سایت اصول دین


اظهار پشیمانی یزید


دکتر رحمت الله قاضیان

اظهار پشیمانی یزید.

چون يزيد ديد به جهت کشتن ريحانة پيامبر (ص) مورد انتقاد شديد است، پيوسته مي¬گفت: «كاش به خاطر نگه¬داشتن حرمت پيامبر (ص) و مراعات قرابت وي، رنج حسين را تحمّل مي¬کردم و در آن¬چه مي¬خواست حاکم مي¬نمودم، هرچند و در قدرتم سستي پيش مي¬آمد، خدا فرزند مرجانه را لعنت کند؛ زيرا با کشتن وي، دشمني مرا در دل مسلمانان کاشت. مرا با فرزند مرجانه چه کار؟ خدا او را لعنت کند و بر او خشم گيرد. (تاريخ طبري 5/460)

ملّا حسين كاشفي در روضة الشّهداء آورده كه امام سجّاد (ع) از يزيد خواست قاتل پدر او را به وي تحويل دهد،‌ تا قصاص نمايد،‌ هر يك قتل آن جناب را به گردن ديگري انداخت،‌ تا نوبت به شمر رسيد‌ و او يزيد را متّهم نمود. (روضة الشّهداء 368)

دكتر آيتي هم در بررسي عاشورا گوید: ابن¬زياد كه با مسافر بن شريح يشكري در راه شام هم¬سفر بود، به وي گفت: من حسين را به امر يزيد كشتم، چون وي مرا بين دو امر مجبور كرده بود: يا حسين را بكشم و يا خودم كشته شوم.

چون يزيد ديد منفور خاصّ و عامّ شده است، در صدد التيام جراحات اهل بيت (ع) برآمد. از جمله اسرا را از خرابه به خانه¬اي نزديك قصر خودش منتقل نمود. امام سجّاد (ع) را آزادي داد كه در كوچه¬ها و خيابان¬هاي دمشق رفت و آمد كند و بسياري از روزها آن حضرت را دعوت مي¬كرد كه با خودش شام يا نهار بخورد. و نيز يزيد به خاندان بني¬اميّه بدون استثنا دستور داد كه براي تسليت نزد بانوان بني¬هاشم بروند و در قصر خودش نيز سه روز براي شهداي بني¬هاشم مجلس سوگواري برپا نمود. (منتهي¬الآمال 1/ 319) (طبري 3074)

يزيد و سه خواستة امام سجاد (ع): روزي يزيد به امام سجّاد (ع) گفت: «حاجات خود را بيان كن كه سه حاجت شما برآورده مي¬شود.» حضرت فرمود: «حاجت اوّل من آن است كه سر سيّد و مولا و پدرم حسين (ع) را به من دهي تا از او توشه بردارم و آخرين خدا حافظي را با آن بنمايم. دوّم، آنكه دستور دهي هر چه از ما به غارت برده¬اند به ما برگردانند. سوّم، آن¬كه اگر مي¬خواهي مرا بكشي، شخصي امين همراه اهل بيت رسول خدا (ص) كن تا آن¬ها را به حرم جدّشان برساند.» يزيد لعين گفت: «امّا ديدار سر پدر هرگز براي تو ميسّر نخواهد شد؛ و امّا من از كشتن تو درگذشتم و تو را عفو نمودم؛ ازاين¬رو، زنان شما را جز خودت كسي به مدينه نخواهد برد و امّا آن¬چه از شما به غارت برده شده، من دو برابر آن را به شما خواهم داد.» امام سجّاد (ع) فرمود: «ما مال تو را نخواستيم، ما اموال خويش را خواهانيم؛ چون بافتة فاطمه دختر رسول خدا (ص) و مقنعه و گلوبند و پيراهن او در ميان آن¬ها بوده است.» يزيد امر كرد تا اموال غارت شده را به دست آورند و آن¬ها را با دويست دينار طلا از مال خود به امام سجاد (ع) داد. امام سجّاد (ع) آن دويست دينار را گرفت و بر فقرا و مساكين تقسيم نمود. (ارشاد 2/126)

سر مقدّس اباعبدالله: محدّث قمي گويد: ميان علماي شيعه مشهوراست¬كه امام سجّاد (ع) سر امام حسين (ع) را با سر ساير شهدا به كربلا آورد و در روز اربعين به بدن¬ها ملحق گردانيد و اين قول به حسب روايات بعيد مي¬نمايد و احاديث بسيار دلالت مي¬كند بر آن¬كه مردي از شيعيان آن سر مبارك را دزديد و آورد در بالاي سر حضرت اميرالمؤمنين (ع) دفن كرد و به اين سبب در آن¬جا زيارت آن حضرت (ع) سنّت است. (منتهي الآمال 318)

تجهيز اهل بيت (ع) براي برگشت به مدينه: «محدّث قمي» گويد: به نقل علّامة مجلسي و ديگران يزيد اهل بيت رسالت (ع) را طلبيد و ايشان را ميان ماندن در شام با حرمت و برگشتن به مدينه با سلامت مخير گردانيد، گفتند: «اوّل مي¬خواهيم ما را رخصت دهي كه به ماتم و تعزيه آن امام مظلوم (ع) قيام نماييم، گفت: آن¬چه مي¬خواهيد بكنيد، خانه¬اي براي ايشان مقرر كرد و ايشان جامه¬هاي سياه پوشيدند و هر كه در شام بود از قريش و بني¬هاشم در ماتم و سوگواري با ايشان موافقت كردند و تا هفت روز بر آن جناب ندبه و زاري كردند. روز هشتم يزيد ايشان را طلبيد و نوازش و عذرخواهي نمود و تكليف ماندن شام كرد، چون قبول نكردند، محمل-هاي مزيّن براي ايشان ترتيب داد و گفت: «اين¬ها به عوض آن¬چه واقع شده.» جناب امّ¬كلثوم فرمود: «اي يزيد، چه بسيار كم حيايي، برادران و اهل بيت مرا كشته¬اي، كه جميع دنيا برابر يك موي آن¬ها نمي¬شود و مي¬گويي اين¬ها عوض آن¬چه من كرده¬ام؟» (منتهي¬الآمال 319) (مستدرك الوسائل 3/327)

دلداري يزيد از امام سجّاد (ع): چون يزيد خواست اهل بيت (ع) را به مدينه بفرستد، حضرت سجّاد (ع) را پيش خوانده با او خلوت كرد و در خلوت به او گفت: «خدا لعنت كند پسر مرجانه (عبيدالله) را. به خدا، اگر من با پدرت برخورد كرده بودم هيچ چيز از من نمي¬خواست جز آن¬كه به او مي¬دادم و به هر نيرويي كه داشتم مرگ را از او جلوگيري مي¬كردم؛ ولي خدا چنين مقدّر كرده بود كه ديدي؛ و تو چون به مدينه رسيدي از مدينه براي من نامه بنويس تا هرچه خواستي برايت انجام دهم.» آن گاه دستور داد لباس¬هاي او و لباس¬هاي خاندانش كه در كربلا به غارت برده بودند، با لباس¬هايي كه خود براي آن¬ها آماده كرده بود پيش آن¬ها نهند. (طبري 5/3074) (كامل 5/202)

فرستادن اهل بيت (ص) به مدينه: پس يزيد نعمان بن بشير را كه از اصحاب رسول خدا (ص) بود طلب كرد و گفت: «تجهيز سفر كن و اسباب سفر از هر چه لازم است براي اين زن¬ها مهيّا كن؛ و از اهل شام مردي را كه به امانت و ديانت و صلاح و سداد موسوم باشد با جمعي از لشكر به جهت حفظ و حراست اهل بيت و ملازمت خدمت ايشان برگمار و ايشان را به جانب مدينه حركت ده و همراه نعمان بن بشير فرستادگاني فرستاد؛ و دستور داد شب¬ها ايشان را راه برند و همه جا آنان در پيش روي باشند؛ بدان¬سان كه از ديدار نيفتند و خود در پشت سر آنان حركت كنند و هر جا فروشدند، از ايشان دور شوند و خود و همراهانش اطراف آنان باشند و جاي خود را چنان قرار دهند كه اگر يكي از آنان خواست وضو بگيرد يا قضاي حاجت كند از آنان شرم نكند. پس آن فرستادگان با نعمان بن بشير به همراهي آنان بيامدند و پيوسته آن¬ها را در راه فرود آورده و چنان¬چه يزيد سفارش كرده بود، با آنان مدارا كرده و مراعاتشان نمودند تا به مدينه درآمدند.


کتاب امام حسین (ع)

دکتر رحمت الله قاضیان