سایت اصول دین


دیبـاچه (کتاب فلسفه)


دکتر رحمت الله قاضیان

دیبـاچه.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سپاس و ستايش خدايی که خالق هر محسوس و معقولی است و غايت هر مطلوب و مسئولی. آفريدگاري كه هستي¬بخش هر آفريده¬اي است و قيّوم هر موجودي. نياز ممكنات دلالت بر وجوب وجودش دارند، إتقان مصنوعات بيانگر قدرت و عزّتش، هماهنگي موجودات روشنگر وحدانيّتش و نظم حيرت¬آور موجودات دليل بر علم و حكمتش.

خداوندي كه در وجوب و جود فرد است، در جود و كرم يگانه و آثار سلطنت و قدرتش در هر شئ و فئ هويدا. واجب¬الوجودي كه به هيچ حدّي محدود نيست‌ و از هر مادّه و صورت و ماهيّتي مبرّاست و از هر نقص و قصور منزّه. پروردگاري كه نه تنها در منتهاي كمال و جمال و قدرت است، بلكه هر كمال و جمال و قدرت هم از اوست. آفريننده¬اي كه آفريده¬هاي بديع او چنان در همه جا گسترده شده و در كمال و نظم و زيبايي جلوه¬گري مي¬كنند كه بسياري در تماشاي آن آفريده¬ها به¬ گونه¬اي مبهوت گشته¬اند كه فرصت آن¬كه آفريننده را ببينند نيافته¬اند و چنان مجذوب جلوه¬ها شده¬اند كه از صاحب جلوه بي¬خبر مانده¬اند.

احسن الخالقينی که با تعليم همه¬ی اسماء به آدم، هم او را مسجود فرشتگان ساخت و هم جانشين خود در زمين قرار داد، تا با احاطه بر ملک و ملکوت و شناخت حقايق خداگونه¬اي شود بر مثال آفريننده-اش: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأرْضِ خَلِيفَةً: من در زمين جانشيني خواهم گماشت.»‌ (بقره 30)

و درود و صلوات بر بندگان برگزيده و هادي خلقش به مبدأ و معاد يعني انبيا (ع) كه مواقف شهودند و اُمَناءِ حضرت معبود، خصوصاً اشرف و خاتم آنان محمّد مصطفی (ص) كه مبعوث بر كافّه¬ ثقلين است و شريعت و آئينش تكميل¬كننده¬ همه¬ شرايع و اديان و بر آل او كه به نصّ آيه¬ تطهير از هرگونه پليدي و گمراهي پاك¬اند و در علم و كمال مدار حقيقت‏اند؛ و بر پيروان متّقين-شان كه بعد از آنان افضل خلاقي¬اند.

همه¬ی افراد انسانی دانش را مقدّس مى‌شمارند و این محبوبیّت دانش هم تنها بدان¬ خاطر نیست که سبب می¬شود انسان بر طبيعت مسلّط شود؛ زیرا اگر چنین بود، هزاران دانشمند به خاطر دستیابی به علم این همه رنج¬ها متحمّل نمی¬شدند و زندگى مادّى را بر خويش تلخ نمی¬ساختند.

از ميان مجهولات بشر يك رشته مسائل درجه اوّل اهميت می-باشند و آنها همان مسائل مربوط به نظام كلى عالم¬اند. مسائلی نظیر مبدا و غايت هستى، آغاز و انجام جهان، علّت و معلول، واجب و ممكن و.... و همين نیاز فطرى به این¬گونه مسائل است، كه فلسفه را به وجود آورده است.

ازآنجا که گاه می¬شود انسان از میان موجودات چيزى را واقعی دانسته و سپس فهميده¬ كه موهوم بوده است و بسيار ‌شده كه چيزى را غیرواقعی دانسته و پس از چندى دریافته¬ كه واقعی بوده است؛ ازاين‌رو ما قبل از هرچيز بايد موجودات حقيقى و واقعى را از موجودات پندارى تميز دهيم و این تمیز موجودات واقعى از موجودات پندارى هم کار فلسفه است.

به عبارت دیگر فيلسوف برخلاف سوفسطایی و ایده¬آلیست، با واقعيّت دانستن موجودات خارج از ذهن اثبات می¬کند پاره‌اى از ادراكات ما حقيقت دارند یعنی مطابق با واقع و خارج مى‌باشند و برخى از ادراكات ما با واقع و خارج از ذهن مطابقت ندارند، بلکه اعتباري یا وهمي می¬باشند.

بدین ترتیب از نظر فيلسوف مجموع ادراكات ما سه دسته¬اند: «حقايق» يعنى مفاهيمى كه در خارج مصداق واقعى دارند. اعتباريّات» يعنى مفاهيمى كه در خارج مصداق واقعى ندارند، لكن عقل براى آن¬ها مصداق اعتبار مى‌كند. مثلاً افراد یک لشکر واقعی هستند؛ ولی مجموع آن¬ها به عنوان لشکر را ذهن ما اعتبار کرده است. و «وهميّات» يعنى ادراكاتى كه هيچ¬گونه مصداقى در خارج ندارند و باطل محض مى‌باشند، مثل تصوّر غول و سيمرغ و شانس و.... فلسفه سعى مى‌كند با ميزان¬هاى دقيق خود امور حقيقى را از اعتباریّات و وهمیّات جدا سازد.

نیاز دیگر انسان به فلسفه برای اثبات نیاز موضوع علوم است؛ زیرا هر یک از علوم طبیعی یا ریاضی موضوعی را موجود واقعی فرض می کند و به بحث از آثار و حالاتش می¬پردازد؛ و این فلسفه است که معلوم می¬دارد چه موضوعی واقعیّت دارد و به بحث در آثار و حالاتش بپردازیم و چه موضوعی موهوم است و بیهوده وقتمان صرف تحقیق در باره آن نکنیم.

هرچند ظاهربينان در طول تاريخ اسلام سخت كوشيده¬اند، تا دين و ديانت را از تيررس عقل و انديشه دور نگه دارند و آن را رازي سر به مُهر قلمداد كنند و شرط ايمان را تنها آن بدانند كه همچون مسيحيان بايد به دين و خدا و ماوراءالطّبيعه ايمان آورد، بدون اين¬كه در باره¬ي آن¬ها تحقيق عقلي و فكري نمود و در اين مورد هم گفته¬اند: «أَيْنَ التُّرَابِ وَ رَبُّ الأَرْبَابِ: خاك كجا و پروردگار عالميان كجا؟!»‌؛ ولي همّت انديشمنداني سترگ و در رأس آن¬ها ائمّه¬ي معصومين(ع) بالأخص مولي الموحّدين اميرالمؤمنين علي(ع) آن¬گاه ساير ائمّه(ع) و به تبعيّت از آن¬ها حكماي متألّه،‌ يكي بودن راه عقل و دين را تصديق فرموده و حاصل وحي انبيا را با فراورده¬ي عقل حكما اعلام نموده‌ و به صورت «حكمت اسلامي»‌ كه تكامل¬يافته¬ي آن «حكمت متعاليه»‌ است، ارائه کرده¬اند.

خدای تعالیٰ فرموده است: «اُدعُ اِلیٰ سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَة الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَن:

«حكمت»‌ كه عبارت از به كارگيري عقل و استدلال در شناختن و شناساندن است، اوّلين مطلبي است‌ كه باري تعالي به پيامبر مكرّم اسلام(ص) توجّه داده است؛ همان¬گونه كه هر يك از دو طريق موعظه و مجادله مقام و جايگاه خود دارند. يعني براي آنان كه عقل و فهمشان در سطح بالاتري است و مي¬توانند خوب بفهمند از به كارگيري برهان توصيه شده است و براي آنان¬كه در اين سطح از فهم و شعور نيستند، بايد از موعظه و مجادله استفاده شود و به اصطلاح «هر سخن جايي و هر نكته مقامي دارد». در عالم اسلام فلسفه به فلسفه¬ي‌ اسلامي و فلسفه¬ي اسلامي به صورت «حكمت متعاليه»‌ تعالي و تكامل يافت. بنابراين، حكمت متعاليه حاصل و فراورده¬ي عقل و انديشه و تأمّل و تفكّر و تدبّر همه¬ فرهيختگان بشريّت كه در رأس آن¬ها انبيا و ائمّه¬ي معصومين(ع) و آن¬گاه افلاطون، ارسطو،‌ فلوطين،‌ فارابي، ابن¬سينا، سهروردي،‌ ابن-عربي، نصيرالدّين طوسي، ميرداماد، ملّاصدرا، حكيم سبزواري، علّامه¬ي طباطبايي، علّامه¬ مطهّري و... مي¬باشند و ريشه¬ در گستره-ي انديشه¬ي‌ عميق بشري از بدو پا نهادن به عرصه¬ي حيات دارد و تا دامنه¬ي قيامت كشيده خواهد شد؛ هر چند كوته¬نظران و كم¬فكران و كج¬انديشان نپسندند و تاب ديدن و حتّیٰ شيندن آن را نداشته باشند.

«يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ؛ وَ يَأْبَي اللهُ إِلِّا أنْ يُتِمَّ نُورَهُ؛ وَلَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ: آنها مي¬خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند؛ ولي خدا جز اين نمي¬خواهد،‌ كه نور خود را كامل كند؛ هرچند كافران ناخوشنود باشند.» (توبه 9/32)

«سقراط» پدر حكمت گفته: زندگي بدون حكمت زندگي نيست.

و «حكيم ناصر خسرو قبادياني» سروده‌:

ازيرا سزا نيست اسرار حكمت مرين بي¬فساران بي-رهبران را

هرچند، همان¬طوري كه گفتيم، حكمت متعاليه عصاره و خلاصه و نتيجه¬ي حكمت مشّاء و اشراق و عرفان اسلامي است؛ ولي ذوق سليم و درايت كم¬نظير ملّاصدرا چنان ناهماهنگي¬هاي اين گوهرهاي گران¬بها را هماهنگ نموده و آن¬ها را با محك آيات الاهي و روايات معصومين(ع) تطابق داده، كه حقيقتاً مي¬توان آن را بسان ترجمان بطون وحي و روشنگر زواياي پنهان و تاريك آيات و احاديث پیامبر اکرم(ص) و ائمّه¬ی معصومین (ع) تلقّي نمود

حكمت متعاليه از يك طرف،‌ گره¬هاي كور مطالب برهاني و فلسفي را با استمداد از آيات و احاديث باز نموده است؛ و از طرف ديگر،‌ معارف ژرف آيات و احاديث را با عقل و استدلال مبرهن و مدلّل نموده و از ابهام درآورده است. صدرا نه فقط با پي¬افكندن اصول و قواعد محكم و استواري فلسفه¬ی اسلامي را جاودانه ساخت؛ بلكه راه را براي آيندگان هموار نمود، كه بر وسعت آن بيفزايند و در هر زماني آن را به پيش برند و مسائل مستحدثه را در پرتو اصول آن حلّ و فصل نمايند.

حكمت الاهى مشرق زمين سرمايه عظيم و گران¬بهايى است كه در پرتوى اشعّه تابناك اسلام به وجود آمده و به بشريّت اهداء گرديده است. امّا افسوس كه عدّه قليل و بسيار محدودى عميقانه با اين سرمايه عظيم آشنا هستند و از ناحيه بى‏خبران و دشمنان متعصّب، بر آن، ستم¬ها شده است.

استاد مطهّری می¬فرماید: «عده‏اى كه اطّلاعاتشان از فلسفه قديم عموما از حدود افلاك تسعه و عقول عشره تجاوز نمى‏كند، و چون فقط نام آن را شنيده و يا اگر به كتاب¬ها مراجعه كرده‏اند چيزى از آن سر در نياورده‏اند، خيال كرده‏اند فلسفه اسلامى همان است كه در باره افلاك تسعه و عقول عشره بحث مى‏كند، و چون امروز بى‏ اساسى نظريّه افلاك روشن شده پس آن¬ها مى‏توانند گردن‏ برافرازند و خود را از فارابى و بوعلى و صدرالمتألّهين برتر شمارند. آرى، اين عده مى‏پندارند حكمت الاهى اسلامى همان فلسفه قديم يونانيان است و چيز علاوه‏اى ندارد و ناروا هم داخل اسلام شده است. اينان، نفهميده يا فهميده، جنايت عظيمى نسبت به اسلام و معارف اسلامى مرتكب مى‏گردند. حكمت اسلامى با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان. دلائلى هست كه حتى الاهيّات ابن سينا هم به طور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‏خبرند. (عدل الاهی، ص 112)

انقلاب اسلامي ايران بي‌ترديد بعد از انقلاب اسلامي پيامبر عظيم الشّأن اسلام (ص) بزرگ¬ترين انقلاب ديني ـ الاهي تاريخ است، كه به دست امام خميني (ره) و مردم مؤمن اين سرزمين صورت گرفته است. انقلابي كه نه فقط اسلام را از عزلت و انزوا درآورد؛ بلكه كلّ دين در روي زمين را كه مي‏رفت به دست فراموشي سپرده شود، زنده‌كرد.

امام خميني (ره) از يك طرف، ثابت نمود، كه قوانين اسلامي نه تنها مي‏توانند در هر دوره‏اي اجرا شوند، بلكه در هر زماني هم بهتر از هر قانون ديگري كارآيي دارند. و از طرف ديگر، از آنجا كه وي خود يك فيلسوف بزرگ و يك عارف کم نظير بود، با تأييدات صريحي كه در طول ده سال رهبريش از فلسفه و عرفان به عمل آورد؛ اين دو علم را كه اشرف علوم اسلامي‏اند، ولي در اثر ضعف عقلي و علمي ظاهريّون مهجور مانده بودند، از گوشه¬ انزوا درآورد. به طوري كه هم¬اكنون فلسفه و عرفان در صدها دانشگاه و حوزه¬ علميّه به صورت دروس رسمي درآمده‏اند. خداوند را به خاطر اين همه نعمت¬هايي¬كه به ما عنايت فرموده، سپاس مي‏گوييم و از او براي روح متعالي امام خميني علّو درجات و براي رهبر معظّم حكومت اسلامي ايران حضرت آيت الله خامنه‏اي و همه¬ي كساني كه به اين مملكت و اسلام خدمت مي‏كنند، توفيق روزافزون خواهانيم.

دکتر رحمت الله قاضيان


کتاب فلسفه

دکتر رحمت الله قاضیان