سایت اصول دین


توفيق - توكّل و تفويض


دکتر رحمت الله قاضیان

33 ـ توفيق.

در مجمع البحرين آمده: «توفيق خداوند اين است كه براي تحقّق يك امر، اسباب و وسائل به گونه¬اي فراهم نمايد، كه مقصود حاصل گردد».

براي انجام فعّاليّت¬هاي مادّي و دنيوي، خداوند غرايز خوردن و خوابيدن و ميل جنسي وجمع مال و قدرت و مقام را طوري در انسان تنظيم فرموده است كه خود به خود بدان¬ها گرايش دارد؛ ولي آن¬چه مايه¬ی سعادت واقعي انسان است، يعني عبادت و ساير كارهاي روحاني، نه تنها مورد رغبت و ميل غرايز نيستند،‌ بلكه مخالف هواهاي نفساني هستند.

براي آن¬كه فعّاليّت انسان در عبادت و امور معنوي به كار افتد،‌ بايد اوّلاً، ايمان انسان قوي گردد، ثانياً، بخواهد كه توفيق باري تعالی شامل حالش شود، يعني مقدّماتي در اختيار او قرار دهد كه احكام دين را بشناسد، تا بر طبق فرمان خدا و رسولش انجام وظيفه كند. ولي كسي كه خدا وسايل تحصيل در اختيارش قرار داده، ديگر بهانه¬اي براي تحصيل ندارد.

امام رضا (ع) فرموده: «مَن سَاَلَ التَّوفيقَ وَ لَم¬يَجتَهِد،‌ فَقَدِ استُهزِاَ بِنَفسِهِ: كسي كه از خدا توفيق بخواهد و خودش تلاش نكند، خود را مسخره¬كرده است.» ( مجموعه¬ی ورّام 2/110 )

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «اَلتَّوفيقُ وَالخِذلانُ يَتَجاذَبانِ النَّفسَ؛ فَاَيُّهُما غَلَبَ كانَت في حَيِّزِهِ:‌ توفيق و خذلان هر يك نفس را به جانب خود جذب مي¬كنند؛ پس هر يك از آن دو غلبه كند،‌ نفس به سوي آن گرايش مي¬كند.» (غررالحکم، باب توفيق، حديث 10350 )

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «اِنَّ رَسولُ اللهِ (ص) کانَ يَقولُ: «اِنَّ الجَنَّةَ حُفَّت بِالمَكارِهِ، وَ‌ اِنَّ النّارَ حُفَّت‌ بِالشَّهَواتِ». وَاعلَموا اَنَّهُ ما مِن طاعَةِ اللهِ شَيءٌ اِلّا يَأتي في كُرهٍ،‌ وَ ما مِن مَعصِيَةِ اللهِ شَيءٌ اِلّا يَأتي في شَهوَةٍ: پيمبر (ص) همواره مي¬فرمود: بهشت را دشواري¬ها و جهنّم را شهوات احاطه نموده¬اند». و بدانيد هيچ اطاعت خدايي نيست،‌ جز آن¬كه با كراهت انجام مي¬گيرد و هيچ معصيت خدايي نيست، جز آن¬كه با رغبت انجام مي¬گردد.» (نهج البلاغه، خطبه 176)

از جمله¬ی توفيق¬ها يافتن دوست ديندار دانا و خيرخواه است.

اميرمؤمنان (ع) فرمود: «لَم¬يُوَفَّق مَنِ استَحسَنَ القَبيحَ وَ اَعرَضَ عَن قَولِ النَّصيح: موفّق نشود كسي كه بدي¬ها را نيكو شمرد و از گفته¬ی ناصح اِعراض کند.» ( غررالحکم، باب توفيق، حديث 10357 )

اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «نَحمَدُ اللهَ سُبحانَهُ عَلی ماوَفَّقَ لَهُ مِنَ الطّاعَةِ وَ ذادَ عَنهُ عَنِ المَعصِيَةِ: خداوند سبحان را سپاس می¬گوييم به خاطر آن¬چه از اطاعت به ما توفيق داده و به خاطر آن¬چه ما را از نافرمانی دور کرده است.» (همان، ح 10631 )

و فرموده: «اَشفَقُ النّاسِ عَلَيكَ اَعوَنُهُم لَكَ عَلی صَلاحِ نَفسِكَ وَ اَنصَحُهُم لَكَ في دينِكَ: مهربان¬ترين مردم نسبت به تو كسي است‌ كه بيش از همه در اصلاح نفس تو بكوشد و بيش از همه خيرخواه براي دين تو باشد.» (غرر، باب نصيحت، ح 9644 )

و امام سجّاد (ع) در دعاي مكارم¬الاخلاق به درگاه خدا عرض مي¬كند: «وَفِّقني لِطاعَةِ مَن سَدَّدَني و مُتابَعَةِ مَنِ ارشَدَني: خدايا، موفّقم بدار به اطاعت از كسي كه مرا به راه صواب مي¬خواند و از كسي كه مرا به راه سعادت راهنمايي مي¬كند.»

از جمله¬ی‌ توفيق¬ها اين است كه ما مسلمانيم و قرآن كريم بهترين راهنماست: چنان¬که خداوند تعالی می¬فرمايد: «اِنَّ هَذا القُرآنَ يَهدي لِلَّتي هِيَ اَقوَمُ:» ( اسراء 17/9 )

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «كَفاك‌َ مِن عَقلِكَ مااَوضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِن رُشدِكَ: عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهي را از رستگاري نشانت دهد.» (نهج البلاغه، حکمت 421 )

از امام صادق (ع) از آيه¬ی: «اِنَّما اَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكَلِّ قَومٍ هادٍ: تو بيم دهنده¬اي و براي هر گروهي رهبريست» سؤال شد، فرمود: «رَسولُ اللهِ اَلمُنذِرُ وَ لِكُلِّ زَمانٍ مِنّا هادٍ يَهديهِم اِلی ماجاءَ بِهِ نَبِيُّ الله؛ ثُمَّ الهُداةُ مِن بَعدِهِ عَلِيٌّ،‌ ثُمَّ الاَوصِياءُ واحِداً‌ بَعدَ واحِدٍ: فرمود: رسول خدا (ص) بيم ¬دهنده است و در هر زماني يكي از ما اهل بيت رهبر است¬، كه مردم را بدان¬چه پيغمبر از طرف خدا آورده رهبري كند، رهبران بعد از پيغمبر اوّل علي (ع) است و پس از او اوصيائش يكي پس از ديگري هستند.» (کافی، باب راهنمايان فقط ائمّه هستد، ح 2 )

اميرمؤمنان (ع) ¬فرموده: «وَاقتَدوا بِهَديِ نَبِيِّكُم؛‌ فَاِنَّهُ اَفضَلُ الهَديِ؛‌ وَاستَنّوا بِسُنَّتِهِ،‌ فَاِنَّها اَهدَي السُّنَنِ: از راه و رسم پيامبرتان پيروی کنيد كه بهترين راهنماي هدايت است؛ و رفتارتان را با روش پيامبر (ص) تطبيق دهيد كه هدايت كننده¬ترين روش¬هاست.» ( نهج البلاغه، خطبه 110 )

علاوه بر پيامبر (ص)و ائمّه¬ی معصومين (ع) ، عقل نيز يك راهنماي الهی است.

رسول خدا (ص) فرمود: «اِستَرشِدوا العَقلَ تَرشُدوا وَ لاتَعصوهُ فَتَندَموا: از عقل راهنمايي جوييد، تا هدايت شويد و از فرمان عقل سر نپيچيد‌ كه پشيمان مي¬شويد.» (بحارالانوار 1/96)

و امام موسَي بن جعفر (ع) به هشام فرمود: «اِنَّ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حُجَّتَينِ: حُجَّةٌ ظاهِرَةٌ وَ حُجَّةٌ باطِنَةٌ؛ فَاَمَّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَالاَنبِياءُ وَالاَئِمَّةُ،‌ وَ اَمَّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ: خدا بر مردم دو حجّت دارد:‌ حجّت آشكار وحجّت پنهان. حجّت آشكار رسولان و پيغمبران و امامان() هستند‌ و حجّت پنهان عقل مردم است.» (کافی، کتاب عقل و جهل، حديث 13)

دينداری سبب توفيق در امور می¬شود. چنان¬که اميرمؤمنان می¬فرمايد: «کَما اَنَّ الجِسمَ وَالظِّلَّ لايَفتَرقانِ، کَذالِکَ الدّينُ وَالتَّوفيقُ لايَفتَرِقانِ: همان طوری که جسم و سايه¬اش از هم جدا نمی¬شوند، دين و توفيق هم از هم جدا نمی¬شوند.» (غررالحکم، باب توفيق، حديث 10356 )

و از جمله¬ی توفيق¬ها اين است که خداوند کسی را موفّق به عبادت کند.

چنان¬که اميرمؤمنان (ع) می¬فرمايد: «نَحمَدُ اللهَ سُبحانَهُ عَلی ماوَفَّقَ لَهُ مِنَ الطّاعَةٍ وَ ذادَ عَنهُ مِنَ المَعصِيةِ: خداوند سبحان را سپاس می¬گوييم به خاطر آن¬چه از اطاعت به ما توفيق داده و به خاطر آنچه ما را از فرمانی دور کرده است.» (غررالحکم، باب توفيق حديث 10361 )

و بعد از متابعت از شرع و عقل، در مواردي بايد با ديگران مشورت كرد. خداوند به پيامبرش مي¬فرمايد: «وَ شاوِرهُم في الاَمرِ: با آنان در كارها مشورت كن.» (آل عمران 3/159 )

اميرمؤمنان (ع) فرموده: «مَن شاوَرَ ذَوي¬العُقولِ استَضاءَ بِاَنوارِ العُقولِ:‌ كسي¬كه با خردمندان شور كند، از نور عقل¬ها خود را روشن ساخته است.» (ميزان الحکمه 5/210 )

34 ـ توكّل و تفويض

در آيات و احاديث روي مسأله¬ی‌ توكّل بسيار تكيه شده است. توکّل يعني وقتي انسان كارش را به مقتضاي عقل و شرع انجام داد، آن را به خدا بسپرد و بر لطف و استعانت او اعتماد كند. ولي شخص وقتي مي¬خواهد وظيفه¬اش را انجام ندهد، به توكّل مي¬چسبد.

در زندگي پيامبران (ع) مي¬بينيم كه چگونه با نداشتن عِدّه و عُدّه با تكيه و توكّل بر امدادهاي الهی، در برابر انبوه مخالفان و قدرتمندترين حكومت¬ها مي¬ايستادند و بدون ترس و واهمه¬ رسالات پروردگارشان را مي¬رساندند و خدا هم آنان را ياري مي¬فرمود و بر همه¬ی مشكلات پيروزشان مي¬كرد و دين الهی را در منطقه¬اي از جهان مي¬گستردند.

چنان¬كه قرآن¬كريم در مورد نوح (ع) مي¬فرمايد: «وَاتلُ عَلَيهِم نَبَاَ نوحٍ؛ اِذ قالَ لِقَومِهِ يا قَومِ، اِن كانَ كَبُرَ عَلَيكُم مَقامي وَ تَذكيري بِآياتِ اللهِ، فَعَلَي اللهِ تَوَكَّلتُ، فَاَجمَِعوا اَمرَكُم وَ شُرَكاءَكُم، ثُمَّ لايَكُن اَمرُكُم عَلَيكُم غُمَّةً، ثُمَّ اقضوا اِلَيَّ وَ لاتُنظِرونِ: و خبر نوح را بر آن¬ها بخوان كه به قوم خود گفت: اي مردم،‌ اگر قيام و پند دادن من با آيات الهی بر شما گران است، من بر خدا توكّل كرده¬ام؛‌ شما نيز با شريكان خود همداستان شود، تا ديگر در كارتان غمي نداشته باشيد؛ سپس به كار من پايان دهيد و مهلتم ندهيد.» ( يونس 10/71 )

قرآن كريم مي¬فرمايد: «وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ؛ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمرِهِ، قَد جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدراً: هر كس كه بر خدا توكّل كند، خدا او را بس است؛ خداوند امر خويش را به انجام مي¬رساند و براي هر چيز اندازه¬اي نهاده است.» (طلاق 65/3 )

و می¬فرمايد: «وَ اِن يَمسَسكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلاكَاشِفَ لَهُ اِلّا هُوَ وَ اِن يُرِدكَ بِخَيرٍ فَلارَادَّ لِفَضلِهِ. يُصيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِن عِبادِهِ؛ وَ هُوَ الغَفورُ الرَّحيمُ: و اگر خدا به تو زيانی رساند، جز او کسی آن را زايل نتواند کرد؛ و اگر او برای تو خيری بخواهد، هيچ مانعی در برابر فضل او نيست. آن را به هرکه از بندگانش که خواهد می¬رساند. او آمرزنده¬ و مهربان است.» ( يونس 10/107)

و خداوند در تعليم به پيامبر اكرم (ص) براي غلبه بر مشكلات ¬فرموده: «فَاِن تَوَلَّوا، فَقُل حَسبِيَ اللهُ لااِلَهَ اِلّا هُوَ، عَلَيهِ تَوَكَّلتُ وَ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظيمِ: اگر روي برتافتند، بگو: خدا مرا بس است‌‌ كه جز او خدايي نيست،‌ بر او توكّل كرده¬ام‌ و او صاحب عرش عظيم است.» (توبه 9/129 )

امام علي (ع) فرمود: «مَن تَوَكَّلَ عَلَي اللهِ ذَلَّت لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَت عَلَيهِ الاَسبابُ، وَ تَبَوَّاَ الخَفضَ وَالكَرامَةَ:‌ هر كه بر خدا توكّل كند، سختي¬ها در برابرش نرم‌ و اسباب کار برايش آسان شود و در آسايش و کرامت می¬باشد.» (غررالحکم، باب توکّل، حديث 10578)

رسول اكرم (ص) از جبرئيل پرسيد: توكّل بر خداي عزّ و جلّ چگونه است؟ عرض كرد: «اَلعِلمُ بِاَنَّ المَخلوقَ لايَضُرُّ وَ لايَنفَعُ وَ لايُعطي وَ لايَمنَعُ، وَاستِعمالُ اليَأسِ مِنَ الخَلقِ؛‌ فَاِذا كانَ العَبدُ كَذالِكَ لَم يَعمَل لِاَحَدٍ سِوَي الله،‌ وَ لَم يَرجَ وَ لَم يَخَفَ سِوَي اللهِ،‌ وَ لَم يَطمَعُ في اَحَدٍ سِوَي الله؛ فَهذا هُوَ التَّوَكُّلُ:‌ توكّل علم به اين است كه مخلوق نه مي¬تواند زياني رساند و نه سودي و نه چيزي ببخشد و نه باز دارد،‌ و ديگر يأس از خلق است؛ هنگامي كه بنده¬ی خدا چنين باشد، جز براي خدا عملي انجام نمي¬دهد،‌ و اميد و ترسي جز به خدا ندارد و به هيچ كس جز خدا دل نمي¬بندد؛ اين است توكّل.» ( بحارالانوار 68/138 )

و اميرمؤمنان (ع) فرمود: «مَن تَوَكَّلَ عَلَيهِ كَفاهُ،‌ وَ مَن سَاَلَهُ اَعطاهُ: هركه به خدا توكّل كند، او را كفايت ¬كند؛ و كسي كه از او درخواست كند به وي عطا ¬فرمايد.» (نهج البلاغه، خطبه 90 )

امام باقر (ع) فرموده: «مَن تَوَكَّلَ عَلَي اللهِ لايُغلَبُ، وَ مَنِ اعتَصَمَ بِالله لايُهزَمُ:‌ هركه بر خدا توكّل كند مغلوب نشود و هركه به خدا پناه برد شكست نخورد.» (ميزان الحکمه، ح 22547 )

امام صادق (ع) فرموده: «اِنَّ الغِنی وَالعِزَّ يَجولانِ؛‌ فََاِذا ظَفِرا بِمَوضِعِ التَّوَكُّلِ اَوطَنا:‌ بي¬نيازي و عزّت به هر طرف در گردش¬اند،‌ تا چون به محلّ توكّل برسند،‌ وطن گيرند.» (کافی، باب توکّل بر خدا، ح 3 )

علی بن سويد از امام کاظم (ع) از آيه: «مَن يَتَوَکَّل عَلی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ: هرکه بر خدا توکّل کند، خدا او را بس است.» (طلاق 65/3 ) پرسيد، فرمود: «توکّل برخدا درجاتی دارد، از جمله در تمام کارها بر خدا توکّل کنی و از آن¬چه به تو انجام داده خشنود باشی و بدانی که از تو نيکويی و فضل منع نمی¬کند و بدانی که در آن امر فرمان از اوست؛ پس بر خدا به واگذاری آن به او توکّل کن و در آن¬ها و غيرآن¬ها به خدا اعتمادکن.» (کافی، باب توکّل، ح 5 )

شخصی از امام رضا (ع) پرسيد: توکّل چيست؟ فرمود: «اَن لاتَخافَ مَعَ اللهِ اَحَداً: توکّل آن است که با اتّکای به خدا از هيچ کس نترسی.» (بحارالانوار 68/134)

اميرمؤمنان (ع) فرمود: «مَن تَوَکَّلَ عَلَی اللهِ اَضائت لَهُ الشُّبَهاتُ وَ کُفِيَ المَؤناتُ وَ آمَنَ التَّبَعاتُ: هرکه بر خداوند سبحان توکّل کند، شبهات برايش روشن گردند و آن¬چه لازم دارد کفايت شود و از رنج¬ها وگرفتاری¬ها مصون ماند.» (غررالحکم، باب توکّل، حديث 10577)

امام صادق (ع) در حالي¬كه دست¬هايش را بلند كرده بود، به درگاه خدا عرض كرد: «رَبِّ لاتَكِلني اِلی نَفسي طَرفَةَ عَينٍ اَبَداً وَ لااَقَلَّ مِن ذالِكَ وَ لااَكثَرَ: پروردگارا،‌ يك چشم بر هم زدن و كمتر يا بيشتر از‌ آن، مرا به خودم وامگذار.» (سفينةالبحار، مادّه وکل)

عامّه¬ی مردم هرچند به حسب لقلقه¬ی زبان می¬گويند: هيچ چيز بدون اراده¬ی حقّ تعالی موجود نمی¬شود؛ ولی نه از نظر علمی و نه از نظر ايمانی صاحب اين مقام نيستند؛ لذا در امور دنيا جز به اسباب ظاهره متشبّث نمی¬شوند؛ ولی در امور آخرت می¬خواهند بدون سعی و عمل با لفظ خدا بزرگ است و بر خدا توکّل می¬کنيم؛ درجات آخرت را تحصيل کنند.

طايفه¬ی ديگر با برهان يا با نقل معتقدند که حقّ تعالی تقديرکننده¬ امور است و به نياز بندگان آگاه است، بخل هم در ذاتش نيست؛ پس بر چنين خدايی توکّل کردن لازم است؛ اينان هر چند از نظر علمی متوکّل¬اند، ولی قلوب آن¬ها متعلّق به اسباب است.

طايفه¬ی سوّم کسانی هستند که دل¬هايشان به اين¬که مقدِّر همه¬ی امور و مالک همه¬ی اشيا خدای تعالی است ايمان دارد؛ ازاين¬رو، به هيچ وجه به اسباب تعلّق و دل¬بستگی ندارند.

اميرمؤمنان (ع) فرمود: «اَصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوَکُّلُ عَلَی اللهِ: ريشه¬ی قوّت قلب توکّل بر خداست.» (غررالحکم، باب توکّل، ح 10554 )

البتّه توكّل با استفاده از اسباب و وسايل منافاتي ندارد؛ به شرطي كه همه¬ی‌ اسباب از مسبّب¬الاسباب دانسته شود. چنان¬كه در حديث است: مردي در حضور پيامبر اكرم (ص) شترش را رها كرد و گفت: «تَوَكَّلتُ عَلَي الله». پيامبر (ع) فرمود: «اِعقِلها وَ تَوَكَّل عَلَي اللهِ:‌ شتر را پاي¬بند بزن و بر خدا توكّل كن.» (با توكّل زانوي اشتر ببند.)‌» (محجّةالبيضاء 7/426 )

رسول خدا (ص) كه سر تا پايش روح توكّل پر كرده بود، وقتي كه خواست از مكّه به مدينه هجرت كند، براي اغفال دشمن، علي (ع) را در بستر خودش خواباند،‌ از سوي ديگر به جاي اين¬كه به سمت شمال يعني مدينه حركت كند، شبانه به سوي غاري كه در جنوب مكّه بود حركت كرد‌ و بعد از اين¬كه سه شب در آن¬جا مخفي بود و دشمن از يافتن او مأيوس شد،‌ مكّه را شبانه دور زد و تنها شب¬ها از بي¬راهه به سوي مدينه حركت می¬کرد.

قرآن¬کريم هم در مورد استفاده از ابزار ¬فرموده: «اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَيلِ، تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّكُم: در برابر آن¬ها هر چه در توان داريد، از نيرو و اسبان با ساز و برگ آماده سازيد، تا با آن¬ها‌ در دل دشمنان خدا و خودتان رعب افكنيد.» (انفال 8/60)

و حتّی در نماز خوف كه به هنگام جنگ خوانده مي¬شود، قرآن كريم دستور مي-فرمايد: «فَلتَقُم طائِفَةٌ مِنهُم مَعَكَ وَليَأخُذوا اَسلِحَتَهُم: بايد عدّه¬اي از آنان با تو به نماز ايستند، و با خود سلاح داشته باشند.» (نساء 4/102 )

چنان¬که در اين مورد‌ فرموده¬اند: «اَبَي اللهُ اَن يَجرِيَ الامورَ اِلَّا بَاَسبابها:‌ خداوند ابا دارد از اين¬كه امور جز به وسيله¬ی‌ اسبابشان جريان يابند.» (شرح کافی، ملّاصالح 4/269 )

و چون اسباب اين عالم را خداوند تبارك و تعالی نهاده است، بي¬اعتنايي به آن¬ها در حقيقت بي¬اعتنايي به سنّت¬هاي الهی است.

حضرت موسي (ع) مريض شد،‌ پزشكان بني¬اسرائيل به او گفتند:‌ بايد از فلان دارو استفاده كني. موسي (ع) گفت: من از دارو استفاده نمي¬كنم، تا خداوند بدون دارو مرا شفا دهد،‌ بيماريش طولاني شد و سرانجام خداوند خطاب به او وحي فرمود: «وَ عِزَّتي وَ جَلالي، لااُبرِاُكَ حَتّی تَتَداوي بِما ذَكَروهُ لَكَ:‌ به عزّت و جلالم سوگند، تو را بهبودي نمي¬بخشم،‌ مگر اين¬كه از دارويي كه به تو گفته¬اند، استفاده كني.» ( محجّة البيضاء 7/432 )

علي (ع) به عدّه¬ای که درگوشه¬ی مسجد بودند فرمود: شماكي¬هستيد؟‌گفتند: ما متوكّليم. فرمود: نه، شما متأكّليد واز اموال ضعفا ارتزاق مي¬كنيد. اگر متوكّليد،‌ توكّل شما را به كجا رسانده؟ گفتند: ما اگر چيزي يافتيم مي¬خوريم و اگر نيافتيم صبر مي¬كنيم. فرمود: سگ¬هاي شهر نيز چنين¬اند.گفتند: پس چه كنيم؟ فرمود: همانند ما عمل كنيد كه وقتي چيزي به دست آورديم به مستحقّين بذل مي¬كنيم و اگر چيزي به دست نياورديم،‌ شكر مي¬كنيم.» (مستدرک الوسايل 2/289 )

آثار توکّل: 1 ـ قدرت بر تصميم¬گيری: قرآن کريم می¬فرمايد: «فَاِذَا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَی اللهِ؛ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ: هرگاه به اجرای کاری مصمّم شدی بر خدا توکّل کن که خدا توکّل کنندگان را دوست دارد.» (آل عمران 3/159)

2 ـ شجاعت: خداوند تعالی می¬فرمايد: «وَلاتُطِعِ الكَافِرينَ وَالمُنافِقينَ وَدَع اَذاهُم وَتَوَكَّل عَلَی اللهِ وَ كَفی بِاللهِ وَكِيلا: و از کافران و منافقان اطاعت مکن و به آزار آن¬ها اعتنايی منما و بر خدا توکّل کن و اين بس که خدا کارساز تو باشد.» (احزاب 33/48 )

3 ـ عدم سلطه¬ی شيطان: خداوند تعالی می¬فرمايد: «اِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَی الَّذينَ آمَنوا وَ عَلیٰٰ رَبِّهِم يَتَوَكَّلونَ: شيطان را بر کسانی که ايمان آورده¬اند و بر پروردگار خويش توکّل می¬کنند، تسلّطی نيست.» (نحل 16/99 )

پيامبر اکرم (ص) فرمود: «مَن اَحَبَّ اَن يکونَ اَقوَی النّاسِ فَليَتَوَکَّلُ عَلَی اللهِ: کسی که دوست دارد قوي¬ترين مردم باشد بايد بر خدا توکّل کند.» ( مستدرک الوسايل 2/288 )

امام باقر (ع) فرمود: «مَن تَوَکَّلَ عَلَی اللهِ لايُغلَبُ وَ مَن اعتَصَمَ بِاللهِ لايَهزِمُ: کسی که بر خدا توکّل کند مغلوب نمی¬شود و کسی که به خدا پناه برد شکست نمی¬خورد.» (همان )

راه¬هاي رسيدن به توكّل: بزرگترين راه رسيدن به توكّل توجّه به «توحيد افعالي» است، و اين¬كه همه چيز مستند به ذات اقدس الاهی است: لامُؤَثِّرَ في الوُجودِ اِلَّا الله»، او مسبّب الاسباب است و تأثير هر عاملي به فرمان اوست. با توجّه به اين مطلب، شخص درمي¬يابد، خداوندي كه او را از نيستي به صورت اشرف مخلوقات درآورده و اين همه نعمت¬ها و مواهب به او عنايت فرموده،‌ هرگاه در سختي¬ها و مشكلات به او توکّل کند و از او استمداد طلبد، حتماً او را ياری خواهد كرد؟

امام صادق (ع) فرمود: «خدای متعال به داود (ع) وحی فرستاد که هيچ¬يک از بندگانم بدون توجّه به کسی از مخلوقاتم به من پناهنده نمی¬شود که من بدانم نيّت و قصد او همين است، سپس آسمان¬ها و زمين و هر که در آن¬هاست با او نيرنگ کنند، مگر آن¬که راه چاره از ميان آن¬ها را برايش فراهم آورم؛ و هيچ يک از بندگانم به يکی از مخلوقاتم پناه نمی¬برد که بدانم قصدش همان است، مگر آن¬که اسباب و ريسمان¬های آسمان¬ها و زمين را از دستش بيرون آورم و زير پايش را خالی کنم، و از اين¬که به هر سرزمين هلاک کننده¬ای بيفتد نمی¬ترسم.» (کافی، باب توکّل، حديث 1 )

امام صادق (ع) فرموده: هر بنده¬ای که به آن¬چه خدای متعال دوست دارد رو کند، خدا به آن¬چه او دوست می¬دارد رو می¬کند؛ و هر کس در پناه خدا برود، خدا به او پناه می-دهد؛ و کسی که خدا به او رو آورد و او را پناه دهد، از چيزی نمی¬ترسد؛ و اگر آسمان بر زمين بيفتد يا بلايی بر اهل زمين نازل شود و همه را فراگيرد، او به سبب ايمانش در صف سربازان خداست که می¬فرمايد: «اِنَّ المُتَّقينَ فی مَقامٍ اَمينٍ: مردم باتقوا در محل امنی هستند.» (کافی، باب توکّل، حديث 4 )

مقام رضا از توکّل شامخ¬تر است؛ زيرا متوکّل طالب خير و صلاح خويشتن است و حقّ تعالی را که فاعل خير داند، در تحصيل خير و صلاح خويش وکيل کند؛ ولی راضی اراده¬ی خود را در اراده¬ی حقّ تعالی فانی کرده است.


کتاب اخلاق اسلامی

دکتر رحمت الله قاضیان