سایت اصول دین


3 ـ آيه مودّت


دکتر رحمت الله قاضیان

3 ـ آيه مودّت.

بعضی از مسلمانان خدمت پيامبر اکرم (ص) رسيدند و عرض كردند: «اگر مشكلات مالی داشتيد، اموال ما بدون هيچ‏گونه قيد و شرطی در اختيار شماست» در پاسخ آنان اين آيه نازل شد: »قُل لااَساَلُكُم عَلَيهِ اَجراً اِلَّا ٱلمَوَدَّةَ في القُربيٰ: بگو:‌ ‌به ازاي رسالتم پاداشي از شما خواستار نيستم،‌ جز دوستي در باره¬ي‌ خويشاوندان.‌ (شوریٰ 42/23)

در سوره شعرا از زبان پنج تن از پيامبران بزرگ: نوح، هود، صالح، لوط و شعيب (ع)آمده: «ما اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اَجْرٍ؛ إِنْ اَجْرِيَ إِلَّا عَلیٰ‏ رَبِّ الْعالَمِينَ: من برای اين دعوت (و رسالت) هيچ اجر و مزدی از شما نمی¬‏طلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! سوره شعراء، آيات 109، 127، 145، 164 و 180. ولی وقتی به پيامبر اسلام (ص) که افضل انبياست می¬رسد، دوستی نزديكانش» را به عنوان اجر و مزد رسالتش مطرح می¬کند.

در آيه شريفه 47 سوره سبأ می¬خوانيم: «قُلْ ماسَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَی اللهِ وَ هُوَ عَلیٰ‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ: ای پيامبر اسلام، بگو: هر پاداشی از شما خواسته‏ام (مودة قربیٰ‏) برای خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است و او بر همه چيز گواه است». بنا بر اين آيه پيامبر اسلام (ص) نيز همچون ساير پيامبران هيچ اجر و مزدی برای خويش از مردم نخواسته است و مسأله «مودّت قربیٰ‏» در حقيقت به خاطر خود مردم است.

و در آيه 57 سوره فرقان، كه در حقيقت مفسّر آيه فوق است، چگونگی فايده‏ «مودّت قربیٰ‏» را برای مردم روشن می¬‏كند و می¬‏فرمايد: «قُلْ ما اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ اَجْرٍ إِلَّا مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ اِلیٰ‏ رَبِّهِ سَبِيلًا: ای پيامبر اسلام، بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ‏گونه پاداشی از شما نمی¬‏طلبم؛ مگر كسی كه بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگزيند.

نتيجه اين¬كه، پيامبر اسلام (ص) نيز مانند ساير انبيا از مردم اجر و مزد شخصی طلب نكرده، بلكه اجر رسالت، كه در آيه مودّت مطرح شده، در حقيقت باعث استمرار رسالت است. «قربیٰ‏» هم اهل بيت پيامبر اسلام (ص) است و بی¬شك «ولايت اهل بيت (ع)استمرار رسالت و همطراز رسالت است. علاوه اين¬كه، ولايت مردم را به خدا رهنمون می¬شود.

آيه شريفه مودّت دلالت بر ولايت و امامت اميرالمؤمنين ع و ائمّه معصومين ع دارد. و با توجّه به روايات وارده در شأن نزول آن و آيات مربوط به ولايت، مثل آيه اكمال دين، آيه تبليغ، آيه صادقين و ديگر آيات مشابه، دلالت آن بسيار واضح و روشن می¬‏شود.

به نقل مسلم و بخاري در صحاحشان ‌و ثعلبي در تفسيرش چون اين آيه¬ نازل شد،‌ مردم پرسيدند: اي رسول خدا، نزديكانت كه دوستيشان را بر ما واجب كردي کيانند؟‌ فرمود: علي و فاطمه و دو فرزندشان.» وجوب دوستي نيز مستلزم اطاعت است. (درّ منثور)

به نقل «سيوطي» وقتي علي بن حسين(ع)را به شام آوردند،‌ مردي از شاميان -گفت:‌‌ ‌سپاس خداوندی، كه شما را كشت و نابود ساخت. علي بن¬الحسين(ع)از او پرسيد:‌ آيا قرآن خوانده¬اي؟‌ گفت: آري. فرمود:‌ ‌آيا اين آيه را خوانده¬اي: «قُل لااَساَلُكُم عَلَيهِ اَجراً اِلَّا المَوَدَّةَ في القُربيٰ»؟ گفت:‌ پس شما همان¬ها هستيد؟‌ فرمود:‌ آري. «درّمنثور آيه فوق)

«فخررازي»‌ در ذيل اين آيه گويد: شامل هر¬كسی از خاندان پيامبر(ص) است که كامل¬تر باشد و بدون شكّ فاطمه، علي، حسن و حسين(ع)، قوي¬ترين رابطه را با پيامبر(ص) دارند؛ اين نكته با اخبار متواتر، بديهي است؛‌ پس لزوماً آنان آل پيامبرند.

بنابراين، امامت، اختصاص به نزديكان پيامبر(ص) دارد؛ زيرا با وجود شخص برتر، امامت پايين¬تر درست نيست. به علاوه وجوب دوستي به طور مطلق، مستلزم اطاعت به طور مطلق است؛ و وجوب اطاعت مطلق هم مستلزم عصمت است و بالإجماع غير از خاندان پيامبر(ص) کسي معصوم نيست؛ پس امامت منحصراً به آنان تعلّق دارد.

پيامبر اکرم (ص) فرمودند: هر کس دوست دارد، که زندگی و مرگش مانند زندگی و مرگ من بوده و در بهشت برين که پروردگارم آن را پديد آورده سکنا گزيند، پس از من بايد علی و دوستانش دوست بدارد و از اهل بيتم پيروی کند؛ زيرا آن¬ها عترت من¬اند و از طينت من آفريده شده¬اند و خدا فهم و علم مرا به آن¬ها عطا فرموده است». (متّقی هندی کنزالعمّال 12/3 ح 34198 و ابن عساکر، تاريخ مدينه دمشق 1/240 و شرح ابن ابی¬الحديد 6/170)

علی (ع)فرمود: پيامبر(ص) مرا در آغوش کشيد و گريست. گفتم: ای رسول خدا، چرا گريه می¬کنی؟ فرمود: برای حکومت پس از من، کينه¬هايی از تو در سينه-های مردانی نهفته، که اکنون بر تو آشکار نمی¬کنند. گفتم: آيا آن هنگام دين من در سلامت است؟ فرمود: آری، دينت در سلامت است. (ابن¬عساکر، تاريخ دمشق 42/323، خطيب بغدادی، تاريخ بغداد 12/394)

امام صادق(ع)فرمود: يكي از بزرگان دين بني¬اسرائيل آن¬قدر خدا را عبادت كرد، كه مثل چوب باريك شد. خدا به پيامبر زمانش وحي كرد: به او بگو: خدا ¬فرموده: به عزّت وجلالم سوگند، اگر آن¬قدر مرا عبادت كني، كه مانند پيه در ديگ آب شوي، از تو قبول نخواهم كرد، مگر اين¬كه از دري كه فرموده¬ام به سوي من آيي. (ثواب الاعمال، ص 339)

امام سجّاد(ع)¬فرمود: اگر كسي بدون ولايت ما عمر نوح كند و در بين ركن و مقام روزها را روزه بدارد و شب¬ها را عبادت كند، براي او هيچ سودي نخواهد داشت. (ثواب الاعمال، ص 341)

امام صادق(ع)فرمودند: ناصبي كسي نيست، كه با ما اهل بيت دشمني كند؛ زيرا كسي نمي¬گويد: من دشمن محمّد و آل محمّد هستم، بلكه ناصبي كسي است، كه با شما دشمني مي¬ورزد و مي¬داند، كه شما دوستدار و پيرو ما هستيد. (ثواب الاعمال، ص 447)

امام كاظم(ع)فرمود: به سه نفر خداوند نظر رحمت نمي¬افكند، آن¬ها را پاك نمي-نمايد و عذاب دردناكي دارند: كسي كه از جانب غير خدا ادّعاي امامت كند، يا امامِ از طرف خدا را بدنام كند و يا گمان كند آن دو نفر بهره¬اي از اسلام داشته¬اند. (ثواب الاعمال، ص 461)

امام صادق(ع)فرمودند: اگر همه¬ی مردم روي زمين ولايت امام علي (ع)را انكار كنند، خداوند همه¬ی آن¬ها را عذاب نموده و به جهنّم مي¬برد. (ثواب الاعمال، ص 451)

امام صادق (ع)فرمودند: به خدا سوگند، قائم آل محمّد (ع)دودمان قاتلان امام حسين(ع)را به خاطر [رضايت از]‌ كار پدرانشان مي¬كشد. (ثواب الاعمال، ص 465)

در تاريخ بغداد 4/194 آمده: پيامبر اکرم ¬(ص) فرمود: «حُبُّ عَلِیِّ بن ابی¬طالب يَأکُلُ السَّيّآتِ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَب: دوستی علی¬(ع)گناهان را می¬بلعد، چنان¬که آتش هيزم را.

و در صحيح ترمذی 2/301 آمده: اَخذَ رَسولُ اللهِ بِيَدِ حَسَنَ وَ حُسَينَ (ع)فَقالَ: مَن اَحَبَّنی وَ اَحَبَّ هذَينِ وَ اَباهُما وَ اُمَّهُما کانَ مَعی فی دَرَجَتی يَومَ القِيامَةِ: پيامبر اکرم(ص) دست حسن و حسين را(ع) گرفت و فرمود: هرکس مرا دوست بدارد و پدر و مادر اين دو را هم دوست بدارد، در فردای قيامت با من همنشين خواهد شد.

امام صادق(ع)فرمودند: در روز قيامت عذاب هفت نفر از همه سخت¬تر است:‌ فرزند آدم(ع)كه برادرش را كشت، نمرود كه با ابراهيم(ع)در مورد خدا بحث و خدا را انكار كرد، دو نفر از بني¬اسرائيل كه قوم خود را يهودي و مسيحي کردند، فرعون كه گفت: من بالاترين خداي شمايم و دو نفر از اين امّت كه يكي از آن¬ها بدتر از ديگري است و در تابوتي شيشه¬اي در زير جهنّم در درياهايي از آتش قرار دارند. (ثواب الاعمال، ص 461)

راوي از امام صادق(ع)پرسيد: اوّلين كسي¬كه وارد جهنّم مي¬شود كيست؟ فرمود: «ابليس و دو نفر ديگر، كه در سمت راست و چپ او هستند». (ثواب الاعمال، ص 461)

امام باقر(ع)فرمودند: كسي كه ظلم¬ها، حق¬كشي¬ها‌ و ناراحتي¬هايي را كه براي ما ايجاد كرده¬اند، اعمال بدي نداند، در تمام اين¬ها با كسي كه مرتكب اين ستم¬ها شده شريك خواهد بود. (ثواب الأعمال ـ ص 447)

امام صادق(ع)فرمود: دشمن ما اهل بيت برايش فرقي نمي¬كند، كه روزه بگيرد، نماز بخواند، زنا كند يا دزدي. به هرحال در جهنّم است. (ثواب الاعمال، ص 453)

4 ـ آيه مباهله

چون اکثر مردم عربستان به اسلام مشرّف شدند، مسيحيان نجران گفتند: تا پيامبراسلام(ص) به سراغ ما نيامده، ما برويم ببينيم چه مي¬گويد. ازاين¬رو، شصت تن از علما و بزرگان ديني آن¬ها به رياست «ابوحارثه» اسقف و «سيّد» و «عاقب» دوّمين و سوّمين مقام کليساي نجران به مدينه به حضور پيامبر(ص) رفتند‌ و با آن حضرت شروع به بحث نمودند. نصارا براي حضرت عيسيٰ(ع) مقام الوهيّت قائل بودند و او را فرزند خدا مي¬دانستند؛ در صورتي که پيامبر اسلام (ص) بنا به نصّ صريح قرآن او را پيامبر و بنده¬ي خدا مي¬دانست. بعد از پايان گفت¬وگوها، چون رؤساي مسيحي قانع نشدند؛ براي اين¬که معلوم شود کدام¬يک برحقّ¬اند، قرار شد با پيامبر اکرم (ص) مباهله کنند؛ يعني هر يک از دو طرف نفرين کند: خدايا، هرکدام از ما بر باطل است، خشم و غضبت را بر او فرو فرست و او را از بين ببر.

در اين موقع اين آيه نازل شد: «فَمَن حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ اَبناءَنا وَ اَبناءَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَةَ اللهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ: پس هركه از آنان بعد از دانشي كه به تو رسيده، در باره¬ عيسيٰ(ع)چون وچرا كند، بگو: بياييد پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را دعوت کنيم؛ آن¬گاه با تضرّع و زاري لعنت خدا را بر دروغگويان قراردهيم.» (آل عمران 3/61)

در 26 آيه يعنی از آيه 35 تا 60 آل عمران از تولّد حضرت عيسی ع، مقامات آن حضرت، فضايل حضرت مريم ع گفت¬وگوی او با فرشتگان، مائده آسمانی و مسائل ديگر بحث شده است. آن¬گاه خداوند در باره¬ی حضرت عيسیٰ (ع)به پيامبر اسلام (ص) می¬‏فرمايد: اگر مسيحيان پس از اين بحث‏های مستدلّ و منطقی بازهم زير بار نرفتند و اسلام را نپذيرفتند، با آن¬ها مباهله كن، تا حق روشن شود. مباهله يعنی هر كدام از دو طرف دعوا در حقّ ديگری چنين نفرين می¬‏كند: «اگر من بر حقم و تو خلاف می¬گويی به مجازات الاهی گرفتار شوی» و ديگری هم همين سخنان را تكرار می¬‏كند.

بعد از اين قرار اسقف مسيحيان به يارانش گفت: اگر پيامبر اسلام(ص) در روز مباهله با اصحاب و ياران سرشناس و شخصيّت‏های معروف مسلمانان آمد، با او مباهله كنيد؛ امّا اگر با زن و بچّه آمد، از مباهله با او خودداری كنيد. چون اگر در نبوّتش صادق نباشد، حاضر نيست خانواده اش را به خطر اندازد.

و چون روز موعود فرا رسيد، پيامبر اکرم(ص) فرمود در خارج مدينه سايباني زدند؛ آن¬گاه در حالي که دست علي(ع)در دستش بود و امام حسن و امام حسين(ع)در جلوش و فاطمه¬ زهرا(س) پشت سرش به سوي سايبان حرکت فرمود. يعني براي مباهله تنها به خود و علي(ع) که مصداق «انفسنا» بودند و به حسن و حسين(ع)که مصداق «أبنائنا» بودند و به فاطمه (س) که مصداق «نسائنا» بود، اکتفا فرمود؛ و بدين وسيله امر الاهي را اجابت نمود.

و چون مسيحيان روز موعود در محل حضور يافتند واسقف اعظم مسيحيان مشاهده كرد كه پيامبر اسلام (ص) دست دو پسر بچّه¬اش حسن و حسين ع را گرفته و به همراه داماد و دخترش می¬آيد، چنان تحت تأثير قرار گرفت که به يارانش گفت: اين چهره¬ها که من مي¬بينم، اگر با آنها مباهله کنيم، احدي از ما نجات نمي-يابد؛ ازاين¬رو، حاضر به مباهله نشدند.

اين آيه شريفه، كه موضوع آن مباهله مسلمانان با مسيحيان نجران است، از سويی حقّانيّت اسلام و پيامبر اسلام (ص) را ثابت می¬كند و از سوی ديگر، رفعت مقام و علوّ درجه اهل بيت پيامبر (ع)را بيان می¬‏دارد و از سوی سوّم، ولايت و خلافت اميرمؤمنان (ع)و دو فرزندش حسن و حسين (ع)را به اثبات می¬رساند.

از آنجا که رسول خدا(ص) برترين مردم است؛ و در آيه¬ مباهله به حکم کلمه¬ي «أنفسنا» علي(ع)را به منزله¬ي نفس پيامبر(ص) خوانده شده، معلوم مي¬شود که علي(ع)هم برترين مردم از اوّلين و آخرين است.

دانشمندان مهمّ اهل تسنّن اتّفاق دارند اين آيه در شأن اين پنج تن نازل شده، از جمله: مسلم در صحيحش 7/120، احمد حنبل در مسند 1/185، طبري در تفسيرش ذيل همين آيه، حاکم در مستدرک 3/150، حافظ ابونعيم اصفهاني در دلائل¬النّبوّه ص 297 واحدي در «اسباب النّزول» صفحه¬ 74 ، ابن¬اثير در جامع¬الاصول 9/470، ابن¬جوزي در تذکرة الخواص صفحه¬ 17 و تفاسير فخر رازي «الجواهر» طنطاوي و «کشّاف» زمخشري ذيل اين آيه.


کتاب امام و امامت

دکتر رحمت الله قاضیان