(حمد 1).
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيم ¬: به نام خداوند بخشنده¬ مهربان.
خداوند بزرگ و مهربان از ميان تمام صفات كمالش، در آغاز گفتارش خود را به رحمت و رحمانيّت ستوده؛ زيرا همان صفت رحمت خداوند است، كه موجب گرديده تا پيامبران را به سوى بشر بفرستد و قرآن کریم را نازل كند.
از صدر اسلام تا کنون در اوّل هر سوره¬ي قرآن «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ ٱلرَّحِيمِ» نوشته شده است؛ ولي در اين¬كه «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ» جزء هر سوره¬اي است يا خير؟ بين شيعه و سنّي اختلاف است. اماميّه به پيروي از اهل بيت (ع) برآنند، که «بسم الله» در هر سوره¬ جزء همان سوره است و با وجودي که اکثر احاديث اهل سنّت برآنند که «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ» آيه¬اي از قرآن است وجزء هر سوره¬ است؛ ولي بنا به نقل آيت الله خوئي در «البيان» تنها به¬خاطر دو خبر در احاديث اهل سنّت مبني بر اين¬که «بسم الله» جزء سوره¬هاي قرآن كريم نيست، ميان اهل سنّت اختلاف است.
«بسم الله الرّحمن الرّحيم» در هر سوره جزء آن سوره است؛ چنان¬که اوّلاً، قرائت بسم الله الرّحمن الرّحيم در هر سوره در نماز بايد به قصد همان سوره باشد و در صورت عدول نمازگزار از سوره¬ای به سوره¬ی ديگر بايد بسم الله را تجديد کند.
به نقل «شهيد مطهرّي» از صحابه: ابن عبّاس، ابن مبارک، عاصم، کسائي، ابن عمر، ابن زبير، ابوهريره، عطاء، طاوس و از مفسّرين فخر رازي و سيوطي مدّعي تواتر روايات مي¬باشند مبني بر اين¬که بسم الله جزء هر يک از سوره¬هاي قرآن است. (آشنايي با قرآن)
«امام خميني ره» نيز ¬فرموده: لـکن بيشتر به نظر انسان مي¬آيد، که اين «بِسمِ اللهِ» ها متعلّق به خود سوره باشد. مثلاً در سوره¬ی حمد «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، اَلحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمينَ: به اسم خداي تبارک و تعاليٰ حمد براي اوست. (تفسير امام از سوره¬ حمد)
فخررازي شانزده دليل مي¬آورد، که «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ» جزء هر سوره است و در پاسخ اين¬که چرا در شمارش آيات قرآن ـ جز سوره¬ حمد ـ بسم¬الله را يک آيه حساب نمي¬کنند، گويد: هيچ مانعي ندارد، كه بِسمِ ٱلله در سوره¬ی حمد به تنهايي يک آيه باشد و در سوره¬هاي ديگر جزيي از آيه¬ی اوّل. (تفسير کبير)
امام¬باقر (ع) فرمود: گرامی¬ترين آيه¬ کتاب خدا را که «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» است دزديدند و سزاوار است آن را در شروع هر کاري بخوانند تا مبارک شود. (تفسیر عياشي)
ابن عبّاس نيز گفته: شيطان بزرگ¬ترين آيه¬ی قرآن «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ ٱلرَّحيمِ» را از مردم دزديد (در نمازهاشان در اوّل سوره¬ها نمي¬خوانند). (سنن بيهقي 2/50)
امام¬ صادق (ع) فرموده: چه غرضي دارند؟ خدا آن¬ها را بکشد، مي¬پندارند اگر بزرگ¬ترين آيه¬ی قرآن «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ» اظهار کنند، بدعت است. (مجمع البیان)
در صحيح مسلم نيز از پيامبر (ص) نقل شده، که فرمود: الآن سوره¬اي بر من نازل شد، آن¬گاه خواند: بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ، اِنّا اَعطَيناكَ الكَوثَرَ... (صحيح مسلم 2/1)
به نقل ابوداود صاحب يکي از صحاح ستّه اهل سنّت نيز پيامبر (ص) فاصله¬ی سوره¬ها و در روايتي خاتمه¬ی سوره¬ها را از نازل شدن بسم الله مي¬دانست. (تفسیر درّ منثور)
معاويه در مدينه در نماز به امامت مردم فاتحة الکتاب را بدون «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ ٱلرَّحيمِ» خواند. بعد از نماز مهاجرين و انصار فرياد برآوردند: «اَنَسيتَ اَم سَرِقتَ: آيا فراموش کردی يا از نماز دزديدي؟ و معاويه نماز را با بسم الله اعاده کرد. (تفسير کبير و درّ منثور)
عبدالله بن عمر گفته: پشت سر پيامبر و ابوبکر و عمر نماز خواندم، همگی «بسم الله الرّحمن الرّحيم» را در آغاز حمد به صورت بلند قرائت می¬کردند.» (درّ منثور)
امام صادق (ع) فرموده: اوّلين چيزي که بر رسول خدا (ص) نازل شد «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ ٱلرَّحيمِ، اِقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الّذی خَلَق» بود. (کافي، کتاب فضل قرآن، باب نوادر، حديث 5)
واحدي نيز به نقل از عکرمه و حسن گويد: اوّلين آيه¬اي که نازل شد «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» و اوّلين سوره «اِقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ» بوده است. (سيوطي، اتّقان، نوع هفتم)
از آيات قرآن كريم نيز برمي¬آيد، که همه¬ی پيامبران کارهاي خود را با «بِسمِ اللهِ» شروع کرده¬اند. چنان¬که نوح (ع) به مؤمنين فرمود: «براي در اَمان ماندن از طوفان با «بسم الله» سوار کشتي شوند: قالَ اركَبوا فيها بِسمِ اللهِ مَجراها و مُرساها.» (هود 11/41)
و حضرت سليمان (ع) در نامه¬اي که به ملکه¬ سبا ¬نوشت، در ابتداي آن نگاشت: «اِنَّهُ مِن سُلَيمانَ وَ اِنَّهُ بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ.» (نمل 30)
رسالت پيامبر اكرم ص نيز با نام خدا آغاز گرديد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»
كلمه «سوره» چند جا در قرآن مجيد آمده، از جمله فرموده: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ» (يونس 10/38) و فرموده: «إِذا اُنزِلَتْ سُورَةٌ» (توبه 86 ) و فرموده: «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها» (نور 1). از اين آيات مىفهميم، كه هر يك از سورههای كلام خدا برای خود وحدتى دارد و اغراض و مقاصد هر سوره مختلف است؛ بنا بر اين جمله «بسم الله» در هر يك از سورهها راجع به آن غرض واحدی است، كه در خصوص آن سوره تعقيب شده است.
«بسم الله الرّحمن الرّحيم» سرفصل 113 سوره¬ قرآن ¬کريم است و در سوره¬ نمل علاوه بر آغاز سوره در طليعه¬ نامه¬ حضرت سليمان (ع) به ملکه¬ی سبا نيز آمده است.
از آنجا که از ميان تمام موجودات تنها ذات پاك خدا ازلی و ابدی است، بقای هر چيز و هر كار هم بسته به ارتباطی است كه با خدا دارد. اگر نامی از پيامبران باقى مانده است به علّت پيوندشان با خدايي است، كه كهنگی در آن راه ندارد؛ بنابراين، هر کار و هر چيز را بايد با نام خدا آغاز كرد و از ذات بی مثل او استمداد جست.
نه فقط ذات خدای تعالیٰ، بلكه نام او نيز از هر شريكى منزّه است؛ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأَعْلَى»
در روايتی هم پيامبر اكرم (ص) فرموده: «کُلُّ اَمرٍ ذي¬بالٍ لَم-يُبدَأ بِبِسمِ اللهِ فَهُوَ اَبتَرُ: هرکار مهمّي كه بدون نام خدا شروع شود، بي¬فرجام است. (تفاسير صافي و کبير)
سرّ نافرجامی کاری که با نام خدا آغاز نشود و جامع حُسن فاعلی و فعلی نگردد اين است که بقا تنها از آن خداست: «کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ الّا وَجهُهُ» (قصص 88) و «کُلُّ مَن عَلَيها فانٍ وَ يَبقیٰ وَجهُ رَبِّکَ ذُوالجَلال وَالاِکرامِ» (رحمان 26). وجه خدا همان فيض اوست، که در عوالم هستی ظهور دارد و بدون آن نه فاعلی اثری دارد نه فعلی.
البتّه لازم اين حرف اين نيست، که اوّل هر کاری خصوص لفظ «بسم الله» گفته شود؛ بلکه هرچه مايه¬ تذکّر الاهی است کافی است؛ چنان¬که ادعيّه بسياری بدون «بسم الله»؛ بلکه با تحميد و تسبيح و تکبير خداوند آغاز می¬شوند؛ چنان¬که در هنگام ذبح حيوانات هم می-توان به جای بسم الله، تسبيح، تحليل، تحميد و تکبير خداوند گفت.
امام رضا (ع) فرموده: بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ، به اسم اعظم خدا نزديک¬تر از سياهي چشم به سفيدي آن است. (مجمع¬البيان و عياشي)
البتّه نبايد اسم اعظم خدا را در ميان الفاظ يا مفاهيم برای تأثير بر جهان عينی جست؛ بلکه اگر بسم الله از قلب موحّدی کامل نشأت گيرد، به اذن آفريدگار هستی می¬تواند بر عالم عينی اثر گذارد.
پيامبر اکر (ص) به ابي بن کعب فرمود: بزرگ¬ترين آيه در کتاب خدا چيست؟ عرض کرد: بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ و پيامبر (ص) سخنش را تصديق کرد. (تفسير کبير)
امام صادق (ع) فرموده: اِسمُ اللهِ اَعظَمِ مُقَطَّعٌ في اُمِّ¬الكِتابِ: اسم اعظم الاهي در سوره حمد تجزيه شده است. (لآلي¬الأخبار، باب هفتم، ص 351)
اميرمؤمنان (ع) فرموده: اگر معاني بسم الله را بنويسم، به اندازه¬ بار هفتاد شتر شود. (لآلي الأخبار، باب هفتم، ص 351)
اميرمؤمنان علي (ع فرموده: ضامن هستم براي كسي كه اسم خدا را بر طعام ببرد، مريض و مبتلا نشود. (لآلي¬الأخبار، باب هفتم، ص 347 )
در حديث قدسي آمده: خداوند متعال فرمود: به عزّت و جلالم قسم، كسي كه از امّت محمّد (ص) بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ را بگويد، در نامه¬ حسناتش ثواب عبادت هفتصد سال بنويسم. (لآلي¬الأخبار، باب هفتم، ص 346)
رسول خدا(ص) فرموده: امّت من چون بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ گويند، در روز قيامت حسناتشان بر سيّآتشان مي¬چربد. (لآلي¬الأخبار، باب 7 ص 347)
امام باقر (ع) فرموده: هرگاه کسی عورتش را براي بول¬كردن يا غيرآن كشف كند، بِسمِ اللهِ گويد، تا شيطان چشمش را از آن بپوشاند. (لآلي¬الأخبار، باب 7 ص 349)
در روايت است: هرگاه سفره نهاده شود، چهار هزار فرشته آن را احاطه كنند؛ و چون بسم الله گويند، ملائكه مي¬گويند: خداوند بركت دهد براي شما در طعامتان و به شيطان گويند: فاسق بيرون شو، تو بر اين¬ها تسلّط نداري. (لآلي¬الأخبار، ص 347 )
در روايتي آمده: اگر کسی به هنگام نزديكي با همسرش نام خدا برد، شيطان از او دور گردد؛ ولي اگر بدون بردن اسم خدا عمل انجام دهد، شيطان با او شركت كند؛ پس عمل به وسيله¬ی هر دو واقع شود. (لآلي الأخبار، باب هفتم، ص 348)
پيامبر اکرم (ص) فرموده: هرگاه انسان سوار بر مرکب شود و اسم خدا ببرد، مَلَكي او را حفظ كند تا پياده شود و اگر نام خدا را نبرد، شيطان رديف او باشد. (لآلي الأخبار، باب 7 ص 349)
نوشتن بِسمِ اللهِ بر در خانه موجب دفع بلا مي¬شود؛ چنان¬كه گفته-اند: فرعون پيش از كافر شدن و دعوي الوهيّت، بر بالاي قصرش «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ» نوشته بود؛ و تا اين نوشته باقي بود، عذاب بر وي نازل نشد. (لآلي الأخبار، باب 7 ، ص 349)
اميرمؤمنان (ع) فرموده: هرگاه كسي به در اتاقش رسيد و نام خدا بَرَد شيطان مي¬گريزد و خانهاش محلّ نزول بركت و انس ملائكه شود. (لآلي الأخبار، باب 7 ص 349)
در حديث است: هركه در اوّل وضويش بِسمِ اللهِ گويد، همه¬ بدنش طاهر گردد؛ ولي اگر بِسمِ اللهِ نگويد، تنها محلّ وضويش طاهر شود. (لآلي الأخبار، باب 7 ، ص 349)
از آيات و روايات برمي¬آيد، که گفتن بِسمِ اللهِ براي مؤمن بايد ملکه شود، يعني هر کاري از کوچک و بزرگ را با نام خدا شروع کند؛ و اگر حيواني بدون نام خدا ذبح شود، خوردن گوشتش حرام است. اگر کسي کارش را با نام غير خدا حتّیٰ اگر با نام پيغمبرآغاز کند «کفر» است و با نام خدا و غيرخدا «شرک».
وقتي مؤمن کارش را با نام خدا شروع کند، اوّلاً، با ياد خدا از هر ستم و انحراف از حقّ و شرع اجتناب مي¬کند. ثانياً، قوي¬دل می¬-گردد؛ چون مي¬داند خدايي که قدرتش نامتناهي است، ياور اوست؛ ازاين¬رو، از مشكلات نمی¬هراسد و مأيوس نمی¬گردد.
به اتّفاق اماميّه بسمِ الله آيه¬اي از هر سوره است و کسي که در نماز بِسمِ اللهِ نخواند، نمازش باطل است و چون بعد از حمد در نمازهاي واجب بايد يک سوره¬ کامل ديگر خواند، اگرکسي بعد از حمد، سوره¬اي ـ ولو بقره بدون بِسمِ اللهِ ٱلرَّحمنِ الرَّحيمِ بخواند نمازش باطل است. در نمازهايي که بايد به جهر خوانده شوند، بايد بسم الله آن را هم به جهر خواند و در نمازهايي که بايد آهسته خواند، مستحبّ است بِسمِ اللهِ آنها را به جهر خواند.
استاد مطهّری می¬فرمايد: آنچه از خدا به عالم می¬رسد دو گونه نيست: خير و شر؛ بلکه آنچه از او می¬رسد جمله نيکو و رحمت است و اين رحمت شامل جماد و نبات و حيوان و انسان به تمام اقسامش می¬گردد؛ چون اصولاً فاتحه و گشايش هستی با رحمت حق است. (آشنايي با قرآن)
باء: بِسمِ الله روي¬هم جار و مجروری است، که متعلّقش حذف شده و متعلّق محذوف آن يا «اَستَعينُ: ياري مي¬طلبم» است و يا «اَبدَاُ: ابتدا مي¬کنم» که در صورت اوّل مي-شود: «ياري مي¬طلبم از اسم الله» و در صورت دوّم مي¬شود: ابتدا مي¬کنم به اسم الله.
اگر متعلّق محذوف باء «اَستَعينُ: ياري مي¬طلبم» باشد، بدان-خاطر است¬که بنده وقتي مي¬خواهد کاري را شروع کند، مي¬داند دنيا دار تزاحم است؛ ازاين¬رو، هزاران عامل مخالف ممکن است مانع انجام كارش شوند؛ پس از خداي قادر متعالي که سررشته¬ تمام کارها به دست اوست کمک مي¬طلبد، تا او را در کارش ياري نمايد.
امام حسن عسکري (ع) فرموده: بِسمِ اللهِ، يعني در تمام کارهايم ياري مي¬طلبم از خدايي¬که بندگي جز براي او شايسته نيست. (توحيد صدوق، ص 231)
ازاين¬رو، اصرار بعضي براي اثبات اين¬که «باء بِسمِ اللهِ» براي استعانت است يا براي شروع بي¬جهت است، چه اين دو قابل جمع¬اند؛ و همان طوري هم که در بالا آمد، براي هر دو وجه نيز هم دليل عقلي هست و هم دليل نقلي؛ و در حقيقت اين دو لازم و ملزوم¬اند و مؤمن نيز بايد هم کارهاي خود را با نام خدا شروع کند و هم در کارهايش از او ياري طلبد.
در حديث قدسي هم خداي تعاليٰ ¬فرموده: چون بنده بگويد: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، من مي¬گويم: بنده¬ام به نام من شروع نمود؛ پس برمن لازم است کارهايش را به اتمام برسانم و حالاتش را بر او مبارک گردانم. (عيون اخبار الرّضا 1/300)
معمولاً براي اين¬که همواره به ياد شخصي باشند، كه مورد احترام است، نوزاد يا مؤسّسه¬ی خود را به نام او نام¬گذاري مي¬کنند. خداي متعال نيز هر يک از سوره¬هاي کتابش را با نام نامي خودش افتتاح فرموده، تا هم کلامش نشانه¬اي از او داشته باشد و هم سرمشقي براي بندگانش باشد که آنان نيز گفتار و کردارشان را با نام او شروع کنند.
امام رضا (ع) فرموده: کسي كه مي¬گويد: «بِسمِ اللهِ» يعني خودم را به نشانه¬اي از نشانه¬هاي خداي عزّ و جلّ علامت مي¬گذارم و آن عبادت است. (توحيد ، ص 229)
اسم يا نام، لفظي است، که حکايت از شخصي يا چيزي مي¬کند. اسم يا از مادّه¬ی «سمّو» به معنی علوّ گرفته شده؛ چون هر چيز با نام¬گذاري از مرحله¬ی پنهاني بيرون مي¬آيد؛ و يا از «سِمَه» گرفته شده، چون سمه به معني علامت و نشانه است.
ابن عبّاس گويد: علی (ع) از سر شب تا صبح در معنی باء بسم الله سخن گفت، تا آن¬که احساس کردم که علم من همانند قطره¬ای در مقابل دريای علم اوست.» (ينابيع المودّه، ص 70)
«الله». برای لفظ الله، که به لفظ جلاله معروف است معادل جامعی در فارسی يافت نمی¬شود. واژه¬ی »خدا» در فارسی هم از «خود» و «آ» گرفته شده و معادل «واجب الوجود» است.
الله در اصل «اَلاِلـه» بوده، که همزه¬ی دوّم آن در اثر تکرار حذف شده است. اِلـه هم در اصل يا از «اَلَهَ» به معني پرستش است و يا از «وَلَهَ» به معني تحيّر. و خدا را از آن جهت اِلـه گفته¬اند، که مورد پرستش است و يا عقول از درک ذاتش حيران¬اند.
معنی الله گفت آن سيبوَيه يُولَهونَ فِی الحَوائِج هُم لَدَيه
امام حسن عسکري (ع) فرمود: اَللهُ هُوَ الَّذي يَتَاَلَّهُ اِلَيهِ عِندَالحَوائِجِ وَالشَّدائِدِکُلُّ مَخلوقٍ: ألله کسي است، که هرآفريده در نيازها و مشکلات به او رو مي¬آورد. (توحيدصدوق 231)
طبق آياتي نظير: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما في السَّماواتِ وَ ما في الاَرضِ» همه¬ی موجودات در وقت نياز آگاهانه يا ناآگاهانه رو به سوي او دارند.
صد هزاران عاقل اندر وقت درد جمله نالان پيش آن ديّان فرد
بلکه جمله¬ی ماهيان در موج¬ها جمله¬ی پرّندگــــان در اوج-ها
بلکه جمله موج¬ها بازی ¬کنان ذوق و شوقش را عيان اندر عيان
در دعاي جوشن کبير، هزار و يک اسم خدا آمده است؛ ولي اسم-هاي خدا همان صفات او هستند، كه براي «الله» به عنوان صفت آورده مي¬شوند؛ پس اسم اصليش همان «الله است.
تمام اسم¬هاي حسنيٰ از آن خداوندند: «لِلّهِ الاَسماءُ الحُسنيٰ» (اعراف 180) و هر يک از صفات و نام¬هاي خداوند نمايانگر حقيقتي از حقايق ذات مقدّسش هستند.
از ميان اسمای خدای تعالیٰ «الله» اسم جامع و اعظم اوست و ساير اسمای الاهی يا باواسطه يا بی¬واسطه زير پوشش اين نام مقدّس¬اند. مثلاً اسم «شافی» زير پوشش «رازق» و رازق تحت پوشش «خالق» و خالق تحت پوشش «قادر» و قادر زير پوشش اسم جامع «الله» است؛ ازاين¬رو اگر آيه¬ای مشتمل بر اسم اعظم حقّ «الله» بود، سيّد آيات است؛ چنان¬که امام باقر (ع) فرمود: سَرِقُوا اَکرَمُ آيَةٍ مِن کِتابِ الله: گرامی¬ترين آيه کتاب خدا را دزديدند.» (تفسير عياشی)
يكى از شواهد روش جامعيّت «الله» آنست كه ابراز ايمان و توحيد تنها با جمله «لااله الّا الله» مىباشد و نيز به همين جهت در اديان ديگر وقتی مىخواهند به معبود مسلمين اشاره كنند «الله» را ذكر مىكنند؛ زيرا توصيف خداوند به «الله» مخصوص مسلمانان است.
کلمه¬ «الله» عَلَم و اسم اختصاصي ذات اقدس خداست و قبل از نزول قرآن هم در بين عرب¬ها رواج داشته است؛ چنان¬که خود خداوند هم فرموده است: «لَئِن سَاَلتَهُم مَن خَلَقَهُم، يَقولُنَّ الله: هرگاه از آن¬ها بپرسي چه کسي شمارا آفريده است؟ گويند: الله.» (زخرف 87 )
الله كسي است، كه خردمندان به وجودش از هر چيز و هر كس ديگر بيشتر يقين دارند و غافلان هم در گرفتاري¬ها به درگاه او روي مي¬آورند و از او طلب حاجت مي¬كنند؛ ولي در اين¬كه ماهيّت و حقيقت او چيست، عقول ـ حتّیٰ عقول اوليا و انبيا ـ از درك آن عاجزند
در يك آيه بسيارى از اسماء الاهی وصف «الله» قراردارند: هُوَ اللهُ الَّذِي لاإِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ.
امام علی (ع) در خطبه¬¬ اوّل نهج¬البلاغه ¬فرموده: سپاس خداوندي را كه سخنوران از ستودنش عاجزند و حسابگران از شمارش نعمت-هايش ناتوان و تلاشگران از اداي حقّش درمانده¬اند. خدايي¬كه افكار ژرف¬انديش ذاتش را درك نكنند و¬دست غوّاصان درياي علوم به او نرسد.
هرچند تمام اسم¬هاي خدا بزرگ¬اند، چنان¬که در دعاي عظيم¬الشّأن سحر امام باقر (ع) ¬فرموده: وَ کُلُّ اَسمائِکَ کَبيرَةٌ؛ ولي ازآن¬رو کارها را بايد با بسم الله شروع کرد، نه مثلاً با «بِسمِ الرَّحمنِ» يا «بِسمِ الرَّحيمِ» يا «بِسمِ الخالِقِ» که الله جامع همه¬ کمالات خداست؛ ولي اسم¬هاي ديگر تنها بر بخشي از کمالاتش دلالت دارند.
الرَّحمَنِ الرَّحيمِ: رحمان و رحيم از مادّه¬ی رحمت مشتق¬اند؛ و موجود نيازمند با لفظ يا زبان تکوين دستش دراز است؛ ازاين¬رو، مستحقّ رحمت است و قابل ترحّم. رحمن بر «کثرت» رحمت دلالت دارد و رحيم بر «ثبات و دوام» رحمت.
الرَّحمن: رحمان چون صيغه¬ مبالغه است بر رحمت گسترده¬ خداوند دلالت دارد؛ لذا هر موجودي مشمول رحمانيّت خداوند و يا عين آن است و شرّي در عالم نيست.
و از آنجا که در آياتی مانند: «ماتَريٰ في خَلقِ الرَّحمنِ مِن تَفاوُتٍ: در خلقت رحمان هيچ تفاوتي نمي¬بيني [بلکه همه خوب¬اند] (ملک¬ 3)؛ کلمه¬ی «رحمان» مستقلاً و بدون اتّکاء به¬کلمه¬ی ديگري براي ذات اقدس الاهي به¬کار رفته؛ ازاين¬رو، رحمان به منزله¬ی لقب براي خدا به شمار مي¬رود و نبايد براي غير او به کار رود.
و چون رحمان دلالت بر رحمت عامّ دارد؛ با قيد ديگري مقيّد نمي¬شود. مثلاً گفته نشده: «اِنَّ اللهَ بِالنّاسِ ٱلرَّحمن» يا «اِنَّ اللهَ بِالمُؤمِنينَ الرَّحمن» ولي در مورد «رحيم» استعمال شده. چنان¬که قرآن کریم ¬فرموده: «اِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَؤوفٌ رَحيمٌ» (بقره 143)
الرَّحيم: رحيم چون صفت مشبّهه است، دلالت بر رحمت دائم حق تعاليٰ دارد؛ بر رحمت خاصّه¬ حق تعاليٰ دلالت دارد، که در دنيا و آخرت شامل مؤمنين مي¬شود.
پس خداوند با رحمانيّتش، که رحمت عامّه¬ تکويني است، همه¬ی مخلوقات را آفريده است. آن¬گاه اگر انسان از فيوضات تشريعي پروردگارش هم که به وسيله¬ پيامبرانش براي او فرستاده است، استفاده کند، مشمول رحمت خاصّ الاهي يعني رحيميّتش هم خواهد شد.
امام¬ صادق (ع) فرمود: «وَاللهُ اِلـهُ¬ کُلِّ شَيءٍ، اَلرَّحمانُ بِجَميعِ¬ خَلقِهِ وَالرَّحيمُ بِالمُؤمِنينَ خاصَّة: الله معبود هر چيزي است، رحمان به همه¬¬ مخلوقاتش و رحيم به مؤمنين خاصّه» (توحيد صدوق، ص 230)
امام علي (ع) فرموده: «لايَشغَلُهُ غَضَبٌ عَن رَحمَةٍ وَ لاتُلهيهِ رَحمَةٌ مِن عَذابٍ: غضب خدا او را از رحمت باز ندارد و رحمتش او را از عذاب غافل نسازد». (تفسیر الکاشف)
رحمان بر عموميّت رحمت دلالت دارد و رحيم بر صفات دائمي و غيرقابل انفکاک از ذات؛ ازاين¬رو، بعد از رحمان «رحيم» آورده شده، تا برساند، که هم رحمت خدا بر همه چيز احاطه دارد و هم رحمتش از ذاتش منفکّ نيست. پس آنچه از خدا به مخلوقات می¬رسد جمله نيکو و رحمت است، نه خير و شرّ.
استاد مطهّری می¬فرمايد: خدا را به صفت رحمان شناختن، به معنای شناختن جهان است به عنوان مظهر تامّ حکمت بالغه الاهی و نظام اتمّ پروردگار؛ و در هنگام ستايش الله به اين صفت، انسان بايد چنان ديدی داشته باشد، که نظام هستی نظام خير است، نظام رحمت است، نظام نور است؛ و شرّ، نقمت و ظلمت، امور نسبی و غيرحقيقی می¬باشند. شناخت الله به صفت رحيم نيز مستلزم آن است که انسان به مقام و موقعيّت خودش در ميان موجودات عالم شناخت کامل داشته باشد. امتيازی که انسان در ميان موجودات دارد اين است که فرزند بالغ اين جهان است؛ از نظر عقل و خرد به آن درجه از رشد رسيده، که به او گفته¬اند بايد خودت راه را انتخاب کنی؛ در حالی که موجودات ديگر تحت تکفّل جبری عوامل اين عالم¬اند... اگر انسان راه راست و صراط مستقيم حق را بپيمايد، آن وقت است که يک نوع رحمت و عنايت خاصّی از ناحيه خدا شامل حالش می-گردد...، دلش را نور بخشيده، قلبش را نيرو می¬دهد و اسباب و وسايل را برايش مهيّا می¬سازد. (آشنايی با قرآن)
امام صادق (ع) فرموده: رحمان اسم خاصّ است به صفت عامّ و رحيم اسم عامّ به صفت خاصّ. (مجمع) يعني رحمان اسم مخصوص خداست و نبايد کس ديگري را بدان نام ناميد، ولي چون مربوط به فيوضات تکويني است، شامل هر چيز می¬شود؛ و رحيم به خدا و خلق هر دو گفته مي¬شود؛ ولي چون مربوط به فيوضات تشريعي و هدايت است، تنها مؤمنين از اين فيوضات در دنيا و آخرت استفاده مي¬کنند.
بنا بر اين در شروع هر کار بايد دست به دامن رحمت واسعه¬¬ی خداوند زد و از رحمت عامّ و خاصّش در پيشرفت كارها و پيروزی بر مشكلات استمداد چست.
و از اين مطلب می¬آموزيم، كه اساس كار بر رحمت است و مجازات جنبه استثنايی دارد كه تا عوامل قاطعى برايش نباشد تحقّق نمی¬يابد، چنان¬كه در دعا نيز داريم: «يا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبُه: ای خدايى كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است». مؤمنين نيز بايد اساس كارشان بر رحمت و محبّت باشد و توسّل به خشونت تنها در مواقع ضرورت باشد
پيامبر اكرم (ص) فرموده: هرکس مي¬خواهد از نگهبانان نوزده-گانه¬ی جهنّم نجات يابد «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ» قرائت کند؛ زيرا آن هم نوزده حرف است. (مجمع البیان)
امام باقر (ع) فرموده: چون بِسمِ اللهِ قرائت کردي، اشکالي ندارد استعاذه نکني (اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ، نگويي). (تفسير عياشي)
ابن عربي در تفسیرش گفته: خدا رحمان است يعني فيض وجود را به همه¬ موجودات بر اساس قابليّتشان عطا فرموده و رحيم است يعني فيض كمال معنوي را كه مخصوص نوع انسان است، به او ارزاني فرموده است.
پيامبراكرم (ص)¬ فرمود: هرگاه معلّم به کودک ياد دهد بِسمِ الله بنويسد، خدا براي بچّه و پدر و مادر و معلّمش برات از جهنّم مي-نويسد. (مجمع)
امام حسن عسکري (ع) فرموده: علامت مؤمن پنج چیز است: بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ را بلند خواندن، انگشتر بر دست راست کردن، در سجده پيشاني بر خاک گذاشتن، پنجاه رکعت نماز فريضه و نافله خواندن و زيارت اربعين¬کردن. (ابوالفتوح، ذيل آيه 34 بقره)
پيامبر اکرم (ص) فرموده: خداوند صد جزء رحمت دارد، آنچه در ميان مردم است تنها يک جزء است؛ در قيامت همه صد جزء بر سر گناهکاران امّت محمّد (ص) بريزد. (مجمع¬البيان و روح¬البيان)
بنا بر خبري: خداي تعاليٰ را در قيامت چندان رحمت باشد كه ابليس هم در رحمت او طمع کند، اگر چه هرگز بدان نرسد. (منهج و ابوالفتوح)
وگر در دهد يك صلاي كرم عزازيل گويد نصيبي برم
پيامبر اکرم (ص) فرموده: هرکه بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ گويد: خدا برابر هر حرفي چهار هزار حسنه برايش ¬نويسد، چهار هزار گناهش محو کند و او را هفتاد درجه بالا ¬برد. (تفسير برهان)
عبدالله بن يحييٰ چون روي صندلي¬اي نشست، صندلي منحرف شد و افتاد و سرش شکست. امام علی(ع) زخمش را بست، بعد فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: هر کاري بدون بِسمِ اللهِ شروع شود بي¬سرانجام خواهد بود. عبدالله گفت: پدر و مادرم فدايت باد، از اين به بعد بِسمِ الله را ترک نمي¬کنم. حضرت فرمود: در آن صورت بهره¬مند خواهي شد. امام صادق (ع) بعد از نقل اين حديث فرمود: بسيار مي¬شود، که بعضي از شيعيان ما بسم الله را در آغاز کارشان ترک مي¬کنند، خدا آن¬ها را با يك ناراحتي مواجه می¬سازد تا بيدار شوند و ضمناً اين خطا از نامه¬ی اعمالشان پاک شود. (تفسير برهان)
در دعای کميل از علی (ع) می¬خوانيم: «اللّهُمَّ اِنّی اَساَلُکَ بِرَحمَتِکَ الّتی وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ: خدايا از تو درخواست می¬کنم به حقّ آن رحمت گسترده¬ات که همه¬ چيز را فراگرفته است.
از ميان همه¬ صفات خدا تنها صفات رحمان و رحيم با لفظ الله آمده، که مؤمنين در اوّل هرکار به ياد رحمت واسعه¬ او باشند و اگر هم نافرماني کرده¬اند مأيوس نشوند؛ زيرا اساس خلقت خداوند بر پايه¬ی رحمت است. و از طرفي ديگر، بکوشند براي نيل به کمال و قرب خدا، رحمت و مهرباني را از پروردگار خويش بياموزند و نسبت به همه¬ی خلق خدا ـ مخصوصاً مؤمنين ـ مهربان باشند. حتّیٰ «اَشِدّاء ٌعَلَي الکُفّارِ: سخت¬گيري بر کفّار» هم که سدّ راه کمال انسانيّت¬اند، به خاطر دوستي با انسان¬هاست.
«علّامه¬ مطهّري» مي¬فرمايد: حكمت الاهي همه چيز را در «بسم الله الرّحمن الرّحيم» خلاصه مي¬كند؛ مي¬گويد: ظَهَرَ ٱلوُجود بِبِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ. يعني هستي به نام الله رحمان و رحيم به ظهور مي-رسد؛ و از يك ديد خيلي عالي، عالَم جز الله و رحمانيّت الله و رحيميّت الله چيز ديگري نيست. تصورّ اين معنا مشكل است؛ امّا خيلي عالي و لطيف است. و اگر انسان اين نكته را درك كرد، بسياري از مسائل براي او حلّ مي¬شود. در اين بينش، عالَم دو چهره دارد: چهره¬ی از اويي و چهره¬ به سوي اويي. چهره¬ی از اويي رحمانيّت خداست و چهره¬ به سوي اويي رحيميّت خدا؛ ساير اسماء الاهي، اسم¬هايي تبعي هستند، در درجه¬ دوّم و سوّم¬اند. خدا جبّار و منتقم هم هست؛ امّا اصالت از رحمانيّت و رحيميّت خداست. صفات ديگر در واقع از اين اسماء ناشي مي¬شوند. حتّیٰ قهر هم از لطف ناشي مي¬شود. آن اصالتي كه لطف دارد، قهر ندارد. (حقّ و باطل، ص 18)
قيصر روم در نامهاي به علي (ع) از سردردي شكايت نمود كه اطباء از معالجه¬¬اش عاجز شده بودند. حضرت كلاهي برايش فرستاد. چون قيصر كلاه را بر سرگذاشت، شفا يافت. قيصر كلاه را شكافت ديد در لابه¬لايش در کاغذی نوشته شده: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ ٱلرَّحيمِ. چون فهميد شفايش از اين نام مبارك بوده، اسلام آورد؛ ولي اسلامش را پنهان ¬داشت. (ابوالفتوح)
همان ¬طوری كه محصولات و كالاهاى ساخت يك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد، «بِسْمِ اللهِ» هم آرم و نشانه مسلمانى است و بايد همه كارهاى او رنگ الاهى داشته باشد.
به نقل تفسير قرطبى امام صادق(ع) فرموده: «بِسْمِ اللهِ» تاج سورههاست.
تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) بسم الله نيامده و اين به فرموده حضرت على(ع) به خاطر آن است كه «بِسْمِ اللهِ»كلمه امان و رحمت است و اعلام برائت از كفّار و مشركين، با اظهار محبّت و رحمت سازگار نيست. (مجمع البيان)