انگيزه هاي انکار معاد.
اندك بودن منكرين معاد
گرچه دين در بين همه¬ی اقشار جامعه ـ اعمّ از ثروتمند و فقير، حاکم و محکوم، عالم و عامي، شهري و روستايي و... ـ هم ديندار ديده مي¬شود و هم بي¬دين؛ ولي بايد دانست که: اوّلاً، اکثر قريب به اتّفاق همه¬ی مردم هميشه ديندار بوده و به مبدأ و معاد معتقد بوده¬اند. ثانياً، انکار مبدأ و معاد توسّط آن عدّه¬ی اندک هم از روي علم و اعتقاد نيست.
چنان¬که قرآن¬کريم ¬فرموده: «قالوا ماهِيَ اِلَّا حَياتُنَا الدُّنيا؛ نَموتُ وَ نَحيا؛ وَ مايُهلِكُنا اِلَّا الدَّهرُ؛ وَ مالَهُم بِذالِكَ مِن عِلمٍ؛ اِن هُم اِلّا يَظُنّونَ: گويند: جز اين زندگي دنياي ما، زندگی ديگری در کار نيست، در اين دنيا مي¬ميريم و در اين دنيا زندگی می¬کنيم و چيزی جز روزگار ما را هلاک نمي¬کند؛ آن-ها به اين سخن علمي ندارند، بلکه تنها گمان ¬دارند.» (جاثيه 45/24)
به هر حال انگيزه¬هاي مهمّ انكار معاد توسّط بعضی عبارتند از:
1 ـ راحت طلبی
خيلی¬ها به خاطر تنبلی و راحت طلبی، حاضر نيستند به خود زحمت بدهند و پيرامون بود يا نبود معاد به تحقيق و بررسی بپردازند.
قرآن کريم می¬فرمايد: «وَ اِذا قيلَ اِنَّ وَعدَ اللهِ حَقٌّ وَالسّاعَةُ لارَيبَ فيهَا؛ قُلتُم مانَدري مَاالسّاعَةُ؛ اِنَّ نَظُنُّ اِلّا ظَنًّا وَ ما نَحنُ بِمُستَيقِنينَ: چون به شما می-گفتند: يقيناً وعده¬ خدا حقّ است و در وقوع قيامت ترديدی نيست؛ می-گفتيد: نمی¬دانيم قيامت چيست؟ ما فقط گمان می¬بريم؛ ولی به وقوع آن يقين نداريم.» (جاثيه 45/32)
در آيه¬ی ديگر قرآن کريم افرادی را که زحمت تفکّر برای درک مبدأ و معاد به خود نمی¬دهند می¬فرمايد: «وَ لَقَد ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ كَثيرًا مِنَ الجِنِّ وَالاِنسِ لَهُم قُلوبٌ لايَفقَهونَ بِها وَ لَهُم اَعيُنٌ لايُبصِرونَ بِها وَ لَهُم آذَانٌ لايَسمَعونَ بِها؛ اُولَئِكَ كَالاَنعامِ بَل هُم اَضَلُّ؛ اُولَئِكَ هُمُ الغافِلونَ: مسلّماً بسياری از جنّيان و آدميان را برای دوزخ آفريده¬ايم؛ زيرا آنان را دل¬هايی است، که با آن¬ها تفکّر نمی¬کنند و چشمانی که حقيقت¬بين نيستند و گوش¬هايی است که حقيقت شنو نيستند؛ آنان مانند چهارپايانند، بلکه گمراه¬ترند؛ اينان همان غافلانند.» (اعراف 7/179)
2 ـ نشناختن انسان
منکرين معاد، ازآن¬رو، زندگي بعد از مرگ را انکار مي¬کنند، که مي¬پندارند انسان هم نظير يکي از حيوانات است که تنها هوش و استعداد بيشتري براي بهتر خوردن و بهتر لذّت بردن دارد و جز اين جسم و بُعد مادّيش چيز ديگري نيست، که آن هم با مرگ نابود مي¬شود؛ ولي اگر بدانند حقيقت انسان گوهر شريفي به نام «روح» است كه مجرّد و از سنخ عالم ماوراء طبيعت است و ازاين¬رو هم با مرگ نابود نمي¬شود، به هيچ¬وجه منکر معاد نمي¬گردند.
3 ـ رهايي از قيد و بند
از آن¬جا که دين مانع آزادي کامل بعضي در استفاده¬ی بي¬حدّ از لذّات و شهوات و هوس¬ و زورمداري و تبه¬کاري و خوشگذراني مي¬باشد و اشخاص را از ارضاء پاره¬اي از اميال و شهواتشان باز مي¬دارد؛ و از طرفي، بعضي چنان مفتون لذّت¬ها و پيروي از هواها و اشباع شهوات ناروا و غيرمشروع هستند، که به هيچ¬وجه حاضر به ترک آن¬ها نيستند؛ ازاين¬رو وجود حيات بعد از مرگ و جهان آخرت را به طور کلّي منکر مي¬شوند.
چنان¬که «قرآن کريم» در اين زمينه مي¬فرمايد: «اَرَاَيتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ: آيا ديده¬اي آن کس را که هواي نفسش را معبود خود گزيده است؟ (فرقان 25/43)
و «قرآن کريم» مي¬فرمايد: «بَل يُرِيدُ الاِنسانُ لِيَفجُرَ اَمامَهُ، يَساَلُ اَيّانَ يَومُ القِيامَةِ؟: بلکه آدمي مي¬خواهد در عمری که در پيش دارد به کارهاي ناشايست بپردازد، که مي¬پرسد روز قيامت کي خواهد بود؟» (قيامه 75/6 و 5)
و به نقل امام علي(ع) پيامبراکرم(ص) فرموده: «اِنَّ الجَنَّةَ حُفَّت بِالمَکارِهِ وَ اَنَّ النّارَ حُفَّت بِالشَّهَواتِ: بهشت به سختي¬ها ودوزخ به شهوات پيچيده¬اند. (نهج البلاغه، خطبة 176)
و طبيعي است وقتي تمام همّ و غم انسان صرف خوردن و نوشيدن وپوشيدن و ساير شهوات بود و بقيّه اوقاتش هم صرف نگاه¬کردن به فيلم¬هاي مبتذل و شنيدن سازها و آوازها و يا خواندن داستان¬¬هاي سِکسي و جنايي و يا تفريح در خيابان¬ها و ديدن وخريدن کالاهاي لوکس بگذراند، ديگر وقتي و مجالي برايش نمي¬ماند که در باره¬ زندگي و سرنوشت پس از مرگ فکر کند و يا مطالبي در اين مورد بخواند.
4 ـ حفظ سُلطه
انگيزه¬ی ديگري که بعضي يعني زورمندان و حاکمان براي انکار معاد دارند، حفظ سُلطه و قدرتشان بر زيردستان است؛ زيرا بقاي سلطنت و حکومت طاغوتي آن¬ها معمولاً بر ظلم گذاشته شده است؛ و اگر قرار باشد، هم¬چون يک انسان مؤمن به آخرت، عمل کنند، با حفظ قدرت و سُلطه¬ی آن¬ها سازگار نخواهد بود.
چنان¬که «قرآن کريم» نيز مي¬فرمايد: «اشراف قوم پيامبر بعد از نوح که کافر بودند و ديدار آخرت را تکذيب مي¬کردند و در زندگي دنيا آن¬ها را مرفّه ساخته بوديم گفتند: اين شخص جز بشري چون شما نيست؛ از آنچه مي¬خوريد، مي¬خورد و از آنچه مي¬نوشيد، مي¬نوشد.... وه چه دور است، آنچه که وعده داده مي¬شويد (قيامت)؛ جز همين زندگي دنيايي چيزي نيست، پيوسته گروهي از ما مي¬ميريم و نسل ديگري جاي ما رامي¬گيرد و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد. (مؤمنون 23/33)