عبادت توفيق و عطيّه خداوند

عبادت توفيق و عطيّه خداوند.
محقّقين فرموده¬اند: توفيق هر عبادتي از جمله دعا خود عطيّه و توفيقي است، كه خداوند به بعضي از بندگانش عنايت مي¬فرمايد.
چنان¬كه گفته¬اند: شخصي هر شب دعا و ذكر و يا ربّ يا ربّ مي¬كرد، يك بار شيطان براي بازداشتن وي از اين عبادت بزرگ، بر او ظاهر شد و به او گفت: چرا تو دعا و يا ربّ يا ربّ مي¬گويي؟ چون خدا هيچ وقت به اين يا ربّ¬هاي تو پاسخ نداده و تو را لبّيك نگفته است. اين وسوسه¬ی شيطاني در او اثر كرد و ديگر ياربّ يا ربّ نگفت. حضرت خضر(ع) بر او ظاهر شد و گفت: چرا يا ربّ يا ربّ را ترك گفته¬اي و با پروردگارت ديگر دعا و مناجات نمي¬كني؟ گفت: براي اين¬كه خدا به عبادت و دعا و يا ربّ يا ربّ من توجّه نمي¬كند. خضر(ع) گفت: اشتباه مي¬كني، همين¬كه خدا به تو توفيق داده، كه با او دعا و ذكر و راز و نياز كني، يعني خدا به دعا و ذكرهاي تو توجّه كرده و هر يا ربّ تو همان لبّيك خداست.
مولوي اين مطلب را اين چنين به نظم درآورده است:
آن يكي الله مي¬گفت هر شبي تا كه شيرين گردد از ذكرش لبي
گفت شيطـــــان آخر اي بسيارگو اين همه الله را لبّيــــك كو؟
مي¬نيـايد يك جواب از پيش تخت چند الله مي¬زني با روي سخت
او شكسته دل شد و بنهـــــاد سر ديد در خواب او خضر را در خَضَر
گفت هين از ذكر چون وامانده¬اي؟ چون پشيماني از آن كش خوانده¬اي؟
گفت لبّيــــــــكم نمي¬آيد جواب زان همي¬ترسم كه باشم ردّ باب
گفت آن الله تو لبّيـــك ماست وان نياز و درد و سوزت پيك ماست
ترس عشق تو كمنـد لطف ماست زير هر يا ربّ تو لبّيك¬هاست
روزي رسول خدا(ص) به اصحابش فرمود: كدام يك از شما همه¬ی عمر روزه مي¬دارد؟ سلمان عرض كرد: من يا رسول الله. رسول خدا(ص) فرمود: كدام يك از شما همه¬ی شب¬ها را شب زندهداري مي¬كند؟ سلمان گفت: من يا رسول الله. فرمود: كدام يك از شما هر شب قرآن را ختم مي¬كند؟ سلمان گفت: من يا رسول الله. يكي از اصحاب خشم كرد و گفت: يا رسول الله، سلمان مردي عجمي است و مي¬خواهد بر ما قريش ببالد، با آن¬كه من ديده¬ام بيشتر روزها غذا مي¬خورد، بيشتر شب¬ها در خواب است و بيشتر شب¬ها خاموش است. پيغمبر(ص) فرمود: خاموش باش، اي فلاني، تو كجا و لقمان حكيم كجا؟ از خودش بپرس، تا به تو خبر دهد. و چون آن مرد از خود سلمان جريان را سؤال كرد، گفت: من در هر ماه سه روز روزه مي¬دارم و خداي عزّ و جلّ فرموده: هركه يك حسنه آرد ده برابر آن دارد و روزه¬ی شعبان را به ماه رمضان وصل مي¬كنم و اين روزه¬ی عمرانه ميشود. و از رسول خدا(ص) شنيدم كه ¬فرمود: هركه با وضو بخوابد، گويا همه¬ی شب را احياء كرده است و من هميشه با وضو مي¬خوابم. و من از رسول خدا(ص) شنيدم که به علي(ع) فرمود: اي اباالحسن، مَثَل تو در امّتم مَثَلِ قُل هُوَ اللهُ است، هركه يك بارش بخواند ثلث قرآن را خوانده و هركه دوبارش بخواند دو ثلث قرآن را خوانده و هركه سه بارش بخواند همه¬ی قرآن را خوانده، اي علي، هر كه تو را به زبانش دوست دارد ثلث ايمان را دارد و هر كه تو را به زبان و دلش دوست دارد دو ثلث ايمان دارد و هركه تو را به زبان و دل دوست دارد و با دستش ياريت كند ايمانش كامل است، سوگند بدان كس كه مرا به حق فرستاده، اي علي، اگر همه¬ی اهل زمين تو را دوست داشتند چنان-كه اهل آسمانت دوست دارند، خدا احدي را به دوزخ عذاب نمي¬كرد و من علی را چنين دوست دارم. آن مرد معترض برخاست و گويا سنگي در دهانش افكنده بود. (امالي صدوق، مجلس نهم، حديث 5)
در اخبار آمده: در شب معراج به پيامبر(ص) خطاب شد كه هرچه از سعادت مي¬خواهي، بخواه. آن حضرت عرض كرد: خدایا، مرا به عبوديّت خودت منسوب كن.» (حكيم سبزواري، شرح الأسماءالحسني، ص 90)
عبوديّت نه عبادت
آنچه مهمّ است و خداوند از ما خواسته عبوديّت است نه عبادت و عبودیّت یعنی تسليم محض و بى قيد و شرط در برابر امر خدا و عبادت را طبق دستور شرع انجام دادن و نه به دلخواه خود.
ابليس، با شش هزار سال سابقه عبادت، چون روحيه عبوديت نداشت، در مقابل فرمان خدا در باره سجده بر آدم سرپيچى كرد و مطرود شد.
امام صادق(ع) فرموده: خداوند به ابليس دستور فرمود سجده¬ی آدم کند. ابليس گفت: خدايا به عزّتت سوگند، اگر مرا از سجده کردن بر آدم معاف داری، چنان عبادتی برای تو می¬کنم، که احدی هرگز مثل آن تو را عبادت نکرده باشد. خداوند جلّ جلاله فرمود: من دوست دارم آن طور که می¬خواهيم عبادت شوم. (تفسيرصافی، ذيل آيه¬ 34 بقره)
قرآن كريم در مورد كفّار كه تسليم دعوت انبيا نمي¬شدند، مي¬فرمايد: «اَفَكُلَّما جاءَكُم رَسولٌ بِما لاتَهويٰ اَنفُسُكُمُ ٱستَكبَرتُم: آيا هر بار پيامبري چيزي برايتان مي¬آورد، كه دلخواه شما نباشد، تكبّر مي¬ورزيد؟» (بقره 2/٨٧)
در جاى ديگر مىفرمايد: «فَلا وَ رَبِّكَ لايُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيَما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لايَجِدُواْ فِى أَنْفُسِهِمْ حَرَجَاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً: به خدا سوگند، ايمان واقعى به تو نمىآورند، مگر آن¬گاه كه در مشاجرات و نزاعهايشان تورا به داورى بپذيرند و در برابر قضاوت تو، هيچ ناراحت نشوند و تسليم بى چون و چراى حكم الاهى باشند. (نساء، آيه 65)
اصولاً عبادت آن است كه به دستور خداوند يعنی مطابق دين مبين اسلام باشد، نه اين¬که كسي هر چه و هر گونه که بخواهد عبادت کند، که آن عبادت خواسته¬های خود نمودن است، چنان¬که «قرآن کريم» می¬فرمايد: «اَفَرَاَيتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلـهَهُ هَواهُ: آيا ديده¬ای کسی را که هوای نفس خود را پروردگار خودش قرار دهد؟». (جاثيه 45/35)
نمونه¬ كامل تسليم و عبوديّت ابراهيم و اسماعيل(ع) مي¬باشند که وقتی خدا ابراهيم (ع) را مأمور كرد فرزندش اسماعيل را سر ببرد، هم ابراهيم بدون چون و چرا ¬دستور را پذيرفت و هم اسماعيل گفت: «يا اَبَتِ افعَل ماتُؤمَرُ سَتَجِدُني اِن¬شاءَ¬اللهُ مِنَ الصّابِرينَ: اي پدر، آنچه دستور يافته¬اي انجام ده¬، كه به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت.» (صافّات 37/١٠٢)
و چون ابراهيم (ع) در همه زمینه¬ها چه در قربانى كردن فرزند، چه در رها كردن هاجر و اسماعيل در بيابانهاى خشك مكّه، و چه در آمادگى براى افتادن در آتش نمروديان، خوب از عهده امتحان برآمد، خداوند او را به امامت برگزید: «قالَ اِنّی جاعِلُکَ اِماماًً». (بقره، 124)
تداوم عبادت
شرط نتيجه¬ كامل گرفتن در هر كاري از جمله عبادت اين است كه انسان پشتكار داشته و مدام تا دم مرگ همچون انبیا و اولیا آن را ادامه دهد.
قرآن كريم به پيامبر اکرم اسلام (ص) مي¬فرمايد: «فَاعبُدهُ وَاصطَبِر لِعِبادَتِهِ: پس او را بندگي كن و در عبادت او پابرجا باش.» (مريم 19/٦٥)
و قرآن کریم مي¬فرمايد: «وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ: مؤمنان يكديگر را به حقّ و صبر سفارش مي¬نمايند. (عصر 103/3)
پيامبراکرم(ص) فرموده: «اِنَّ اَحَبَّ الاَعمالِ اِلَي¬ اللهِ تَعاليٰ اَدوَمُها وَ اِن قَلَّ: محبوب¬ترين كارها نزد خدا آن است كه بيشتر دوام يابد، هرچند اندك باشد. (نهج¬الفصاحه، حديث 453)
و پيامبراکرم (ص) فرمود: بالاترين مردم كسي است كه عاشق عبادت خدا و همواره سرگرم و با تمام وجود مشغول عبادت است و هيچ اعتنايي به سختي يا آساني كه در دنيا پيش آيد ندارد. (مجموعه¬ ورّام 2/64)
و رسول خدا (ص) فرموده: «آفَةُ العِبادَةِ الفَترَةُ: آفت عبادت، سستي يعني گاهي انجام دادن و گاهي ترك است.» (بحارالانوار 77/68)
امام باقر(ع) فرمود: مؤمن دائماً در حال نماز است تا آن¬گاه كه ايستاده و نشسته و خوابيده به ياد خدا باشد» (امالی مفيد، مجلس 37 ح 1)
رهرو آن نيست كه گه تند وگهى خسته رود رهرو آنست¬كه آهسته وپيوسته رود
تشبّه به خوبان
مستحبّ است، انسان در پوشيدن لباس و آراستن سر و وضع ـ مخصوصاً به هنگام نماز ـ به انبيا و اوليا شباهت داشته باشد و از شبيه شدن به كفّار نهي شده، چنان¬كه در حديث داريم: «مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ، فَهُوَ مِنهُم: هركس شبيه گروهي باشد، از آن¬هاست». (معاني الاخبار، ص 110)
فرعون دلقكي داشت، كه چون خواست به نزد فرعون رود، ديد موسيٰ و هارون با لباس چوپاني دم در هستند. از آن¬ها پرسيد: چرا مي¬خواهيد نزد فرعون برويد؟ گفتند: ما پيامبريم و آمده¬ايم فرعون و مردم مصر را به سوي خدا دعوت كنيم. او لباس¬هايي شبيه آن¬ها پوشيد و نزد فرعون رفت و شروع به مسخره¬بازي نمود. فرعون هم از سر و وضع او بسيار خنديد، آن¬گاه پرسيد: اين لباس¬هاي عجيب و غريب چه لباسي است، كه پوشيده¬اي؟ گفت: دو نفر با اين چنين لباسي به در قصر آمده و مي¬گويند: ما پيامبريم و از طرف خدا مبعوث شده¬ايم، تا فرعون و فرعونيان را به راه راست هدايت كنيم. فرعون دستور داد آ¬ن¬ها را نزد او بياورند. اوّلين دعوت موسيٰ از اينجا شروع شد، تا آن¬كه خدا فرعونيان را در دريا غرق كرد، ولي اين مسخره¬چي را غرق نكرد، موسيٰ به درگاه خدا عرض كرد: خدايا، اين مرد در هيأت من درمي¬آمد و مرا مسخره مي¬كرد! خطاب آمد: چگونه كسي كه خود را در دنيا شبيه دوست من كرده، هلاك كنم؟ (انوار نعمانيّه 3/310)
امام صادق(ع) فرمود: هر كس تا چهل سالگي راه درستي دارد، خدا به فرشتگانش وحي كند، كه بنده¬ام را عمری دادم، بر او سخت گيريد و درشتی كنيد و كم و زياد و خرد و درشت عملش را بنويسيد.
از امام صادق(ع) پرسيدند از قول خدای عزّ و جلّ: «اَوَلَم نُعَمِّركُم مايَتَذَكَّرُ فيهِ مَن تَذَكَّرَ: مگر نه آن¬که شما را چندان عمر داديم كه هر که پند پذيرد پند گيرد؟ (سوره فاطر، آیه 37) فرمود: سنّ هيجده سالگی است. (امالی صدوق، مجلس دهم)
امام صادق (ع) فرمود: پيرمردی را روز قيامت بياورند و نامه¬ی عملش که از برون به سوي مردم است جز بدي ديده نشود و بر او بسيار ناگوار گذرد و مي¬گويد: پروردگارم، فرمايي به دوزخ روم؟ از سوی خداوند جبّار جلّ جلاله ندا رسد: ای پيرمرد، من شرم دارم كه تو را عذاب كنم، با اين¬كه در دنيا نماز مي¬خواندی، بنده¬¬ی مرا به بهشت بريد. (امالی صدوق، مجلس دهم)
توبه
اوّلين منزل و اوّلين نقطه¬ای که اگر انسان بخواهد به سوی پروردگارش سير کند و به مقام قرب پروردگارش نائل گردد «منزل توبه» است. حيوانات و حتّیٰ نباتات وقتی به موانعی برخورد کنند، که با حيات آن¬ها سازگار نباشد تغيير جهت می¬دهند، توبه هم برای انسان تغيير مسير است، امّا تغيير مسير دادن ساده¬ای چون تغيير مسير يك حيوان و نبات نيست، بلکه توبه يک نوع قيام و انقلاب درونی انسان عليه خودش است.
يعنی همان طوری که در کشوری عدّه¬ای عليه کسانی که قدرت را در دست دارند قيام می¬کنند و زمام امور را در دست می¬گيرند، حال اگر در مملکت وجود کسی نيروهای شيطانی چون غضب و شهوت حاکم بود، از ناحيّه¬ نيروهای عالی وجود او عليه قوای حيوانی و شيطانی قيام شد و زمام امور مملکت وجود او را در دست گرفتند، اين می¬شود «توبه».
زمان توبه: بنا بر آنچه که از آيات و احاديث برمی¬آيد تا وقتی که انسان در دنياست ، ولو اين¬که 120 سال عمر کرده و مريضی غير قابل علاجی هم گرفته و ساعات آخر عمرش است، اگر توبه¬ واقعی کند، توبه¬اش پذيرفته می¬شود. ولي آن لحظه¬ي آخر که مرگ و جهان ديگر و ملائکة الله را مشاهده كرد، ديگر توبه پذيرفته نيست. چنان¬که قرآن¬ کريم می¬فرمايد: «فَلَم يَکُ يَنفَعُهُم ايمانَهُم لَمّا رَاَو بَأسَنا: چون عذاب ما را مشاهده کردند، ديگر ايمانشان برايشان سودی نكرد. (غافر¬40/85)؛ زيرا درست است که توبه بازگشت به سوی خداست، ولی برگشت و انقلابش درونی نيست، بلکه از روی اضطرار و بيچارگی است.
اگرکسی بگويد: با توجّه به اين¬که توبه در هر سنّی ممکن است، ما همه¬ کيف¬هايمان را می¬کنيم و چون به هشتاد نود سالگی مثلاً رسيديم توبه می¬کنيم، گوييم: اوّلاً، گناه که کيف ندارد، زيرا اگر کيف واقعی داشت، خداوند ما را از آن منع نمی¬کرد. ثانياً، از کجا معلوم است که کسی هشتاد نود سال عمر می¬کند؟ ثالثاً، اگر هم بماند، از کجا معلوم که موفّق به توبه شود؟ زيرا اين همه افراد مسن می¬بينيم که همان¬گونه که در جوانی بودند اکنون هم هستد و اگر بعضی گناهان هم انجام نمی¬دهند، از عهده¬شان بر نمی¬آيد. رابعاً، به فرض کسی در هشتاد نود سالگی موفّق به توبه شد، آيا اين شخص مثل کسی است، که عمری به جای معصيت عبادت کرده است؟ هرگز. با توجّه به اين اشکالات هر عاقلی بايد بدون لحظه¬ای درنگ فوراً از همه¬ي گناهانش توبه کند.
قرآن کريم می¬فرمايد: «فَمَن تابَ مِن بَعدِ ظُلمِهِ وَ اَصلَحَ، فَإِنَّ اللهَ يَتُوبُ عَلَيهِ: هرکه بعد از ستم کردنش توبه کند و خود را اصلاح کند، خدا توبه¬ او را می¬پذيرد.» (مائده¬ 5/39)، چون توبه قيامي اصلاحی است.
و می¬فرمايد: «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ¬ وَ يُحِبُّ المُتَطّهِرينَ: خدا توبه کنندگان و اهل طهارت را دوست ¬دارد» (بقره¬ 222) يعنی توبه کن و با آب توبه خودت را شستشو ده،
شخصی در حضور اميرالمؤمنين(ع) استغفار کرد. چون امام احساس کرد او معنی واقعی توبه را نمی¬داند، با تعرّض به او فرمود: «ثَکِلَتکَ اُمُّکَ، اَتَدری مَاالاِستِغفارُ؟ اَلاِستِغفارُ دَرجةُ العلّيّين: مادرت به عزايت بنشيند، می¬دانی استغفار چيست؟ استغفار درجه¬ علّيّين است» علّيّين يعنی مردمی که در آن درجات بالا هستند.
بعد فرمود: استغفار و توبه يک کلمه است بر اساس شش پايه.: اوّل، پشيمانی برآنچه گذشته است. دوّم، تصميم جدّی که ديگر آن گناه را تکرار نکنی. سوّم، جبران حقوق مردم که بر گردنت آمده است. چهارم، جبران حقوق الاهی که برگردنت آمده است. پنجم، گوشت¬هايی که در حرام رويانده¬ای آب کنی. ششم، به اين بدنت که اين¬همه لذّت معصيت چشانده¬ای، رنج طاعت بچشانی. (کافی 2/431)
محقّقين برآنند: دو شرط اوّل اين شش شرط، اساس توبه هستند، دو تای بعد شروط قبولی توبه و دوتای آخر شرط کامل شدن توبه.