سایت اصول دین

عبادت اولياء خدا

دکتر رحمت الله قاضیان

عبادت اولياء خدا.

در احاديث داريم در امور دنيا به افراد پايين¬تر از خود بنگريد و در عبادات به بالاتر از خود. اگر انسان عبادت¬هاي خود را با عبادت انبيا و ائمّه¬ معصومين(ع) مقايسه كند، درمي¬يابد كه اصلاً عبادتي انجام نداده است. اينك نمونه¬هايي از عبادت معصومين(ع).

1 ـ رسول اكرم (ص) آنقدر در عبادت خود را به مشقّت مي¬انداخت كه اين آيه نازل شد: «طهٰ، ما اَنزَلنا عَلَيكَ القُرآنَ لِتَشقيٰ: اي پيامبر، ما قرآن را بر تو نازل نكرديم¬ كه به مشقّت افتي.» (طه 1) (تفسير نمونه، ذيل اين آيه)

2 ـ امام مجتبيٰ (ع) ¬فرموده: ماكانَ في¬الدُّنيا اَعبَدُ مِن فاطِمَة كانَت تَقومُ حَتّيٰ تَتَوَّرَّمَ قَدَماهُ: عابدتر از فاطمه (س) در دنيا نبود، آنقدر به عبادت مي¬ايستاد، كه پاهايش ورم کرد. (بحار 43/61)

3 ـ امام كاظم (ع) ‌گاهي در زندان از صبح تا ظهر در يك سجده بود و چنان سينه را به زمين مي¬چسباند كه گويي پارچه¬اي بر زمين افتاده است. (بحارالانوار 48/107)

4 ـ امام علی(ع) پانصد نخل كاشته بود و پاي هر نخلي دو ركعت نماز مي¬خواند. (بحار 46/64)

5 ـ امام باقر(ع) مي¬فرمايد: بر پدرم وارد شدم، ديدم پاهايش ورم كرده، رنگش متغيّر شده، چشمانش سرخ و پيشانيش در اثر سجده پينه بسته، به گريه افتادم. وقتي متوجّه من شد، فرمود: آن نوشته¬هاي جدّم علي (ع) را بياور. چون آوردم و اندكي آن را مطالعه كرد، فرمود: چه كسي مي¬تواند مثل علي عبادت كند؟» (بحارالانوار 46/75)

قرب خدا

قرب دو نوع است: واقعي مانند نزديكي سفيدي چشم به سياهي آن و مجازي مانند نزديك بودن شخصي به يك سلطان كه به معني مقرّب بودن اوست. بعضي گفته¬اند: نزديكي به خدا مجازي چون نزديك شدن به سلطان مي¬باشد و هر كه به خدا نزديك¬تر شود، عنايت خدا هم كه رحمت¬هاي مادّي و معنوي او هستند، به او بيشتر مي¬شود.

ولي محقّقين برآنند انسان مؤمن با اطاعت و عبادت به تدريج فاصله¬اش به خدا تا آنجا كم مي¬شود، كه به تعبير قرآن كريم براي او «لقاء ربّ» حاصل مي¬شود. بدين معني كه چون هر كمال واقعي مثل علم، قدرت، حيات و رحمت به خدا برمي¬گردد، موجودات هم به هر نسبت وجودشان كامل¬تر باشد، به خدا نزديك¬ترند. مثلاً فرشتگان از حيوانات و حيوانات از نباتات و نباتات از جمادات به خدا نزديك¬ترند.

ولي اين مسأله در مورد انسان فرق مي¬كند؛ زيرا انسان به گونه¬اي آفريده شده، كه با عبادت و اطاعت خدا و كسب كمالات مي¬تواند از فرشتگان هم به خدا نزديک¬تر شود و مسجود فرشتگان گردد، چنان¬كه خداوند مي¬فرمايد: «وَ اِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدوا لِآدَمَ: و چون فرشتگان را فرموديم: براي آدم سجده كنيد». (بقره 34)

و نيز انسان مي¬تواند با تمرّد و نافرماني خدا و عدم كسب كمالات از حيوانات هم پست¬تر شود، چنان¬كه خداوند در وصف كفّار و بدكاران فرموده: «اِن هُم اِلَّا كَالاَنعامِ، بَل هُم أضَلُّ سَبيلا: آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراه¬ترند.» (فرقان 25/44)

بنابراين،‌ قرب به خدا اعتباري همچون نزديكي به يك سلطان نيست، بلكه بالا رفتن بر نردبان وجود است؛ چون انسان با عبادت و اطاعت و عمل اختياري و انجام وظيفه‌،‌ علم و قدرت و حيات و اراده و دايره¬ نفوذ و تصرّفش افزون مي¬شود، يعني واقعاً مراتب و مراحل هستي را طيّ مي¬كند و به كانون لايتناهي هستي نزديك مي¬شود و با عبوديّت تا آنجا پيش مي¬رود، كه به مرحله¬ ربوبيّت مي¬رسد، چنان¬كه در حديثي در اوّل «مصباح الشّريعه» آمده است: «اَلعُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُهَا الرُّبوبِيَّةُ:»

ولي ربوبيّت به معني خدايي نيست، بلكه به معني خداوندگاري است و هر صاحب قدرتي خداوندگار چيزهايي است كه تحت نفوذ و تصرّف اوست، چنان¬كه عبدالمطّلب به ابرهه كه براي خراب كردن كعبه آمده بود، گفت: «اَنَا رَبُّ الاِبِلِ،‌ وَ ‌اَنَّ لِلبَيتِ رَبٌّ : من صاحب شترانم‌ كه براي مطالبه آنها آمده¬ام، خانه هم صاحبي دارد. (‌بحار¬15/75 ) (‌سيره‌ ابن¬هشام 1/160)

ربوبيّت و خداوندگاري و ولايت مراحلي دارد. اوّلين مرتبه و مرحله¬ آن،‌ اين است كه مؤمن در اثر عبادت بينشي نافذ پيدا مي¬كند، كه بر خود مسلّط مي¬شود و خواهش¬ها و تمايلات نفسانيش تسليم وي مي¬گردند.

چنان¬كه خداوند مي¬فرمايد: «اِن تَتَّقوا اللهَ يَجعَل لَكُم فُرقاناً: اگر از [مخالفت فرمان] خدا بپرهيزيد، براي شما وسيله¬اي جهت جدا ساختن حقّ از باطل قرار مي¬دهد.» (فرقان 8/29)

و مي فرمايد:‌ «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهيٰ عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ: نماز انسان را از زشتي¬ها و گناه باز مي¬دارد.» (عنكبوت 29/45)‌

و مي فرمايد: «كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِن قَبلِكُم لَعَلَّكُم تَتَّقونَ: روزه بر شما مقرّر شده است، همان¬گونه كه بر امّت¬هاي گذشته مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگار شويد.» (بقره¬2/183)

و مي فرمايد: «وَاستَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ:‌ از صبر و نماز ياري جوييد.»‌ (بقره 2/45)

دوّمين مرحله¬اي كه انسان در اثر عبادت درست به آن مي¬رسد،‌ تسلّط و ولايت بر انديشه¬هاي پراكنده يعني تسلّط بر نيروي متخيّله است. انسان¬هاي معمولي نه تنها در هنگام بيكاري دستخوش افكار و خيالات واهي هستند، بلكه اين افكار و خيالات به هنگام تفكّر و حتّيٰ به هنگام عبادت و نماز هم آن¬ها را رها نمي¬سازد. ولي بايد دانست كه محكوميّت در برابر قوّه¬ متخيّله از خامي و ناپختگي است. كاملان و اهل ولايت قادرند اين نيروهاي خودسر را مطيع خود گردانند. توجّه دل به خدا و تذكّر اين¬كه انسان در برابر پروردگارش قرار گرفته، زمينه¬ تجمّع خاطر و تمركز ذهن را فراهم مي¬كند. چنان¬كه معروف است، كه به هنگام نماز تيري از پاي اميرالمؤمنين(ع) بيرون كشيدند و آن حضرت متوجّه نشد.

مرحله¬ی سوّم، اين است¬كه روح در مراحل قوّت و ولايت به جايي رسد كه در بسياري از موارد از بدن بي¬نياز گردد، درحالي¬كه بدن صد درصد به روح نيازمند است، اين بي¬نيازي گاهي در چند لحظه و گاهي مكرّر و گاهي به طور دائم صورت مي¬گيرد. و اين همان است كه به «خلع بدن» معروف است. سهروردي حكيم اشراقي مي¬گويد: «ما حكيم را حكيم نمي¬دانيم، مگر اين¬كه بتواند خلع بدن كند و ميرداماد مي¬گويد: «ما حكيم را حكيم نمي¬دانيم، مگر آن¬كه خلع بدن براي وي ملكه شده باشد‌ و هر وقت اراده كند، عملي گردد.

مرحله¬ چهارم، وقتی است كه بدن چنان به فرمان و اراده¬‌ شخص درآيد كه گويي در حوزه¬ بدن خود شخص اعمال خارق¬العادّه سر مي¬زند.

امام صادق(ع) مي¬فرمايد: «مَاضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِيَت عَلَيهِ النِّيَّةُ:‌ آنچه مورد توجّه نفس ¬شود، بدن از انجامش ناتوان نيست. (من لايحضرالفقيه 4/400)

مرحله¬ پنجم، که بالاترين مراحل است حتّيٰ طبيعت خارجي تحت اراده¬ انسان قرار ¬گيرد و مطيع انسان ¬شود. معجزات وكرامات انبيا و اولياي حقّ از اين مقوله است.

چنان¬كه در حديث معروف قدسي¬ كه شيعه و سنّي نقل كرده¬اند، خداوند می¬فرمايد:‌‌ «ماتَقَرَّبَ اِلَيَّ عَبدي بِشَيءٍ اَحَبُّ اِلَيَّ مِمَّا افتَرَضَت عَلَيهِ وَ اِنَّهُ يَتَقَرَّبُ اِلَيَّ العَبدُ بِالنَّوافِلِ، حَتّيٰ اُحِبُّهُ،، فَلِذا اَحبَبتُهُ، كُنتُ سَمعُهُ الَّذي يَسمَعُ بِهِ، وَ بَصَرُهُ الَّذي يَبصِرُ بِهِ، وَ‌ لِسَانِهِ الَّذي يَنطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّذي يَبطِشُ بِها. اِن دَعاني اُجِبتُهُ وَ اِن سَاَلَني اَعطَيطُهُ: بنده¬ من به چيزي محبوب¬تر نزد من از آنچه بر او فرض كرده¬ام به من نزديك نمي¬شود. و او با نوافل پيوسته به من نزديك مي¬شود، تا اين¬كه او را دوست بدارم، و چون او را دوست بدارم، گوش او خواهم بود كه به وسيله¬ی‌ آن مي¬شنود و چشم او خواهم بود كه با آن مي¬بيند و زبانش خواهم بود كه بدان سخن می¬گويد و دستش خواهم بود كه با آن كارها را انجام مي¬دهد و هرگاه از من بخواهد به او عطامي¬كنم.» (بحار ¬67/22) (احياء علوم دين 4/307)

در فلسفه ی اسلامي در «مبحث تشكيك وجود» آمده است كه هر موجودي هرچه بيشتر از كمالات را داشته باشد، به خدا نزديك¬تر است و براي رسيدن به قرب خدا ايمان و اعتقاد قلبي درست و آن¬گاه با اظهار بندگي و طبق دستورات شرع به عبادت مولاي خود پرداختن است‌، كه در اين مورد هم حدّ اقلّ بايد به همه¬ واجبات عمل نمود و از همه¬ی محرّمات دوري كرد و آن¬گاه اگر كسي خواست بالاتر رود، با انجام نوافل و ساير اعمال مستحبّي خود را هرچه بيشتر و بيشتر به خدا نزديك¬تر مي¬كند.


کتاب عبادت، نماز و دعا

دکتر رحمت الله قاضیان