سایت اصول دین


غايت عبادت


دکتر رحمت الله قاضیان

غايت عبادت.

از آنجا كه در نظام تكوين، معلول در حدوث و بقا، صِرف نياز به علّت است؛ ازاين¬رو، سراسر عالم امكان كه معلول خداي سبحان است، نيازمند حضرت بي¬نياز اوست. به طوري كه همه¬¬ی موجودات خواه ناخواه در عبوديّت پروردگارشان هستند: «يُسَبِّحُ لِلّهِ ما في السَّماواتِ وَ ما في الاَرضِ: آنچه در آسمان¬ها و آنچه در زمين است، همواره تسبيح خدا مي¬گويند. (جمعه 62/1)؛ ازاين¬رو، كفر و نفاق و عصيان در عالم تكوين متصوّر نيست. و اين همان جبر علّي است كه مورد اتّفاق همه¬ی محقّقان است.

ولي در نظام تشريع كه اساس آن بر اختيار است، برخلاف پندار اشعري و معتزلي، هيچ¬گونه جبر يا تفويضي نيست، زيرا بدون اختيار،‌ آزمون و تكامل اختياري بي¬معني خواهد بود و تنها در منطقه¬ تشريع است، كه پيروي يا تمرّد صورت مي¬گيرد. بدين معني كه بعضی فرامين پروردگارشان را با جان و دل پذيرفته و با تمام توان به اجراي آن¬ها مي¬پردازند، در حالي كه بعضي كمتر بدانها گردن مي¬نهند يا بدانها عمل مي¬كنند و بعضي كاملاً آنها را پشت گوش انداخته و بدان كافر مي¬شوند.

خداوند ¬فرموده: «ماخَلَقتُ الجِنَّ وَالاِنسَ اِلَّا لِيَعبُدونِ‌:‌ جنّ و انس را جز برای نيافريدم» (ذاريات 51/56). هدف از خلقت جنّ و انس از عبادت هم اين است که با عبادت خود را به كمال رسانند. آری، انسان هرگاه با علم اليقين كه با فطرت عقلي و فطرت دلش به خدا دارد، به عبادت بپردازد، كم¬كم به «عين¬اليقين‌»‌ مي¬رسد: «كَلّا لَو تَعلَمونَ عِلمَ اليَقينِ، لَتَرَوُنَّ الجَحيمَ:‌ چنان نيست، اگر علم اليقين داشتيد،‌ قطعاً جهنّم را خواهيد ديد. ‌(تكاثر 5)

پس هدف از خلقت انسان اين است كه با عبادت به يقين شهودي برسد. و اين يقين هم «عين اليقين»‌ است؛ ولي اين يقين كه خداي تبارك و تعاليٰ در آيه¬ی: «وَاعبُد رَبَّكَ حَتّیٰ يَأتِيَكَ اليَقينُ: و پروردگارت را عبادت كن،‌ تا يقين تو را فرارسد. (حجر 15/99) كه آن را شايسته¬ بندگان دانسته، «حقّ اليقين» است.

و در آيه¬: «اَللهُ الَّذي خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الاَرضِ مِثلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الاَمرُ بَينَهُنَّ لِتَعلَموا اَنَّ اللهَ عَليٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ وَ اَنَّ اللهَ قَد اَحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلماً: خدا همان كسي است که هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آن¬ها را، فرمان او در ميان آن¬ها فرود مي¬آيد، تا بدانيد¬ كه خدا بر هرچيزي تواناست و اين¬كه علم او به همه چيز احاطه دارد. (طلاق 65/12) هدف آفرينش جهان خلقت را آگاهي انسان به قدرت و علم بي¬كران خداوند دانسته شده است.

و از آنجا كه قدرت خداوند هم عين علم و ساير صفات اوست، اين علم شهودي، عارف واصل را مظهر عليم و قدير خداوند كرده و با «بسم الله الرّحمن الرّحيم» كارهاي خدايي مي¬كند، و هر چه را بخواهد بداند، مشاهده مي¬كند. چنان¬كه در حديث قدسي: «كنز مخفي» هم بدان تصريح شده است.»

ولي براي رسيدن به عين اليقين و مظهر علم و قدرت و ساير صفات خدا شدن، همان طوري كه مراعات فقه اصغر واجب است ولي كافي نيست، مراعات فقط اوسط يعني اخلاق هم لازم است ولي رسا نيست، بلكه آراسته شدن به فقه اكبر يعني عرفان نظري و عملي هم لازم است. زيرا هرچند طهارت ظاهري شرط لازم عبادت است: «لاصَلاةَ اِلَّا بِالطَّهورِ» و خواندن فاتحة الكتاب در هر نمازي لازم است «لاصَلاةَ اِلَّا بِفاتِحَةِ الكِتابِ»، ولي طهارت ظاهري كافي نيست، بلكه شرط قبولي عبادات تقواست، چنان¬كه خداوند مي¬فرمايد: «اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقينَ:‌ خدا تنها از پرهيزگاران مي¬پذيرد. (مائده 5/27)

و چون عبادت سالك واجد صفات فوق گشت، جايگاه سرّ معبود مي¬شود. چنان¬كه حضرت امير(ع) مي¬فرمايد: «هُم مَوضِعِ سِرِّهِ، وَ لَجَاُ اَمرِهِ، وَ عَيبَةُ عِلمِهِ، وَ مَوئِلُ حُكمِهِ، وَ كُهوفُ كُتُبِهِ، وَ جِبالُ دينِهِ. بِهِم اَقامَ ﭐنحِناءَ ظَهرِهِ، وَ اَذهَبَ ﭐرتِعادَ فَرائِصِهِ»: عترت پيامبر(ص) جايگاه اسرار خداوندي و پناهگاه فرمان الاهي و مخزن علم خدا و مرجع احكام اسلامي و نگهبان كتاب¬هاي آسماني و كوه¬هاي استوار دين خدايند. خدا به وسيله¬¬ی اهل بيت(ع) پشت خميده¬ دين را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از ميان برداشت. (خطبه¬ دوّم نهج البلاغه)

و از آنجا كه هر سالكي به اندازه¬ی‌ سعه¬ وجودي خود با عبادت به كمال مي¬رسد؛ و از طرفي،‌ اين تنها معصومين‌(ع) هستند كه به سرّ نهايي عبادت نائل آمده¬اند و ازاين¬رو بر صراط مستقيم¬اند و ميزان ايمان¬اند؛ ولی علاوه بر پذيرش ولايت ظاهری آن¬ها در عبادت، پذيرش ولايت تکوينی آنها نيز نيز لازم است. يعنی عبادت ظاهري با داشتن تقوا هم براي رسيدن به قرب خدا و رسيدن مرتبه¬ی عين¬اليقين كافي نيست، بلكه علاوه بر پذيرش ولايت ظاهري ائمّه¬ی معصومين(ع) و عبادت از طريق فرموده¬ آنان، اعتقاد به ولايت تكويني آنان نيز لازم است. چه پذيرش ولايت ظاهري آنان جزء فروع دين است، ولي ايمان به لزوم نصب آنان ازطرف خداي سبحان و مظهريّت اين حضرات براي خدا از اصول دين است.

عبادت، هم انسان را به صورت فردى، از بردگى هوس‏ها و گناهان و شيطان نجات مى‏دهد و هم يك جامعه پرستنده خدااز پرستش‏طاغوت‏ها و ستمگران و ابرقدرت‏ها آزاد مى‏شود. اقبال لاهورى مى‏گويد:

آدم از بى بصرى بندگى آدم كرد

گوهرى داشت ولى نذر قباد و جم كرد

يعنى از خوى غلامى ز سگان پست‏تر است‏

من نديدم كه سگى پيش سگى سر خم كرد

فلسفه و حكمت عبادت

بنا بر صريح كلام الاهى در قرآن كريم فلسفه آفرينش انسان، بندگى و عبادت و عبوديّت است: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ: جن و انس را، جز براى پرستش و بندگى خود نيافريدم. (ذاريات 51/56)

اين حكمت و هدف والا، سرلوحه همه رسولان الاهى نيز بوده است. در قرآن مى‏خوانيم: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِّ اُمَّةٍ رَسُولًا انِ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت»در هرامّتى پيامبرى برانگيختم كه (به مردم بگويند:) بنده خدا باشيد و از طاغوت بپرهيزيد. (نحل، آيه 36)

توجّه به نعمت‏هاى بى¬حساب و فراوانى كه از هر سو و در هر زمينه ما را احاطه كرده، قوى‏ترين انگيزه را براى پرستش پروردگار ايجاد مى‏كند. نعمت‏هايى كه حتّى پيش از تولّد شروع مى‏شود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شايستگى داشته باشيم) از آن بهره‏مند خواهيم شد. قرآن کریم برای اشاره به اين نكته به مردم زمان پيامبر (ص) مى‏فرمايد: «فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْف: پس بايد خداوند این خانه (كعبه) را پرستش كنند، خدايى كه آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس، ايمن ساخت. (سوره قریش، آیه 4)

عبادت ظاهري دارد و باطني. ظاهر عبادت آداب و احكام عبادت است، كه در كتب فقهي بيان شده است، و باطن عبادت حكمت و سرّي دارد، كه در كتاب¬هاي عرفاني چون كتاب «سرّالصَّلوٰة» امام خميني ره بيان شده¬اند.

احكام و دستورهای اسلام همه حكمت و فلسفه دارند؛ زیرا اوّلاً در صدها آيه وحديث مردم به تعقّل و تفكّر دعوت شده¬اند. ثانیاً، يكى از انتقادهاى شديد قرآن بر بت¬پرستان، تقليد بى دليل از نياكان است. ثالثاً: خود قرآن، برای اصول و فروع دین به استدلال پرداخته است. رابعاً، امامان معصوم(ع) نيز در رواياتی به بيان حكمت‏ احکام پرداخته‏اند، که دانشمندان اسلامی در كتاب¬هايى چون «علل الشّرایع» جمع کرده¬اند.

مثلاً قرآن کریم در باره نماز مى‏گويد: «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهى عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ: نماز، انسان را از فحشاء ومنكر بازمى‏دارد. (عنكبوت، آيه 45)

و در باره فلسفه¬ی روزه مى‏فرمايد: «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیام... لَعَلَّكُم تَتَّقون» روزه بر شما واجب شد، شاید اهل تقوا شويد. (بقره، آيه 183)

و در مورد هدف از زکات می¬فرماید: «خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَةٌ تُطَهِّرهُم: از مالشان زکات برگیر، تا پاکشان سازی». (توبه، آيه 103)

و در باره حرمت قمار و شراب مى‏فرمايد: «يُريدُ الشَّيطانُ اَن يُوقَعَ بَينَكُمُ العَداوَةَ وَالبَغضاءَ فى الخَمرِ وَالمَيسِرِ وَ يَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللهِ: شيطان در صدد آن است که با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه افکند و از ياد خدا نماز بازتان دارد». (مائده، 91)

اميرالمؤمنين(ع) می¬فرماید: «فَرَضَ اللهُ الايمانَ تَطهيراً مِنَ الشِّركِ وَالصَلاةَ تَنزيهاً عَنِ الكِبرِ وَالزَّكوةَ تَسبيباً لِلرّزقِ ...» خداوند، ايمان را براى پاكسازى دل از شرك و نماز را براى پاك ساختن از تكبّر و زكات را عامل فزونی روزى... واجب کرده است». (نهج البلاغه، حكمت 252)

راه رسيدن به حكمت و باطن عبادت اين است كه عابد جز معبود را نبيند و جز او را دوست نداشته باشد، و در آن صورت هيچ نگراني ندارد، چون چيزي را كه از دست رفتني است مورد علاقه¬ او نبوده و چيزي هم كه مورد علاقه¬‌ اوست از دست رفتني نيست.

چنان¬كه قرآن كريم فرموده:‌ «لِكَيلا تَأسَوا عَلیٰ مافَاتَكُم وَ لاتَفرَحوا بِما آتَاكُم: تا برآنچه از دست رفته ¬اندوهگين نشويد و بدان¬چه به شما داده شادماني نكنيد. (حديد 57/23)

رسول¬اكرم(ص) ¬فرموده: «اَفضَلُ النّاسِ مَن عَشَقَ العِبادَةَ، فَعانَقَهاوَ اَحَبَّها بِقَلبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّعَ لَها، فَهُوَ لايُبالي عَليٰ ما اَصبَحَ مِنَ الدُّنيا عَليٰ عُسرٍ اَم عَليٰ يُسرٍ:‌ بهترين مردم كسي است كه عبادت را معشوق خود بداند، با عبادت معانقه كند و آن را با تمام وجود لمس نمايد و خود را براي آن فارغ سازد. آن¬گاه نگران نخواهد بود، كه دنيا براي او به سختي بگذرد يا به آساني. (كافي 2/83 ح 3)

و ابن¬سينا گويد:‌ «اَلعارِفُ هَشٌّ بَشٌّ، بَسّامٌ،‌ يَبجِلُ الصَّغيرَ مِن تَواضُعِهِ، كَما يَبجِلُ الكَبِيرَ، وَ يَنبَسِطُ مِنَ الخامِلِ مِثلَ مَايَنبَسِطُ مِنَ النَّبِيهِ. وَ كَيفَ لايَهِشُّ وَ هُوَ فَرِحانٌ بِالحَقِّ وَ‌ بِكُلِّ شَيءٍ، فَاِنَّهُ يَريٰ فيهِ الحَقُّ» وَ كَيفَ لايُسَوِّي وَالجَمعُ عِندَهُ سَواسِيِّهِ اَهلَ الرَّحمَةِ قَد شَغَلوا بِالباطِلِ:‌ عارف گشاده¬رو، بشَّاش و متبسّم است. در تواضع خردسالان را همچون بزرگان محترم مي¬شمارد و از گمنام همچون آدم مشهور با گشاده¬رويي استقبال مي¬كند. چگونه گشاده¬رو نباشد، درحالي¬كه او به حقّ مسرور و شاد است و در هر چيزي خدا را مي¬بيند؟ و چگونه انسان¬ها را برابر نداند، در حالي كه همگان در نزد او شبيه اهل رحمت¬اند، كه به باطل اشتغال ورزيده¬اند. (اشارات، نمط نهم، فصل يازدهم)

امام صادق(ع)¬ مي¬فرمايد: «هَلِ الدّينُ اِلّا الحُبِّ»: آيا دين جز دوستي چيز ديگري است؟ (بحار¬¬68/237) و در دعا داريم: يا اَمَلَ المُشتاقينَ:‌ اي آرزوي مشتاقان. (دعاي روز نهم ماه رمضان)

فلسفه نيز چون دين با اثبات خدا، انسان را به معرفت خدا می¬رساند؛ منتها دين تنها با تصوّر راضي نمي¬شود،‌ بلكه دين در صدد آن است‌ كه انسان به معرفت اصيل¬تري نسبت به خدا دست يابد‌ و با مطلوب خويش اتّحاد پيدا كند. عاملي كه به وسيله¬ي آن اين اجتماع و اتّحاد صورت مي¬گيرد،‌ انجام عبادت يا نيايش است‌، كه به نورانيّت نفساني مي¬انجامد.

شوق انسان را متوجّه خدا مي¬كند و آرزو انسان را در طلب معشوق وامي¬دارد، انسان به چيزي شوق دارد كه ندارد، ولي عاشق كسي است، كه به معشوقش رسيده، چنان¬كه انسان تشنه مشتاق آب است، ولي عاشق آب كسي است، كه بدان رسيده است. مهم¬تر از عبادت كردن، دوست داشتن و عاشق عبادت بودن است.

فطرت انسان نيز به فلسفه برخى احكام واقف و معترف است. چنان¬که هر کس به طور فطری به بدى دروغ، خيانت، جنایت، تهمت، دزدى، ستم، كم فروشى و به خوبى راستی، امانت، عدالت، خدمت به مردم و ... اعتراف دارد. چنان¬که قرآن کریم هم فرمود: «فَالهَمَها فُجورها وَ تَقواها: بدکاری و پرهیزکاریش را به او الهام کرده است». (شمس، آيه 8)


کتاب عبادت، نماز و دعا

دکتر رحمت الله قاضیان