سعادت و کمال واقعی انسان.
انسان در حين تولّد، حيوان بالفعل و انسان بالقوّه است و خودش بايد با مجاهدت سرنوشتش را رقم ¬زند؛ يعنی به پيروی از عقل و شرع و کنترل شهوت و غضبش انسان بالقوّه بودن خود را به فعليّت برساند؛ ولی اگر اختيار خود را به شهوت و غضب بسپارد، چهرهی باطنی او چهارپا و يا درنده خواهد بود؛ ازاين¬رو می¬بينيم انسان واقعی كم است؛ و بعضی به ظاهر انساناند، ولی در باطن حيوانی چرنده و يا درّنده و يا شيطانی مكّارند؛ پس این خود ما هستيم، كه خود را می¬سازيم و سرشت خود را ترسيم می-كنيم و به صورت شيطان، حيوان و يا انسان درمی¬آييم.
داشتن اخلاق و رفتار و کردار نيك و تهذيب نفس در سعادت فردي، اجتماعي، دنيوي و اُخروي انسان نقش اساسی دارد؛ به طوري كه اگر انساني تمام علوم را هم كسب كند و تمام نيروهاي طبيعت را تسخير كند و در اختيار خود در آورد؛ ولي بر نفس خودش تسلّط نداشته باشد و بر طبق اميال و شهواتش عمل کند، از انسان واقعی و در نتيجه از سعادت واقعی بسيار دور است. و علم اخلاق آراستن نفس به صفات فاضله¬اي است، كه انسان بايد دارا باشد، تا به مقام شايسته¬ی انسانيّت برسد.
بشر با سه بحران رو به¬رو است: سياسی، اقتصادی و اخلاقی. متأسّفانه دولتمردان برای شهروندانشان تنها به رفع بحران سياسی و اقتصادی می¬انديشند؛ با آن¬که ريشه¬ی همه¬ی بحران¬ها در بحران اخلاقی است.
وقتی هر گروه تنها به فکر منافع خود باشند و دولتمردان بالصّراحه بگويند: منافع ما در فلان منطقه چنين و چنان اقتضا می¬کند، يا جنگ در فلان منطقه به سود ماست، نه فقط از اخلاق که مميّز انسان از حيوان است خبری نيست، بلکه وضع اقتصادی و سياسی جهان هم روز به روز آشفته¬تر می¬شود. به همين دليل انبيای الهی قبل از هر چيزی به فکر اصلاح اخلاق مردم بودند، تا آنجا که پيامبر اکرم اسلام (ص) هدف از بعثت خود را تکامل اخلاقی می¬داند و می¬فرمايد: «اِنَّما بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاقِ: من برای تکميل اخلاق بزرگوارانه برانگيخته شده¬ام.» (بحارالانور 16/310)
پيروی از دستورات الهی ـ مخصوصاً تنها کتاب دست نخورده قرآن کريم ـ و پيامبر اسلام (ص) و ائمه¬ی معصومين (ع) از انسان شخص تازه¬ای با صفاتی عالی و آسمانی و به معنی واقعی کلمه¬ انسانی می¬سازند. انسانی که نه فقط ناراحتی و مزاحمتی برای ديگران ايجاد نمی¬کند، بلکه از غم ديگران همچون غم خود ناراحت و از شادی ديگران همچون شادی خود شاد می¬شود.
در قرآن کريم هم يكي از اهداف مهمّ انبيا، تزكيه و تهذيب نفوس دانسته شده: «هُوَ الَّذي بَعَثَ في¬الاُمِّيّينَ رَسولاً مِنهُم، يَتلوا عَلَيهِم آياتِهِ وَ يُزَكّيهِم وَ يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ: خدا كسي است، كه در ميان درس ناخوانده¬ پيامبري از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آن¬ها بخواند و آن¬ها را تزكيه كند و بديشان كتاب و حكمت ¬آموزد.» (جمعه، 62/2)
سعادت انسان در پرورش جسم و روح
برخلاف موجودات زنده¬ی ديگر، انسان تنها موجود زنده¬ای است، که وجود او مرکّب از نيروهای متّضادی است. از يک سو در او يک سلسله غرايز و اميال او را به طغيان و تعدّی به حقوق ديگران وامی¬دارند؛ و از سوی ديگر، در او نيروی عقل و وجدان و عواطف انسانی قرار دارند، که او را به عدالت، نوع¬دوستی و درستکاری می¬خوانند. پيروزی نسبی هر يک از اين دو دسته قوا سرنوشت انسان را عوض می¬کنند. اگر انسان از عقل و وجدان و عواطفش پيروی کند از فرشتگان برتر ¬شده و مسحود ملايک می¬شود و اگر از اميال و غرايز و شهواتش پيروی کند از هر حيوانی هم پست¬تر می¬شود: «اولئِکَ کَالاَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ.» (اعراف 7/179)
ولی بايد دانست اميال و شهوات و غرايز به صورت طبيعی و متعادل نه تنها زيان¬بخش نيستند؛ بلکه وسايل ضروری حيات انسان نيز می¬باشند.
از طرفی علم و تجربه به اثبات رسانده¬اند، که «عقل سالم در بدن سالم است.» و آن¬هایی هم که از نعمت سلامت برخوردار بوده¬اند، هم خود از زندگی سعادتمندی برخوردار بوده¬اند و هم توانسته¬اند خدمات ذی¬قیمت بیشتری به بشریّت ارائه دهند، که منابع اسلامی و فرموده¬های پیامبر اکرم اسلام (ص) و ائمّه¬ی معصومین اهل بیت (ع) از همه آن¬ها بسیار جامع¬تر و پربارتر است. آگاهی و دانایی به دستورات بهداشتی پیشوایان بزرگ اسلام، سبب می¬شود، که انسان از بسیاری بیماری¬ها و ناتوانی¬ها و فرسودگی¬ها مصون ماند و عمری طولانی و با سلامت داشته باشد.
دانشمندان بسیاری هم کتاب¬هایی برای سالم ماندن و داشتن عمر طولانی با سلامت و نشاط نگاشته¬اند و در آن¬ها دستورالعمل¬هایی برای مبارزه با عوامل پیری و موجبات طولانی شدن عمر نگاشته¬اند، که چکیده آن¬ها تغذیه خوب، فعّاليّت و پیاده روی، زندگی در محیط و آب و هوای سالم، داشتن حرارت و شوق زندگی و انجام کار مفید می¬باشد.
عوارض پیری
از آنجا که گفتیم انسان مرکّب از جسم و روح است، گوییم: عوارض عمده جسمانی پیری عبارتند از: ناتوانی دستگاه گوارش، گرفتگی قلب و عروق، درد پا و زانو، کم شدن دید چشم، سنگینی گوش، چروک پوست، لغوه و لرزش اعضای بدن و....
عوارض روانی پیری هم عبارتند از: ضعف حافظه، فراموشی، پریشانی فکر و سایر اختلالات فکری و روانی.
قرب خدا، كمال نهايي انسان
هدف برای رسيدن موجود به کمالی است که فاقد آن است؛ و از آنجا که خداوند از هر نظر کامل و غنی بالذّات است؛ پس منزّه است از اين¬که هدف داشته باشد؛ چنان¬که قرآن ¬کريم ¬فرموده: «إِنْ تَكْفُرُوا اَنتُمْ وَ مَنْ فِي الاَرْضِ جَمِيعاً؛ فَإِنَّ اللهَ لَغَنيٌّ حَمیدٌ: اگر شما و هرکه در زمین است همه کافر شوید، خدا بىنيازی ستوده است». همان طوری که اگر همه¬ی مردم رو به خورشيد خانه بسازند يا پشت به خورشيد، در خورشيد اثرى ندارد.
امّا از آنجا که خداوند حکيم است و حکيم کار عبث و بيهوده انجام نمی¬دهد، هدف از خلقت هر موجودی از جمله انسان تکامل خود اوست؛ ازاین¬رو از اين¬که در آيه 57 سوره ذاریات می¬فرماید: «ماخَلَقتُ الجِنَّ وَالاِنسَ اِلّا لِیَعبُدونِ: جنّ و انس را تنها برای آن آفريدم که مرا بپرستند.»، هدف از عبادت انسان تکامل خود اوست نه هدف آفريننده او، که با عبادت خدا به کمال لايقش که همان «قرب خدا» است می¬رسد.
البتّه عبادت معنای وسیعی دارد ومنحصر در نماز و روزه و ذکر نیست.
چنان¬که گفتيم كمال نهايي انسان از نظر اسلام «قرب الهی» است؛ ولي¬بی¬ترديد قرب به خدا مکانی نيست؛ بلکه قرب وجودي است، كه به طور تكويني بين خدا و انساني حاصل مي¬شود، كه داراي صفات كماليّه است؛ يعني هر قدر صفات خدايي همچون عدل، رحمت، علم و غيره، كه در خدا به نحو نامتناهي هستند، در انسانی باشد و روحش داراي كمالات بيشتري شود، به خدا نزديك¬تر است. هر قدر هم روح داراي كمالات بيشتري شود؛ لذايذش هم بيشتر مي¬شود. و اگر كمال ثابتي براي نفس حاصل شود، لذّاتش هم پايدار خواهند شد، كه «سعادت» نام دارد.
قرب به خدا هم علم حضوري انسان نسبت به پروردگارش است كه فطرتاً به طور ضعيف در او وجود دارد و با شناخت صحيح خدا و با عبادات اختياري كه شرع در قرآن كريم و سنّت صحيح اسلامي توسّط معصومين (ع) بيان فرموده است، مرتّب از مستقل دانستن موجودات از خدا و در رأس آن¬ها خودش كه از خودپرستي و شرك به خدا سرچشمه مي-گيرد و از حجاب¬هاي بين او و پروردگارش كاسته مي¬شود، تا جايي كه ديگر جز خدا هيچ موجود مستقلي نبيند و از روي صدق بگويد: «لَيسَ في الدّارِ غَيرُهُ دَيّارٌ» و بگويد:
كه يكي هست، نيست جز او وحـــــــــده لااله الّا هو
آري، انسان تنها با شناخت درست خدا و آن¬گاه عبادتش به او نزديك مي¬گردد؛ ولي از آنجا كه خدا نامتناهي است و هرگز انسان به نامتناهي نمي¬رسد، اين قرب به خدا هم پايان ندارد. چنان¬كه اگر به فرض پيامبر اسلام (ص) هم كه اشرف مخلوقات است، باز هم عمرش باقي بود و عبادت مي¬كرد، باز به خدا نزديك¬تر مي¬شد.
ولي قرب به خدا كه گفتيم تنها در سايه¬ شناخت صحيح خدا وعبادت او براي انسان حاصل مي¬شود، تنها در اين دنيا براي او حاصل مي¬شود؛ زيرا همين¬كه بشر مُرد، ديگر حركت تكاملی براي او حاصل نمی¬گردد؛ پس هر چند انسان در اين دنيا تا حدودي از ثمرات عبادت و بندگيش همچون آرامش روحي بهره¬مند خواهد شد؛ ولي نتيجه¬ی كامل عبادت و بندگي انسان در دنياي ديگر براي او ظاهر خواهد شد.
قضا و قدر الهی و معناي صحيح آن
شكّي نيست كه در اديان و از جمله اسلام «قضا و قدر» هست؛ ولي بحث در معنا و تفسير قضا و قدر است. اگر گفته شود: «طبق قضا و قدر الهی سرنوشت هركس را خدا از روز ازل تعيين كرده و هر تلاشي هم كه شخص براي تغيير سرنوشتش انجام دهد بيهوده است»؛ بي¬ترديد چنين تفسيري از قضا و قدر صد در صد مخدّر و افيون توده¬هاست؛ در صورتي كه قضا و قدر گاه در زمينه¬ی احكام تكويني است و گاه در زمينه¬ی احكام تشريعي و تكليفي.
منظور از قضا و قدر تكويني اين است كه هر پديده¬اي از موجودات به وسيله¬ی علّت يا علّت¬هايي به وجود مي¬آيد و اندازه¬اي دارد؛ نه چيزي بدون علّت به وجود مي¬آيد و نه بدون اندازه¬گيري معيّن؛ ازاين¬رو، قضاي الهی تمام كارهايي است، كه در جهان خلقت به فرمان خدا انجام ¬می¬گيرند، خواه بدون واسطه يا با استفاده از نظام علّت و معلول؛ و قَدَر الهي به معني اندازه¬گيري اين حوادث در عالَم تكوين مي¬باشد.
قضا و قدر تشريعي فرمان الهی در مورد وظايف انسان¬ و تعيين حدود وظايف اوست. چنان¬كه واجب بودن نماز، روزه، خمس، زكات، حجّ، جهاد و غيره به قضا و حكم و فرمان خداست؛ امّا همين نماز و روزه و غيره هم هر يك مقدار و اندازه¬اي دارند. مثلاً نماز هفده ركعت در شبانروز است و هر وعده از صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشا هم چند ركعت از اين¬ها را بايد انجام داد، نه كمتر و نه بيشتر. همين طور روزه، خمس، زكات، حجّ و جهاد هركدام اندازه¬اي دارند كه بايد همان¬گونه كه در شرع آمده است، انجام شوند.
بديهي است كه ايمان به چنين قضا و قدري نه فقط جنبه¬ی تخديري ندارد و افيون توده¬ها نيست؛ بلكه برعكس، اعتقاد بدان، سبب تلاش پي¬گير و پي¬جويي در راه مسائل مختلف زندگي و كوشش براي دست يافتن به علل واقعي حوادث و آشنايي هر چه بيشتر به نظام واقعي علّت و معلول و پرهيز از هرگونه خرافه مانند اعتقاد به شانس و طالع خواهد شد.
لذّات معنوی
لذّات حسّی، عضوی¬¬اند، مثل صداي خوشی که گوش می¬شنود یا منظره زیبایی که چشم می¬بیند؛ ولی بعضي لذّت¬ها جسمی نيستند؛ مثل لذّت احساس قهرمانی برای قهرمان و لذّت عالِم ازکشف يک حقيقت علمی.
لذّت اهل دنیا از بیرون است، یعنی از مال و منصب و ریاست و شهرت و خوب خوردن و شیک پوشیدن لذّت می¬برند؛ ولی لذّات مؤمنین از درون و روحانی است، مؤمنین از نماز، دعا، خواندن قرآن، دادن صدقه، آشتی دادن بین دو دوست، دو همسر و... لذّت می¬برند.
در کتاب «آداب¬المتعلّمين» آمده است: وقتي مسئله¬ی مشكلي براي «خواجه نصيرالدّين طوسی» پيش مي¬آمد، تا ديرگاهی از شب می¬نشست و به حلّ آن می¬پرداخت و چون آن مسأله برايش حلّ می¬گشت، چنان وجد و نشاط به او دست می¬داد، كه با خود می¬گفت: «اَينَ المُلوکُ وَ اَبناءُ المُلوکِ مِن هَذِهِ الَّذَّةِ: شاهان و شاهزادگان کی می¬توانند اين لذّت مرا درک کنند؟»
ولی این¬که بعضی به اسم دین و به خاطر زهد از نعمت¬های دنیا استفاده نمی¬کنند، متوجّه نیستند، که نعمت¬های دنیا هدیه زیبای پروردگار عالمیان به یندگانش است و استفاده نکردن از نعمت¬های دنیا ندانسته توهین به آفریننده¬ی عالمیان است.
اميرمؤمنان (ع) فرمود: «لاتُضِع نِعمَةً مِن نِعَمِ اللهِ سُبحانَهُ عِندَکَ؛ وَلیُرَ عَلَیکَ اَثَرُ ما اَنعَمَ اللهُ بِکَ عَلیکَ: هیچ¬یک از نعمت¬های خداوند سبحان را ضایع نکن و باید نشانه¬¬ی نعمتی که خدا به تو داده در تو دیده شود». (غررالحکم، باب فکر، حدیث 8070)