سایت اصول دین


تكبّر و استكبار


دکتر رحمت الله قاضیان

30 ـ تكبّر و استكبار.

کبر اين است که انسان بر غير خود بزرگی کند. کبر ثمره و وليده¬ی رذيله¬ی خبيثه¬ی عجب است. وقتی که انسان در خود کمالی چون نسب و حسب و مال و منال و سيادت و رياست ديد، حالتی به او دست می¬¬دهد که بدان عُجب گويند، و چون غير خود را فاقد آن کمال پنداشت، يک حالت برتری به او دست می¬دهد که بدان «کبر» گويند.کبر هم-چون عجب ممکن است در ايمان و عقايد باشد يا در ملکات فاضله و يا در عبادات و اعمال صالحه.

يكي از صفات رذيله¬اي كه از شيطان سر زد‌ و اُمُّ المفاسد‌ (مادر همه¬ی رذائل)‌ است استكبار‌ است. امروزه هم استكبار قدرت¬هاي بزرگ سبب همه¬ی‌ نابساماني¬هاي بشر است.

شخصي مثل ابليس‌ كه به فرموده¬ی‌ اميرمؤمنان (ع) در خطبه‌¬ی قاصعه‌¬ی نهج البلاغه شش هزار سال عبادت كرده بود،‌ به خاطر تكبّر يك ساعت، تمام عباداتش را بر باد داد‌ و از قرب خدا‌ و هم¬نشيني فرشتگان و به قولي معلّمي آن¬ها،‌ يك باره سقوط كرد.

در قرآن كريم مي¬خوانيم:‌ «اِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدوا لِآدَمَ فَسَجَدوا اِلّا اِبليسَ اَبیٰٰٰ وَاستَكبَرَ وَ كانَ مِنَ الكافِرينَ: هنگامي كه به فرشتگان گفتيم:‌ «براي آدم سجده كنيد؛ همه سجده كردند،‌ جز ابليس كه سر باز زد و تكبّر ورزيد و كافر بود.» ( بقره 2/34 )

هم¬چنين اين داستان نشان مي¬دهد كه ابليس به خاطر غرور و تكبّري كه داشت، از فهم واضح¬ترين مسائل عاجز ماند؛‌ چه وقتي خداوند از او سؤال كرد:‌ چرا سجده¬ی آدم نكردي؟‌ «قالَ لَم اَكُن لِاَسجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقتَهُ مِن صَلصالٍ مِن حَمَإٍ مَسنونٍ: گفت: من آن نيستم كه براي بشري كه او را از گِلي خشك،‌ از لجن مانده¬ی بدبو آفريده¬اي سجده كنم؟» (حجر 15/33)

‌ در حالي كه شرافت آدم به خاطر ساخته شدن جسمش از گِل نبود؛ بلكه به خاطر آن روح الٰهی در او بود. قرآن¬ ¬فرموده:‌ «فَاِذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فيهِ مِن روحي فَقَعوا لَهُ ساجِدينَ: پس وقتي آن را پرداختم‌ و از روح خودم در آن دميدم،‌ او را سجده كنيد.» (حجر 15/29)

علاوه بر اين، تكبّري كه شيطان داشت، مانع از طلب پوزش از پروردگارش شد،‌ بلكه بر لجاجتش افزود‌ و سوگند ياد كرد كه همه¬ی‌ آدميزادگان جز بندگان مخلصت را گمراه خواهم كرد: «قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَاُغوِيَنَّهُم اَجمَعينَ، اِلّا عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصينَ.» ( حجرات 15/40)

اميرمؤمنان (ع) مي¬فرمايد: «فَاعتَبِروا بِماكانَ مِن فِعلِ اللهِ بِاِبليسَ،‌ اِذ اَحبَطَ عَمَلَهُ‌ الطَّويلَ،‌ وَ جَهدَهُ الجَهيدَ،‌ وَ كانَ قَد عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ‌ آلافِ سَنَةٍ،‌ لايُدری مِن سِنِيِ الدُّنيا اَم سِنِيِّ الآخِرَةِ،‌ عَن كِبرِ ساعَةٍ واحِدَةٍ؛ فَمَن ذا بَعدَ اِبليسَ يَسلَمُ عَلَي الله بِمِثلِ مَعصِيَتِهِ:‌ پس از آن-چه خداوند نسبت به ابليس انجام داد،‌ عبرت گيريد؛‌ زيرا اعمال فراوان و كوشش¬هاي مداوم او را با تكبّر از بين برد. او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص نيست از سال¬هاي دنيا يا آخرت است‌؛ امّا با ساعتي تكبّر همه را نابود كرد. چگونه ممكن است پس از ابليس،‌ فرد ديگري همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟» ( نهج البلاغه، خطبه 192)

کبر ممکن است بر بندگان خدا باشد يا بر خود خدا يا انبيا و اوليا و يا به اوامر خدای تعالی که اين دو نيز به کبر بر خداوند برمی¬گردند.

کبر بر انبيا و اوليا، چنان¬که فرعون و فرعونيان حاضر نشدند به موسی و هارون ايمان بياورند و گفتند: «اَنُؤمِنُ لِبَشَرَينِ مِثلُنا: آيا به دو انسان ايمان بياوريم که نظير خود مايند.» (مؤمنون 23/27 ) و قريش حاضر نشدند به نبوّت پيامبر اسلام (ص) ايمان بياورند و گفتند: «لَولا نُزِّلَ هَذَا القُرآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ القَريَتَينِ عَظيمٍ: چرا اين قرآن بر مردی بزرگ از اين دو شهر (مکّه و طائف) نازل نشده است؟» ( زخرف 43/31 )

و امّا کبر بر اوامر خداوند؛ چنان¬که بعضی ترک حجّ کنند، چون پوشيدن لباس احرام را زیّ شأن خود نمی¬دانند، يا ترک نماز کنند، چون تکبّر مانع رکوع وسجودشان شود. وگاهی شخص مطلبی را از هم¬درس خود ¬رد می¬کند، ولی اگر از عالم بزرگی بشنود می¬پذيرد. يا حاضر نيست برای عدّه¬ی کمی تدريس يا اقامه¬ی جماعت کند.

و امّا کبر بر بندگان خدا مثل اين¬که بعضی از اهل به اصطلاح عرفان لاف ترفّع زنند وحکما و فلاسفه را قشری و فقها و محدّثين را ظاهربين و ساير مردم را چون بهائم می-دانند.

بعضی از اهل عبادت هم ممکن است تکبّر نمايند و هر وقت سخنی از اهل علم به ميان آيد بگويند: «عمده عمل است و علم بی¬عمل فايده¬ای ندارد.»

کبر اگر در حکما باشد، خود را دارای برهان و اهل يقين بالله و ملائکه و کتب و رسل خداوند می¬دانند و ساير علوم را علم ندانسته و در علم و ايمان بر ديگران تکبّر کنند.

کبر اگر در فقيه باشد، لازم می¬داند که همه¬ از او اطاعت کنند وخود را از آن¬چه می-کند غيرقابل بازخواست بداند و جز خود و چند نفر معدود همچون خود را اهل بهشت نداند.

امام صادق (ع) فرمود: گاه کبر در اشرار مردم پيدا شود. چنان¬که روزی پيامبر اکرم (ص) از يکی از کوچه¬های مدينه می¬گذشت، زن سياهی سرگين جمع می¬کرد. به او گفته شد: از سر راه رسول خدا (ص) دور شو، گفت: «راه گشاد است.» بعضی از همراهان آن حضرت قصد تعرّض به او کردند، فرمود: «رهايش کنيد، او متکبّر است.» (کافی، باب کبر، حديث 2 )

کبر انسان را از کمالات ظاهری و باطنی و از مواهب دنيوی و اخروی باز داشته، توليد بغض و عداوت کرده و انسان را در نظر مردم حقير و خوار می¬کند.

امام صادق (ع) فرمود: «بر سر هر بنده¬ای لجامی است که فرشته¬ای آن را نگه می¬دارد؛ وقتی کبر کند، ¬گويد: «پايين بيا، خدا تو را پايين آورد؛ پس او همواره نزد خود بزرگ-ترين مردم است و در چشم مردم کوچک¬ترين آن¬ها؛ وچون تواضع کند، خدای تعالی آن لگامی را که در سر اوست بردارد و فرشته گويد: «بزرگ شو، خداوند تو را سربلند کند؛ پس همواره نزد خود کوچک¬ترين است و نزد مردم رفيع¬ترينشان.» (کافی، باب کبر، حديث 16 )

بسياری از كسانی¬كه در برابر انبيا می‏ايستادند، متكبّران بودند. در قرآن در باره¬ صالح می‏خوانيم: قالَ المَلَاُ الَّذينَ استَكبَروا مِن قَومِهِ لِلَّذينَ استُضعِفوا لِمَن آمَنَ مِنهُم اَتَعلَمونَ اَنَّ صالِحاً مُّرسَلٌ مِّن رَبِّهِ؟ قالوا اِنّا بِما اُرسِلَ بِهِ مُؤمِنونَ؛ قَالَ الَّذينَ استَكبَروا اِنّا بِالَّذيَ آمَنتُم بِهِ‏ كافِرونَ: سران قومش¬كه استكبار می‏ورزيدند، به مستضعفانی كه ايمان آورده بودند، گفتند: آيا می‏دانيد كه صالح فرستاده¬ی پروردگارش است؟» گفتند: آري، بی‏ترديد، ما به آن¬چه وی براي آن فرستاده¬اند کافريم؛ امّا آن متکبّران گفتند: ما آنچه را که شما بدان ايمان آورده¬ايد، باور نداريم.» (اعراف 7/75 و 76 )

و قرآن در باره¬¬ فرعون و فرعونيان فرموده: «ثُمَّ بَعَثنَا مِن بَعدِهِم مّوسی وَهارونَ اِلی فِرعَونَ وَ مَلَئِهِ بِآياتِنا؛ فَاستَكبَروا وَكانوا قَوماً مُّجرِمينَ: آن¬گاه موسی وهارون ¬را با آيات خود به¬ سوی فرعون و سران قومش فرستاديم، ولی آنان گردنكشی كردند و مردمی تبهكار بودند.» (يونس 10/75 )

پيامبر اکرم (ص) فرمود: «لايَدخُلُ الجَنَّةَ مَن في قَلبِهِ مِثقالَ ذَرَّةٍ مِن كِبرٍ: كسي كه در دلش ‌ سنگيني ذرّه¬اي كبر باشد،‌ داخل بهشت نمي¬شود. مردي گفت:‌ من دوست دارم كه اسب من چُست و چالاك و جامه¬هايم نيكو باشند و.... پيامبراکرم فرمود: اِنَّ اللهَ جَميلٌ وَ‌يُحِبُّ الجَمالَ؛ فَاِنَّمَا الكِبرُ اَن يَمنَعَ الحَقَّ وَ يَغمُصَ النّاسَ:‌ خدا زيباست و زيبايي را دوست دارد؛ امّا تكبّر آن است كه حقّ را رد كند و مردم را كوچك شمارد.» (تاريخ يعقوبی 1/482)

اميرمؤمنان (ع)‌ فرمود:‌ «اَقبَحُ الخُلقِ التَّكَبُّرِ: زشت¬ترين رفتار تكبّر است.» (غررالحکم، باب کبر، حديث 8646)

تكبّر با عجب فرق دارد؛ چه عجب (خودبزرگ بيني) اين است¬كه انسان به خاطر قدرت يا ثروت يا حتّی علم و عبادت خود را بزرگ بيند؛‌ ولي تكبّر در مقايسه با ديگري خود را برتر می¬پندارد. شخص متكبّر انتظار دارد،‌ ديگران به او سلام كنند، او را در صدر مجلس بنشانند،‌ كسي از او انتقاد نكند، حتّی پند و اندرز ندهد‌ و همواره از عظمتش سخن گويند. خودبرتربيني،خودمحوري، خودخواهي، برتري¬جويي و فخرفروشي همه ريشه دركبر دارند.

از پيامبر اکرم (ص) روايت شده است: بزرگ‏ترين تكبّر کوچک دانستن خلق خدا و سبک شمردن حقّ است. راوی ‏گويد: گفتم: کوچک دانستن خلق و سبک شمردن حقّ چيست؟ فرمود: «در برابر حقّ نادانی کند و به اهل حقّ طعنه زند؛ پس کسی كه اين کار را انجام دهد، با خداوند در آن¬چه برازنده¬ی اوست ستيزه کرده است.» (کافی، باب کبر، حديث 9 )

و رسول اکرم (ص) می‏فرمايد: «سه دسته‏اند كه خداوند روز قيامت با آن¬ها سخن نمی‏گويد و به آن¬ها نگاه نمی‏كند و آنان را از گناهانشان پاك نمی‏سازد و برای آنان عذابی دردناك است: پير زناكار، حاكم ستمگر و فقير متكبّر.» (کافی، باب کبر، حديث 14)

ای انسان، تو و تكبّر! تو در برابر عظمت دستگاه خلقت چه هستی؟! واقعاً جای تعجّب است انسانی که اوّلش نطفه و آخرش مردار و مابين اين دو حامل كثافات است، فخرفروشی و تكبّر ¬‏كند؟! بايد اقرار كرد «آن ذره كه در حساب نايد ماييم.»

امام حسين (ع) در دعای عرفه در حالی كه اشك می¬‏ريزد می¬‏گويد: «اِلٰهی اَنَا فَقيرٌ فی غِنایَ، فَكَيفَ لااَكونُ فَقيراً فی فَقری. اِلٰهی اَنَا الجاهِلُ فی عِلمی، فَكيفَ لااَكونُ جَهولاً فی جَهلی: خدايا، من در موقع بی¬‏نيازی هم فقيرم، پس چگونه در فقرم فقير نمی-‏باشم. خدايا من در موقع عالم بودن هم جاهل هستم، پس چگونه در موقع جاهل بودنم جاهل نمی¬‏باشم!؟ «الهی مَن¬كانَت مَحاسِنُهُ مساوِی، فَكَيفَ لاتَكونُ مَساويه مساوی: خدايا كسی¬كه خوبی¬هايش بدی است، چگونه بدی¬‏هايش بدی نيست؟»؛ «عَمِيَت عَينٌ لا تراك: كور باد چشمی كه تو را نبيند» خدايا مگر تو از من دور شده‏ای كه از آثار بخواهم تو را بشناسم.»

کی رفتـــه¬ای ز دل که تمنّا کنم تو را کی گشته¬ای نهفته که پيدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار ديده تماشـــا کنم تو را

امام‏ صادق (ع) فرمود: «اَلکِبرُ اَن تَغمِصَ النّاسَ وَ تَسفَهَ الحَقَّ: تكبّر آن است كه مردم را كوچك شماری و حق را سبک شماری.» ( کافی، باب کبر، حديث 8 )

و امام صادق (ع) فرمود: «اِيّاکُم وَالعَظَمَةَ وَالکِبرَ؛ فَاِنَّ الکِبرَ رِداءُاللهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ فَمَن نازَعَ اللهُ رِدائَهُ، قَصَمَهُ اللهُ وَ اَذَلَّهُ يَومَ القِيامَةِ: از بزرگی و کبر برحذر باشيد؛ زيرا کبر مخصوص خدای عزّ وَ جَلَّ است؛ و کسی که در آن با خدای تعالی منازعه کند، او را در هم شکند و روز قيامت او را ذليل کند.» (وسايل الشّيعه 11/300)

و امام صادق (ع) فرمود: «اِنَّ المُتَکَبِّرينَ يُجعَلونَ فی صُوَرِ الذَّرِّ يَتَوطّاهُمُ النّاسُ حتّی يَفرُغَ اللهُ مِنَ الحِسابِ: در قيامت متکبّران به صورت مورچه درمی¬آيند و مردم آن¬ها را پايمال کنند، تا خدا از حساب مردم فارغ شود.» (کافی، باب کبر، ح 11)

و امام صادق (ع) فرمود: «اِنَّ فی جَهَنَّمَ لَوادِياً لِلمُتَکبِّرينَ يُقالُ لَهُ «سَقَرُ؛ شَکی اِلی اللهِ عَزَّ وَ جَلّ شِدَّةَ حَرِّهِ وَ سَاَلَهُ اَن يَأذَنَ لَهُ اَن يَتَنَفَّسَ؛ فَتَنَفَّسَ فَاَحرَقَ جَهَنَّمَ: در جهنّم وادی¬ای از برای متکبّران به نام «سقر» هست، به خدای عزّ و جلّ از شدّت حرارت شکايت کرد و از او خواست اذن دهد نفس بکشد، چون تنفّس کرد، جهنّم محترق شد.» (کافی، باب کبر، ح 10 )

علی (ع) فرمود: «اِذا تَفَقَّهُ وَضيعُ تَرَفَّعَ: چون انسان افتاده فقيه شود، بلند¬مرتبه گردد.» (غررالحکم، باب کبر، حديث 8653 )

در حديث است: اَلکِبرُ مَطايَا النّارِ: مرکب کبر سوارش را به آتش می¬برد. (وسايل الشّيعه 11/31 )

نشانه¬های کبر: در بيماری¬های روحی چون تکبّر از راه¬ رفتن وحرف زدن شخص پيداست.

اميرمؤمنان (ع) ¬فرمود: «مااَضمَرَ اَحَدٌ شَيئاً اِلّا ظَهَرَ فی فَلتاتِ لِسانِهِ و صَفَحاتِ وَجهِهِ: کسی چيزی را در دل پنهان نکرد جز آن¬که در لغزش¬¬های زبان و رخسارش آشکار شود.» (نهج البلاغه، حکمت 26)

آثار تكبّر:1 ـ اختلال در توانايی فهم: متكبّرين به دليل خودبزرگ‏بينی، از درك بسياری از حقايق عاجزند. خداوند می‏فرمايد: «سَاُصرِفُ عَن آياتيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرونَ فی الاَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ؛ وَ اِن يَرَوا كُلَّ آيَةٍ لَّايُؤمِنوا بِها، وَ اِن يَرَوا سَبيلَ الرُّشدِ لايَتَّخِذوهُ سَبيلاً؛ وَ اِن يَرَوا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذوهُ سَبيلاً: به زودی روي كساني را كه به ناحق در زمين تكبّر می‏ورزند، از آياتم برمي¬گردانم. همانان كه‏ هر نشانه¬ای‏ بينند، بدان ايمان نياورند، و اگر راه صواب ببينند آن را برنگزينند و اگر راه گمراهی را ببينند آن را راه خود قرار دهند.» (اعراف 7/146 )

2 ـ مقاومت در برابر دعوت بر حقّ پيامبران: متكبّران دعوت پيامبران را نمی‏پذيرند. خداوند در باره¬ی بنی‏اسرائيل می‏فرمايد: «وَ لَقَد آتَينا موسَی الكِتابَ وَ قَفَّينا مِن بَعدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَينا عيسَی ابنَ مَريَمَ البَيِّناتِ وَ اَيَّدناهُ بِروحِ القُدُسِ؛ اَفَكُلَّما جَاءكُم رَسولٌ بِما لاتَهویٰٰٰٰ اَنفُسُكُمُ استَكبَرتُم؛ فَفَريقاً كَذَّبتُم وَ فَريقاً تَقتُلونَ: ما به موسی كتاب داديم، و پس از او پي در پي پيامبراني فرستاديم و به عيسی پسر مريم نيز معجزه‏های آشكار داديم و او را با روح القدس تأييدكرديم؛ آيا هرگاه پيامبری برايتان چيزی آورد كه دل¬خواهتان نباشد، گردن¬كشي مي¬كنيد و بعضي¬شان را دروغگو مي¬شماريد و بعضي را مي¬كشيد؟!» (بقره 2/87 )

3 ـ خوار شدن: اميرمؤمنان (ع) فرموده است: «اَلتَّکَبُّرُ يَضَعُ الرَّفيعَ: تكبّر انسان بلندمرتبه را كوچك مي¬كند. (غررالحکم، باب کبر، ح 8630 )

و اميرمؤمنان (ع) فرمود: »مَن تَکَبَّرَ حُقِّرَ: کسی که تکبّر کند، کوچک شود.» ( غرالحکم، باب کبر، حديث 8668 )

و فرمود: «مَن تَکَبَّرَ عَلَی النّاسِ ذَلَّ: کسی که بر مردم تکبّر کند، ذليل شود.» (غررالحکم، باب کبر، حديث 8674 )

4 ـ عذاب الهی: خداوند می¬فرمايد: «وَالَّذينَ كَذَّبوا بِآياتِنا وَاستَكبَروا عَنها اُولَئِكَ اَصحابُ النّارِ هُم فيها خالِدونَ: آنان¬كه آيات ما را دروغ انگارند و در مقابل آن¬ها گردن¬كشي كنند اهل آتش¬اند و هميشه در آن خواهند بود.» (اعراف 7/36)

5 ـ طغيان: اميرمؤمنان (ع) ‏فرموده: «اِحذَرِ الكِبرَ؛ فََاِنَّهُ رَأسُ الطُّغيانِ وَ مَعصِيَةُ الرَّحمانِ:‌ از تكبّر بپرهيز كه سرآغاز طغيان و معصيت خداوند رحمان است.» (غررالحکم، باب کبر، حديث 8643 )

و اميرمؤمنان (ع) فرموده: «ماتَکَبَّرَ اِلّا وَضيعُ: جز شخص پست تكبّر نمی‏ورزد.» (غررالحکم، باب کبر، حديث 8675 )

6 ـ دام شيطان: اميرمؤمنان (ع) فرمود: «فَاللهَ اللهَ عِبادَاللهِ، اَن تَتَرَدَّوا رِداءَ الکِبرِ؛ فَاِنَّ الکِبرَ مَصيَدَةُ اِبليسَ العُظمی الَّتی يُساوِرُ بِهَا القُلوبَ مُساوَرَةُ سُمومِ القاتِلَةِ: خدا را، خدا را، بندگان خدا، لباس غرور به تن نکنيد؛ زيرا غرور دام بزرگ شيطان است که به وسيله¬ی آن بر دل¬ها غلبه می¬کند؛ مانند غلبه¬ی زهرهای کشنده بر بدن انسان.» (همان، ح 8662)

درمان تكبّر: يراي درمان تكبّر ابتدا بايد به آثار و پيامدهای سوء اين صفت پي برد.

ثانياً، بايد كوشيد با عمل كردن به رفتارهايی كه مقتضای تواضع است و دوری كردن از رفتارهايی كه مقتضای تكبّر است، به‏تدريج ريشه‏های اين صفت را از قلب خود بركند.

ثالثاً،‌ بايد در سرنوشت افراد متكبّري هم¬چون فرعون¬ها و نمرودها و كسراها و خاقان¬ها و قيصرها انديشد كه به چه سرنوشت شومي گرفتار شدند.

رابعاً، در برابر خداوند تواضع كند،‌ سر بر سجده گذارد و اظهار عبوديّت كند.‌

خامساً، لباس ساده بپوشد، غذاي ساده بخورد،‌ در سلام كردن بر ديگران تقدّم جويد، با كارگران سر يك سفره غذا بخورد، صدر مجلس ننشيند، در راه رفتن بر ديگران پيشي نگيرد و از هم¬نشيني با افراد متكبّر پرهيز نمايد.


کتاب اخلاق اسلامی

دکتر رحمت الله قاضیان