آيات فضائل اهل البيت (ع).
1 ـ آيه¬ تطهير در مورد پنج¬تن(ع)
در آيه 33 سوره احزاب می¬خوانيم: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً: خداوند می¬خواهد پليدی و گناه را، فقط از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد». آيه تطهير هم دلالت بر عصمت ائمّه اطهار(ع)دارد و هم ولايت علی و ساير ائمّه معصومين (ع).
آيات 28 ـ 34 سوره احزاب، همه، خطاب به همسران پيامبر ص است و در لابهلای اين آيات هفتگانه، آيه تطهير با مضمون و لحنی متفاوت با ساير آيات، نازل شده است. از جمله اين تفاوتها تغيير ضميرهاست؛ در آيات قبل از آيه تطهير، 25 ضمير يا فعل آمده كه همگی مؤنّث است و بعد از آيه تطهير نيز دو ضمير و فعل وجود دارد كه آن هم مؤنّث است؛ ولی تمام ضميرها و فعل¬های آيه تطهير، كه در وسط اين 27 ضمير و فعل¬های مؤنث قرار گرفته، مذكّر میباشد، يا ضميری است كه به مذكّر و مؤنّث، هر دو، برمی¬گردد و خلاصه ضماير مخصوص مؤنّث نيست و اين هم فلسفه خاصّی دارد؟ زيرا اگر منظور از آيه تطهير همسران پيامبر ص بود، خطاب آيه عوض نمی¬شد و ضميرهای مذکّر به كار برده نمی¬شد؟
بنا بر «إِنَّما: فقط» که برای انحصار است تطهير در اين آيه، تقوای عادی که پرهيز از گناهان و بر همه مسلمان¬ها واجب است نيست، بلکه تنها مخصوص اهل بيت (ع)است.
البتّه اراده¬ی خداوند دوقسم است: تشريعی و تکوينی و بدون شك در اين آيه منظور اراده¬ی تكويني است؛ زيرا اراده تشريعی تقوا و پاکی شامل همه مسلمانان است درحالی كه مقتضای «اِنَّما» اين است كه چيز تازهای به اهل البيت (ع)اختصاص داده شده، كه شامل همه مسلمانان نمی¬شود. نتيجه اين¬كه خداوند متعال با اراده تكوينيّه خويش موهبتی به اهل بيت (ع)كرده و نيرويی به نام «عصمت» در آنان آفريده، كه هر پليدی و ناپاكی را از آن¬ها دور می¬كند و همواره پاك و خالی از گناه و خطا خواهند بود.
ولی نيروی عصمت در معصومين(ع)جنبه اجباری ندارد که بدون اختيار از گناه اجتناب كنند و فرامين خداوند را اطاعت نمايند؟ زيرا اگر چنين باشد، مقام عصمت افتخار نيست.
البتّه همه¬ی مردم در مقابل بعضی از گناهان مانند پرت کردن از کوه و خوردن نجاست معصوم¬اند؛ امّا معصومين (ع)در مقابل تمام گناهان و خطاها معصومند، يعنی هر چند از نظر عقلی برای آن¬ها هم امكان عصيان و نافرمانی وجود دارد، ولی عادتاً انجام چنين كاری بر آن¬ها محال است؛ چون عقل و تقوا و معرفت و علم و دانش آن¬ها نسبت به تمام گناهان و معاصی، مثل علم و دانش مردم معمولی نسبت به از کوه پرت کردن و خوردن نجاست است. ائمّه معصومين (ع)نيز در مقابل تمامی گناهان دارای مقام عصمت هستند؛ يعنی عادتاً محال است گناه كنند؛ هر چند عقلًا اين كار امكانپذير است. پس عصمت يك امر اجباری نمی¬باشد، كه اختيار را از معصومين گرفته باشد، تا كارهای آن¬ها بی¬ارزش باشد.
به اتّفاق جمهور مفسّرين اين آيه¬ شريفه¬: «إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً: در باره¬¬ی پيامبر(ص) و علي و فاطمه و حسن و حسين(ع)نازل شده. از جمله: صحيح مسلم 2/368، صحيح ترمذي 5/351، مستدرک حاکم 2/416، اسباب النّزول واحدي ص¬239، خصائص نسائي-ص 49، معجم طبراني 3/48، شواهدالتّنزيل¬حاکم حسکافي 2/12، ينابيع¬المودّه قندوزي ص¬107، مناقب خوارزمي ص 23، سيره حلبي 3/212، تفسير فخررازي 6/783، درّمنثور سيوطي ¬5/199، تفسير طبري 6/222، تفسير ابن¬کثير¬3/492، مسند احمد¬ 1/331، اسدالغابه ابن¬اثير 2/12، کشّاف زمخشري 3/538، تفسير قرطبي 4/182، صواعق ابن¬حجر، ص 143
«فخر رازي» در ذيل تفسير اين آيه به نقل از «زمخشري» در «كشّاف»، ذيل تفسير آيه¬ي: «قُل لَااَسألُكُم عَلَيهِ اَجراً اِلّا المَوَدَّةَ في القُربيٰ» گويد: رسول خدا(ص) فرموده است: «مَن ماتَ عَليٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً. اَلَا وَ مَن ماتَ عَليٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ ماتَ مَغفوراً. اَلَا وَ مَن ماتَ عَليٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ تائباً. اَلَا، وَ مَن ماتَ عَليٰ حُبِّ آلَ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤمِناً مُستَكمِلَ الايمانِ. اَلا، وَ مَن مَاتَ عَليٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَكُ المَوتِ بِالجَنَّةِ ثُمَّ مُنكَرِ وَ نَكِيرَ. اَلَا وَ مَن ماتَ عَليٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ يَزِفُ اِلَي الجَنَّةِ كَما تَزِفُ العَروسَ اِليٰ بَيتِ زَوجِها. اَلَا وَ مَن ماتَ عَليٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ فُتِحَ لَهُ فِي قَبرِهِ بابانِ اِلَي الجَنَّةِ. اَلَا وَ مَن ماتَ عَليٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللهُ قَبرَهُ مَزارِ مَلائِكَةُ الرَّحمَةِ. اَلا وَ مَن ماتَ عَليٰ حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ عَليٰ السُّنَّة وَالجَماعَةِ. اَلا وَ مَن ماتَ عَليٰ بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ جاءَ يَومَ القِيامَةِ مَكتوباً بَينَ عَينَيهِ آيِسٌ مِن رَحمَةِ اللهِ. اَلَا وَ مَن ماتَ عَليٰ بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ كافِراً. اَلا وَ مَن ماتَ عَليٰ بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَم يَشُم رائِحَةَ الجَنَّةِ».
«فخررازي» گويد: صاحب كشّاف گفته: چون اين آيه نازل شد، از پيامبر(ص) پرسيدند: خويشان تو كه در اين آيه به محبّت نسبت به آنان مأمور شده¬ايم، كيانند؟ آن حضرت فرمود: «علي و فاطمه و دو فرزندشان.» پس معلوم مي¬شود، كه اقارب و خويشان پيامبر اكرم(ص) آن چهار تن هستند و بايد نسبت به آنان تعظيم و تكريم خاصّ به عمل آيد.
در پاسخ اين¬که بعضي گفته¬اند: اين آيه در مورد زنان پيامبر(ص) است؛ چون در بين آيات مربوط به زنان پيامبر(ص) است،گوييم: اوّلاً، وقتي اين همه مفسّر مي-گويند: اين آيه در مورد پنج تن: محمّد و علي و فاطمه و حسن و حسين (ع) نازل شده، ديگر ادّعاي کسي که بدون سند قاطعي ادّعا کند در مورد زنان پيغمبر(ص) نازل شده، چه ارزشي دارد؟
ثانياً، هر چند اين جمله در بين آيات راجع به زنان پيامبر(ص) است، ولي ضميرهاي همه¬ي آن¬ها مؤنّث¬اند؛ ولي به اين قسمت كه مي¬رسد، همه¬ي ضميرها مذکّر مي¬شوند. ازاين¬رو، معلوم مي¬شود، كه آيه¬ي تطهير به هيچ¬وجه در مورد زنان پيامبر(ص) نيست.
در «درّمنثور سيوطي» در ذيل اين آيه هيجده روايت نقل شده، که اهل بيت پيامبر(ص) ، علي، فاطمه، حسن و حسين (ع)مي¬باشند؛ از جمله «عايشه» گويد: «بامدادي پيامبر(ص) در حالي كه جامه¬ي پشمي سياهي بر دوش داشت از منزل خارج شد؛ پس حسن و حسين و فاطمه و علي برآن حضرت وارد شدند، جامه بر سرشان افكند و فرمود: «اِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ¬ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهيراً».
به نقل مسلم چون آيه¬ي مباهله نازل شد، حضرت رسول(ص) علي و فاطمه و حسن و حسين (ع)را دعوت کرد و فرمود: خدايا، اينان اهل بيت من هستند، پس شما هم خودتان را و فرزندانتان را و زنانتان را بياوريد. (صحيح مسلم 7/121)
چون ناظران «داستان كسا» در خانه¬ امّ¬سلمه معدود بودند، پيامبر(ص) براي بيان اهمّيّتش و اين¬كه نپندارند اهل بيت زنانش هستند و يا شامل زنانش هم مي¬شود، بعد از نزول اين آيه شش ماه و بيشتر وقتي كه از در خانه¬ علي(ع)رد مي¬شد، ندا مي-داد: «اَلصَّلاة، اَلصَّلَاة، اِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ¬ البَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهيراً». (شواهد التّنزيل،2/11)
وانگهي هيچ¬يک از زنان پيغمبر ادّعا نکرده؛ كه ما اهل بيت پيغمبر هستيم، بلکه در رأس آنان امّ¬سلمه و عايشه هر يک به نوبه¬ي خود روايت کرده¬اند، که اين آيه ويژه¬ي رسول خدا(ص) و علي و فاطمه و حسن و حسين (ع)است. و اين اعتراف را هر يک از مسلم و ترمذي و حاکم و طبري و سيوطي و ابن¬اثير و ديگران آورده¬اند.
ثالثاً، به هيچ¬وجه اين آيه نمي¬تواند در مورد همسران پيامبر(ص) باشد؛ زيرا همسران پيامبر(ص) مطهّر از رجس و گناه نبودند؛ چون عايشه عليه امام زمان مورد قبول همه (علي(ع)¬) كه پيامبر(ص) در مورد او فرموده بود: «جنگ با تو، جنگ با من است» جنگي راه انداخت، كه حتّیٰ جنگ صفّين و جنگ نهروان به دنبال آن رخ داد و در آن¬ها صد هزار تن از مسلمين و مؤمنين و اصحاب پيامبر(ص) به كام مرگ كشيده شدند، جنگي که سبب كنار گذاشتن اهل بيت(ع) از خلافت و حكومت و به¬ تبعش شهادت امام حسين(ع) و مسموم شدن همه¬ي ائمّه(ع) و صدها نظيرآنان به دنبال داشت.
جالب اين¬كه عايشه خود نيز به اشتباهش در پاسخ به سؤالی پيرامون اين جنگ و انگيزه شروع آن و اين¬¬كه مسئوليّت خون¬های ريخته شده بر عهده¬ی كيست؟ تنها اظهار تأسّف می¬كند و آن را تقدير الاهی می¬شمرد! و می¬گويد: ای كاش چنين اتّفاقی نمی¬افتاد!
علی بن أبي طالب (ع)تنها خليفهای بود كه هم امتياز نصب از سوی پروردگار را داشت و هم امتياز انتخاب از سوی مردم و مسلمانان! آن هم انتخابی متفاوت با سه خليفه پيشين؛ زيرا خليفه اوّل توسط افراد معدود و خاصّی در سقيفه بنی¬ساعده انتخاب شد و سپس مردم مجبور به بيعت با او شدند و خليفه دوم تنها از سوی خليفه اوّل نصب شد و خليفه سوم تنها با چهار رأی از آراء شورای شش نفره زمام امور را به دست گرفت؛ ولی علی (ع)با اقبال عامّه مردم، كه با رضا و ميل باطنی به سوی او آمده بودند، مواجه شد و بيعت كرد. ازدحام مردم برای بيعت با آن حضرت به قدری زياد بود، كه حضرت فرمود: «ترسيدم حسن و حسين زير دست و پای مردم از بين بروند! (نهج البلاغة، خطبه سوم)
از طرفي، عايشه با امر صريح خدا: «وَ قَرنَ في بُيوتِكُنَّ: در خانه¬هايتان بمانيد.» (احزاب 33/33) نه فقط مخالفت کرد، بلكه از مدينه تا بصره هم لشكركشي کرد.
همان طوري كه عايشه با يكي ديگر از زنان پيامبر(ص) [حفصه دختر عمر] عليه پيامبر(ص) توطئه كردند و به او دروغ گفتند و به دنبالش خدا در قرآن¬ مكر و عمل آنان را فاش ساخت و براي آنان مثال زنان نوح و لوط را بيان فرمود. (درّمنثور)
از طرفي، بعضي از همسران پيامبر(ص) در زمان حياتش، بارها به او توهين روا داشتند، تا جايي كه به مدّت يك ماه تحريمشان كرد و تهديدشان به طلاق نمود و يك بار طبق نقل بخاري 2/189 ضمن اشاره به خانه عايشه فرمود: از اين¬جاست كه شاخ شيطان مي¬رويد.
«يُريدُ: اراده دارد» در آيه¬ تطهير، اراده¬ تکويني خدا را مي¬رساند، نه اراده¬ تشريعي او را؛ زيرا اراده¬ي تشريعي يعني مکلّف ساختن به حفظ پاکي خويش، تکليفي است که منحصر به اهل بيت پيغمبر(ص) نيست، بلکه همه¬ي مسلمانان مکلّف¬اند، که خود را از انجام هر گناه و ترک هر واجب پاک نگه دارند. و ازآن¬جا که اراده¬ي تکوينی الاهي تخلّف¬ناپذير است، اين جمله اراده¬ي حتمي خداوند در مورد پاک بودن اهل بيت پيامبر (ص) را مي¬رساند.
با وجودی که عايشه خود به اشتباهش اعتراف می¬كند، بعضی از متعصّب اهل سنّت، آن را نوعی اجتهاد تلقّی نموده و كار عايشه را به هيچ وجه تخطئه نمی¬كنند! آيا اجتهاد در مقابل خليفه مسلّم پيامبر خدا كه به گفته خود عايشه «او بهترين مردم است و هر كس بغضش را داشته باشد كافر است.» اجتهاد صحيحی است؟ وانگهی اگر اين راه را بگشائيم ديگر هيچ خطاكاری وجود نخواهد داشت، زيرا هر خطاكاری خطای خويش را در لباس اجتهاد توجيه می¬كند و آن را نوعی استنباط و اجتهاد تلقّی میكند! نتيجه اين¬كه، جنگ افروزان جنگ جمل خطاكارند و نمی-توان آن¬ها را از رجس و پليدی پاک دانست.
«اِنَّما» که براي حصر و تأکيد معلوم مي¬دارد، که اراده¬ي قطعي خدا بر اين است، که اهل بيت(ع) از هر گونه پليدي و گناه پاک باشند و اين همان «عصمت» است
«تَطهيراً» مفعول مطلق است، معلوم مي¬دارد «يُطَهِّرَكُم تَطهيراً» تأکيدهائي بر نفي رجس از پيامبر(ص) و اهل بيتش است. با توجّه به «الف ولام جنس» بر سرآن معناي آن چنين است: خدا اراده کرده اهل بيت پيامبر(ص) از هر نوع آلودگي خواه از نظر عقل يا شرع پاک باشند.
در پاسخ اين¬که بعضی گفته¬اند: اگر مخاطب آيه تطهير فقط پنج تن آل عبا (ع)هستند، پس چرا اين آيه در لابهلای آيات مربوط به همسران پيامبر قرار گرفته است؟ گوييم: آيات قرآن همگی با هم نازل نشده¬اند، حتّیٰ گاهی جملههای يك آيه نيز با هم نازل نمی¬گشت.
با توجّه به اهمّيّت اهل بيت(ع)، علي(ع)بارها مردم را به پيروي از اهل بيت سفارش كرده، از جمله مي¬فرمايد: كجا مي¬رويد؟ و كي بازمي¬گرديد؟ كه علامت¬ها برپاست، و دليل¬ها هويداست و نشانه¬ها برجاست. گمراهي و سرگشتگي تا كي و چرا؟ خاندان پيامبرتان ميان شماست، كه زمامداران حقّ و يقين¬اند. پيشوايان دينند. با ذكر جميل و گفتار راست قرين¬اند. پس هم¬چون قرآن¬كريم، حرمتِ آنان را در دل نيك بداريد. و چون شتران تشنه كه به آبشخور روند، روي به آنان آريد.» (نهج¬البلاغه، خطبه 87)
و علی (ع)مي¬فرمايد: به خاندان پيامبرتان بنگريد و بدان سو كه مي¬روند برويد و پي آنان را بگيريد، كه هرگز شما را از رستگاري بيرون نخواهند كرد و به هلاكتتان بازنخواهند آورد. اگر ايستادند بايستيد و اگر برخاستند برخيزيد. برآن¬ها پيشي نگيريد، كه گمراه شويد و از آنان پس نمانيد، كه تباه گرديد.» (نهج¬البلاغه، خطبه¬ 98)