سایت اصول دین


علي (ع) اوّلين مسلمان


دکتر رحمت الله قاضیان

علي (ع)‌ اوّلين مسلمان.

نخستين افتخار علی بعد از بعثت به عنوان اوّلين کسی است که مشرّف به اسلام شده و در اظهار کلمه¬ی توحيد کرده؛ چون از اوّل عمر لحظه¬ای بت¬پرست نبوده است. و قرآن کريم برای پيش¬گام شدن در اسلام ارج فراوان می¬نهد و می¬فرمايد: «اَلسّابِقونَ السَّابقون؛ اولئِکَ المُقَرَّبون: پيشتازان پيشتاز که همان مقرّبانند». (واقعه 56/10 و 11)

به نقل ابن عبدالبرّ حضرت محمّد (ص) روز دوشنبه مبعوث شد و علی (ع)‌ روز سه شنبه با آن حضرت نماز خواند. (الاستيعاب 3/32)

خود حضرت علي (ع)‌ مي¬فرمايد: «لَم يَسبِقني اِلَا رَسولَ اللهِ بِالصَّلاةِ: جز رسول خدا (ص) هيچ¬كس در نماز بر من سبقت نداشته است.» (نهج البلاغه، خطبه¬ 131)

چون ابوطالب با پسرش جعفر بر پيامبر (ص)‌ وارد شد، ديد نماز مي¬خواند و علي (ع)‌ در كنار اوست. به جعفر گفت: «تو هم كنار پسرعمويت نماز بخوان.»‌ ازاين¬رو، پيامبر (ص) و علي (ع)‌ و جعفر و زيد بن حارثه و خديجه با هم نماز مي¬گزاردند، تا آن¬كه با نزول «فَاصدَع بِما تُؤمَر... پيامبر (ص) ديگران را هم به اسلام دعوت فرمود. (‌اُسدُالغابه ¬1/341)

چون پيامبر (ص) به رسالت مبعوث گرديد، جبرئيل وضو و نماز دو ركعتي را به آن حضرت ياد داد؛ و چون علي (ع) و خديجه هم ايمان آوردند، پيامبر (ص) به آن دو هم وضو و نماز آموخت و اوّلين نماز، نماز ظهر بود. (‌سيره ابن¬هشام¬ 1/260) (اسدالغابه¬ 1/25)

«عفيف كندي»‌ گويد:‌ «من به هنگام حجّ‌¬ در مكّه نزد عبّاس رفتم که ناگاه مردي بيامد و کنار كعبه به نماز ايستاد. سپس زني و پسري هم آمدند و با او به نماز ايستادند؛ گفتم:‌ اي عبّاس، اين آيين چيست؟ گفت: اين پسر برادر من محمّد بن عبدالله است، گمان دارد خدا او را به پيامبري برانگيخته و گمان دارد گنج¬هاي سزار روم و خسرو ايران براي او گشوده خواهد شد. اين زن همسرش خديجه و اين پسر علي بن ابي¬طالب است كه بدو ايمان آورده¬اند و در روي زمين جز اين سه نفر براي اين دين پيروي نيست. (‌تاريخ¬طبري، ص¬581) (بدايه‌ ابن كثير¬2/24) (كامل ابن¬اثير¬2/57) (دلايل النّبوّه بيهقي¬1/269)

«‌ابن¬هشام»‌ در سيره¬ خود يك فصل از كتابش را به اين عنوان آورده است: «‌ذِكرُ اَنَّ عَليَّ بنَ اَبي-طالِب رَضِيَ اللهُ عَنهُ اَوَّلُ مَن اَسَلَمَ»‌. آن¬گاه به نقل ابن¬اسحاق گويد: اوّلين مردي كه به رسول خدا (ص) ايمان آورد و با او نماز گزارد و به آن¬چه از خداي تعالي بر او نازل شد ايمان آورد «علي بن ابي¬طالب رضوان الله و سلامه عليهما» بود.

و «ابن¬اثير» گويد: «علي (ع)‌ فرموده: «من بنده¬ي خدا، برادر رسول او و صدّيق اكبرم. بعد از من جز دروغگوي افترا زننده کسي اين حرف را نمي¬زند. من هفت سال قبل از مردم با پيامبر (ص) نماز گزاردم.»‌ (‌كامل ابن اثير 2/57)

و «ابن¬كثير» گويد: محمّد بن كعب و محمّد بن المنكدر و ربيعة‌ بن ابي¬عبدالرّحمان و کلبي و ابوحازم گفته¬اند: علي اوّلين كسي است كه ايمان آورده است. (‌بدايه 2/25)

دعوت و انذار خويشاوندان

بعد از سه سال كه پيامبر (ص) مردم را پنهاني به اسلام ¬خواند، با نزول آيه¬ي: «اَنذِر عَشيرَتَكَ الاَقرَبينَ: بستگان نزديكت را بترسان (شعراء ¬26/214)؛ فرمود: تمام مردان بني¬هاشم را كه حدود چهل نفر بودند، دعوت كردند. پس از صرف غذا، برخاست و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: «من خير دنيا و آخرت را با گفتن دو كلمه براي شما آورده¬ام و آن ايمان به يگانگي خدا و اين¬كه من فرستاده¬ي‌ اويم؛‌ پس هركس از شما مرا در اين باره اجابت كند،‌ او برادر و وصي و وزير و جانشين من پس از من خواهد بود.»‌ کسي به وي پاسخ نداد، جز علي كه از همه كم¬سال¬تر بود و سيزده يا پانزده سال داشت كه گفت: اي رسول خدا، من پشتيبان تو در اين مأموريّتت خواهم بود. پيامبر (ص) فرمود: بنشين. دو بار ديگر پيامبر (ص) دعوتش را تكرار كرد؛ ولي باز جز علي (ع)‌ كسي دعوت او را اجابت نكرد. آن¬گاه پيامبر (ص) به حضّار فرمود: «اين شخص، برادر، وصيّ‌ و جانشين من در ميان شماست، از وي شنوايي داشته باشيد و از او اطاعت نماييد.» با شنيدن سخنان پيامبر (ص) حضّار برخاستند و در حالي كه بيرون مي¬رفتند, ابوجهل به ابوطالب گفت: ‌محمّد دستور داد از پسرت اطاعت کني.»‌ (تاريخ طبري¬ 2/63) ¬(درّمنثور سيوطي¬5/79) ¬(مسند احمد حنبل¬1/159) (خصائص¬نسايي، ص¬86) (‌كنزالعمّال 15/116)

حديث انذار عشيره كه مورّخين اهل سنّت نقل كرده اند،‌ نه تنها دليل قطعي بر تعيين خلافت علي (ع)‌ به وسيله¬ پيامبر (ص)، بلكه اصولاً معلوم مي¬دارد كه نبوّت و امامت توأمند.

علي (ع)‌ اميرالمؤمنين

مردی به علی (ع)‌ گقت: به شما اميرالمؤمنين گويند، كی تو را بر آن¬ها اميركرده؟ فرمود: خدای جلّ جلاله. آن مرد نزد پيامبر (ص) رفت و گفت: علی راست مي¬گويد كه خدا او را امير بر خلق كرده است؟ پيغمبر (ص) در خشم شده فرمود: به راستی خدا از بالای عرش او را بر خلق امير کرده و ملائكه را گواه گرفته‏ كه علی (ع)‌ خليفة الله و حجّت الله و امام مسلمانان است. طاعتش قرين طاعت خدا و نافرمانيش نافرمانی خداست. هر كه او را نشناسد مرا نشناخته و هر كه او را بشناسد مرا شناخته؛ هر كه منكر امامت اوست منكر نبوّت من است و هر كه اميری او را انكار كند رسالت مرا انكار كرده، هر كه فضل او را دفع كند مرا كاسته، هر كه با او نبرد كند با من نبرد كرده و هر كه او را دشنام دهد مرا دشنام داده؛ زيرا او از من است و از گِل من خلق شده. او شوهر فاطمه دخترم است و پدر دو فرزندم حسن و حسين. من و علی و فاطمه و حسن و حسين و نه فرزند حسين حجّت¬های خدا بر خلقيم. (امالي صدوق، مجلس 27 حديث 8)

عبّاس بن عبدالمطّلب گويد: نزد پيامبر (ص) بودم كه علي (ع)‌ نزد وي آمد و چون او را ديد به رويش لبخند زد. گفتم: اي پيغمبر خدا (ص) به روي علي (ع)‌ لبخند مي¬زني؟ گفت: «‌اي عمو، به خدا كه خداوند او را از من بيشتر دوست دارد و نسل همه¬ي پيامبران از پشت خودشان بوده؛‌ امّا نسل من از پشت اين خواهد بود. وقتي روز قيامت شود، مردم را با نام خودشان و نام مادرشان مي¬خوانند كه خدا نمي¬خواهد رسوا شوند، مگر اين و شيعه¬ي او كه نام خود و نام پدرشان خوانده مي¬شوند؛ زيرا پشتشان صحيح است.» (‌مروج¬الذّهب 2/42)

نقش علي (ع) در شعب ابي¬طالب

چون تهديد و تطميع قريش براي بازداشتن پيامبر (ص) از تبليغ اسلام نتيجه¬اي نداد، تصميم گرفتند آن حضرت را به قتل رسانند. چون جناب ابوطالب از جريان آگاهي يافت، برآن شد براي حفظ جان پيامبر (ص) بني¬هاشم را به يكي از درّه¬هاي اطراف مكّه كه بعدها به «شعب ابي¬طالب» معروف شد، برد. همه¬¬ی بني-هاشم هم غير از ابولهب که شامل چهل مرد ـ چه مسلمان و چه غير مسلمان ـ بودند، براي اطاعت از ابوطالب و حمايت از پيامبر (ص) به آن درّه رفتند. جناب ابوطالب براي جلوگيري از حمله¬¬ی ناگهاني قريش برج¬هاي مراقبت درست كرد و خود و فرزندانش، مخصوصاً علي (ع)‌، شب¬ها در آن برج¬ها پاس مي¬دادند.

خوابيدن علي (ع)‌ به جاي پيامبر (ص)

چون رسول خدا (ص) بعد از مرگ ابوطالب ديگر پشتيبان محكمي نداشت و از آن طرف پيمان عقبه¬ي دوّم را با مسلمانان مدينه كه بسيار شده بودند، بست كه از او مثل خانواده¬ي خود دفاع كنند، آن حضرت به مسلمين فرمود: با آرامش به طور انفرادي يا چند نفري و يا با خانواده از مكّه خارج شوند و خود را به مدينه برسانند. و چون قريب به اتّفاق مسلمين به مدينه رفتند، سران قريش در انجمني كه تشكيل دادند، گفتند: مسلمين جز محمّد و چند نفر همه به مدينه رفته¬اند، اگر محمّد هم بدان¬ها بپيوندد، با كمك مردم آن¬جا ما را مورد تهديد قرار مي¬دهد؛ ازاين¬رو، پيش¬نهاد شد, او را زندانی کنند که گفته شد: پيروان فدايي حضرتش و بنی¬هاشم هرگز نخواهند گذاشت در زندان بماند, بلکه هر طور شده, بيرونش خواهند آورد. پيش¬نهاد تبعيدش مطرح شد که گفته شد: محمّد هر جا برود، با بيان نافذی که دارد، مردم را به دور خود جمع می¬کند و آن¬گاه با تعداد انبوهی از افراد به سراغ ما خواهد آمد و بساط بت¬پرستی را بر می¬چيند. پيش¬نهاد کشته شدنش مطرح شد و آن هم با اين اشکال مواجه شد که هر کس وی را بکشد, به وسيله¬ی يارانش و بنی¬هاشم کشته خواهد شد؛ ولی برای بر طرف شدن اشکال اين طرح گفته شد: از هر قبيله¬ای يک نفر انتخاب شوند و او را دسته جمعي بكشند که اين طرح با اتّفاق آرا پذيرفته شد.

فوراً از هر قبيله¬ای يک نفر براي كشتن آن حضرت راهي خانه¬ي وي شدند. و چون به در خانه¬ي پيامبر (ص) رسيدند، ابولهب عموي پيامبر (ص) كه به عنوان نماينده¬‌ بني¬هاشم با آن¬ها آمده بود، مانع شد و گفت: «ما مي¬خواهيم «تنها محمّد را بكشيم؛‌ ولي اگر در اين تاريكي شب براي كشتن محمّد به خانه¬ او بريزيم، ممكن است بچّه يا زني زير دست و پا رود يا به وسيله¬ي شمشيرها كشته شود»؛ ازاين¬رو، مشركين در اطراف خانه¬ رسول خدا (ص) كمين كردند، تا آن حضرت فرار نكند و چون صبح شود، او را به قتل رسانند كه در اين موقع جبرئيل و به قولي «رقيعه» فرزند ابوصيفي (فرزند هاشم) خبر اجتماع قريش براي كشتن پيامبر (ص) را به عرض آن حضرت رساند.

ازآن¬جا که ديوار خانه¬هاي مكّه بلند نبودند و مردم از روي ديوارها مي¬توانستند افراد خانه را زير نظر بگيرند، پيامبر (ص) براي اين¬كه بعد از خروج از خانه كسي متوجّه عدم حضورش نشود، به علي (ع)‌ فرمود: آيا حاضري جانت را به ¬خطر اندازي و به جاي من بخوابي؟» و علي (ع)‌ لبخندي از روي رضايت زد و آيه¬ 207 بقره در شأن علي (ع)‌ نازل شد: «وَ مِنَ النّاسِ مَن يَشري نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاةِ اللهِ: بعضي از مردم هستند كه جان خود را در راه رضاي خدا مي¬فروشند, تا خشنودی خدا را به دست آورند».‌ (اسدالغابه 4/104)

کلمه¬ی «يشری» نشان می¬دهد که سودا و معامله¬ای در کار بوده است. معامله هم چهار پايه دارد: خريدار، فروشنده، کالا و بها. در اين سودا، خريدار خدای تعالی، فروشنده علی (ع)‌، کالا جان علی (ع)‌ و بها خشنودی خدا. خواسته¬های انسان هم در چند چيز منحصر است: مال، آسايش، فرزند، آبرو و زندگی. ولی آيه¬ی کريمه می¬فرمايد: چيزی بالاتر از همه¬ی اين¬ها هست و آن رضايت و خشنودی خداوند است.

اگر گفته شود: وقتی انسان جانش را از دست داد يعنی فروشنده فانی شد، بها به چه کسی پرداخت خواهد شد؟ گوييم: حيات انسانی محدود به زندگی در اين دنيا نيست؛ بلکه بعد از مرگ حياتی ابدی دارد. چنان¬¬که خود حضرت علی (ع)‌ در اين زمينه می¬فرمايد: «باعوا قَليلاً مِن الدّنيا، بِکَثيرٍ مِنَ الآخِرَةِ لايَفنی: کمِ فناپذير اين جهان را فروختند و بسيار بقاپذير آخرت را خريدند». (نهج البلاغه صبحی صالحی، خطبه 182)

کلمه¬ی «يَشری» در وصف علی (ع)‌ به لفظ مضارع است و افاده¬ی تجدّد می¬کند؛ يعنی آن حضرت همواره به گونه¬ای فداکاری داشته و از سودايی برخوردار بوده و جان خود را به خداوند فروخته است؛ ولی فداکاری آن حضرت در «ليلة المبيت» اوّلاً منحصر به فرد بوده و کسی ديگر در اين کار شريک نيست؛ ثانياً، در دوران ضعف اسلام بوده که هنوز حکمی برای جهاد و فداکاری نازل نشده بود؛ ثالثاً، خوابيدن به جای پيامبر بدون سلاح و زره در مقابل تعداد زيادی شمشيرهای کشيده که هر دم انتظار قطعه قطلعه شدنش بود.

آن¬گاه پيامبر (ص) به علي (ع)‌ فرمود: همان برد سبز حضرمي كه وي به رو مي¬كشم، به رو بكش، تا مشركين گمان كنند خود من هستم كه مانند هر شب به جاي خود خوابيده¬ام؛ و پس از رفتن من به مدينه امانت¬هاي مردم را که نزدم است به صاحبانشان رد كن و خود را به مدينه برسان. (طبقات ابن¬سعد 1/225)

در اخبار شيعه و سنّي آمده:‌ در شبي كه علي (ع)‌ ‌ به جاي پيامبر (ص) خوابيد، خداوند به جبرئيل و ميكائيل فرمود: «من ميان شما دو تن برادري برقرار كردم و عمر يكي را درازتر از ديگري قرار دادم، كدام¬يك از شما حاضريد جانتان را فداي ديگري كنيد؟ هيچ¬كدام حاضر نشدند. خداوند فرمود:‌ اين در حالي است كه علي (ع)‌ حاضرشد جانش را فداي محمّد كند، اكنون به زمين برويد و او را از دشمن حفظ كنيد». آن¬ها به زمين آمدند؛ در حالي كه جبرئيل مي¬گفت: «بخٍّ بَخٍّ لَكَ يابنَ اَبي¬طالِب، مَن مِثلُكَ؟ يُباهِي اللهُ بِكَ مَلائِكَةَ‌ سَبعَ سَماواتِ: به به اي پسر ابوطالب، كيست مانند تو؟ خدا به واسطه¬ي تو بر ملائكه¬ي هفت آسمان مباهات مي¬نمايد». (اسدالغابه 4/25) (احياءالعلوم 3/258) (كفاية الطالب ص 239) (شواهدالتّنزيل 1/97) (تذكرة الخواص، ص 35) (بحارالانوار 19/39)

پيمان برادري با علي (ع)‌

رسول خدا (ص) براي ايجاد محبّت و قوي شدن مسلمين، دو بار بين آنان عقد اخوّت بست كه هركدام از مسلمين كه با يكديگر مأنوس بودند، بين آنان عقد اخوّت بست؛ و در هر دو پيمان حضرت علي (ع)‌ را به عنوان برادر خود برگزيد. (سيره ابن¬هشام 2/150) (اسدالغابه، مادّه¬ علي بن ابي¬طالب (ع)‌) (تاريخ الخلفاي سيوطي، ص 189) (البدايه والنّهايه ابن¬كثير 3/225)


کتاب امام علی (ع)

دکتر رحمت الله قاضیان