سایت اصول دین


علل قیام امام حسين (ع)


دکتر رحمت الله قاضیان

علل قیام امام حسين (ع).

با توجّه به ضعف حكومت يزيد، تنفّر عمومي مردم از بني¬اميّه به خاطر ظلم و ستمي كه بر مردم عموماً و بر شيعيان خصوصاً نموده بودند، سوء سابقة يزيد و خامي و بي-لياقتي او؛‌ و از طرف ديگر، دعوت مردم كوفه از امام حسين (ع) براي حكومت وخلافت بر آن¬ها و آن¬گاه فرستادن آن حضرت مسلم را براي تحقيق در اين مورد و تأييد مسلم از آمادگي حدود صد هزار نفر براي ياري آن حضرت؛ معلوم مي¬شود كه امام ديگر وظيفة خود مي¬دانسته است كه دعوت مردم كوفه را بپذيرد و براي در دست گرفتن قدرت و حكومت آن¬جا به طرف كوفه حركت كند. ولي اين سخن به معني آن نيست كه حتماً بايد امام پيروز شود؛ همان طوري كه نه پيامبر (ص) در جنگ احد پيروز شد و نه اميرالمؤمنين در جنگ صفّين.

يعني عدم ارزيابي امام حسين (ع) از نيروهايش براي پيروزي به علّت روي كار آمدن دشمن بسيار ورزيده و خونخواري هم¬چون ابن زياد، و ترس و ضعف و بي-وفايي اكثر مردم كوفه، نرسيدن به موقع نيروهاي بصره وغيره و اين¬كه نظاميان ابن زياد به فرماندهي حرّ مانع از اين شدند كه امام حسين (ع) به كوفه رود و فرماندهي نيروهايش در كوفه را به دست گيرد، دليل ارزيابي غلط امام حسين (ع) از نيروهايش نيست؛ چنان¬كه رسول خدا (ص) هم در جنگ احد فرمود: «پيروزي با مسلمانان است «لَكُمُ النَّصْرَ ماصَبَرْتُمْ: اگر شكيبا باشيد پيروزي با شماست» (طبقات 2/38)؛ ولي چون تيراندازان محافظ تپّة عينين به طمع غنيمت موضع خود را ترك كردند‌ و اكثر رزمندگان هم براي دستيابي به غنيمت¬هاي به¬جا مانده از دشمن از تعقيب دشمن دست برداشتند، با شكست مواجه شدند. و نيز امام علي (ع) با راهنمايي درست مردم عراق توانست تا آستانة پيروزي قطعي پيش رود؛ امّا نيرنگ عمرو عاص با سر نيزه كردن قرآن¬ها سبب شد، كه پيروزي نصيب اميرالمؤمنين نشود.

هرچند حكومت معاويه غاصبانه و ظالمانه بود، ولي از آن¬جا كه همان شرايطي كه سبب شد امام حسن (ع) با معاويه نجنگد، مخصوصاً نيروي مؤمن به اندازة كافي براي جنگيدن، در زمان امام حسين (ع) هم وجود داشت؛ ازاين¬رو، به هيچ¬وجه امام حسين (ع) در صدد جنگ و جهاد با معاويه برنيامد؛ چنان¬كه وقتي كه يزيد پسرش را به عنوان وليعهد خود انتخاب كرد و با زور سرنيزه از مردم براي او بيعت گرفت؛ چون معاويه به امام حسين(ع) نوشت: به من گزارش رسيده كه تو قصد انقلاب داري، مبادا كاري كني كه ايجاد اختلاف نمايي و مردم را در فتنه اندازي» امام حسين (ع) با اين¬كه نامة تندي به او نوشت و از جمله در آن نوشت: من هيچ قضيّه¬اي را وخيم¬تر و زيان¬بخش¬تر از حكومت تو نمي¬دانم» ولي در آن نامه هم تصريح فرمود: «گزارشي كه به تو رسيده دروغ محض است،‌ من هيچ¬گاه قصد قيام عليه حكومت تو نداشته¬ام.» (امامت و سياست دينوري 1/181)

در نهضت امام حسين (ع) سه عامل اساسي وجود دارد: يكي اين¬كه نمي¬خواست با يزيد به عنوان خليفة مسلمين بيعت كند؛ چه در آن صورت تمام مظالم و بدعت¬ها و جنايات وي را امضا كرده بود. ديگر دعوت مردم كوفه از آن حضرت‌ كه با رفتن به كوفه، يك حكومت عدل اسلامي در آن¬جا تشكيل دهد. سوّم، امر به معروف ونهي از منكر؛ چنان¬كه خود در پاسخ برادرش محمّد حنفيّه به هنگام خروج از مدينه فرمود: «اِنِّي لَمْ¬اَخْرُجْ اَشَراً وَ لابَطَراً وَ لامُفْسِدًا، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاِصْلاحِ فِي اُمَّةِ جَدِّي، اُرِيدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهي عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ اُسِيرُ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ اَبِي عَلِيِّ بْنِ اَبِي¬طالِبٍ؛ فَمَنْ قَبِلَ بِقَوْلِ الْحَقِّ، فَاللهُ اَوْلي بِالْحَقِّ، وَ مَنْ رَدَّ عَلي هذا اَصْبِرُ، حَتّي يَقْضِيَ اللهُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ، وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ: اين خروج و قيام من نه براي ارضاي هواي نفس و تمايلاتم است و نه به منظور افساد و ستمگري، بلكه تنها به خاطر اصلاح در امور جدّم قيام كرده¬ام؛ مي¬خواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم، و بر سيرة جدّم و پدرم علي بن ابي¬طالب رفتار كنم. پس هر كس از من پذيرفت چه بهتر، و هر كس هم نپذيرفت شكيبايي مي¬كنم، تا خدا ميان من و اين مردم به حق حكم كند كه او از همة داوران در داوري تواناتر است.» و در زيارت وارث در مورد امام حسين (ع)مي¬خوانيم: «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَيْتَ الزَّّكوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمنْكَرِ وَ جَاهَدْتَ فِي اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّي اَتيكَ الْيَقِينُ».

بدين¬سان، امام حسين (ع) با قيام و مبارزة خود عليه يزيد و حكومت غاصبانه و ظالمانة بني¬اميّه، كاخ ظلم را ويران، اسلام را تجديد حيات، درخت دين را آبياري و شخصيّت معنوي مسلمانان را بيدار و حماسه¬اي را كه در آن¬ها مرده بود، زنده كرد.

یعنی امام حسين (ع) از آن روز اوّل كه تصميم گرفت با يزيد بيعت نكند، آماده شد كه تا پاي جان ايستادگي كند،‌ تا اگر مردم ياري كنند شرّ يزيد و يزيديان و حكومت غاصبانه و ظالمانة بني¬اميّه را براي هميشه از سر مرم كوتاه كند؛‌ وگرنه با فداكردن جان خود و عزيزانش و براي اين¬كه مردم براي جانفشاني¬هاي آينده آماده باشند، درس شهامت و از خودگذشتگي به آن¬ها بدهد. ازاين¬رو،‌ مي¬بينيم وقتي¬كه در بين راه مدينه به كوفه خبر قتل مسلم و هاني و برگشتن مردم به طرف عبيدالله و يزيد را مي¬شنود، اين آيه را تلاوت مي¬فرمايد: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا مَاعاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ؛ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ؛ وَ مَابَدَّلُوا تَبْدِيلاً (احزاب ٢٣) يعني آن¬ها جان خودشان را فداي اسلام و عدالت و رفع ظلم و ظالم كردند، ما هم بايد به دنبال آنان برويم. نمي¬فرمايد: حال که مسلم و هاني كشته شدند، كارمان تمام است؛ چون معني آيه اين است: بعضي مؤمنين به پيمان خودشان با خدا وفا كردند و در راه حقّ شهيد شدند و بعضي ديگر انتظار مي¬كشند كه كي نوبت جانبازي آن¬ها برسد. مسلم نوبت خودش را انجام داده است، اكنون نوبت ماست.

كاروان شهيد رفت از پيش وان ما رفته گير و مي¬انديش.

ويژگي¬هاي قيام مقدّس امام حسين (ع)

در نهضت امام حسين (ع) تمام شرايط يك نهضت مقدّس هست. زیرا اوّلاً، كلّي، نوعي و به خاطر مردم و انسانيّت و عدالت است، نه به خاطر اهداف شخصی و فردی.

1 ـ قیام مقدّس امام حسین (ع) با بصيرتی قوي بود، به نحوي كه با نهضت و قيام امام حسين(ع) عليه حكومت يزيد و بني¬اميّه، مردم به زودي به ماهيّت پليد آن¬ها پي بردند و عليه آن¬ها قيام¬ها كردند، تا آن¬كه آن¬ها را به كلّي از صحنه روزگار محو كردند.

2 ـ نهضت مقدّس امام حسین (ع) تك و فرد بود، و هم¬چون يك نورافكن قوي در يك ظلمت همه جا را روشن كرد؛ چون كسي جرأت نمي¬كرد عليه حكومت بني-اميّه با تمام جنايت¬هايش اعتراضي كند، و اين امام حسين (ع) بود، كه با ايجاد يك مكتب عملي از اسلام اين مأموريت را انجام داد؛ مكتبي كه سبب زنده شدن اسلام راستين گرديد.

3 ـ اگر امام حسين (ع) با قيام و شهادت خود و يارانش طشت رسوايي يزيد را بر زمين نمي¬كوبيد، به سرعت چنان مسلمين با تبعيّت از يزيد و دربار فاسدش در فسق و فجور و فساد و فحشاء فرو مي¬رفتند كه اثري از اسلام باقي نمي¬ماند. قيام امام حسين (ع) سبب شد كه يزيد مرادف با فسق و فجور و عيّاشي و مي¬گساري تلقّي شود و پيروي از او ننگ و عار به حساب آيد. با ادامة حكومت از طرف يزيد و ترويج فساد و فحشاء توسّط او، حُسن شهرتي كه اسلام در دنيا پركرده بود، جايش را به فاسقين و فاجرين مي¬داد.

4 ـ انكار شديد امام حسين (ع) از حكومت يزيد و آن¬گاه شهادت جان¬گداز آن حضرت و ياران شجاعش با كمال بي¬رحمي و اسارت¬گرفتن اهل بيت پيامبر (ص) با آن وضع فجيع، سبب شد كه نه فقط يزيد به هيچ¬وجه به عنوان خليفة اسلامي به حساب نيايد؛ بلكه بني¬اميّه را از اسلام جدا ساخت؛ و اهل سنّت هم خلافت راشده را با حكومت شش ماهة امام حسن (ع) پايان يافته تلقّي كردند. و يزيد با به شهادت رساندن نوادة رسول خدا(ص) چنان زخم مهلكي بر پيكر حكومت بني¬اميّه ايجاد كرد كه ديري نپاييد آن را از پا درآورد؛ به طوری که هر چند بعد از كشته شدن عثمان،‌ بني¬اميّه جامعة اسلامي را به دو گروه: عثماني و علوي تقسيم كردند، ولي با شهادت امام حسين ديگر عثمانيان به كلّي از بين رفتند.

«شيخ محمد عبده» در بيان قیام مقدّس امام حسین (ع) در برابر بنی¬امیّه گوید:

«اگر در دنيا حکومتي عادل يافت شود که شريعت را به پاي دارد و حکومت ستمگر ديگري که آن را برپاي ندارد، بر هر مسلماني واجب است، که اوّلي را ياري دهد و دوّمي را فرو گذارد... و از اين¬گونه است قيام امام حسين (ع) سبط پيامبر (ص) بر امام جور و ستم که به زور و منکر امور مسلمين را در دست گرفته بود، يزيد بن معاويه که خداوند هم او را خوار بدارد و هم حاميانش را» (تفسير المنار 183/12)

دو چهرة كربلا

كربلا ورق و سكّه¬اي است كه دو رو دارد كه هر دو چهره¬اش بي¬نظير است. يك چهرة تاريك و يك چهرة روشن. قهرمانان چهرة تاريك ورق و سكّة كربلا، كفّار و منافقين و ظالمين و فاسقين امثال يزيد، عبيدالله زياد، عمر سعد، شمر، خولي، و سنان بن انس است؛ و آن¬چه در اين صفحه است، همه تاريكي، ظلم، گناه، قتل، ضرب و شتم است.

ولي چهرة روشن ورق و سكّة كربلا آن صفحه و آن طرف سكّه است كه همه¬اش روشنايي، نور، انسانيّت، احساسات بسيار عالي، ايمان، ايثار، فداكاري، از خود گذشتگي تا پاي مال و جان و همه چيز است؛ و قهرمانانش حسين بن علي (ع)، عبّاس بن علي (ع)، علي¬اكبر (ع)، قاسم بن حسن (ع)، حبيب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، امام سجاد (ع)، زينب (س)، امّ¬كلثوم (س)، رقيّه خاتون (س) و... هستند.

ملائكه كه از خلقت آدم مانند بعضي از ما فقط صفحة سياه را مي¬ديدند، حقّ داشتند كه به خدا عرض كنند: «اَتَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ: آیا در زمین کسی را می¬گماری که در زمین فساد کند و خون¬ها ریزد؟» كه خدا در جواب فرمود: «اِنِّي اَعْلَمُ مَالاتَعْلَمُونَ: من چیزی می دانم که شما نمی¬دانید.» (بقره¬٣٠) یعنی من آن صفحة نوراني را مي¬بينم که حسين، علي و پيامبر در آن است.

چرا بعضي مانند ملائكه فقط صفحة سياه را مطالعه مي¬كنند؛ در حالي كه جنبة حماسي و صفحة سفيد و نوراني اين داستان صد بار بر جنبة جنايي و صفحة سياه ظلماني آن مي¬چربد؛ زيرا به قول معروف «شمر و يزيد زياد است،‌ امام حسين نيست.»

برداشت¬هاي مختلف از حادثة كربلا

از حادثة كربلا برداشت¬هاي متفاوت شده است. بعضي هم¬چون «كميت اسدي» از شعراي معاصر امام سجاد و امام باقر (ع) يا «دعبل خزاعي» از شعراي معاصر امام رضا (ع) از جنبه¬هاي پرخاشگري حادثه كربلا برداشت كرده¬اند. امثال «محتشم كاشاني» از جنبه¬هاي تأثّر¬آميز و رقّت¬آور و گريه¬آور حادثة كربلا برداشت كرده¬اند. امثال «عمّان ساماني» و «صفي¬علي¬شاه» از حادثة عاشورا برداشت¬هاي عرفاني و عشق و محبّت الهي و پاكبازي در راه حق برداشت كرده¬اند. عدّة ديگري از جنبة اخلاقي به حادثة عاشورا نگريسته¬اند. و همة اين جنبه¬ها در حادثة عاشورا هست و همه برداشت¬ها هم درست است، منتها هيچ¬كدام كامل و تمام قضيّه نيستند.


کتاب امام حسین (ع)

دکتر رحمت الله قاضیان