حمد 2 .
ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ: «سپاس و ستايش، همه از آنِ خدا پروردگار جهانيان است». حمد در فارسي لغت معادلي ندارد؛ چه حمد هم به معناي مدح است و هم به معني سپاس. مدح و ستايش وقتي از کسي سر مي¬زند، که در مقابل کمال و جمال قرار مي¬گيرد؛ و شکر و سپاس وقتي از کسي سرمي¬زند، که از ناحيه¬ی ديگري به او خيري رسد. و خدا هم شايسته¬ی ستايش است، چون در منتهاي کمال و زيبايي است و هم شايسته¬ی شکر و سپاس است، چون همه¬ی خيرات و کمال¬هاي موجود از اوست.
«أل» در اَلحَمدُ لِلّهِ، الف و لام جنس است، يعني جنس حمد و تمام ستايش¬ها و سپاس¬ها از آنِ خداست؛ زيرا باتوجّه به اين¬که خدا خالق هر چيزي است: «اَللهُ خالِقُ کُلَّ شَيءٍ» (رعد 16) و با توجّه به اين-که خداوند هر چيزي را نيکو آفريده است: «اَلَّذي اَحسَنَ کُلَّ شَيءٍ خَلَقَهُ» (سجده 7)، معلوم مي¬شود، که هم تمام نيکويي¬ها يعني هر کمال و جمال در هر که و هرچه باشد از خداست و هم خدا آن خير را به او داده است؛ بدين ترتيب، در واقع تمام ستايش¬ها و سپاس¬ها به خدا برمي¬گردد.
از آنجا که نه فقط وجود معلول بلکه همه¬ شئون و کمالاتش هم از علّتش است و خدا علّت و علّة العلل همه¬ی موجودات است؛ پس هرگونه حمد و ستايشی از هرکسی، سرانجام به ذات اقدس الاهی برمی¬گردد.
پس انسان وقتي کمال و جمال هر کس و هر چيز را ستايش مي-کند، در حقيقت خدا را ستايش کرده؛ و از هر کس مانند پدر، مادر، معلّم و حتّیٰ امام و پيغمبر خيري به او رسد و تشکّر کند، در حقيقت از خدا تشکّر کرده؛ پس جنس حمد و تمام حمد براي خداست.
ولی حمد خداوند با سپاسگزارى از مخلوقات منافاتى ندارد، به شرط آن¬كه به امر خداوند و در خط و مسير او باشد.
حمد ستايش و وصف جمال و جلال خداست. پايين¬ترين زيبايي، زيبايي حسّي است كه زوال¬پذير است، بالاتر از آن زيبايي اخلاقي -چون زيبايي عدل و احسان است و از آن بالاتر زيبايي عقل و حكمت و بالاتر از آن زيبايي روح است، كه با خوبي¬ها و در رأس آن¬ها خدا آشنايي دارد؛ و بالاخره زيبايي خداست، كه همه¬ زيبايي¬ها از اوست. گويند: پادشاهي گفت: «در دو عالم حُسن يوسف كس نديد» و براي گفتن نيم¬بند ديگرش ماند، شاعرش گفت: «حُسن آن دارد، كه يوسف آفريد».
علل و اسبابي که موجب مي¬شوند شخص در مقابل ديگري خضوع کرده و او را پرستش و ستايش نمايد، يا به جهت امتياز و کمالش است يا به جهت توجّه به انعام وي است يا به خاطر جلب منفعت و يا به جهت ترس از ضرر وي است. و هر کس اندکي دقّت نمايد، درمي¬يابد، که همه¬ آن¬ها در ذات خداوند جمع و بلکه به او انحصار و اختصار دارند؛ پس تنها خداست، که سزاوار حمد و ستايش است.
بنده بعد از ذکر «بِسْمِ اللهِ الرّحمن الرّحيم» به ياد نعمت¬هاى او می¬افتد، که سراسر وجودش را احاطه كرده و او را بر اين نعمت¬ها سپاس و ستايش می¬گويد. نعمت¬هايي¬که جامع¬ترين راه براى شناخت پروردگار عالميان است.
«حمد» تنها در آغاز هر كار نيست، بلكه پايان هر كار نيز هست. چنان¬¬كه در مورد بهشتيان مىخوانيم: «آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» آخرين سخنشان الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ است.» (يونس 10/10)
رسول خدا (ص) فرموده: حمد رأس شکر است و کسي که حمد خدا را نکند، شکر او را نکرده است. (تفاسير منهج و ابوالفتوح و درّ منثور)
و رسول خدا (ص) فرموده: چون بنده گويد: «اَلحَمدُ لِلّهِ کَما هُوُ اَهلُهُ: حمد براي خداست آن¬چنان¬که شايسته¬ی اوست»، فرشتگان از نوشتن باز ايستند. از خداوند بدانان خطاب رسد، که چرا از نوشتن ايستاديد؟ عرض کنند: خدايا، ما ندانيم تو از حمد اهل چه¬اي؟ جز تو نداند، که تو سزاوار چه¬اي از حمد، آن¬چه تو مستحقّ آني تو داني و ما ندانيم. (مجمع ¬البيان)
و رسول خدا (ص) فرموده: هيچ چيز نزد خدا از گفتار گوينده که بگويد: «اَلحَمدُ لِلّهِ» محبوب¬تر نيست؛ ازاين¬رو، به وسيله¬ی آن برخودش ثنا گفت. (تفسیر ابوالفتوح)
امام صادق (ع) فرموده: خدا هيچ نعمت کوچک يا بزرگي به بنده¬اش عطا نفرموده، كه او¬ بگويد: «اَلحَمدُ لِلّهِ»، مگر اين¬که شکرش را ادا کرده است. (کافي، باب شکر، حديث 14)
رسول اكرم (ص) فرموده: هركه نعمت خدا را بازگو كند شكر نعمت كرده وكسي كه نعمت او را پنهان دارد كفران نعمت كرده است. (ابوالفتوح)
و رسول اكرم (ص) فرموده: چون به نعمتي رسيدي، بگو: «اَلحَمدُ لِلّهِ»؛ و چون به مصيبتي دچار شدي، بگو: اَلحَمدُ لِلّهِ عَليٰ كُلِّّ حالٍ. (ابوالفتوح)
و رسول اكرم (ص) فرموده: چون خداوند نعمتي به بنده¬اش دهد، دوست دارد، كه آن نعمت را بر بنده¬اش ببيند. (تفسير ابوالفتوح)
رابطه¬ حمد با تربيع کعبه: از امام صادق (ع) سؤال شد: چرا کعبه را کعبه گفته¬اند؟ فرمود: چون مربّع است. عرض شد: چرا مربّع است؟ فرمود: چون در برابر بيت معمور است که مربّع است. عرض شد: چرا بيت المعمور مربّع است؟ فرمود: چون در برابر عرش است که مربّع است. عرض شد: چرا عرش(مقام فرمانرواييی خدا) مربّع است؟ فرمود: زيرا کلماتی که اسلام بر آن¬ها بنيان شده چهارتاست: «سبحان الله، الحمدلله، لااله الّا الله وَاَلله اکبر» (بحارالانوار 96 /58)
ربّ هم به معني پرورش¬دهنده است و هم به معني صاحب ¬اختيار و خدا هم پرورش¬ دهنده است و هم صاحب¬اختيار ومالک حقيقي عالم است.
ربّ: به طور مطلق جز بر خدا اطلاق نمي¬شود، مثلاً هرگاه گفته شود: «يا ربّ» مقصود تنها خداست؛ امّا به طور مقيّد هم مي¬تواند به معني خدا باشد؛ مانند: «ربّ العالمين»؛ و هم به معني غير خدا، چنان¬که گفته مي¬شود: «رَبُّ الدّارِ: صاحب خانه».
رسول اكرم (ص) فرموده: هركه هفت بار بگويد: «يا اَللهُ يا رَبِّ» هر حاجتي كه پس از آن بخواهد مقرون به اجابتش است. (تفسير ابوالفتوح)
در خبر است: هركه پنج بار بگويد: «رَبَّنا» حاجتش روا باشد. (ابوالفتوح)
خداوند هر انساني را چنان خلق كرده و نعمت¬ها را به او عنايت فرموده و تحت تدبير و ربوبيّت خودش دارد، كه گويي تنها همين بنده را دارد؛ در حالي كه بنده يا خدمت او نمي¬كند و يا چنان او را خدمت مي¬كند، كه¬گويي پروردگار ديگري دارد.
نور او از یمن و یسر و تحت و فوق بر سر و بر گردنم چون تاج وطوق
اَلعالَمينَ: عالمين جمع عالَم است و عالَم يعني چيزي که عِلم به آن تعلّق پيدا مي¬کند؛ بنابراين، شامل تمام موجودات غير خداي تعاليٰ مي¬شود؛ ولي از آنجا که هستي به عوالمي مانند عالم مجرّدات و عقول (فرشتگان)، عالم مادّيّات، عالم دنيا، عالم آخرت، عالم انسان، عالم حيوان، عالم نبات، عالم جماد و... تقسيم مي¬شود؛ ازاين¬رو، قرآن كريم براي اين¬که مسلمانان همچون منحرفين از توحيد در گذشته براي هر موجودي مانند آسمان، زمين، آب و... ربّي قائل نشوند، با جمله¬ «اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمينَ» خط بطلان روي تمام ربّ¬النّوع¬هاي دروغين كشيده و پروردگار و ربّ¬ هر کس و هر چيز را خدا مي¬داند.
چون در «اَلحَمد» بيان داشت همه¬ی سپاس¬ها و ستايش¬ها از آنِ خداست، رَبِّ العالَمينَ در واقع همچون برهان بر استحقاق خداوند براي همه¬ سپاس¬ها و ستايش¬های خداوند است. چرا همه سپاس¬ها و ستايش¬ها از آنِ خداست؟ چون رَبِّ العالَمينَ است.
صاحب تفسير المنار گويد: جدّ ما امام صادق¬ (ع) فرموده: مراد از عالمين تنها انسان¬هايند؛ سپس می¬افزايد: در قرآن نيز عالمين به همين معنا آمده، مانند: لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً: خداوند قرآن را بر بندهاش فرستاد تا جهانيان را انذار كند (فرقان 25/1). هر چند كلمه «عالمين» در بسياری از آيات قرآن شامل همه موجودات است، مانند: «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَرَبِّ الأَرضِ و رَبِّ العالَمِينَ: سپاس و ستايش ازآن خداست، پروردگار آسمان¬ها و پروردگار زمين و پروردگار جهانيان». (جاثيه 36)
در روايتی هم امام على (ع) هم فرموده: «رَبِّ الْعالَمِينَ» اشاره به همه مخلوقات اعم از بي¬جان و جاندار است». (نورالثقلين)
امام صادق (ع) فرموده: پدرم استري گم کرد و فرمود: اگر خدا آن را به من بازگرداند، من او را به گونه¬اي ستايش مي¬کنم که راضي باشد. و چون آن را آوردند گفت: اَلحَمدُ لِلّهِ. آن¬گاه فرمود: در ستايش خدا از هيچ چيز فروگذار نکردم؛ چون تمام ستايش¬ها را مخصوص او کردم و هيچ حمدي نيست، مگرآن¬که خدا هم داخل درآنست. (الميزان)
با توجّه به معناي جامع حمد در ستايش و سپاس از خداست، که خداوند در اين آيه روش حمد را به بندگانش آموخته و مقتضاي ادب اقتضا مي¬کند، که بندگان هم خدا را همان¬طور حمد کنند، که خودش حمد کرده، تا حقّ حمد را ادا کرده باشند.
در حديثي هم به نقل شيعه و سنّي پيامبر اکرم (ص) به درگاه خداوند عرض نموده: «لااُحصي ثَناءً عَلَيکَ، أنتَ کَما اَثنَيتَ عَليٰ نَفسِکَ: من نمي¬توانم حمد و ثناي تو را کنم، تو همان¬گونه هستي، که خودت را ستوده¬اي. (مستدرك الوسايل 4/321)
حمد تنها در برابر نعمت¬های خدا نيست، بلکه همه اسماء و صفات و کلمات تکوينی و تدوينی او را نيز شامل می¬شود؛ چنان¬¬که در يک آيه آمده: «وَ قُلِ الحَمدُ لِلّهِ الَّذی لَم يَتَّخِذ وَلَداً وَ لَم يَکُن لَهُ شَريکٌ فی المُلکِ وَ لَم يَکُن لَهُ وَلیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرهُ تَکبيراً». (اسراء 111)
حمد» ستايش در برابر كار يا صفت نيك اختيارى است، «مدح» هرگونه ستايش است و «شكر» تنها در برابر نعمت¬هايى است كه از ديگرى با اراده به ما رسیده است. شكر گاهى با زبان است و گاه با عمل، ولی حمد و مدح معمولاً با زبان است.