تولّد و زندگي حضرت زهرا (س).
غير از ابراهيم كه از ماريه¬ي قبطيّه بوده، همه¬ي فرزندان رسول خدا (ص) از خديجه بوده¬اند. فرزندان پيامبر (ص) از خديجه دو پسر به نام¬هاي قاسم و عبدالله بوده¬اند كه هر دو در كودكي از دنيا رفته¬اند و تنها دختري كه بعد از پيامبر (ص) زنده بوده فاطمه¬ي زهرا (س) بوده است. بيشتر اخبار شيعه چون كليني در كافي تولّد حضرت زهرا (س) را پنج سال بعد از بعثت و بعضي چون شيخ طوسي در «المصباح» دو سال بعد از بعثت دانسته¬اند؛ ولي اكثر روايات اهل سنّت ولادت آن حضرت را پنج سال قبل از بعثت دانسته¬اند؛ ازاين¬رو، عمر آن حضرت طبق روايات اهل سنّت در 28 سالگي و طبق اكثر روايات شيعه در 18 سالگي بوده است.
طبق نقل طبراني از دانشمندان و مورّخان بزرگ اهل سنّت عايشه روايت كرده: رسول خدا (ص) فرمود: وقتي مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم و به درختي از درخت¬هاي بهشت رسيدم كه زيباتر از آن و سفيد برگ¬تر از آن و خوش ميوه¬تر از آن نديده بودم. يك دانه از ميوه¬هاي آن را چيدم و خوردم و همين ميوه نطفه¬اي شد در صلب من، وقتي به زمين آمدم و با خديجه هم¬بستر شدم به فاطمه (س) حامله شد، اينك هر وقت مشتاق بوي بهشت مي¬شوم فاطمه (س) را مي¬بويم. (تفسير درّمنثور سيوطي، ذيل آيه¬ي اوّل إسراء)
امام صادق (ص) ¬فرموده: چون خديجه به رسول خدا (ص) شوهر كرد، زنان قريش او را ترك كردند و نزد او نرفتند و بر او سلام ندادند و نگذاشتند زني نزد او رود. و چون به فاطمه (س) آبستن شد، وي در شكمش با او صحبت مي¬كرد و او را تسلّي مي¬داد، ولي آن را از رسول خدا نهان میداشت. يك روز پيامبر (ص) وارد شد و شنيد خديجه با کسي سخن مي-گويد، فرمود: اي خديجه، با كه سخن می¬گويي؟
گفت: با اين بچّه كه در شكم دارم، او با من سخن مي¬گويد و انس مي¬كند. فرمود: اي خديجه، اين جبرئيل است كه به من خبر مي¬دهد: اين بچّه دختر است و همان نسل پاك با ميمنت است¬که خدای تعالی نسل مرا از او مقرّر كرده و از نسلش امامانی برآورد و آن¬ها را در زمين خود خليفه سازد. خديجه همواره بر اين حال بود و چون زائيدنش رسيد، دنبال زنان قريش فرستاد كه از من چون زنان ديگر پذيرائي كنيد، جوابش دادند كه در تزويج با محمّد يتيم و فقير ابی¬طالب مخالفت ما كردی؛ ازاين¬رو، نمي¬آييم و به تو کمک نمي¬كنيم؛ خديجه از اين جواب اندوهناك شد که در اين هنگام چهار زن گندم¬گون بلند¬بالا مانند زنان بني¬هاشم بر او وارد شدند. خديجه از آن¬ها در هراس شد.
يكی از آن¬ها گفت: اي خديجه، غم مخور كه ما خواهران تو هستيم، من سارهام و اين آسيه دختر مزاحم كه رفيق تو در بهشت است و اين مريم دختر عمران و اين كلثوم خواهر موسي بن عمران است. خدا ما را فرستاده كه از تو مانند زنان پذيرايي كنيم. يكي سمت راستش نشست و يكي سمت چپش و سوّمي برابرش و چهارمي پشت سرش و فاطمه پاك و پاكيزه متولّد شد؛ و چون به زمين نهاده شد، نوری از او درخشيد که به همه¬ خانههاي مكّه و شرق و غرب زمين تابيد و ده تن حورالعين كه هر يك طشت و ابريق بهشتي داشتند وارد شدند و آب از كوثر آوردند و به زنی كه برابرش بود دادند و او فاطمه را با آب كوثر شست و دو پارچه سفيدتر از شير و خوشبوتر از مشك و عنبر برآورد و او را در يكي از آن¬ها پيچيد و با ديگري سر و رويش را بست و زبان در دهانش گذاشت و فاطمه گفت: گواهم كه جز خدا معبود حقّي نيست و پدرم رسول خدا و سيّد انبياء است و شوهرم سيّد اوصياء و فرزندانش سادات اسباط هستند. سپس به آن¬ها سلام كرد و نام آن¬ها را گفت و آن¬ها باور كردند و خنديدند و حوريان خرسند شدند و به هم بشارت دادند و اهل آسمان نيز به ولادت فاطمه به هم بشارت دادند و آن زن¬ها گفتند: اي خديجه، او را پاك و پاکيزه برگير كه زكيّه و ميمونه است و خودش و نسلش مبارك است. خديجه شاد و خرّم او را گرفت و پستان به دهانش نهاد و به او شير داد، فاطمه در هر روز به اندازه¬ يك ماه بزرگ مي¬شد و در يك ماه به اندازه¬ي يك سال. (امالي صدوق، مجلس 87 حديث 1)
پيامبر اکرم (ص) فرموده است: «اِنّي سَمَّيتُ ابنَتي فاطِمَة لِاَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَها: من دخترم را فاطمه ناميدم، چون خداي عَزَّ وَ جَلَّ او و کسي را که دوستدار او باشد از آتش جدا و دور کرده است. (شرح نهج¬البلاغه¬ ابن ابي¬الحديد20/328)
امام صادق (ع) فرموده: فاطمه (س) در نزد خدا نُه اسم دارد: فاطمه، صدّيقه، مبارکه، طاهره، زکيّه، راضيّه، رَضيّه، مُحدَّثّه و زهراء. (بحارالانوار 43/10)
امام صادق فرمود: «ازآن¬رو، کنيه¬ فاطمه «اُمِّ اَبِيها» است که «اب» و «اُمّ» براي تکريم و احترام به شخص است و در اين¬جا پيامبر (ص) با کنيه¬ «مادر پدرش» بر تکريم و احترام فاطمه افزوده است. (شرح نهج¬البلاغه¬ ابن ابي¬الحديد20/328)
آري، تمام شؤون انسان¬¬هاي الهي حتّي نام¬گذاري آن¬ها هم الهي است، چنان¬که در مورد رسول الله (ص) مي¬فرمايد: «مُبَشِّرًا بِرَسولٍ يَأتي مِن بَعدِي اسمُهُ اَحمَدُ: شما را به پيامبري مژده مي¬دهم که پس از من خواهد آمد و نامش احمد است.» (صف 61/6) و در باره¬ يحياي شهيد مي¬فرمايد: «يا زَكَرِيّا اِنّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسمُهُ يَحيی: اي زکريا، ما تو را به پسري يحيي نام بشارت مي¬دهيم.» (مريم 19/٧)
رسول حدا (ص) فرموده: فاطمه پاره¬ی تن من است، آن¬چه وي را بيازارد مرا مي¬آزارد؛ آن¬چه وي را شاد كند، مرا شاد مي¬كند؛ و آنچه وي را به خشم آورد مرا به خشم مي-آورد. (صحيح ترمذي 5/656) (مسند احمد بن حنبل 4/571) (کنزالعمال 12/111)
و فرموده: خدا براي خشم فاطمه خشمگين مي¬شود و براي رضايش خشنود مي-گردد...» (مستدرک صحيحين 3/154) (تهذيب التهذيب 12/441) کنزالعمال 13/674) (اسدالغابه¬ 5/522)
و فرموده: فاطمه سرور زنان جهانيان است. (مسند احمد حنبل 4/571) (صحيح بخاری, کتاب بدءالخلق)
عصمت حضرت زهرا (س) : قوي¬ترين استدلال بر عصمت حضرت فاطمه (س) آيه¬ي تطهير است: «اِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهيرًا: خدا اراده فرموده تا پليدي را از شما خاندان پيامبر (ص) دور سازد.»(احزاب¬33/٣٣) زيرا به اتّفاق مسلمين مقصود از «اهل بيت» در آيه¬ شريفه خاندان پيغمبر (ص) هستند و روايت از طرق شيعه و سنّي رسيده است كه اين آيه مخصوص علي، فاطمه، حسن و حسين (ع) مي¬باشد كه رسول خدا (ص) آنان را در زير عباي خيبري جمع فرمود و سپس گفت: خداوندا، اينان كه در زير عبا جمع شده¬اند، خاندان من¬اند، پس كثافت و پليدي را از آنان دفع كن و آن¬ها را پاك و پاكيزه قرار ده. امّ¬سلمه عرض كرد: يا رسول الله، من از اهل بيت شما هستم؟ فرمود: تو بر طريق خير هستي؛ ولي از اينان نيستي. (صحيح مسلم 2/368) (صحيح ترمذي 5/351)