ ازاين¬رو، اگر چه علي (ع) از شيخين افضل بوده، امّا خلافت آن دو هم صحيح بوده است. امامت هم به نصّ و تعيين ازجانب خدا و پيامبر (ص) لازم نيست، بلكه هر فاطمي عالم، زاهد، شجاع كه قادر باشد، براي مطالبة حقّ قيام به سيف كند، مي¬تواند امام باشد.
از نظر زيديّه امام بايد قادر به جنگ باشد؛ ازاين¬رو، امام کودک يا غايب را نمي¬پذيرند. زيديّه گاه بی¬امام بوده و گاه به دو امام همزمان قائل بوده¬اند.
زيديّه در دو ناحيه به قدرت رسيدند: يکی در سواحل دريای خزر از زمان داعی کبير تا حدود 520 که در آنجا قريب 25 امام و داعی پيدا شدند که گاه ميان آنان دوره¬های فترت حاصل می¬شد و گاه همزمان بودند و کارشان به کشمکش می¬انجاميد؛ و ديگر در يمن که يحيی بن حسين متوفّيٰ به سال 298 که با ياران فداکارش از مدينه به يمن رفت و در آنجا حکومتی دينی تشکيل داد و تاکنون در يمن باقی هستند.
فرقه¬های زيديّه: زيديّه به فرقه¬های چندی همچون جاروديّه، سليمانيّه، صالحيّه، يعقوبيّه، قاسميّه، حسنيّه، نعيميّه، ذکريّه، ابرقيّه، ادريسيّه، خلفيّه، صباحيّه، عجليّه و دکينيّه انشعاب پيدا نمودند که مهم¬ترين آنها سه فرقة اوّل مي¬باشند، كه به شرح آنها مي¬پردازيم.
1ـ جاروديّه: جاروديّه پيروان «ابوالجارود زياد بن منذر عبدی همداني» متوفّيٰ به سال 150 می¬باشند. ابوالجارود كه طبق نقل رجال كشي، هم در ظاهر و هم در باطن كور بوده، مورد لعن و نفرين امام صادق (ع) بود و امام باقر (ع) به وی لقب «سرحوب» داد، که از القاب شيطان است؛ و ازاين¬رو، پيروان ابوالجارود به «سرحوبيّه» هم معروف¬اند.
جاروديّه معتقد به امامت علی (ع) بعد از پيامبر (ص)، آن¬گاه امام حسن و امام حسين (ع) و زيد هستند؛ ولی در بارة آخرين امام با يکديگر اختلاف دارند؛ بعضی از آنان «محمّد بن عبدالله بن حسن» (نفس زکيّه) را امام غايب و آخرين امام می¬دانند، بعضی ديگر «محمّد بن قاسم علوی» صاحب طالقان و بعضی «يحيی بن عمر» صاحب کوفه را امام می¬دانستند.
2 ـ سليمانيّه: سليمانيّه كه پيروان «سليمان بن جرير» هستند معتقدند امام توسّط شورای مسلمين بايد انتخاب شود و ممکن است با رأی دو نفر نيز امام انتخاب شود، و جايز است که آن فرد افضل هم نباشد؛ ازاين¬رو، خلافت ابوبکر و عمر را صحيح می¬دانستند، هر چند معتقد به افضليّت علی (ع) بر آنان بودند. سليمانيّه عثمان را به خاطر خلافکاري¬هايش و نيز عايشه، طلحه، زبير و معاويه را به خاطر قيام و جنگ عليه امام علی (ع) کافر می¬دانستند. سليمانيّه تقيّه را جايز نمی¬دانستند.
3 ـ صالحيّه و بتريّه: صالحيّه پيروان «حسن بن حيّان کوفی» متوفّای 168 می-باشند که مردی عابد، فقيه و متکلّم بوده و کتاب «الجامع» در فقه از اوست. و بتريّه پيروان «کثيرالنّویٰ» ملقّب به «ابتر» متوفای 169 هستند. چون اين دو گروه تقريباً عقايد مشترکی دارند؛ ازاين¬رو، يک مذهب شمرده شده¬اند. اين گروه در کلام پيرو معتزله هستند و معتقدند چون امام علی (ع) به خلافت ابوبکر و عمر رضايت داد؛ ازاين¬رو، امامت آن دو صحيح است؛ ولی در ايمان يا کفر عثمان متوقّف می¬باشند و هر کس از فرزندان علی (ع) را که عالم و زاهد و شجاع باشد و به جهاد پردازد، امام مي¬دانند.
اشكال: زيديّه مانند شيعه معتقد نيستند كه امامان امّت اسلام را پامبر ازطرف خداوند حكيم تعيين نموده؛ بلكه معتقدند كه بعد از علي (ع) هر كس از اولاد آن حضرت با شمشير قيام كند، امام مسلمانان است. افزون بر اين، زيديّه در احكام از ابوحنيفه تقليد مي¬كنند، كه امام يكي از مذاهب فقهي مكتب خلفاست. و اينان از آن جهت از ابوحنيفه تقليد مي¬كنند كه وي در قيام محمّد و ابراهيم عليه خليفة عبّاسي «منصور» به صحّت قيام ايشان و اين¬كه مسلمانان بايد آن دو را ياري كنند، فتوا داد. و با توجّه به اين¬كه زيديّه داراي چنين عقايدي هستند، اين سؤال¬ها در مورد مذهب آنان مطرح است: اگر خروج به شمشير و حكومت كردن، شرط امامت است، در بارة امام علي و امام حسن و امام حسين (ع) آن¬گاه كه در خانه نشسته بودند، چه مي¬گوييد؟ آيا امام حسن (ع) پس از صلح با معاويه امام نبوده و امامت از او سلب شده است؟ همچنين در مورد امام سجّاد (ع) كه شما او را امام مي¬دانيد، ولي هيچ¬گاه عليه خلفا قيام نكرد و به حكومت نرسيد، چه مي¬گوييد؟
چگونه از ابوحنيفه تقليد مي¬كنيد؛ و حال آن¬كه وي امام علي و امام حسن و امام حسين و امام سجّاد (ع) را كه شما امام مي¬دانيد امام نمي¬داند، بلكه خلافت سه خليفة اوّل را صحيح مي¬پنداشته است، و نيز ابوحنيفه در فقه برخلاف زيد و پدران وي به قياس و رأي اجتهاد مي¬كرده است.