تنبلي و كسالت - تواضع و فروتني

31 ـ تنبلي و كسالت.
براي اين¬كه هر كاري ـ چه دنيايي و چه اخروي ـ به خوبي انجام شود، بايد انسان در انجام آن بانشاط باشد. دانشمندان جهان عاشق كار خود بوده¬اند كه به اين همه اختراعات و اكتشافات نائل آمده¬اند و كسالت اين است كه انسان انجام عملي را سنگين شمرد.
قرآن ¬کريم فرموده: «اَللهُ يَبسُطُ لِمَن يَشاءُ وَ يُقَدِّرُ وَ فَرِحوا بِالحَياةِ الدُّنيا وَ مَاالحَيو الدُّنيا في الآخِرَةِ اِلّا مَتاعٌ: خدا روزي را براي هركه خواهد وسعت ¬دهد يا تنگ گيرد. اينان به زندگي دنيا دل خوش كرده¬اند؛ ولی زندگي دنيا در برابر آخرت جز متاعي اندك نيست.» ( رعد 13/26 )
ولي اراده¬ی خدا شرايطي دارد، از جمله تلاش انسان سبب وسعت رزق است.
اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «آفَةُ النُّجحِ الکَسَلُ: آفت پيروزی تنبلی است.» (غررالحکم، باب کسل، حديث 8876 )
امام باقر (ع) فرمود: «اِنّي لَاَبغَضُ الرَّجُلَ يَكونُ كَسلانَ عَن اَمرِ دُنياهُ؛ فَهُوَ عَن اَمرِ آخِرَتِهِ اَكسَلُ: مردي كه در امر دنيايش تنبل و بي¬رغبت است مورد تنفّر من است، چنين كسي تنبلي و بي¬رغبتيش در امر آخرت بيشتر است.» (مستدرک الوسايل 2/422)
و در حديث است: «اِيّاكَ وَالكَسِلِ وَالضَّجرِ؛ اِنَّهُ مَن كَسِلَ لَم يُؤَدِّ حَقّاً وَ مَن ضَجِرَ لَم¬يَصبِر عَلی حَقٍّ: از تنبلي و تندروي بپرهيز، زيرا كسي كه تنبلي كند حقّ را ادا نمي-كند، و كسي كه زياده¬روي كند، بر اداي حقّ صبر نكرده است.» (مجمع البحرين، مادّه حق )
و امام علي (ع) مي¬فرمايد: «هنگامي كه موجودات در آغاز با هم جفت شدند، تنبلي و ناتواني با هم جفت گرديدند و نتيجه¬ی آن¬ها فرزندي به نام فقر شد.» (وسايل الشِّيعه 12/38 )
و امام صادق (ع) فرموده: «در طلب روزيتان تنبلي نكنيد؛ زيرا پدران ما به دنبال آن مي¬دويدند و آن را طلب مي¬كردند.» (همان 12/38)
و امام كاظم (ع) فرموده: «خدا بنده¬ی پرخواب و بي¬كار را مبغوض ¬دارد.» (همان 12/37)
32 ـ تواضع و فروتني
مرحوم نراقي در تعريف تواضع مي¬گويد: «تواضع عبارت است از شكسته نفسي که نگذارد آدمي خود را بالاتر از ديگري ببيند و لازم آن، كردار و گفتار چندي است كه دلالت بر تعظيم ديگران و اكرام ايشان مي¬كند.» ( معراج السّعاده، ص 227 )
قرآن كريم مي¬فرمايد: «عِبادُ الرَّحمنِ الَّذينَ يَمشونَ عَلَي الاَرضِ هَوناً؛ وَ اِذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاماً: بندگان خداوند رحمان كساني¬اند كه بر زمين به فروتني راه مي-روند؛ و چون جاهلان [به ناروا] خطابشان كنند، سلام گويند [و درگذرند].» (فرقان 25/63 )
قرآن كريم مي¬فرمايد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا، مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتي اللهُ بِقَومٍ، يُحِبُّهُم وَ يُحِبّونَهُ؛ اَذِلَّةٌ عَلَي المُؤمِنينَ اَعِزَّةٌ عَلَي الكافِرينَ: اي كساني كه ايمان آورده¬ايد، از شما هركه از دينش برگردد، خدا به زودي جمعيّتي را پديد خواهد آورد كه دوستشان دارد و دوستش ¬دارند، با مؤمنان افتاده و با كافران سخت-گيرند.» (مائده 5/54 )
خدا به پيامبرش (ص) فرموده: «وَاخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنينَ: بال خود را براي مؤمناني¬كه از تو پيروي مي¬كنند، بگستر (نسبت به آن¬ها متواضع باش).» (شعرا 26/215)
در حديثي آمده: رسول خدا (ص) به اصحاب فرمود: «مالي لااَری عَلَيكُم حَلاوَةَ العِبادَةِ؟ قالوا: وَ ماحَلاوَةُ العِبادَةِ؟ قالَ: اَلتَّواضُعِ: چه مي¬شود كه شيريني عبادت در شما نمي¬بينم؟ عرض كردند: شيريني عبادت چيست؟ فرمود: تواضع است.» (محجّةالبيضاء 6/222 )
حضرت مسيح (ع) فرموده است: «بِالتَّواضُعِ تَعمُرُ الحِكمَةُ لابِالتَّكَبُّرِ، كَذالِكَ في السَّهلِِ يَنبُتُ الزَّرعُ لا في الجَبَلِ: به وسيله¬ی تواضع علم و دانش آباد مي¬شود، همان طوري¬كه زراعت در زمين هموار مي¬رويد نه بر روي كوه.» (بحارالانوار 2/62 )
و اميرمؤمنان (ع) مي¬فرمايد: «ضادّوا الكِبرَ بِالتَّواضُعِ: به وسيله¬ تواضع با تكبّر مخالفت كنيد.» (غررالحکم، باب تواضع، حديث 10270)
و اميرمؤمنان (ع) مي¬فرمايد: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ الْمَحَبَّةُ، وَ ثَمَرَةُ الكِبرِ الْمَسَبَّةُ: ميوه¬ی فروتني دوستي است و ميوه¬ی تكبّر دشمني.» (غررالحکم، باب تواضع و کبر، حديث 10267 و 8658 )
وفرموده: بِخَفضِ الجَناحِ تَنتَظِمُ الاُمورِ: با فروتني، كارها انتظام يابند.» (همان، ح 10262 )
و امام حسن عسكري (ع) فرموده: «اَلتَّواضُعُ نِعمَةٌ لايُحسَدُ عَلَيها: تواضع نعمتي است كه بدان حسادت نمي¬شود.» (تحف العقول، ص 363 )
عيسي (ع) فرمود: من هر بيمار صعب العلاج را معالجه كردم، جز احمق. گفتند: احمق كيست؟ فرمود: كسي كه به رأي خود خرسند باشد و خود را برتر از همه بداند.» (بحارالانوار 72/320)
امام سجّاد (ع) در دعاي مكارم الاخلاق به درگاه خداوند عرض مي¬كند: «لاتَرفَعني في النّاسِ دَرَجَةً، اِلّا حَطَطتَني عِندَ نَفسي مِثلَها: بارالها، هيچ درجه¬اي از من بين مردم بالا مبر، مگر اين¬كه معادل آن، مرا در نزد خودم پست گرداني.»
و اميرمؤمنان (ع) فرموده: «عَلَيكَ بِالتَّواضُعِ؛ فَاِنَّهُ مِن اَعظَمِ العِبادَةِ: بر تو باد تواضع كه از بزرگ¬ترين عبادات است.» (بحارالانوار 72119 )
ز خاك آفريدت خــداوند پاك پس اي بنده، افتادگي كن چو خاك
تواضــــــــع سر رفعت افزايدت تكبّر به خــــــــــاك اندر اندازدت
به عزّت هر آن كو فروتر نشست به خواري نيفتــــــــد ز بالا به پست
به گردن فتد سركش تنــدخوي بلنديت بايد بلنــــــــــــدي مجوي
امام صادق (ع) فرمود: «مِنَ التَّواضُعِ اَن تَرضی بِالمَجلِسِ وَ اَن تُسَلِّمَ عَلی مَن تَلقی، وَ اَن تَترُكَ المِراءَ وَ اِن كُنتَ مُحِقّاً وَ اَن لاتُحِبُّ اَن تُحمَدَ عَلَی التَّقوی: از نشانه¬های تواضع آن است¬كه از نشستن در پايين مجلس راضي باشي؛ و با هر كسي که برخورد کنی سلام کنی؛ و جرّ و بحث را رها كني، هرچند حقّ با تو باش؛ و دوست نداشته باشی که تو را به داشتن تقوا ستايش کنند.» (کافی، باب تواضع، حديث 6)
حضرت يوسف (ع) به آينه نگاه كرد و با رضايتمندي از جمال خود گفت: اگر غلام بودم به قيمت¬گراني معامله مي¬شدم. به زودي به قول قرآن کريم: شَروهُ بِثَمَنٍ بَخسٍ دَراهِمٍ مَعدودَةٍ: او را به بهاي ناچيزي، چند درهمي، فروختند.» (منهج الصادقين، ذيل آيه 20 يوسف )
و امام صادق (ع) فرموده: «اَلتَّواضُعُ اَصلُ كُلُّ خَيرٍ نَفيسٍ وَ مَرتَبَةٌ رَفيعَةٌ: تواضع ريشه¬ی هر خير است و مقام والايي است.» (بحارالانوار 72/121 )
امام صادق (ع) فرمود: «خدای تبارک و تعالی به موسی (ع) وحی فرمود که ای موسی، آيا می¬دانی چرا از ميان تمام مخلوقاتم تو را برای سخن گفتن با خود انتخاب کردم؟ عرض کرد: پروردگارا، برای چه بود؟ خدای تبارک و تعالی به او وحی فرمود: «ای موسی (ع)، من بندگانم را بررسی کردم، در ميان آن¬ها کسی را از تو متواضع¬تر نديدم. ای موسی، وقتی تو نماز می¬خوانی، روی بر خاک يا زمين می¬گذاری.» (کافی، باب تواضع،، حديث 7 )
ره اين است سعدي كه مردان راه به عزّت نكردند در خود نگـاه
البتّه اسلام اجازه نمي¬دهد كه شخص همچون صوفيّه خود را خوار نشان دهد؛ زيرا چنان¬كه افراط تواضع كه تكبّر است مذموم است، تفريطش هم كه «ذلّت» است مذموم است.
خدا را بر آن بنده بخشايش است که خلق از وجودش در آسايش است
«استاد مطهّري» مي¬فرمايد:
در اسلام آبرو موضوعيّت دارد، ماءالوجه واجب است كه مصون و محفوظ بماند. چيزهايي كه موجب ريختن آبرو و حيثيّت است حرام است. برخلاف اخلاق صوفيانه. و اين خود مابه الامتياز اخلاق اسلامي كه بر مبناي كرامت است، با اخلاق صوفيانه مي¬باشد. امام سجّاد (ع) در دعاي ابوحمزه برخلاف گفته¬ی جنيد كه گفته: «عارف، عارف نيست، مگر اين¬كه هم¬چون زمين باشد كه پامال نيكوكار و بدكار است.» مي¬فرمايد: «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذي وَكَلَني اِلی نَفسِهِ فَاَكرَمَني، وَ لَم يَكِلني اِلَي النّاسِ فَيُهينوني» سپاس خدايي كه مرا به خودش واگذاشته و گرامي داشته و مرا به مردم وانگذاشته كه خوارم كنند.» (يادداشت¬های استاد مطهّری 6/490 )
تکبّر با متكبّران: از آن¬جا که تواضع در مقابل متکبّر موجب گمراهى و افزايش تكبّرش مىشود؛ پس چه بهتر كه در برابر او تكبّر شود تا شايد متوّجه شود كه تكبّر بد است.
رسول خدا (ع) می¬فرمايد: «اِذا رَاَيتُمُ المُتواضِعينَ مِن اُمَتّی فَتَواضَعوا لَهُم وَ اِذا رَاَيتُمُ المُتَكَبِّرينَ فَتَكَبَّروا عَلَيهِم؛ فَاِنَّ ذالِكَ لَهُم مَذِلّةٌ وَ صِغارٌ: هرگاه متواضعان امّت مرا ببينيد، برايشان تواضع كنيد و هرگاه متكبّران را ببينيد بر آنان تكبّر كنيد؛ زيرا اينباعث ذلّت و كوچكى آنان است.» (جامع السّعادات 1/315 )
نياز به يادآوری است كه انسان نبايد بيشتر از حدّ متعارف و معقول تواضع كند؛ زيرا كه آن موجب ذلّت و خواری است.
اهانت ديگران: تحقير و آزار ديگران حرام و موجب تباهی و هلاكت دنيا و آخرت است؛ حتّی در مقام شوخی هم نبايد مؤمن حقير و خوار نمود.
خداوند تعالی مىفرمايد: «وَالَّذينَ يُؤذونَ المُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ بِغَيرِ مَااكتَسَبوا فَقَدِ احتَمَلوا بُهتاناً وَ اِثماً مُبيناً: كسانی كه مردان و زنان باايمان را بی¬آن¬که کاری کرده باشند، می¬آزارند، بار تهمت و گناهی آشكار بر دوش می¬کشند.» ( احزاب 33/58 )
و خداوند تبارك و تعالی می¬فرمايد: «مَن اَهانَ لی وَليّاً فَقَد اَرصَدَ لِمُحارَبَتی: هركس به يكی از اوليا و دوستان من اهانتی برساند، كمر به جنگ با من بسته است. (کافی، باب آزار مسلمين، حديث 3 )
احترام مؤمن: ضدّ اهانت مؤمن، احترام و تكريم او، بلكه تمام بندگان خداست.
ره نيک مردان آزاده گير چو استاده¬ای دست افتاده گير
و در حديث قدسی وارد شده است: «وَليَأمَن غَضَبی مَن اَكرَمَ عَبدِی المُؤمِنَ: و كسی که بندهى مؤمن مرا گرامی دارد، بايد از خشم من خيالش راحت باشد.» (أعلام الدین في صفات المؤمنین , جلد۱ , صفحه۴۰۳ )
هر کس ز کار خلق يکی عقده وا کند ايزد هزار عقده ز کارش رها کند
صدها فرشته بوسه بر آن دست می زنند کز کار خلق يک گره بسته وا کند